سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
شنبه ۲۲ اردیبهشت ۱۳۹۷
سخنرانی کوتاه دونالد ترامپ و خروج او از برجام، نقطهعطفی در سیاست داخلی و خارجی ایران است. بعد از این سخنرانی، سیاستورزی جریانهای سیاسی به دو دوره قبل و بعد از این سخنرانی تقسیم خواهد شد. بیتردید وضعیت دولت حسن روحانی بیش از هر جریان سیاسی دیگر بعد از سخنرانی رئیسجمهور آمریکا دستخوش تغییر و تلاطم خواهد شد و اغراق نیست اگر بگوییم برای روحانی، در دیگر بر همان پاشنه نخواهد چرخید و مخالفان او با آگاهی از این تغییر درصدد برخواهند آمد که با تهییج احساسات ملی (ناسیونالیستی) دست بالا را در سیاست داخلی و به تبع آن در سیاست خارجی داشته باشند. ازاینرو است که نمایندگان تندرو مجلس در اقدامی شتابزده پرچم آمریکا را در مجلس به آتش کشیدند. برخی نمایندگان به اقتضای تمرکز بر منافع خود از شامه قویتری در مقایسه با دیگران برخوردارند؛ اما خوشبختانه یا متأسفانه سیاست واقعی و کلان ایران در مجلس شکل نمیگیرد. اگر زمانی مجلس و نمایندگان آن موتور کوچک تولید سیاست بودند، اینک آنان حافظ منافع حوزههای انتخابی خود هستند و در پی دلربایی از رأیدهندگان آن حوزه. البته افرادی مانند علی لاریجانی و علی مطهری و برخی دیگر را باید از این قاعده مستثنا کرد. آنان به اقتضای جایگاه خود در سیاست نه صرفا مجلس، اثری جدی بر سطوح قدرت و حامیانشان دارند. با اینکه علی لاریجانی از طیف اصولگرایان معتدل است، خیلیها با این گفتهاش همصدا شدند که رئیسجمهور آمریکا زبان زور را بهتر میفهمد. بر کسی پوشیده نیست که زور نقش تعیینکنندهای در مناقشات بینالمللی دارد و بیش از هر گروهی نظریهپردازان «واقعگرا» در حوزه روابط بینالملل باور دارند که زور اهرم تعیینکنندهای در موازنه قدرت است. این نظریه با اینکه منطبق با هژمونی جهانی ایران نیست؛ اما طرفداران بسیاری در سیاست داخلی ایران دارد. البته تاریخ روابط بینالملل نشان داده زور در برابر حق (حقوق) اگر نگویم همیشه، اغلب دست بالا را داشته است. پس چه الزامی وجود دارد که مردم کشورهای تحت ستم بر حقوق خود پافشاری نکنند. خاصه آنکه حقوقشان علنی نادیده گرفته میشود و خاطره جمعیشان تحقیر. این نشانهها کافی است تا موتور نظریه «واقعگرایی» را روشن کند: زور در برابر زور و سخنرانی ترامپ خواسته یا ناخواسته مخاطبانش را تحریک به سرپیچی میکند. نخوت و تکبر نهفته در کلمات ترامپ، از سوی دیگر تصمیم یکجانبهاش بدون درنظرگرفتن مردم ایران و خواست کشورهای دیگر، سخنانش را فاقد مشروعیت جلوه میدهد. آنچه بیش از هر چیز رفتار رئیسجمهور آمریکا را آزاردهنده میکند. شیوه اعمال سلطه از طریق زبان است. بازگشت تحریمهای سنگین علیه ایران در سیاست داخلی اثری جدی دارد؛ اما اثرگذارتر از آن زبان سلطه است که این فرصت را در داخل ایران به وجود میآورد تا طرفداران نظریه «واقعگرایی» دست بالا را پیدا کنند و دیپلماسی را به انزوا بکشانند. اغلب به این نکته اذعان دارند که اگر تا دیروز تنها راه پیروزی دیپلماسی بود، در این روزها فقط دیپلماسی، دیپلماسی و دیپلماسی است. اگر در گذشته دیپلماسی یکی از امکانها بود، اکنون تنها امکان پیشرو است که بهسرعت باید دنبال آن را گرفت. هرچند اروپا در برجام مانده است؛ اما بعید به نظر میرسد این کشورها ظرفیت ایستادگی در برابر خواستههای آمریکا را داشته باشند؛ پس باید از اروپا همانقدر انتظار داشت که توان دارد. اروپا در این مناقشه صرفا ابزاری سیاسی است؛ ابزاری که به درد رایزنیهای سیاسی میخورد و کاتالیزوری برای رسیدن به گفتوگوی کلانتر و جهانیتر. دور از انتظار نیست که مخالفان دولت روحانی ازاینپس در شیپور ناامیدی از اروپا بدمند و این واقعیت آشکار را برملا کنند که اروپا نیز قابل اعتماد نیست که واقعا نیست.
انتظار اعتماد در سیاست بدون درنظرگرفتن منافع فیمابین باور بیهودهای است؛ اما سخنان مخالفان روحانی از این به بعد بیش از آنکه مخاطبانش کشورهای غربی باشد، مصرف داخلی دارد؛ برای تهییج تودههایی که سالها دل به دیپلماسی بسته بودند و آشکارا ناامید و سرخورده شدهاند. آنان با نظریه «واقعگرایی» جعلی به میدان خواهند آمد و هیزم به تنور زور در برابر زور خواهند ریخت تا این تنور را جهت گرمابخشیدن به اهداف داخلی خود داغ کنند. آنان نه در پی ایجاد مقاومت در برابر سلطه بلکه برای کنارراندن روحانی و بیقدر نشاندادن دولتش هستند.
این واقعگرایان وطنی بیش از هرکسی توان ایران را میدانند و دستی از نزدیک بر آتش دارند. آیا در شرایط بهوجودآمده آنان وسوسه خواهند شد دست به جابهجایی دموکراتیک قدرت بزنند؟ حسن روحانی که دوره اول ریاستجمهوریاش را با خوشاقبالی پشت سر گذاشت، این روزها با بداقبالیهای پیدرپی روبهرو است. روحانی تا دیروز میتوانست از طریق دیپلماسی در سیاست داخلی کنش ایجاد کند. اگرچه این کنش اصیل نبود و بر منظومهای از سیاستهای خارجی استوار بود؛ اما او توانست با اینهمانی در سیاست خارجی و داخلی ابتکار عمل را به دست گیرد و اگر دولت روحانی با حلنکردن مشکلات اساسی هنوز پابرجاست، از همین رهگذر است. حالا این ابزار به دست مخالفان روحانی افتاده است. شاید آنان برای ضربهزدن به دولت روحانی موقتا دیپلماسی را ناکارآمد جلوه دهند تا از این طریق به سیاست بازگردند و این بازگشت به سیاست اولویتشان است؛ تا بعد از آن با فراغ بال به سبک و سیاق خود به سوی دیپلماسی کشیده شوند. آنچه اکنون برای دولت روحانی مهم است، ازدستندادن سیاست داخلی است. روحانی در کنار دیپلماسی جهان باید مواجههای واقعی با سیاست داخل ایران داشته باشد. بیتردید برای هر پیروزی در دیپلماسی باید مستظهر به پشتیبانی مردم بود. مردمی پای کار که تن به هیچ تحقیر داخلی و خارجی ندهند. چنین مردم و دولتی در تاریخ ایران سابقه دارد؛ و آن دوران محمد مصدق است. شاید راه سربلندی ما در احیای سیاست و مقابله با سلطه جهانی احضار دوباره این تاریخ باشد.
* سردبیر شرق
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|