پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
سانتیاگو زابالا
استاد دانشگاه «پوپئو فاربا» بارسلون
شرق / ترجمه: هادی آذری
همهپرسیای که هفته گذشته در بریتانیا برگزار شد و انتخابات امروز اسپانیا، عمق وحشت ما از «پوپولیسم» را نشان میدهد. این دو رخداد انتخاباتی دارای موضوعیتی کاملا متفاوتاند؛ بریتانیاییها بر سر ماندن یا نماندن در اتحادیه اروپا رأی خود را به صندوق انداختند و اسپانیاییها برای انتخابات پارلمانی. نقطه مشترک این دو اتفاق، هراس از پوپولیسم است. محافظهکاران، سوسیالیستها و لیبرالها در هر دو کشور، «نایجل فاراژ»، از حزب «استقلال» انگلستان (UKIP) و «پابلو ایگلیسیاس»، از حزب «پودموس» را به این متهم میکنند که عوامفریبانی خطرناکاند که بهجای استدلالهای منطقی به احساسات مردمپسند متوسل میشوند.
اینکه نایجل فاراژ، ملیگرای نژادپرست است یا اینکه ایگلیسیاس، رهبر چپگرای مترقی است مشکلی برای ساختار و تشکیلات سیاسی ایجاد نمیکند؛ بلکه مشکل آن است که احتمالا هر دو پیروز خواهند بود. این بحث ناتمام درباره بهاصطلاح بازگشت پوپولیسم به اروپا، فقط نشانهای از این نیست که یک جای کار احزاب سنتی میلنگد، بلکه حاکی از آن است که راهبرد این احزاب سنتی کلیگویی درباره یک پدیده سیاسی است که در مواضع متفاوت، معنای متفاوتی دارد. آنچه امروز باید بیش از هر چیز دیگری از آن بترسیم، نه پوپولیسم، بلکه انگیزه برای کلیتبخشیدن به رخدادی است که به جوهره و اساس دموکراسی لطمه میزند.
سلطه تکنوکراتها بر اروپا
در میان اروپاییها این اجماعنظر وجود دارد که اکنون در اتحادیهای واقع شدهایم که توسط تکنوکراتها اداره میشود؛ تکنوکراتهایی که نسبت به نیازها و خواستههای ما بیتفاوتاند. آنطور که «پپ اسکوبار» بهتازگی گفته است، اروپاییها «بیش از پیش خواهان خلاصشدن از اتحادیهای سیاسیاند که هیچ کارکردی جز یک بازار بزرگ ندارد». ناکامی اتحادیه اروپا بیش از هرجای دیگری در بریتانیا و اسپانیا مشخص است که در آن به اتحادیه اروپا به چشم تهدیدی برای منافع ملی یا منبع تحمیل سیاستهای ریاضتی از سوی تکنوکراتها نگاه میشود.
این اقدامات در کنار برخی سیاستهای آزادسازی تجاری که بعد از شروع بحران در سال ۲۰۰۷ به اجرا درآمدند، نهتنها بهواسطه انتقال مشاغل غیرتخصصی به کشورهای درحالتوسعه، بنیانهای تولید داخلی را ویران کرد بلکه استانداردهای معیشتی اروپاییان را نیز تنزل داد.
از دیگرسو، احزاب سنتی (حزب محافظهکار و حزب کارگر) در بریتانیا و (حزب مردمی و حزب سوسیالیست) در اسپانیا نشان دادهاند که ناتوان از حل دغدغههای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی رأیدهندگان هستند. بااینحال، دموکراسی به این بستگی دارد که رهبران سیاسی اهمیت بالای این دغدغهها و دلنگرانیها را برای بازتولید خواستهها و اراده جمعی درک کنند.
بدنامی پوپولیسم
اینکه هر دو احزاب چپگرا و راستگرا در عمل سیاستهای نئولیبرال اتحادیه اروپا را تشدید کردهاند، برای شهروندان آلترناتیوی واقعی بهجا نگذاشته است. تنها همین بهاصطلاح رهبران پوپولیست چیزی متفاوت در چنته دارند. بااینحال، این پیچ خطرناک نهتنها فرصتی برای تغییر سیاسی بلکه مجالی برای (تحقق) خود دموکراسی است. «ارنستو لاکلائو» و «شانتال موفه»، دو فیلسوف سیاسیاند که بخش قابلملاحظهای از مطالعات خود را به بدنامی و شهرت منفی پوپولیسم اختصاص دادهاند. طبق گفته این دو، اگر بنا باشد که دموکراسی برتری خود بر دیگر نظامهای سیاسی را حفظ کند، باید همواره خود را به مردم نزدیک نگه دارد و این کاری است که پوپولیسم میکند. پوپولیسم خواستههای متفاوتی را علیه یک دشمن مشترک متحد میکند.
از نظر لاکلائو و موفه، پوپولیسم نه یک ایدئولوژی بلکه یک باور سیاسی است که میتواند به هویتهای مردمی، شکل بدهد. پوپولیسم به بیان لاکلائو «روشی است برای ساختن سیاست از طریق استیضاح فرودستان، برای بهحرکتدرآوردن (آنها) علیه وضع موجود». اگر درحالحاضر پوپولیسم تنها شکل سیاسی باشد که بتواند ارزش کلیدی جوامع دموکراتیک مدرن را تعمیق بخشد، در این صورت نباید فراموش کنیم که تفاوتی اساسی میان پوپولیسم راستگرایان و چپگرایان در اروپا وجود دارد. پوپولیسم راستگرا بهدنبال حفظ قدرت برای سیاستمدارانی است که تعریف ملیت را به مقولهای خاص محدود میکنند که در آن مهاجران جایی ندارند. در مقابل احزاب پوپولیست چپگرا هم مهاجران و هم کارگران را در خود جای میدهند. موفه، اینطور توضیح میدهد: «دشمنان مردم از دیدگاه چپ، نه مهاجران بلکه شرکتهای چندملیتی بزرگ و تمام نیروهایی هستند که جهانیشدن نئولیبرال را پیش میبرند».
گفتمان بیگانههراسی
در برنامههای انتخاباتی فاراژ و ایگلیسیاس این مسئله بهوضوح اعلام شده است؛ دشمنان فاراژ، اتحادیه اروپا و مهاجران هستند و دشمنان ایگلیسیاس، «نخبگان حکومتی» و شرکتها. این تفاوتها را که نهفقط در گفتمان فاراژ و ایگلیسیاس بلکه در گفتمان دیگر سیاستمداران پوپولیست از قبیل «دونالد ترامپ» و «برنی سندرز» در ایالات متحده نیز آشکار است نمیتوان نادیده گرفت؛ این تفاوتها عملکرد صحیح جوامع جهانی دموکرات را به ما گوشزد میکنند.
گفتمان بیگانههراسی فاراژ و ترامپ که مهاجران، مکزیکیها، مسلمانان و دیگر اقلیتها را پس میزند، با مفهوم پولاریستی (تکثرگرایی) دموکراسی در قرن بیستویکم سازگار نیست. استفاده آنها از ترس برای بهحرکتدرآوردن رأیدهندگان بهنوبه خود، نفرت را برانگیخته و از آنجایی که آلترناتیوی در برابر پروژه جهانیشدن نئولیبرال ارائه نمیکند، به نابرابری دامن میزند. درمقابل، ایگلیسیاس و سندرز که تعریفشان از «مردم»، خارجیها را نیز شامل میشود، با توسل به ایده دولت رفاه، امید دارند که بتوانند آلترناتیوی در برابر نئولیبرالیسم ارائه دهند. وقتی این تفاوتها نادیده گرفته و در موردشان کلیگویی شود، به قول «تاکیس پاپاس»، تحلیلگر علوم سیاسی، پوپولیسم به «سبدی بزرگ برای دورانداختن چیزهایی که دوستشان نداریم» بدل میشود و این لحن که احزاب سیاسی سنتی و رسانهها به آن پروبال دادهاند، بیشتروبیشتر به محوشدن این تفاوتها، پرتشدن چیزهای بیشتری به آن سبد و بسیج مردمی با نبود پذیرش منجر میشود؛ موضعی که به دموکراسی لطمه زده و امکان تغییر را در نطفه خفه میکند.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|