iran-emrooz.net | Fri, 25.11.2005, 18:41
معاد پرستان حکومتی
دکتر همایون مهمنش
چهارم آذر ١٣٨٤ برابر ٢٥ نوامبر ٢٠٠٥
اسلام، مسیحیت و یهودیت از سعادت انسان در دنیا و آخرت صحبت میکنند. انسانهائی که در دنیا نیکوکارند به بهشت بشارت داده میشوند: "آنانکه ایمان آوردند و نیکو کار شدند بزودی در بهشتی در آوریم که نهرها از زیر آن جاریست و در آن زندگانی جاوید کنند و بر آنها در بهشت، جفتهای پاکیزه است و آنان را بسایه رحمت ابدی خود در آوریم"(قران النسا ٥٧)(١). دنیائی که مملو از نیکو کاری باشد مسلما بهتر و انسانی تر است. در هیچ یک از ادیان سختی کشیدن در دنیا برای رسیدن به سعادت آینده توصیه نمیشود. در این ادیان روز معاد یا قیامت، مردگان به پا میخیزند و اعمال نیک و بد هرکدام به حساب میآید. انسانهای خوب به بهشت میروند و آخرتی خوب دارند و دیگران راهی جهنم شده به آخرتی بد میرسند.
اما در ادیان نامبرده مبحثی وجود دارد که اشاتولوگی (Eshatology) یا علم المعاد نام دارد. میتوان آن را فرجام شناسی(٢) یا معاد شناسی ترجمه کرد. معاد شناسی مبحث "آخرین چیزها ،مرگ، رستاخیز، دوزخ و بهشت" است(٣). موضوع آن بررسی معاد، مرز میان دنیا و آخرت است. معاد شناسی در ادیان مختلف معنای یکسانی ندارد. اسلام، مسیحیت و یهودیت هرکدام معاد شناسی خود را دارند.
در معاد شناسی زندگی در دنیا فرع و معاد یا آخرت که زمان آن معلوم نیست اصل است. عمده فعالیتهای انسان برای سعادت در آینده است. بهره گیری از فضائل زندگی، لذت بردن و گاهی حتی بر آورده نمودن امیال و غرائز طبیعی انسانی دل بستن به مسائل حقیر به شمار میرود. رسیدن به بهشت موعود هدف زندگی انسان است.
در دین زرتشت انسان آزاد است که از خوبی که دائما با بدی در حال مبارزه است پشتیبانی کند. اما این دین معتقد به دوگرائی، ثنویت، یا دوآلیسم، خوبی یا بدی، سفیدی یا سیاهی پدیدهها است، مقوله ای که میتواند انسان را در این دنیای پیچیده و رنگارنگ به نتایج غلطی برساند.
مبحث مکاشفه یوحنا
بخشی از معاد شناسی تفکری را در بر میگیرد که "مکاشفه يوحنا" (apocalypse) نام گرفته است(٥). يوحنا یکی از نامهای خدا در انجیل، جان در انگلیسی، ژان در فرانسه، یوهانس در آلمانی ، نام یکی از مقدسین در کلیسای کاتولیک و ارتدکس و همچنین نامی است که اغلب پاپهای کاتولیک برای خود انتخاب میکنند. مبحث مکاشفه يوحنا در آغاز مسیحیت به وجود آمد. تصاویری از نبرد عیسی مسیح به نمایندگی خداوند از یکطرف و شیطان با طرفدارانش در روز معاد نقش شده است که مراحل پیروزی عیسی مسیح بر شیطان را نشان میدهند. این تصاویر در ضمن نشان میدهند که چگونه طی این نبرد جهان کنونی که یکی از صفات مشخصه آن کفر و مرکز فساد است (در آن زمان مسیحیان محل کفار یا مرکز فساد را بابل اطلاق میکردند)، بطور وحشتناکی از بین میرود و جهانی که حکومت خدا، کمال خلقت و مظهر عدل و داد است، جای آن را میگیرد. گفته میشود که ایده جنگ خوبی علیه بدی، نور علیه ظلمت و خدا علیه اهریمن از دین زرتشت به ادیان دیگر راه پیدا کرده است(٥).
چون در رابطه با مبحث مکاشفه يوحنا به کلیسا انتقادات زیادی شد، امروز کلیسا از آن فاصله میگیرد. در مبحث نامبرده دنیای ناقص و فاسد امروز در پی جنگ عیسی مسیح علیه شیطان در یک فاصله زمانی کوتاه (لحظه) به دنیائی کامل تبدیل میشود. اما کلیسا امروز معتقد است که رسیدن به آخرت در یک لحظه نیست و طی یک روند یا پروسه صورت میگیرد. حاکمیت خداوند با خلقت عیسی مسیح و در قسمتهائی از زمین (کلیسا) شروع شده و طی روندی همه جهان را در بر خواهد گرفت(٥).
مارتین بوبر فیلسوف یهودی الاصل آلمانی مینویسد(٧): "دو نوع معاد شناسی وجود دارد. یکی پیامبرانه که در آن هموار کردن راه نجات ابدی، در هر لحظه تا حد غیر قابل تعیینی در اختیار خود انسان است". برای مثال از نظر دین، انسان در اثر کارهای نیک که انجام و یا عدم انجام آن در گرو تصمیم و خواست خود او است یا به آخرت خوب یا به آخرت بد یعنی جهنم و نیستی کامل میرسد. او ادامه میدهد: "نوع دیگر، نوع مربوط به مکاشفه يوحنا (یا آپوکالیپتیک apocalyptic) است که در آن پروسه رهائی انسان با تمام جزئیاتش از آغاز جهان مشخص شده و برای اجرای آن از انسانها فقط به عنوان ابزار استفاده میشود. به آنها حد اقل این حق داده میشود که آنچه بطور تغییر ناپذیر از قبل آنچه تعیین شده است را بشناسند، از آن آگاهی یابند و در مورد نقش خود از آن اطلاع حاصل کنند". به گفته زیگموند هورویتس (٨): "یک فرد معتقد به مکاشفه يوحنا (Apokalyptiker) در واقع در لحظه حاضر که او آن را میگذراند زندگی نمیکند بلکه به خاطر آینده بهتری زنده است که با چشم خود آن را مشاهده نموده است". ژاکوب تاوبس(٩) مينويسد: مبحث نامبرده برمبنای این تصور قرار دارد که "آنچه تصویر گردیده است بعلت ضرورتهای درونی باید تحقق یابد. وظیفه بیننده فقط آنست که پرده از این ضرورت بگیرد و آنرا آشکار کند".
بنیاد گرائی اسلامی و معاد پرستی
بنیاد گرایان اسلامی از مکاشفه يوحنا باز هم فراتر میروند. آنها نه تنها دنیا را گذرا، بی ارزش و معاد را هدف غائی میدانند و رسیدن هرچه زودتر آن را خواهانند، بلکه علاوه بر این به نوعی معاد را میپرستند و معتقدند باید بطور فعال به فرا رسیدن آن سرعت بخشید. راه این سرعت بخشیدن را هم نابودی انسانها و جهان خاکی میدانند. منطق بنیاد گرایان معاد پرست منطقی ساده، ابتدائی و جنایتکارانه است: مرگ و نابودی انسانها را به آخرت میرساند. اگر مقتولی بی گناه باشد به بهشت میرود و اگر گناهکار باشد کشتن او به طریق اولی جائز بوده است.
بنابراین نظر، کشتار هرچه وسیعتر باشد ثواب بنیادگرا نیز بیشتر است. با شناختن این سیستم فکری، جنایات مسلمانان افراطی در ١١ سپتامبر در آمریکا، در الجزیره که بنیادگرایان مردم دهات را گروه گروه (حدود پنجاه تا صد نفر) سر میبریدند و نیز در عراق و سایر نقاط دنیا لااقل تا حدی قابل درک میشود.
هدف تبلیغات معاد پرستان چه کسانی هستند؟
برای جامعه شناسان روشن است که فقر، سرکوب، تحقیر و نداشتن امید به آینده زمینه مناسبی برای رشد این طرز فکر بخصوص در جوانان است. پس باید میان قربانیانی که از نا امیدی و فشار زندگی جذب تفکر بنیاد گرائی میشوند و آنهائی که مروجین اصلی این تفکر هستند، تفاوت قائل شد. غالب انسانهائی که جذب این تفکر میشوند، به تصور خود چیزی برای از دست دادن ندارند. عموما از وضع موجود ناراضیاند و شانسی هم برای تغییر نمیبینند. همراه با تفکر معاد پرستی آنها قبول میکنند که راه حل مشکلات آنها و سایر انسانها سرعت بخشیدن به فرا رسیدن معاد میباشد. اما این که مبلغین اصلی معاد پرستی چه کسانی هستند را کمی پائین تر مورد بررسی قرار میدهیم.
مبارزه با تفکر معاد شناسی
مبارزه با تفکر معاد شناسی و مقاومت در برابر آن شاید سنتی کمتر از خود این طرز فکر ندارد. در قرآن آمده است: "ای کسانی که ایمان آورده اید، جهت چیست که چون به شما امر شود که برای جهاد در راه دین بی درنگ خارج شوید بخاک زمین دل بسته اید؟ آیا راضی به زندگی دنیا عوض حیات ابدی آخرت شدید؟ متاع دنیا در پیش عالم آخرت اندک و ناچیز است"(التوبه ٣٨).
حکیم عمر خیام در یکی از زیباترین رباعیات خود میگوید:
گویند بهشت و حور عین خواهد بود
و انجا می ناب و انگبین خواهد بود
گرما می ناب و معشوق پرستیم رواست
چون عاقبت کار چنین خواهد بود
احسان طبری (١٠) در مورد حافظ و خیام مینویسد که آنها "یکی از اصول مهمه ی دین (اصل معاد) را مورد تردید قرار میداده و در واقع نتیجه میگرفتهاند که مواهید مذهب در باره زندگی فردی واهی است و باید قدر زندگی این جهان را دانست و از فضائل آن برخوردار شد و به دام زهد و رع و ریاضت و احتماء و احتراز از امور دنیوی نیافتاد و فریب ریا و سالوس کائنان جهالت پرست را نخورد".
در دوران رنسانس (قرن ١٦ تا ١٨ میلادی) در اروپا این اعتقاد حاکم شد که زندگی سنتی مذهبی را باید مورد بحث منقدانه قرار داد تا زمینه یک فرهنگ عقلائی فراهم شود. رها کردن پیش داوریهای مذهبی و خرافات، رو آوردن به "دین معقول"، رد حکومتهای استبدادی و استقرار دموکراسی در چند کشور اروپائی و آمریکا از ویژگیهای این دوران بودند. تفکر غالب در این دوران از این حرکت میکرد که خرد و آزادی بشریت را در آینده نزدیکی از سرکوب و فقر نجات خواهد داد. امانوئل کانت نوشت:"جرات کن که از خرد خویش استفاده کنی"(١١). در این زمینه فکری، دنیا و فضائل آن در مقابل آخرت فرعی نبودند و مردم کم کم از حکومتها انتظار بهبود وضع مادی، معنوی، امنیت و آزادیهای بیشتر پیدا کرده و حکومتها را با این معیار میسنجیدند که آنها چه دستاوردهائی در این زمینهها داشتهاند. میدانیم از دوران رنسانس به بعد بود که پیشرفت غرب سرعت گرفت.
رسوخ معاد شناسی در افکار روشنفکران معاصر ایران
معاد شناسی در افکار معاصر جامعه ایرانی بی تاثیر نبوده است. برای نشان دادن این تاثیر فقط به آوردن چند خط از شعر کاروان از هوشنگ ابتهاج (ه. ا. سایه)، تهران اسفند ١٣٣١، که به طرز زیبائی به شرح زندگی سخت زحمتکشان و وصف حال مبارزین در بند میپردازد، بسنده میکنیم. آهنگ و سرود این شعر توسط کنفدراسیون دانشجویان ایرانی ضبط و پخش شد.
شاعر به معشوقه یعنی گالیا میگوید:
"در گوش من فسانه دلدادگی مخوان
دیگر زمن ترانه شوریدگی مخواه
دیر است گالیا، دیر است گالیا، به ره افتاد کاروان ...
زود است گالیا،
در گوش من فسانه دلدادگی مخوان،
اکنون زمن ترانه شوریدگی مخواه،
زود است گالیا، نرسیده است کاروان
....
روزی که بازوان بلورین صبحدم
برداشت تیغ و پرده تاریک شب شکافت
روزیکه آفتاب از هر دری شتافت
روزی که گونه و لب یاران هم نبرد
رنگ نشاط و خنده گمگشته باز یافت
من نیز باز خواهم آمد آن زمان .... سوی تو ..."
صرفنظر از نقش ساکن برای معشوقه (گالیا) در تلاش و مبارزه برای رسیدن به آزادی، که مورد بحث این مقاله نیست، تاثیر طرز فکر معاد شناسی در این شعر غیر قابل انکار است.
معاد شناسی و دوآلیسم در افکار مارکس
فقط طرفداران مذاهب از معاد شناسی متاثر نیستند. برای نشان دادن این ادعا به رسوخ این طرز فکر در افکار کارل مارکس، فیلسوف و اقتصاد دان بزرگ دو قرن پیش که به هیچ رو نمیتوان او را مذهبی دانست اشاره میکنیم. مارکس معتقد به تکامل جامعه است و از تکامل همواره تحول در جهت مثبت را درک میکند. این تکامل از سرمایه داری به سوسیالیسم است. او در هجدهم برومر مینویسد: "ولی انقلابهای پرولتری یعنی انقلابهای قرن نوزدهم برعکس (بر عکس انقلابهای بورژوائی – نگارنده) از یکدیگر انتقاد میکنند، پی در پی حرکت خود را متوقف میسازند و به آنچه انجام یافته به نظر میرسد باز میگردند تا بار دیگر آنرا از سر بگیرند، خصلت نیم بند و جوانب ضعف و فقر و تلاشهای اولیه خود را بیرحمانه به باد استهزا میگیرند، دشمن خود را گوئی فقط برای آن به زمین میکوبند که از زمین نیروی تازه بگیرد و بار دیگر غول آسا علیه آنها قد برافرازد. در برابر هیولای مبهم هدفهای خویش آنقدر پس مینشینند تا سرانجام وضعی پدید آید که هر گونه راه بازگشت آنها را قطع کند و خود زندگی با بانگ صولتمند اعلام دارد گل همینجاست، همینجا برقص"(١٢).
پس به نظر مارکس جامعه بشری بطرف کمال، به طرف جامعه ای در حرکت است که در آن روابط تولیدی و انسانی بر روابط و شرائط سرمایه داری برتری کامل دارد، انسان به اعلی درجه بالندگی و شکوفائی میرسد. این حرکت از ماهیت و ضرورتی درونی نتیجه میشود. مارکس مینویسد "او (بورژوازی) بیش از همه گور کن خود را تولید میکند. سرنگونی او و پیروزی پرولتاریا بطور مساوی غیر قابل احتراز میباشند" (از مانیفست حزب کمونیست).
در نقل قولهای فوق دو نکته جالب توجه وجود دارد:
اول اینکه مارکس برای مبارزه میان طبقه کارگر و بورژوازی تلویحا لحظه پیروزی قائل است. در نظر اول مبارزه مورد نظر برای رسیدن به جامعه ایده آل یک پروسه است اما با نگاهی دقیق تر متوجه میشویم که طی این حرکت جوامع کنونی تحولی نمییابند و تنها پس از پیروزی طبقه کارگر بر بورژوازی یا خوبی بر بدی جامعه کاملی ایجاد میشود که در آن "هرگونه راه بازگشت" قطع شده است. در تفکر مارکس هم انسانهای امروزی ناکامل، در حال گذار و تغییرند و هم جوامع بشری. آنها فقط در جامعه ایده آل آینده کامل خواهند شد.
دوم اینکه دوگرائی (دوالیسم – تقسیم پدیدهها به خوب و بد، سیاه و سفید، بهشت و جهنم، پیروزی طبقه کارگر و یا شکست آن را در افکار مارکس نشان میدهد.
نویسندگان مختلفی به دوآلیسم حاکم در افکار مارکس اشاره نموده و جالب اینکه آنرا به ایرانیان قدیم نسبت دادهاند. آرنولد کونتسلی (٤) مینویسد:
"اما معاد شناسی انجیل ریشه در خود دین یهود ندارد. ریشه آن در ایران قدیم است و از آئین زرتشت متاثر است. بخصوص یک جنبه معادنگاری پارسها ظاهرا معاد نگاری انجیل را به طور عمده ای از خود متاثر ساخته است: دوآلیسم میان خدا و شیطان، خوبی مطلق وبدی ناب. این معاد نگاری که اوج آن در آئین زرتشت بود، کشمکش میان نیروهای خوبی با ارتش بدی را تصویر میکرد. کشمکشی که در یک روز آخر همه روزها، به یک مبارزه آخرین و دادگاه اخروی میانجامد که در آن بدی شکست مییابد و بهشت جاودانه آغاز میگردد. در این دیالکتیک معاد نگارانه پارسها، اسکلت طرز فکر معاد شناسانه کارل مارکس قابل تشخیص است".
رودلف بارو نویسنده و فیلسوف آلمانی در کتاب آلترناتیو (Die Alternative) – بدیل، راه دیگر – (١٣) در سال ١٩٧٧ نوشت: "چنین دورنمائی – آنهم به جلو و نه به عقب – کاملا با احتیاجات روشنفکران ناراضی از سرمایه داری مطابق بود که دوران نفی رمانتیک را پشت سر داشتند و آلترناتیوی به جلو جستجو میکردند و هر روز انقلابی گرائیشان بیشتر میشد. کوشش این افراد البته پیشقراول (یا پیشگام – Elite) در جهت کمال محض، در جهت عمومیت دادن و کمال بخشیدن به طرز زندگی و ذهنی گرائی خود، در ارجحیت دادن به برنامه رهائی عمومی، منعکس است. در واقع فقط برای آنها است که تضاد میان منافع بلاواسطه و منافع تاریخی در مقیاس جهانی عملا از بین میرود. این انتظار از کارگران که منافع بلاواسطه و مشترک خود را فدای اهدافی که لزوما قابل وصول نیستند، بنمایند، با زندگی و لذتهای حیات واقعی انسانهائی مطابقت دارد که ارتشی را به این منظور تعلیم داده و ارگانیزه میکنند. بعدها هم اینان هستههای احزاب حاکم، دولت و بوروکراسی اقتصادی را تشکیل خواهند داد. روشنفکران پیشقراول چنین نقشی را برای خود از قبل به عنوان رهبری سیاسی جنبش کارگری تعیین نمودهاند. معمای فداکاری آنها در پیش از انقلاب در چکیده بررسی هگل نهفته است که مینویسد: "قهرمانان عموما – حد اقل از جنبه روحی – اجرت خود را دریافت میکنند"".
مبلغین معاد پرستی چه کسانی هستند؟
مبلغین معاد پرستی عموما از طبقات متوسط تا بالا هستند. آنها یا هنوز در قدرت نیستند یا به قدرت رسیده و از اریکه قدرت حکومتی معاد پرستی را تبلیغ میکنند.
حتی اگر اهداف اعلام شده معاد پرستان به قدرت نرسیده، مقاومت علیه بی عدالتی یا اشغال کشور توسط بیگانگان باشد، هدف آنها بهبود زندگی مردم این دنیا نیست. آنها اعتقاد دارند که زندگی انسانها در مقابل معاد و بهشت موعود ارزشی ندارد. آنها فقط استفاده از ترور و زور را برای پیش برد مقاصد خود میشناسند. در فکر حل مشکلات واقعی جامعه امروز نیستند که سهل است، معمولا بلافاصله پس از پیروزی جز از بین بردن آزادیها، بر پا کردن ماشین کشتار، زورگوئی و ایجاد مراکز جدید فساد دستاورد دیگری برای جامعه ندارند.
معاد پرستان مانند پیروان سایر ایدئولوژیهای افراطی وقتی به قدرت میرسند در زندگی خصوصی هیچگونه پای بند اخلاقی ندارند، از موقعیت خود کمال سوء استفاده را میبرند، مخالفین را سر به نیست میکنند، از مادیات تا حد فساد بهره میگیرند، مشاغل را میان نزدیکان خود تقسیم میکنند، سرمایههای کلان به جیب میزنند، در خانههای مجلل زندگی میکنند و وقتی فرزندان خرد سال طبقات محروم با کلید بهشت به سینه برای شهادت به میدان جنگ میروند، فرزندان خود را در آغوش گرم خانواده نگاه میدارند. در این موارد آنها اجازه سوال هم به مردم و ارگانهای کنترل نمیدهند. با شعارهای افراطی آنها ضمن اینکه بهره گیری از مادیات بی حساب در زندگی خصوصی را از نظر روانی برای خود خنثی میکنند، چند هدف اصلی را نیز دنبال میکنند:
الف – چون حل مشکلات جوامع امروزی در توان بنیاد گران نیست، آنها اغلب مشکلات جامعه را با مشکلات بزرگ تری عوض میکنند. به جای اینکه مسائل اقتصادی، فرار سرمایه، بیکاری و غیره را حل کنند، مسائل جدیدی ایجاد میکنند تا مردم مشکلات واقعی خود را در مقابل آن فراموش کنند.
ب - آنها با این ابرازات مردم را به ظهور امام غایب، معاد، رستاخیز و بهشت رجوع میدهند. به ملت میگویند اگر فقر، بیکاری، فساد، بی امنیتی، فقدان آزادیها و همه گونه خطر را تحمل کنید به بهشت میروید و رستگار خواهید شد.
برخلاف ادعاهای معاد شناسان، بهره گیری از فضائل و زیبائیهای زندگی، مواهب طبیعی و لذائذ مادی و معنوی دنیا نه تنها مساوی سطحی نگری، نیهیلیسم، بی توجهی به اهمیت معنویات و در تضاد با تلاش انسان برای بهبود زندگی حال و آینده و همچنین تلاش برای دست یابی به آزادی نیست، بلکه جزو طبیعت انسان است. بر عکس برای سنجیدین حکومتها تنها یک معیار منطقی وجود دارد و آن اینکه آنها چه بهبودی در زندگی دنیوی، آسایش، امنیت و آزادی مردم ایجاد کردهاند. این تنها معیار درست برای سنجیدن حکومتها است و طرح هر معیار دیگری جز خاک پاشاندن به چشم مردم، کوشش برای فریب آنان و پايمال نمودن حقوق طبیعی آنان به کمک خودشان، نمیباشد.
------------------
(1) نقل قولها از قرآن ترجمه الهی قمشه ای است
(2) دکتر شجاع الدین شفا - تولدی دیگر
(3) صفحه اينترنتی http://217.175.235.200/basisreligion/eschatologie.htm
(4) Arnold Künzli, Karl Marx - Eine Psychographie, Europa Verlag Wien 1966
(5) صفحه اينترنتی Wikipedia: http://de.wikipedia.org/wiki/Apokalypse
(6) صفحه اينترنتی http://de.wikipedia.org/wiki/Apokalypse_des_Johannes
(7) Martin Buber, Pfade in Utopia, Lambert Schneider Verlag, Heidelberg 1950
(8) Sigmund Hurwitz, Die Gesellschaft des sterbenden Messias, Zürich 1955
(9) Jakob Taubes, Abendländische Eschatologie, Bern 1947
(10) احسان طبری، برخی بررسیها در باره جهان بینیها و جنبشهای اجتماعی ایران
(11) http://de.wikipedia.org/wiki/Zeitalter_der_Aufkl%C3%A4rung
(12) هجدهم برومر ترجمه محمد پور هرمزان
(13) Rudolf Bahro, Die Alternative, Frankfurt 1977