iran-emrooz.net | Sun, 12.03.2006, 10:20
حضور افشاری و عطری در سنای آمريكا
نیلبك
جسارت مدنی افشاری-عطری؛ شایسته حمایت فراگیر
حضور و سخنرانی علی افشاری و اکبر عطری، دو تن از فعالان جنبش دانشجويی ايران سالهای اخير در نشست "افقهای دمکراسی در ايران" در سنای آمريکا واکنشهای متفاوتی را برانگیخته است. تحلیلهایی که در مخالفت با حضور افشاری و عطری در سنای آمریکا ارائه شده است بیانگر در هم آمیختن کارکردهای حوزههای مختلفی چون حکومت با جامعه مدنی ، خلط مفاهیمی چون دولت، حکومت و منافع ملی از سویی ، مقاومت در برابر پذیرش تحولات در حوزه سیاست و روابط بین ملل ، نگاه کردن از موضعی ایستا به مقولههای مدام متحول شونده ای چون قدرت، استقلال ملی و روابط بین الملل ، استفاده گاه ناخودآگاه از تئوریهای دوران جنگ سرد در تحلیل رفتار بازیگران امروز در سطح بین الملل و برخوردی اخلاقی با کنش سیاسی افشاری و عطری. در نوشتهها ومواضع منتقدین افشاری-عطری تنها موضوعی که بدان پرداخته نشد محتوای سخنان آن دو است و مخالفتها و انتقادها صرفا بر خود عمل گفتگوی دو ایرانی با آمریکائیان و با طرح اتهاماتی چون دست دراز کردن پیش بیگانگان، فراموش کردن خاطره تلخ کودتای ٢٨ مرداد و سرنگونی حکومت مصدق، در خواست کمک از "سرمایه داران- سناتورهای جمهوری خواه-نومحافظه کاران-سناتورهایی که طرح رفراندوم دادند-سناتورهای صهیونیست، قدرت طلبی و دموکراسي خواهی حق کميسيوني افشاری-عطری - انگیزههای شائبه برانگیز و . . . به مناسبت سخنرانی این دو در سنای آمریکا مطرح شده است. منتقدین و مخالفین افشاری-عطری تقاضاي کسب پشتيباني از قدرتي خارجي را همان وابستگي تصور میکنند.
مروری بر نقدهای مکتوب بیانگر این نکته است که تحلیلها یا استدلالها نه بر اساس معلومات نوین علوم سیاسی –روابط بین الملل و دادههای واقعی و روزآمد ، که بر اساس ارزش گذاریهای ایدئولوژیک یا اخلاقی صورت گرفته است. انجماد افکار و رویکردها در قالبهای سیاسی- ایدئولوژیک دوران جنگ سرد و غفلت از تحولات بسیار مهم در عرصه روابط و سیاست بین الملل ، فروکاستن روابط و سیاست بین الملل به رابطه دوست-دشمن یا خودی – غیرخودی و به عبارتی تلقی سنتی و قبیله ای از امر سیاست ، موجب شده است که بررسی و تحلیل وضعیت واقعا موجود ، جز با توسل و ارجاع به الگوهای تجربه تاریخی (با کنشگرانی متفاوت و در متن تاریخی متفاوت) میسر نشود. . در واقع عرصه سیال واقعیت از منظری ایستا نگریسته میشود و پنداشته میشود یک الگوی فراتاریخی برای حل مسائل از پیش موجود است و میتوان آن را به کار گرفت.
اقتدار و قدرت واقعی چه در فرد و چه در گروه و چه در نزد یک حکومت از توانایی و هنر بررسی و تحلیل امور از منظر خود و منافع خود است. بررسیدن و تحلیل امور از منظر "دیگری" بدون درنظر گرفتن تقاضاها و منافع متصور خود، حاکی از ضعف قدرت در چانه زنی در روابط افراد ، گروهها و حکومتها است.
دیپلماسی هنر و عمل هدایت مذاکرات و چانه زنیها بین سفرا و یا نمانیدگان ملتها میباشد. حال اگر نمایندگی دیپلماسی و چانه زنی را برای کسب یا حفظ یا ارتقای منافع ملی (و در واقع برای کسب قدرت که اساس چانه زنی بین المللی است) در نبود حاکمیتی دموکراتیک افراد یا گروههایی که با لحاظ پرنسیبهای ملی و از جایگاه جامعه مدنی به مذاکره میپردازند بر عهده بگیرند منافع ملی ایران به خطر میافتد؟بسیار مهم است که در درجه نخست جایگاه خودمان را در مجموعه کشور-ملت ایران مشخص کنیم. آیا ما جزیی از مجموعه حکومت کنندگان هستیم یا جزیی از جامعه مدنی ؟تمایز جایگاه ، به ما امکان تشخیص و تعیین و تقاضای منافع متناسب با جایگاه خودمان را میدهد. امکان برای مشخص کردن جایگاه خود در صف جامعه مدنی و دفاع از منافع و امنیت ملی در چهارچوب مذاکره آشکار و با حفظ پرنسیبهای ملی، دقیقا فرصتی بود که اصلاح طلبان از آن استفاده نکردند. نه صحبت از انقلاب است و نه کودتا ، نه واگذاری امتیاز منابع ملی و نه تسلط منافع شخصی گروهی جدید در حاکمیت سیاسی ایران. صحبت به سادگی استفاده از فرصتها وابزارهای موجود در عرصه روابط بین الملل و هم چنین کارکردهای اعضای جامعه مدنی در حفظ منافع ملی است. عرصه روابط بین الملل ، عرصه همکاری و مذاکره است برای ارتقای منافع ملی ، و جبر ملاحظه منافع دیگر کنشگران این عرصه است ، نه عرصه تضاد و ستیز. چرا که همه کشورها به مثل کشور ما دارای منافع ملی هستند و عرصه بین الملل عرصه برآورده ساختن بخش مهمی از این منافع است. کسب یا حفظ یا ارتقای منافع بر خلاف گذشته که بر اساس رویکرد تضاد و ستیز و مخاصمه بود ، امروزه بر اساس رویکرد همکاری و تفاهم و مذاکره است.
با مطالعه تحلیلها یا مواضع منتقدین افشاری-عطری میتوان به این نکته دست یافت که هنوز بین مفاهیم دولت با حکومت، جامعه مدنی با حکومت، منافع ملی با منافع گروهی (مذهبی، اقتصادی، قومی و. . . ) تمایزی صورت نگرفته است.
«در تاریخ گذشته بشر و در دولتهای غیر مدرن، منافع ملی معمولا در اولویت دوم نسبت به مذهب یا اخلاق قرار داشت. برای درگیرشدن در یک جنگ، حکومت گران به توجیه عمل شان در این کانتکست میپرداختند. یعنی بهانههای مذهبی یا اخلاقی. اولین متفکری اولویت نخست را به منافع ملی داد نیکولو ماکیاولی بود». ١ حال در دولتهای مدرن، هدف اصلی سیاست خارجی تامین منافع ملی است. «اتخاذ سیاست گذاری خارجی در عین اینکه در نزد کشورها دارای اصول ثابتی است میباید "تحولات" در سطح بین المللی را نیز در نظر بگیرد. هنر سیاست گذاری خارجی در جمع بین این دو عامل نهفته است». ٢ تنها شکلی از سیاست خارجی که میتواند با استناد به تجارب گذشته تاریخی به سیاست گذاری و موضع گیری در دنیای امروز و در فضای وضعیت موجود بپردازد شکل ایدئولوژیک یا رمانتیک آن است.
«دولت در هر جامعه ای مظهر مصلحت عمومی است و موسسه ای اخلاقی یا مذهبی یا اقتصادی نیست ». ٣وظیفه دولت حفظ منافع ملی، و حراست از حقوق طبیعی افراد جامعه میباشد ، که استمرار صلح و پرهیز از جنگ، امکان چرخه مسالمت آمیز قدرت ، امکان شکل گیری اپوزیسیون قانونی ، امکان تغییر قانون اساسی ، امکان برگزاری رفراندوم یا برکنار ساختن مدیران سیاسی کشور در چهارچوب حاکمیت سیاسی موجود از آن جمله میباشند. نه دولت و نه منافع ملی با تایید یا رد حکومتها قابل حذف شدن نیستند و موجودیت دولت و منافع ملی عنصر ثابت و حکومت عنصر متغیر این معادله است.
این حکومتها هستند که یا باید در استخدام کشور-ملت برای تعقیب و تامین این منافع باشند و یا کنار بروند. حال با توجه به اینکه هیچیک از عناصر مذکور در چهارچوب حاکمیت سیاسی فعلی موجود یا قابل حصول نیست چرا گرفتن ابتکار عمل از سوی آحاد و گروههای جامعه مدنی به طور عام و افشاری و عطری به طور خاص نکوهیده میشود؟بدیل مورد نظر منتقدان افشاری و عطری برای محافظت از منافع ملی چیست؟
«جامعه مدنی حاوی حوزههای خودمختار عمومی ، و شبکه ای از نیروها و گروههای طبقاتی، قومی، مذهبی، حرفه ای و فکری و غیره از یکدیگر و مستقل از دولت است. کنشهای صورت گرفته از سوی اعضای جامعه مدنی به معنی بازسازی در تعریف رابطه میان دولت و جامعه مدنی و تعریف مدام متحول شونده حوزه اختیارات و فعالیت دولت است. »٤گروههای و موسسات جامعه مدنی و افراد کانون اصلی زندگی و جامعه دموکراتیک میباشند. حال که کانال فعالیت و حتی شکل گیری موسسات مدنی به واسطه ممانعت حکومت مسدود است و در واقع امکان اثرگذاری جامعه مدنی بر تصمیم گیریهای حکومت در کمترین سطح ممکن است چرا باید از استفاده از فضای بین المللی برای کسب و یا محافظت ار منافع ملی چشم بپوشیم و در واقع از تنها ابزار اثرگذاری بر سیاستهای حکومت روی برگردانیم؟آیا سابقه حضور افشاری-عطری در راس جنبش دانشجویی و متحمل شدن زندان و شکنجه ، پیشرو بودن آنها در طرح مطالبات مدنی و عقب نشینی نکردن آنها از مواضع شان به همراه سخنرانی آنها در سنای آمریکا که مفاد آن در دسترس عموم است آیا برای اعتماد به این دو کافی نیست؟
با استناد به واقعیات یاد شده در سخنان افشاری که میگوید:«جایی که روزنامههای مستقل حق انتشار ندارند و روزنامه نگاران مستقل به جرم بیان واقعیتها روانه زندان میشوند , مخالفین سیاسی و فعالین جامعه مدنی به حبس افکنده شده و یا مورد اذیت و آزار قرار میگیرند وبرخی از آنها نیز اعدام شده یا قربانی تروریسم دولتی میشوند , وکلای وظیفه شناس و شجاع دادگستری برای ایستادگی در برابر اقدامات ستمگرانه دستگاه قضایی به زندان افکنده میشوند ، به احزاب ، سندیکاها و اتحادیههای صنفی مستقل اجازه فعالیت داده نمی شود، مردم حق دسترسی آزاد به اطلاعات را ندارند ، دانشجویان به خاطر انتقاد و اعتراض روانه زندان میشوند یا از تحصیل محروم میشوند یا مورد تهاجم فیزیکی گروههای فشار قرار میگیرند و دوربینها مانع از آن میشود که حتی در خوابگاههای خود احساس آرامش و امنیت کنند , تبعیضهای جنسیتی – عقیدتی و قومیتی جامعه را رنج میدهد، انتخابات آزاد وجود ندارد . فقر، بی عدالتی و اختلاف طبقاتی در جامعه موج میزند . ودر یک کلام , اقلیتی منفعت طلب در پرتو حاکمیتی ایدئولوژیک و انحصار نهادهای امنیتی - قضایی - نظامی و اقتصادی اکثریت مطلق مردم ایران را به بند کشیده است . »٥ باید معترف باشیم که منافع ملی ایران در گرو حکومت گروهی(ونه حکومت ملی) است که غیر از خودیها ، حضور هیچ گروهی را در قدرت برنمی تابد.
آن میزان از اعتماد به نفس ملی و واقع بینی در نزد ما باید موجود باشد که مسائل را از موضع و جایگاه منافع ملی خودمان بررسی کنیم و به پرداختن مدام به تحلیل نیات و انگیزههای آمریکا ( و جای بسی تاسف است که این روش را در مورد برخی فعالین سیاسی که دل در گرو منافع ملی دارند نیز بهکار میگیریم) به تشخیص و تعیین و تقاضای منافع ملی مان بپردازیم. این مسلم ترین موضوع است که آمریکا در درجه اول و دقیقا در راستای اهداف منافع و امنیت ملی-بین المللی خودش به ایران کمک میکند . اما عقلانیت در سیاست خارجی ما حکم میکند که ما هم نه از موضع دشمنی یا دوستی صرف(که در واقع جایگاهی در سیاست واقع گرای بازیگران عرصه روابط بین الملل ندارد) بل که از موضع منافعی که از رهگذر هم-راستایی منافع ملی ما در این مقطع کنونی با منافع ملی-بین المللی آمریکا میتواند عاید ما شود به مقوله مذاکره نزدیک بشویم. حاکمیت انواع نگاههای ایدئولوژیک به روابط بین الملل در نزد ما چنان تابوهایی از برخی کشورها و چنان خط قرمزهایی در روابط بین الملل ترسیم میکند که گذشتن از آنها میتواند در قاموس ادبیات خاص ایدئولوژی گرایان ، معنایی جز خیانت، وطن فروشی، خفت و بی اخلاقی مذهبی یا عرفی ندارد. واژههایی که در سیاست واقع گرای دوران مدرن محلی از اعراب ندارد. مذاکره پروسه ای است که از طریق آن گروههای ذی نفع مسائل مورد اختلاف شان را با "لحاظ منافع طرفهای مذاکره" برای حل موضوع مورد اختلاف تلاش میکنند. مذاکره یکی از بدیلهای حل اختلاف است. اینکه صرف مذاکره را واگذاری عنان منافع ملی به طرف مذاکره قلمداد کنیم نه از موضع قدرت که از موضع ضعف است . آیا واقعا دوستان منتقد بر این باورند که ما بدیل دیگری برای اجتناب از ورود به جنگ ، و همچنین دسترسی به حکومتی دموکراتیک مبتنی بر حقوق بشر و قایل به همکاری با جهان در اختیار داریم؟آیا گریز از مذاکره و نفی آن ، به مثابه پاک کردن صورت مساله آنهم مساله ای بسیار حیاتی و بحرانی برای ما نیست؟
جان کلام و درخواست افشاری-عطری اینست:
« جامعه بین المللی میتواند ازطریق شورای امنیت سازمان ملل متحد یاریگر مردم ایران در دستیابی به حکومتی دموکراتیک و مبتنی بر اعلامیه جهانی حقوق بشر باشد . در این صورت مردم صلح طلب وجهان دوست ایران میتوانند خواست خود در "برگزاری یک انتخابات آزاد به منظور تدوین قانون اساسی جدید با نظارت نهادهای بین المللی و مشارکت تمامی گرایشات دموکراسی خواه و معتقد به تمامیت ارضی و منافع ملی ایران" را به حاکمیت اقتدارگرای جمهوری اسلامی تحمیل کند .
مناسبترین راه برای تامین منافع متقابل مردم ایران و جامعه جهانی ,شکل گیری یک حکومت دموکراتیک و مبتنی بر حقوق بشر در ایران میباشد . انتظارمردم ایران از جامعه جهانی اینست که آنان را در تحمیل یک انتخابات آزاد به جمهوری اسلامی تحت نظارت نهادهای بین المللی و با حضور تمامی نیروهای اپوزیسیون درچارچوب تمامیت ارضی ایران حمایت عملی و معنوی جامعه بین المللی از مطالبات دموکراتیک مردم ایران در چهارچوب منافع ملی، حفظ تمامیت ارضی ، استقلال کشور ، جدایی دین از حکومت و مشی مسالمت
آمیز فرارسیده است . رویکرد نظامی چه به صورت محدود یا نامحدود نمی تواند پاسخگوی رفع نگرانیهای جامعه بین المللی نسبت به برنامههای هسته ای جمهوری اسلامی چه در کوتاه مدت و یا دراز مدت باشد. » ٦
این یک واقعیت است که پرونده ایران به شورای امینت سازمان ملل متحد ارجاع شده است. یعنی نهادی که ایران هم عضو آن است و اساسنامه آنرا پذیرفته است. در این شورا قدرت موثر، آمریکاست. ما ناچار از توجه به واقعیتهای سلسله مراتب قدرت در سیاست و روابط بین الملل هستیم. قدرتمندترین و به طبع تاثیرگذارترین بازیگر عرصه بین الملل، آمریکا میباشد. چنانکه شاهدیم امکان تغییر مواضع روسیه را که به نفع ایران بود با پیشنهاد عضویت آن در سازمان تجارت جهانی به نفع خود فراهم آورده است. آیا غیر از اینست که اروپا و روسیه بسته به منافع مقطعی و اقتصادی خود چشم از نقض گسترده حقوق بشر در ایران برگرفتند و نقشی را که میتوانستند در کنار آمریکا برای محکومیت بین المللی حکومت ایران در نقض حقوق بشر ایفا کنند ، ایفا نکردند؟
این هم یک واقعیت است که حکومت ایران حکومتی دموکراتیک نیست و سابقه گسترده ای در نقض حقوق بشر دارد.
انکار نظام سلسله مراتب قدرت در ورابط بین الملل وهژمونی آمریکا در این نظام ، آنهم در موقعی چنین بحرانی که ایران در آستانه حمله نظامی قرار دارد جز به بدتر شدن اوضاع نمی انجامد و در اساس ، از این رهگذر چه چیز جز جنگ و ویرانی عاید ملت ایران خواهد شد؟ آیا ما جز جنگ طلبی و تهدید سلاح هسته ای( آنهم نه برای اینکه تهدیدی نسبت به تمامیت ارضی کشور یا تهدیدی نسبت به حکومت دموکراتیک مان!!!) ابزار دیگری برای چانه زنی داریم؟. از این تابوسازیهای غیر خردمندانه و کلیشه ای از مذاکره یا درخواست یاری از آمریکا ، چه عاید منافع ملی ایرانی و ایرانیان میشود؟با بستن تنها دریچه کمک به باز شدن فضای بسته داخل ایران ، به دنبال حصول چه نتیجه ای هستیم؟
من به سهم خود و به عنوان یک ایرانی مدافع حکومتی دموکراتیک و مبتنی بر منشور جهانی حقوق بشر ، و آماده همکاری با جهان خارج، ضمن تبریک به مناسبت این تابوشکنی و جسارت بزرگ مدنی، دست آقایان افشاری-عطری را به گرمی میفشارم.
١-WikipediA
٢-آموزش دانش سیاسی/حسین بشیریه-تهران:نگاه معاصر، ١٣٨٠
٣-همان منبع
٤-همان منبع
٥-متن سخنرانی افشاری-عطری در سنای آمریکا
٦-همان منبع
پی نوشت اول: یکی از سوالهای محوری منتقدین افشاری-عطری نادیده گرفتن سرنگونی حکومت مصدق توسطه کودتای آمریکایی ٢٨ مرداد است. آیا الگوی کنش سیاسی-بین المللی امروز ایران میتواند بر اساس رفتار کنش گران دهه ٣٠ هجری شمسی صورت بگیرد؟ آیا حکومت فعلی همان حکومت مصدق است و آمریکا هم آمریکای دهه ٣٠ هجری شمسی؟آیا کانتکست امروز مشابهتی با کانتکست دهه ٣٠ دارد؟ چطور ممکن است که منطق مورد نظر دوستان منتقد، هم مخالفت آمریکا با حکومت مصدق(که بر اساس ادعای خود آنان حکومتی ملی-مردمی بوده است) و هم تلاش امریکا با حکومتهای جمهوری اسلامی به ویژه دوران حکومت احمدی نژاد را تبیین کند؟کمی بیاندیشیم.
پی نوشت دوم: دوستی دغدغه ذهنی خودشان را چنین مطرح میکنند:« تا کجا میشود اعتماد کرد که رهبران فعلی بر سر منافع ملی ایران معامله نکنند؟»سوال من از آقای جامی اینست که:افشاری-عطری متصدی یا مدیر کدام منابع یا نهاد ملی هستند که توان و یا اراده معامله بر سر منافع ملی ایران را داشته باشند؟