شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
■ یک اپوزیسیون داخلی نجیب به نام اصلاحات داریم
■ اصلاح طلبان نمیخواهند مطالباتی رادیكالی به روحانی القا كنند
■ درسال ۷۶ افرادی بودند که قصد داشتند از قانون اساسی عبور کنند
■ هاشمی و خاتمی ناچار شدند به نفع روحانی حرکت کنند
■ اصلاح طلبان بعد از دولت احمدینژاد به جایگاه ممتازی رسیدند
■ چطور راست های افراطی می توانند هركاری بكنند ولی روحانی خیر
■ روحانی مانند دولت احمدینژاد بیآدرس و چتر باز نبوده است
■ دولت روحانی، دولت احمدینژاد نیست كه پارتیزانی عمل كند
■ جلساتی بین شكستخوردهها برای انتخابات مجلس دهم برگزار می شود
■ افراطی ها وجود دارند و به این سادگی از جامعه ایران حذف نخواهند شد
■ تفكر احمدینژادیزم در جامعه باقی است
■ جریان اپوزیسیون خارج از ایران زمین گیر شد
■ خاتمی در انتخابات مجلس نهم فداكاری كرد
■ رد صلاحیت، نقش هاشمی را برای همیشه در تاریخ ثبت كرد
■ قرار بود آدمهای قویتر از خاتمی را به انتخابات بیاوریم
■ برگشت به خاتمی در انتخابات ۹۲ نشانه یك نوع عقبگرد بود
■ عبور از خاتمی برای اصلاحطلبان در انتخابات اخیر پیروزی بود
■ در انتخابات ۹۲ خاتمی و هاشمی دنبال مردم دویدند
سامان صابریان
زمزمهها حول محور ورود زود هنگام جناحهای سیاسی به انتخابات مجلس و همچنین حرف و سخنهای تاثیر اصلاحطلبان بر رای آوری روحانی سبب شد تا سراغ یکی از اصلا ح طلبانی برویم که کمتر وارد بحثهای بیاساس گروههای سیاسی میشود و بیشتر اوقات سخنانی را بیان میکند که حکایت از تار و پود مباحث سیاسی روز دارد. ابراهیم اصغرزاده، سیاستمداری که هیچگاه دست رد به درخواستهای روزنامه «قانون» نزده است، در این گفتوگو به سوالات ما پاسخ میدهد.
آیا انتخابات ۹۲ را با انتخابات ۷۶ میتوان مقایسه کرد؟
انتخابات سال ۹۲ بسیار مهم بود و حتی از سال۷۶ نیز مهمتر بود. درسال ۷۶ کشور وارد مرحله جدیدی شد و ۱۶ سال است ما شاهد آثار انتخابات آن سال هستیم. از ۷۶ به بعد در کنار هر انتخابات و قبل از مراحل حقوقی انتخابات یک جنبش اجتماعی پدیدار میشود و آن جنبش اجتماعی شعارها و مطالبات خود را سازماندهی میکند و بعد که انتخابات شروع میشود، این شعارها و مطالبات خود را به احزاب و کاندیداها تحمیل میکنند. درسال ۷۶ طبقه متوسط نقش آفرینی کرد ولی در ۹۲ یک ائتلاف طبقاتی تشکیل شد یعنی اینکه گروههای پایین دست جامعه به کمک طبقات متوسط جامعه آمدند.
این گروهها چه مطالباتی داشتند؟
مطالباتشان به گونهای بود که کاندیداهای جناح راست نیز شعارهایی دادند که به تبار و سابقه آنها نمیخورد. این اتفاق از این منظر که فرصتهایی را در کشور ایجاد کرد مهم است و دولت آقای روحانی باید از آن استفاده کند. شاخصههای این انتخابات، اولا این بود که حکومت برای اولین بار پذیرفت مخالفانی در کشور حضور دارند و باید به پای صندوق رای بیایند، دوما مشخص شد دولت با یک اپوزیسیون داخلی نجیب به نام اصلاحات رو به رو است. مشخص است اصلاح طلبان مخالف شرایط موجود هستند ولی حاضرند در چارچوب قانون اساسی برای کشور کار کنند و حاضر نیستند مطالبات رادیکالی که دولت روحانی را با مشکل رو به رو میکند بیان کنند. این در حالی است که در سال ۷۶ افرادی بودند که حتی قصد داشتند از قانون اساسی عبور کنند.
آیا این اصلاح طلبان میتوانند کمکی در اداره دولت داشته باشند؟
اصلاح طلبها و منتقدان فرصتی برای آقای روحانی ایجاد میکنند که بتواند پایگاه اجتماعی و تفکرات خود را توسعه دهد. ائتلاف میان طبقه متوسط و تنگ دست که نسبت به سیاستهای احمدینژاد معترض بودند و وجود یک نیروی منتقد نجیب مانند اصلاحطلبها به آقای روحانی برای به قدرت رسیدن کمک زیادی میکند.
از نقش آقای هاشمی و خاتمی در موفقیت روحانی بگویید.
آقای هاشمی و خاتمی هم ناچار شدند و هم تیز هوشانه سوار بر موج دوران انتخابات شدند و به نفع روحانی حرکت کردند.
چالشهای پیش روی این ائتلاف چیست؟
مشکل اینجاست که این ائتلاف شکننده وناپایدار است.
چرا ناپایدار؟
چون سازماندهی ویژهای ندارند و توده وارند واگر آقای روحانی به اصلاحطلبان و هوادارانش کمک نکند که این تودهها را سازمان دهی کنند دولت اعتدال از درون دچار آشفتگی و مشکل میشود.
راهکاری که شما ارائه میدهید، چیست؟
این ائتلافها یک سری خواسته دارند که اگر به آنها توجه نشود از هم میباشند و به متفرقین تبدیل و مطالبات آنها تکثیر میشود. از سوی دیگر بسیاری از گروهها جای اینکه به روحانی کمک کنند، پراکنده و دولت روحانی در سالهای آینده عمر خود با یک خلأ مواجه میشود. در همین راستا روحانی میتواند این تهدید را به فرصت تبدیل کند البته به شرط اینکه به نیروهای منتقد و طرفدار اجازه دهد این ائتلافها را به وسیله احزاب و نهادهای مدنی سازمان دهند.
تبعات از بین رفتن این ائتلاف چیست؟
اگر این ائتلافها از بین برود مخالفان و دشمنان روحانی به صحنه بر میگردند و سازمان رای را به نفع خود مصادره میکنند. برای همین روحانی باید زمینه ساز تشکل بخشیدن به تودهها باشد و این افراد تشکل پیدا نمیکنند مگر اینکه در سازماندهی آنها نخبگان و هنرمندان و جمیع افرادی که در حال حاضر فعال هستند به کمک گرفته شوند. شما میبینید وقتی روحانی قصد دارد حرکتی انجام دهد، توسط نیروهای رقیب و راست افراطی جلوی آن گرفته میشود. برای اینکه میدانند اگر این نیروها سازماندهی و تبدیل به تشکل شوند، دیگر جایی برای آنها در فضای سیاسی کشور نخواهد بود و روحانی موفق خواهد شد.
روحانی برای موفقیت در این خصوص باید چه کند؟
رئیس جمهور باید تمام تلاش خود را داشته باشد تا بتواند این ائتلافها را تا انتخابات مجلس دهم رهبری کند و در این صورت مجلس از نمایندگانی تشکیل میشود که اکثریت مردم را رهبری میکند.
برای رسیدن به این آرمان چه مشکلاتی وجود دارد؟
بله. اولین مشکل بر سر راه دکتر روحانی، شورای نگهبان است. شورای نگهبان با حق استصوابی که برای خود قائل است امکان دارد برای مجلس مشکل ایجاد کند و روحانی به عنوان رئیس جمهور نه به عنوان رئیس جمهوری باید با شورای نگهبان گفتوگو کند و از حقوق مردم دفاع کند. مطمئنا گوشهای شنوایی در شورای نگهبان وجود دارند که صدای انتخابات ۹۲ را شنیده باشند و بخواهندشأن شورای نگهبان را حفظ و ارتقاء ببخشند. گفتوگوی آقای روحانی با شورای نگهبان میتواند کاری کند انتخابات مجلس رقابتیتر باشد. به نظر من این وظیفه اصلی روحانی است و وی نیازی ندارد مجلسی دولت ساخته به وجود بیاورد بلکه مردمی که به او رای دادند، افرادی را روانه مجلس میکنند که به صورت طبیعی از روحانی حمایت میکنند و فقط باید این بستر آماده باشد.
الزامات این انتخابات چیست؟
دولت روحانی نباید در خواب خرگوشی به سر ببرد و شاهد باشد تمام افرادی که صلاحیت لازم را برای شرکت در انتخابات دارند رد صلاحیت شوند و افرادی به مجلس بیایند که جلوی اقدامات و اصلاحات روحانی را بگیرند.
این اقدام سودی هم برای اصلاحات دارد؟
اگر روحانی اقدامات لازم را انجام دهد، اصلاحطلبان نیز خود به خود سود خواهند برد چرا اینکه اصلاح طلبان بعد از دولت احمدینژاد دارای یک جایگاه ممتازی در جامعه شدهاند و حتی اصولگرایان خردورز نیز حرفهایی را میزنند که از زبان اصلاحطلبها نیز شنیده نمیشد. اگر روحانی بستر را برای برگزاری انتخابات دموکراتیک آماده کند، ما مجلس مقتدری خواهیم داشت و قطعا تشکیل مجلس مقتدرآینده به نفع روحانی است. ولی اگر روحانی سرگرم مسائل سیاست خارجی شود و تنها به دنبال پیروزی در آن باشد، راستها این پیروزی را مصادره میکنند و اگر پشتوانه سیاست خارجی سیاست داخلی نباشد پیروزیها ناپایدار خواهد شدو باید اشاره کنم در دنیا دولتی را مقتدر میدانند که پشتوانه مردمی داشته باشد.
شما چه راهکاری برای حفظ پشتوانه مردمی پیشنهاد میکنید؟
برای مثال بعد از انتخابات ریاست جمهوری که روحانی رای آورد، تودههای خودجوش مردمی به خیابانها آمدند و یکپارچه مطالباتی درباره وقایع ۸۸ را فریاد زدند و روحانی باید به این خواستهها احترام بگذارد.
به نظر شما دکتر روحانی به تنهایی میتواند در برابر این بحثها تصمیم بگیرد؟
روحانی باید با طرفهای دیگر بنشیند و بگوید اگر میخواهید من و کشور موفق شویم و تنشها رفع شود باید به من کمک کنید. اگر این مشکلها رفع شود در عرصه بین الملل نیز مشخص میشود دولت تمام حکومت را اداره میکند و این به نفع روحانی است و از سوی دیگر با احترام به خواستههای مردم، شکاف میان دولت و ملت نیز کم میشود.
ولی من معتقدم این تصمیمات تنها به دست دولت نیست و نهادهای دیگر تصمیمگیر نیز هستند که تاثیرگذارند، درست است؟
بله درست است. ولی روحانی فراتر از یک رئیسجمهور، نماینده یک جنبش اجتماعی است. این جنبش شاید پنهان شود ولی از بین نمیرود. این اسب چموش باید به کنترل در بیاید وگرنه به یک نیروی مخرب تبدیل میشود و کشور باید بتواند تهدید را به فرصت تبدیل کند.
به نظر شما این صحبتها عملی است؟
چطور راستهای افراطی میتوانند هر کاری که میخواهند بکنند و به دولت فشار بیاورند و این در حالی است که هیچ جایگاهی در کشور ندارند ولی روحانی که رئیس جمهور مملکت است نمیتواند در برابر آنها بایستد و از فشارها جلوگیری کند. گفتمان آقای روحانی حاکمیت یگانه و بسیار خوب است. این رویکرد میتواند سبب یک استحکام درونی شود و روحانی را محبوبتر کند و از سوی دیگر به ایران در مذاکرات بین المللی جایگاه ویژهای دهد.
صحبتهای شما صحیح است ولی باید به این نیز توجه داشت که کشور ۸سال در اختیار دولتی مانند دولت احمدینژاد بود.
قبول دارم. دولت یازدهم به دلیل شخصیت خود آقای روحانی دارای سابقه است. روحانی مانند احمدینژاد که بیآدرس و چتر باز نبوده است و سابقه او در امنیت ملی، جبهه و سایر منصبهای حکومتی مشخص است. ولی دولت احمدینژاد از افرادی ترکیب شده بود که آدرسی نداشتند و ناگهان وارد فضای سیاسی کشور شدند. ما نیز به همین علت نباید انتظار داشته باشیم روحانی مثل احمدینژاد باشد ولی روحانی باید بداند زمان به سرعت میگذرد و باید ابتکار عمل دولت افزایش پیدا کند.
به نظر شما چگونه میتواند از پس این کار بر بیاید؟
دولت روحانی دولت احمدینژاد نیست که پارتیزانی عمل کند و باید دایم با خلق فضاهایی اجازه عرض اندام به نیروهای افراطی را ندهد و طوری نباشد که آنها طرح مسئله کنند و روحانی جواب دهد. برای مثال روحانی میتواند پا در یک کفش کند و بگوید این کادری که صدا و سیما را اداره میکند و برنامههای دولت را تخریب میکند عوض شود و حتی در رابطه با سخنان برخی ائمه جمعه تندرو هم پاسخ محکم بدهد و در قد و قامت یک رئیس جمهور ظهورپیدا کند.
انتقادی در حوزه اقتصاد دولت دارید؟
اقتصاد کشور ناشفاف است و نیروهایی روی اقتصاد انگشت گذاشتهاند که رگ و ریشه امنیتی و نظامی دارند و این یک چالش است و روحانی باید حوزه اقتصاد را شفاف کند. برای مثال در تهران دولت باید به مردم پاسخگوباشد و باید نشان دهد زیر پوست تهران چه وضعیتی است و شرکتهای نظامی که پروژهها را اجرا میکنند باید قواعد و شرایط را داشته باشندکه شرکتهای شخصی و خصوصی دارند و صرف اینکه نظامیاند نباید از موقعیت استفاده کنند. از سوی دیگر اگر زلزلهای درتهران بیاید شما میفهمید چه فسادی در پروژههای شهری ما وجود داشته است و چون نظارتی بر آن نبوده خسارتهای جبران ناپذیری خواهند زد. بنابراین دولت نمیتواند کنار بکشد و بگوید در رابطه با تهران و دیگر پروژهها به این دلیل که در دست نهادهای نظامی است، کنترلی ندارم. بنابراین دولت به این دلیل که رابط پول مردم با نهادهای دیگر است باید پاسخگو باشد.
به نظر شما احتمال بازگشت افراد و تفکرات ۸ سال گذشته وجود دارد؟
تصور میکنم اکنون جلساتی بین شکستخوردههای انتخابات ریاست جمهوری تشکیل میشود تا در انتخابات مجلس دهم به صحنه بیایند. جریان بنیادگرایی سنتی یا بنیادگرایی افراطی وجود دارد و به این سادگی از جامعه ایران حذف نخواهد شد ولی چه زمانی بتواند خود را به سطح جامعه برساند، به قدرت ما برای سازماندهی جامعه، بستگی دارد. هر چه جامعه تودهوار باشد و هر چه جامعه از تشکیلات و نهادهایی که آن را سازماندهی میکند، فراری باشد افراد میتوانند به وسیله تفکرات پوپولیستی و بنیادگرایی تحریک شوند. قطعا دولت احمدینژاد و تفکر احمدینژادیزم در جامعه باقی است، رقیب اصلی این تفکر سازمان دادن به جامعه است.
نقش دولت روحانی در بهسازی چهره ایران در نظام بین الملل را چگونه ارزیابی میکنید؟
مردم ما بدانند که اپوزیسیون خارج از کشور یا طیفهای برانداز برای موقعیت ایران در منطقه و جهان زمینگیر شدند. ازسوی دیگر در میان کشورهای همسایه همچنین شرایط بینالمللی کشور نسبت به گذشته ارتقا یافته است. اکنون ایران در وضعیتی است که نظام فرسوده عربستان سعودی و نظام فاشیست اسرائیل کاملا در مقابل ما ایستادهاند. چند سال پیش بسیاری از روشنفکران میگفتند امکان ندارد آمریکا در مقابل اسرائیل و عربستان بایستد اما شاهدیم که بارها در مقابل آنها ایستاده است. آن جنبش اجتماعی به دنیا نشان داد حاضر است به صندوق رای تمکین کند. اگر ما به دنبال تحریم انتخابات رفته بودیم و در انتخابات شرکت نکرده بودیم، هر کاندیدای دیگر حتی بهتر از روحانی به قدرت رسیده بود، موقعیت کشور ارتقا پیدا نمیکرد و ایران نمیتوانست دیالوگی با جامعه جهانی برقرار کند.
البته پرچم دار آشتی با صندق رای آقای خاتمی بودند.
آقای خاتمی در انتخابات مجلس نهم فداکاری کرد. به رغم فضای منفی که علیه او به وجود آمده بود، در حوزه انتخابات دماوند رای داد. خیلی از دوستان در آن زمان گفتند آقای خاتمی اشتباه کرده است. آن زمان به دوستان گفتم که خاتمی دارای استراتژی است و میخواهد در این حکومت از روزنه انتخابات استفاده کند. به نظرم، موقعیت خاتمی در انتخابات ۹۲ هم تحکیم شد. او به عنوان یک لیدر، برای جریان اصلاحطلب، قدرت تجمیع نیروهای اصلاح طلب را دارد و فرصت طلایی برای خاتمی و هاشمی، به خصوص با رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی فراهم شد. رد صلاحیت، نقش آقای هاشمی را برای همیشه در تاریخ ثبت کرد. اشتباهی که شورای نگهبان کرد، موقعیت خاتمی و هاشمی را فوق العاده تقویت کرد.
افراطیها و رادیکالها ادعا میکنند که اصلاحطلبها چون میدانستند در انتخابات ۹۲، آقای عارف نمیتواند رای بیاورد، او را کنار میگذارند و از روحانی حمایت میکنند. این در شرایطی انجام شده است که سیاستهای روحانی مورد پسند
اصلاحطلبان هم نبود. آیا این ادعا صحت دارد؟
تصور میکنم حرف مهمی است و چندان هم غلط نیست. چند وقت پیش به دوستانی به شوخی گفتم این رحم اجارهای برای پرورش یک نطفه است. وقتی به شما اجازه نمیدهند احزاب جریان سیاسیات فعالیت داشته باشد، مجبور به ائتلاف میشوید. همانطور که میدانید مهمترین احزاب جریان اصلاح طلب ممنوعالفعالیت بودند. البته قرار بر این بود که آدمهای قویتر از آقای خاتمی را به انتخابات بیاوریم، اما آنقدر عقب نشینی کردیم که آقای خاتمی شد هاشمی، هاشمی شد روحانی. آقای روحانی همانطور که گفتم، متعلق به جناح محافظه کار بودند.
کدام شخصیت بالاتر از آقای خاتمی مدنظرتان بود؟
حرفم این است که به لحاظ اصلاحطلبی، برگشت به خاتمی نشانه یک نوع عقبگرد بود. شاید اصلاحطلبان روی نیروی جوانتری تفاهم میکردند و وقتی پشت او میایستادند به خاطر جنبش اجتماعی، رای میآورد. عبور از خاتمی برای اصلاحطلبان پیروزی بود. اما عقب نشینی کردند، البته از مقام خاتمی کم نمیکند، او در مقام لیدری جریان اصلاحات است و الزاما لیدر نباید رئیس جمهور شود. ولی اتفاقی که افتاد این بود که اصلاح طلبان تن به یک نوع سازش با بخشهایی از محافظه کاران دادند.
این سازش اشتباه بود؟
سازش زیرکی آنان را نشان میدهد و این یک نوع ائتلاف است و اشکالی ندارد. با این حال بهتر این بود که فضای جامعه آنقدر دموکراتیک و آزاد بود که جریان اصلاحطلب میتوانست کاندیدای خود را معرفیکند و عزم خود را نشان میداد. اما به خاطر شتابزدگی جریان حاکم که نگران بود چه اتفاقی میافتد، سعی کرد فضای جامعه را به گونهای اداره کند که ائتلاف طبقاتی شکل نگیرد. ولی اشتباه مهلکی که جریان حاکم کرد رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی بود. این رد صلاحیت هم جامعه را بیدار کرد و هم به موضعگیری واداشت. این ماجرا برای جامعه خیلی تحقیرآمیز بود. بهتر این بود که اصلاحطلبان یا جریانهایی که دارای شناسنامه هستند کاندیدایی متعلق به خود را معرفی میکردند حتی اگر نتیجه اشتباهی به دنبال داشت. اما اگر برنامه ریزی داشته باشند، میتوانند کاری کنند، در یک ائتلاف شرکت کنند. اتفاقی که در سال ۹۲ افتاد، این بود که آقای خاتمی و هاشمی دنبال مردم و جنبش اجتماعی دویدند. در صورتی که باید خودشان این جنبش را خلق میکردند. اگر یادتان باشد در انتخابات اخیر همه چیز دقیقه نودی بود. یعنی حتی قبل از آن بین عارف و روحانی وحدت ایجاد نشده بود. حتی زمانی که عارف کنار رفت، اسم روحانی را نیاورد. در صورتی که در شرایط دیگر باید سران جریانها در جلسهای به ائتلاف برسند و شعارهایشان را هماهنگ کند. متاسفانه این اتفاق وقتی افتاد که هم عارف و هم روحانی، به لحاظ سازمان رای و کمپین، در رده پنجم و ششم بودند.
ائتلاف این دو نفر قابل پیش بینی نبود، چرا روند انتخابات در ایران قابل پیش بینی نیست؟
اگر یادتان باشد تا یک هفته قبل از انتخابات، فضای کشور پیچیده و پیش بینی ناپذیر بود. این از خصلت مردم ایران است. این خصلت به خاطر فضای بسته سیاسی وپایدار نبود نظام حزبی به وجود آمده است. مردم سعی میکنند از اصل غافلگیری استفاده کنند و در لحظه آخر تصمیمگیری کنند. به همین دلیل سازمانهایی که نظرسنجی میکنند، حتی روشنفکران، سیاستمداران و احزاب دست و پاشکستهای که در کشور وجود دارند، قادربه پیش بینی نیستند. در صورتی که تمام دنیا نه فقط در کارهای سیاسی حتی برای فعالیت اقتصادی، با نظرسنجی میتوانند میزان استقبال از محصولات را ارزیابی کنند. جامعهای که تودهای است و سازمان پذیر نیست، باعث میشود پیش بینی برای سیاستمداران سخت باشد. گاهی وقتها شانس و تصادف است و گاهی زیرکی سیاستمداران است که گیرنده خود را با موج مردم تنظیم میکنند. کافی است آنها بفهمند مردم چه میخواهند و روی موج مردم حرکت کنند تا موفق شوند. درست است که روحانی اصلاحطلب نبود و خود نیز به این موضوع اعتراف کرد، اما شعارهای او حامل پیامها اصلاحطلبی بود. با وجود اینکه روحانی خودش و پرچم اعتدالش، نتوانست گفتمان ایجاد کند، اما پرچمی را مقابل افراط، جنگ طلبی و ماجراجویی بلند کرد که توسط اصلاحطلبان در آن باد زده شد و به جامعه گفته شده که اگر این آقا رئیس جمهور شود ایران از شرایط نه جنگ، نه صلح و حتی حالت جنگی و تخاصم با دنیای خارج عبور میکند و به مرحله صلح میرسد و همچنین به لحاظ اقتصادی وضع کشور تثبیت خواهد شد. در حقیقت اصلاحطلبان، کشتی روحانی را به ساحل رساندند.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|