پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Tue, 06.05.2014, 15:43

منم که بچه بودم کیهان رو می‌شناختم


آیدین سیارسریع/قانون

سه شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۳
قدیم‌ها که کتاب‌خوانی مرسوم بود و مثل الان همه چیز اینترنتی نبود آدم‌ها قبل از خواب خود را با آثار هیجان‌انگیز و بعضا تخیلی مشغول می‌کردند. من در این بین هنوز‌‌ همان عادت قدیم را حفظ کرده‌ام و قبل از خواب حتما یک ساعت کیهان می‌خوانم. دیشب هم جای شما خالی (شما نه اصغرآقا) همینطور در رختخواب دراز کشیده بودم که چشمم به یک قسمت از روزنامه افتاد که در تلاش بود تا به این سوال پاسخ بدهد که چرا سینماگران با کیهان مصاحبه نمی‌کنند. این روزنامه ارجمند درباره یکی از سینماگران جوان نوشته بود که «او از دوران کودکی تاکنون همیشه روزنامه کیهان می‌خوانده و به این روزنامه علاقه‌مند است. اما اگر مصاحبه‌اش در کیهان چاپ شود، «عده‌ای» در سینما برایش دردسر ایجاد می‌کنند!» روزنامه را بستم و داشتم بابت تحرکات مشکوک عده‌ای علیه رسانه‌های دلسوز و متعهد تاسف می‌خوردم که ناگهان در باز شد و مارتین اسکورسیزی آمد تو. خیره به من گفت: «برخی جریانات با ایجاد فضایی مسموم علیه کیهان سعی در دوری سینماگران از این روزنامه دارند که با یاری خدا و خواست ملت به این هدف خود نمی‌رسند.»
گفتم: صاحاب نداره اینجا همه سرشون رو می‌اندازن پایین و میان تو؟ خیر سرم خوابیدم‌ها.
این را که گفتم اصغر فرهادی هم آمد. اصغر گفت: «به دلیل هجمه شدید دشمنان و مخالفان علیه کیهان ما مجبوریم کیهان را زیر پیراهنمان قایم کنیم و سر صحنه ببریم.»
وی در ادامه گفت: «یک پایان باز بهتر از یک بازی بی‌پایانه.»
گفتم: اصغر جان شما هم که هنوز داری بر ادعاهای پیشین خود پای می‌فشاری! باز هم پایان باز و این حرف‌ها؟
گفت: «نه بابا من متحول شدم.» بعد آمد کنار تخت و توی تبلتش سکانس اصلاح شده‌ پایانی درباره‌ الی را نشان داد. یک پرنده در آسمان پروبال گشوده بود و در حین پرواز روی آدمیان بی‌ادبی می‌کرد!
گفتم: این چیه؟
گفت: راستش آیدین جان (من با اصغر خیلی صمیمی هستم) من توبه کردم و تصمیم گرفتم از این به بعد به جای پایان باز خالی، از پایان باز همافر شکاری استفاده کنم.
گفتم: یعنی همه فیلم‌هات رو به صورت باز همافر شکاری تموم می‌کنی؟
گفت: بله.
گفتم: خدا قبول کنه. از دلواپسی درم آوردی.
بعد از گفت‌و‌گویم با فرهادی، جوانی وارد شد و همه را با صورت زخمی و لباس پاره و بدن کبود خود متعجب کرد.
گفتم: کی هستی تو؟ چی شده؟
گفت: من کارگردان جوانی هستم که دقایقی پیش بعد از مصاحبه با کیهان به محض باز کردن درب منزل خود توسط عده‌ای از سینماگران به اصطلاح طلب (مخفف به اصطلاح اصلاح طلب) ربوده شده و به مکان نامعلومی منتقل شدم.
گفتم: یعنی مکان از خودشون بود؟
گفت: بله، مشخص بود که توسط سرویس‌های جاسوسی آمریکا و اسرائیل هم از پیش مهیا شده بود.
گفتم: بسیار خب. کسی رو هم تونستی از بین ضاربین شناسایی کنی؟
گفت: بله. مثلا آقای اصغر فرهادی.
گفتم: اصغر فرهادی که اینجاست آی کیو.
گفت: ئه... آهان... پس فرهادی نبوده... بذارین یه کم فکر کنم... اممم... هان... م. ع و ف. ت از اعضای خانه غیرقانونی سینما بودن.
اسکورسیزی و فرهادی با هم به نشانه افسوس سرشان را تکان دادند.
کم کم همه داشتند جمع می‌کردند که بروند و ما هم بگیریم بخوابیم که ناگهان یکی با لگد در را باز کرد، در راه گلوی دو، سه نفر را بیخ تا بیخ برید و مغز پنج نفر را پاشید روی دیوار. کوئنتین تارانتینو بود.
نشستم روی تخت و گفتم: چیه آقا؟ چه خبرته؟ دیوانه‌ای؟ دیوار رو تازه رنگ زده بودم، خونی کردی همه جا رو.
مو‌هایش را کنار زد و گفت: واقعا عذر می‌خوام من این روز‌ها یه کم دلواپسم.
گفتم: این روز‌ها همه دلواپسند. آی لاو یو پی‌ام سی.
گفت: منتقد‌ها گفتن میزان خشونت تو فیلم‌هام کم شده. اومدم از چند تا از دلواپس‌های شما الهام بگیرم.
گفتم: ازشون الهام بگیری باید فاطمه رجبی رو بذارن جاش. الهام رو بذار، یه رسایی بردار خیرش رو ببینی.
مشغول صحبت بودیم که ناغافل یک عزیزی در را باز کرد و سریع آمد داخل، چشمان همه‌مان از تعجب باز باز شده بود، فضا، فضای خوف و رجانیوز بود. مرد عزیز گفت:
«آماده‌اید انشاا...؟ به امید خدا از همین امشب عملیات را کلید بزنیم... به نیت تعداد گل‌های کریستیانو رونالدو در این فصل...»
جمله‌اش را تمام نکرده بود که من و تارانتینو و اسکورسیزی و اصغرفرهادی به طور داوطلبانه خودمان را از پنجره اتاق پرت کردیم بیرون و لنگان لنگان از محل عملیات دور شدیم و جانمان را نجات دادیم.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024