پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
هیچ کس سلطان سکه را دوست نداشت. اما خبر اعدامش کام مردم را شیرین نکرد. یک شهروند خوب نبود، اما انگار کسی انتظار مرگ او را هم نداشت. میشنویم و میگذریم. سعی میکنیم فراموش کنیم. هیچ کس نیازی ندید وجدان اجتماعی را آماده پذیرش مجازات مرگ او کند. چارهای نیست، عبور میکنیم در حالیکه خاکستر سردی گویا بر روانمان پاشیدند.
پیشترها اینچنین نبودیم. روزی روزگاری بود که همه دارندگان ثروت و مکنت را خائن و جانی قلمداد میکردیم. در خیالاتمان میپروراندیم که همه شان را مجازات کنیم. در تخیلات فردی و جمعیمان، روز موعودی را به تصور میآوردیم که به ثروتهاشان هجوم ببریم، غارتشان کنیم و آنها را به مجازات ثروت اندوزی شان برسانیم. جامعه اما از آن روزها عبور کرده است. دست کم اقشاری از جامعه.
انکار نمیکنیم که در جهان کسانی استعمارگرند و کسانی استعمار شده. انکار نمیکنیم کسانی به ظلم و بیداد بر مردم حکومت میکنند. انکار نمیکنیم که افراد و طبقاتی مردم را استثمار میکنند و فرصتهای زندگیشان را تباه میکنند. انکار هم نمیکنیم که باید در مقابل استعمار و ظلم و استثمار مقاومت کرد. اما گویی وجدان اجتماعی ما، به واژه عدالت حساس شده است. باید اقناعش کنی آنچه روی میدهد مصداق عدالت است نه مصداق سبعیت. حقوقدانان ممکن است تکلیف را روشن کنند. استناد کنند که اعدام کاملاً قانونی است. اما وجدان اجتماعی را تنها نمیتوان با استناد به مواد قانونی راضی کرد.
وجدان در اساس یک قلمرو عقلانی و منطقی نیست. یک قلمرو حسی و عاطفی است. جریحه دار میشود. ممکن است با استدلالات حقوقی یا عقلانی بتوانی از جراحتش بکاهی. اما اساساً از سنخ حقوق و عقل نیست. چنانکه یک مفهوم ذاتی و همیشگی هم نیست. در شرایط مختلف احکام متفاوتی صادر میکند. ممکن است چند دهه پیش، وجدان اجتماعی در صورت گذشت از اعدام سلطان سکه برمیآشفت. آن روز هم با استدلالهای معقول شاید از شدتش کاسته میشد. اما امروز داستان دیگری است. به نظرم تغییراتی در حال و هوای ما روی داده است.
گاهی حال و هوای روزگار، اصل اساسی مناسبات انسانی را بر کینه و عداوت نهاده است. آنگاه نگاهها همه به مرزهای متمایز کننده توجه میکند. آنجا که ستمگری رویاروی ستم دیده ایستاده است، آنجا که زخم خوردهای زیر پای زخم زنندهای است. آنجا که ثروت اندوز، محرومی را تحقیر میکند و هزاران مرز متمایز کننده دیگر. وجدانهای انسانی تحریک میشوند. باید برخیزی و کاری کنی، باید مجازاتی، مقاومتی، ضربهای و مرگی از راه برسد تا التیامی باشد بر وجدانهای برانگیخته و زخمی. وجدانها به قیام فرامیخوانند و آنی سکوت بر ستم را روا نمیشمرند. آن روزها برای جلوگیری از غلیان وجدانهای اجتماعی، گاهی دست خودت نیست، به دروغ هم که شده، کسی و کسانی را مجازات میکنی تا محبوبیت جلب کنی. در این دنیای مبتنی شده بر عداوت، دوستی و عشق هم هست، اما دوستان، هم پیمانان صادق رفع یک ظلماند. کسانی که با هم برای یک میدان پر مخاطره هم پیمان شدهاند. با خون عقد برادری میبندند و از سر جان یکدیگر را دوست دارند. در چنان حال و هوایی، اعدام سلطان سکه، یک رویداد مبارک به حساب میآید.
اما حال و هوای روزگار ما به تدریج تغییر میکند. میتوان نشان داد گروههای اجتماعی تازهای به میان آمدهاند با دنیایی تازه. چشم به تنازعات و ستمگری ها نبستهاند اما اصل و اساس مناسبات انسانی را در دوستی و همدلی مییابند. رنج میکشند از ستمگریها، زخم بر دل و دیده دارند از کسانی که به حقوقشان تعرض میکنند. اعتراض هم میکنند، فریاد هم میزنند. اما گویی در همه حال، به قول حافظ، در نهانشان نظری به حریف ستمگر هم دارند، ستیز میکنند اما رقم مهر یکدیگر را هم بر چهره دارند. حاصل آن است که اگر هم سخت ستیز میکنند خواهان مرگ و نیستی یکدیگر نیستند. معلوم است که مناسبات انسانی پیچیده است و گاه ناچار به کشتن دیگری هم میشویم، اما حتی اگر اثبات کنی که همه چیز از سر ضرورت انجام پذیرفته، و مطابق با قانون و عدالت است، چیزی مثل یک درد پنهان نگفتنی، وجدانشان را میآزارد. هیچگاه مرگ دیگری را برنمیتابند. دست کم برای این گروهها، خیلی بیش از اینها باید تلاش کنی تا وجدانشان را نسبت به اعدام سلطان سکه اقناع کنی.
روزگارمان تغییر میکند و من با اشتیاق منتظرم این ماه نیمه تمام، تمام شود.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|