پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
یکی از فعالان جبنش سبز و زندانیان سیاسی سابق در یادداشتی که به کلمه ارسال کرده به وضعیت جاری و آنچه در کشور گذشته پرداخته و نوشته است:
آیا هیچ از خود پرسیده اید که چه کسی واقعاً محصور است؟ آیا آمرین به حصر و زندان، محصوران واقعی اند یا آنانکه به زور سرنیزه از حقوق انسانی خود محروم شده اند؟ در سلول انفرادی خود بارها به این نکته اندیشیده ام که آیا اینها، این آتش افروزان بی خبر از مروت و انصاف، خودفروختگان به ثمن بخس تملق چاپلوسان به ازاء از دست دادن آزادگی در میان برادران، در زندان اند یا من؟
من خود را آزاد می یابم، بی واهمه از نعره های متبخترانة تکیه زدگان به سرنیزه، رها از قید بندگی و ذلت، فارغ از زنجیر بردگی قدرت؛ اما آنها که مرا به این سلول انداخته اند و از قلم و زبان من شب و روز در هراسند، چه بس نیروی بزرگی صرف می کنند تا گوش مردمان را ببندند که صدایم را نشنوند، چشمهایشان را بر می بندند تا نوشته های مرا نخوانند، میان مردم یک به یک دیوار میکشند که آگهان از خواستة مشروع من درِگوشی سخنم را به گوش دیگران، به هم سلولی هایم در سرتاسر این مرز و بوم، نرسانند.
من یکنفرم و آنها برای اینکه میان من و دیگر مردمان فاصله بیاندازند، چندین و چند نفر را به خدمت گرفته اند. اینها نمی دانند که همین مامورانشان حامل پیام من هستند. همانها که در عاشورای حسینی در خدمت اوامر ابن زیاد و عمر ابن سعد و شمر ابن ذی الجوشن بودند، با بیدار شدن وجدانهای خفته شان، حدیث مظلومیت حسین و یاران کشته شده با لبهای تشنه را به کوفیان و نسلهای بعدی تعریف کردند و خانمان یزیدیان را در آتشی که خود افروخته بودند خاکستر کردند.
دستگاههای عریض و طویل سازمان ضد ملی صدا و سیما که گمان می کردیم دانشگاه رشد و توسعه خواهد شد، تشکیلات سپاه پاسدران و سازمان بسیجی که قرار بود نگهبان نوامیس و حقوق مردم باشند، نظام قضائی که بنینانگذار راحل جمهوری اسلامی امیدوار بود بواسطة آن مردم دنیا را با عدالت گستری اسلام آشنا سازد، سازمان تبلیغات و تشکیلات حکومتی حاکم بر نماز جمعه ها و حوزه های علمیه که اصالتاً باید مبلغ عدالت و ضرورت عادل بودن حکام بوده باشند، سازمانهای زیر نظر بیت رهبری و بخش مهمی از دولت و بخشی از مجلس شورای اسلامی این ملت مظلوم که بعد از نظارت استصوابی شورای نگهبان چشم بر بسته به روی هرگونه عدل و مروت بطور نامشروع بر صندلیهای آن تکیه زده اند، همگی بکار گرفته شده اند تا مرا ساکت نمایند، تا عده ای را اعدام و عده ای را در سیاهچاله ها خفه کنند، عدهای را به وحشت اندازند تا موج صدایشان در حلقومشان بشکند. و تازه همگی مدعی اند که این تدابیر را برای حفظ جان من و یاران همسویم پیش گرفته اند که گناهی بجز از عدالت خواهی و فریاد برای صداقت و سنگسار کردن دروغ و تزویر و تقلب در معرکة انتخابات ریاست جمهوری هشتادوهشت نداشته ایم.
آنها بدین وسیله بیشرمانه ما را تهدید به ترور میکنند، ما را از سرنوشت شهید سبزپوشمان زنده یاد سید علی حبیبی موسوی، خواهرزادة آقای مهندس موسوی، میترسانند. کما اینکه مقصودشان از آن قتل هشدار به شخص موسوی و کروبی بود. زهی خیال باطل، آنها میدانند که ما با این ترفندها آنچه را به چشم دیده ایم و در هر محکمه ای میتوانیم اثبات کنیم هرگز انکار نخواهیم کرد، ما تصرف نامشروع در آرایمان، یعنی همان حق الناس، را از سوی همسفره های آقایان جنتی و مصباح و یزدی … در سپاه و بسیج و وزارت کشور احمدی نژاد، که اینک کسی در دروغگو بودنش تردید ندارد، فراموش نخواهیم کرد و نخواهیم بخشید؛ آن ها خودشان از این واقعیت بخوبی آگاهند و در این چهارسال از هیاهویی که لاینقطع داشته اند بخوبی پیداست، آنها از این معرکه ها و نه دی ساختنها و براه انداختنها در این گمان نادرستند که بلکه بتوانند از ریزش سربازانشان جلوگیری کنند.
مردم با ما هستند و لازم نیست صدای مرا بشنوند ما با یکدیگر به زبان بی زبانی سخن میگوئیم، هدف من و این سران ظلمه همین نیروهایی است که به هر دلیل در خدمت ستم پیشه گانند. حتی این ستم پیشه ها بخوبی آگاهند که بدنة همة آن تشکیلات مختلف با من همراهند. هشدار که این زندانبانان در سرتاسر کشور را افرادی نادان نیانگارید، آنها در معاشرت با من و یارانم بیش از دیگران از واقعیت آگاهند و لایه به لایه تحت کنترل یکدیگرند، همه از هم میترسند، اما در درونشان غوغائی است، با من گاهی درد دل کرده اند و اگر حتی نمیگفتند از نگاهشان و رفتارشان میفهمیدم و البته منهم خیلی زود این را دریافتم.
از اینکه در این سالها به من مجال گفتن و به آن یار دیگرم مجال نوشتن و به آن همسنگر دیگرم مجال خلق اثر هنری برای نفی دروغ نداده اند بزرگترین خدمت را به ما کرده اند. تا میتوانید فحش بدهید و فریاد برآرید که مسلمانی نیست، همگان از روی قرینه دزد را بیشتر خواهند شناخت.
دستکم چهار سال است که در این کشور سنگها بسته است و سگها باز. چیزی از مقدسات نمانده که خرج یک کارنامة دروغ برای یک اسکندر دروغین نکرده باشند. تنها نشانی که از اسکندر بودن در این نماد دروغ و برکشیده با دروغ و نیرنگ دیده می شود قیصریه ای را برای دستمالی آتش زدن است و بس. اصحاب اخدود چشمانشان را بر حقیقت ذکر خداوند منتقم مظلومان بستند و با براه انداختن آتش فتنه ای برای سوزاندن مردمی که گناهی جز ستایش پروردگار حمید و ناخشنودی از ستایش دیگران نداشتند هستی ملتی را بدست گروهی که حتی در دوستی با خود آنان تقلب و تزویر بکار بسته بودند طعمة حریق جاه طلبی های خود کردند. این سخن فرخی سیستانی چه نیکو زیبندة چاپلوسان بی بنیان چهار سالة اخیر میدان سیاست ایران است، آنجا که میگوید: «فسانه کهن و کارنامه بدروغ — بکار ناید رو در دروغ رنج مبر».
هان، یا اشباح الرجال، روی سخنم با شماست: بیش از هشت سال است که حکایت تکراری اسکندرهای دروغینتان، آقای احمدی نژاد و برکشندگان وی تا صندلی ریاست جمهوری امت انقلابی امام راستگویان، خمینی کبیر، حتی نزدیکترین یارانتان را هم خسته کرده است؛ اندک جمعیتی که از سرناچاری و درد نان هنوز دور و بر شما دیده می شوند هرگز روز حساب طرف شما را نخواهند گرفت و از شما تبری خواهند کرد، همانطور که مدتی است بسیاری از مجیزگویان احمدی نژاد، این یار غار امام زمان و پرچمدار سید یمانیتان، هر یک به بهانه ای با دشنامی در حق وی حساب خود را از او و همپالکی هایش جدا میکنند.
اخیراً آقای وزیردادگستری که به نظر از هوش بالایی نیز برخوردار است و علیرغم داشتن پستهای مهم در این مملکت تاتارزده گویی وصلة ناجوری است که صلاحیتش در انتخابات ۱۳۹۲ ریاست حمهوری به تأیید شورای محترم نگهبان استبداد نرسید، آب پاکی را روی دست مردم امیدوار به آن مرد کلید بدست ریخت. در سناریویی از پیش طراحی شده، وزیر محترم اطلاعات که گویا توانسته است تا حدی عوامل عنان گسیختة وزارت اطلاعات را –برحسب ظاهر و در مقام ادعا- مهار نماید، اعلام کرد که از موضوع رفع حصر اطلاعی ندارد و از خبرنگاران خواست که موضوع را از آقای پورمحمدی وزیر دادگستری فعلی و رئیس بازرسی سابق و وزیر کشور اسبق و مقام بلندپایة اطلاعاتی اسبق تر جویا شوند. آقای وزیر نیز معطل پرسش نماند و روز بعد در یک سخنرانی اعلام نمود که: مقامات بالای نظام با رفع حصر مخالفند. زیرا بیم آن میرود که اگر آقایان موسوی و کروبی را محاکمه کنند در خیابانها کشتار راه بیافتد و ادامة حصر هم برای حفظ جان آقایان لازم است. ایشان با شگفتی تمام افزودند که ما از هیچ چیزی نمیترسیم و برهان قاطع بدست داریم.
مشابه این ادعا را آقایان جواد لاریجانی از سربازان نه گمنام امام زمان مورد نظر مشایی و احمدی نژاد و سید یمانی و همچنین آقای کدخدایی از عوامل دست اندر کار مستقیم تقلبات انتخاباتی و تصرف در حق الناس، دیگر سرباز نه گمنام حقوق شهروندی مملکت امام زمان، در تلوزیون تزیور و دروغ تکرار کردند.
من میدانم که شما از هیچ نمیترسید، به جز از رویارویی با حقیقت. حقیقتی که از آن فرار میکنید همانطور که گنهکاران از موت میگریزند. من بهترین نشانة این ترس شما هستم، زیرا مانع از این می شوید که با مردمم آزادانه سخن بگویم. شما از هیچ نمیترسید، اما از سازمانهای حقوق بشری هراسانید. اخیراً با اشارة رهبری که از پرداختن غربیهای استعماگر به موضوع حقوق بشر پس از پروندة هسته ای واهمه دارد، بسیج و سپاه به فکر گردآوری مدارک نقض حقوق بشر در غرب افتاده اند. چه خوب!! شما با اینکار میخواهید به که چه بگوئید. اگر حقوق بشر را قبول دارید اجازه بدهید من نیز در اینباره مطالبات خود را بیان کنم. اگر آنها حقوق بشر را نقض میکنند، پس مرتکب جنایت میشوند، اما اگر شما آن را نقض کنید، لابد برای آیندة «من» محصور در چنگال تعصبات بیمنطق شما مفید است و شما رسالت الهی برای این نقض دارید! آیا نشان دادن گناه دیگران دلیلی بر ارتکاب همان گناه میشود؟ این است برهان قاطع شما؟ این است آن رسالتی که برای نشان دادن نجات بخش بودن اسلام برای خود ترسیم کردهاید؟ اما کدام اسلام؟
در جریان رأی اعتماد به دولت جدید، چه جنجالها که براه انداختند و رئیس جمهور را از دخالت دادن به اصطلاح فتنه گران در مدیریت کشور بر حذر داشتند. از هر تغییری در مدیران برکشیدة احمدی نژاد در هراسند، آنها خواهان ادارة امور بدست سعید مرتضویها و رحیمی ها و مشایی ها و بقایی ها و شمقدری ها و یامین پورها هستند. افراد پاکدستی که هرگز با مه آفریدها و بابک زنجانیها و میرکاظمی های بسیجی آشنایی نداشته اند!! اخیراً رئیس کمیسیون فرهنگی نیز بپا خواسته تا از نفوذ فتنه گران در جشنوارة فیلم فجر جلوگیری نماید. این همه در راستای عدل اسلامیتی است که نه در قرآن از آن نشانی هست و نه در سنت رسول اکرم(ص) و شما از هیچ نمیترسید.
شما از دیدار سرکار خانم نسرین ستوده و آقای جعفر پناهی با نمایندگان اروپا هیچ ترسی نداشته و ندارید. شما از آمدن احمد شهید به ایران هیچ ترسی ندارید. شما از جریان آزاد اطلاعات و آگاهی هیچ واهمه ای ندارید، فقط برای حفظ دین من این همه در رنجید و شب و روز تا درون پستوی خانه ام را با دوربینهایتان میپائید.
شما از محاکمة آقای احمدی نژاد و یاران پاکدستش که خزانة آباد ما را به ویرانة شام بدل کردند، هیچ هراسی ندارید. از محاکمة علنی عوامل فساد در دولتهای نهم و دهم هیچ واهمه ای ندارید. شما از محاکمة آن مداح هفت تیرکش که نمونه ای از لباس شخصیهای هوادار خودکامگان است، هیچ بیمی ندارید. شما از من در بیم و هراسید!
موسوی که مردم را به آرامش و سکوت دعوت میکرد، کروبی که مردم را به پرهیز از خشونت فرا میخواند، محارب هستند، لیکن این مداح که به گفتة آقای علم الهدی واسطة اهل بیت عصمت و مردم است، حتی اگر هفت تیرکشی هم کرده باشد، اصلاً محارب نیست و لابد سخنان رئیس دیوانعالی کشور، قاضی محسنی گرگانی هم در این مورد ربطی به احکام اسلامی نداشته و بلکه نشان میدهد رئیس دیوان عالی ما از اسلام شما بیخبر است. خود این مرد میگوید من تیر اندازی کرده ام اما سخنگوی محترم قوة قضائیه و دادستان این مملکت مصیبت زده در حضور خبرنگاران و مردم میگوید ایشان تیراندازی نکرده بود. سپس می گوید تیراندازی هوایی شده است و یکی از تیرها به در ماشین طرف خورده است، حال پیدا کنید پرتقال فروش را. بله واقعاً شما از هیچ نمی ترسید.
هر یک از عوامل گستاخی که در تقلب دست داشتند، مانند کدخدایی، کامران دانشجو، صادق محصولی، ضرغامی، سعید مرتضوی، محمد رضا رحیمی، مشایی، بابک زنجانی و میرکاظمی و … صدها خرده ریز دیگر، کاغذی، سندی، مدرکی دارند که در صورت محاکمه شدن علنی حتماً آن را رو خواهند کرد و گرنه چگونه ممکن است عوامل کوی دانشگاه و کهریزک و یا هتاکانی مانند منصور ارضی و حدادیان و … مداحان واسطة میان ما و اهل بیت در این مملکت راست راست بگردند و کسی را یارای پرسشی ساده نباشد؟ مرتضوی بارها به دادگاه نرفته و طلبکار هم شده است، باز آزاد است و سرانجام اگر واجبی نخورد سر از ونزوئلا سرزمین برادر چاوز یار آتی امام زمان مورد نظر احمدی نژاد در خواهد آورد، و شما از هیچ باکی ندارد.
اکنون که شما این همه هستید و من هیچم، اکنون که شما برهان قاطع دارید و در این چهار سال و بلکه هشت سال گذشته هر چه دلتان خواسته کردهاید و گفتهاید و مرا، منِ میثم تمار را، در بند نگهداشتهاید و دهنبند زده و بر درخت خرما آویختهاید، شب و روزم را به خیال خودتان سیاه کردهاید، شما که به یمن وجود سردار قلمتان سرپاس حسین شریعتمداری هزارلای آشنا به تمام رموز جاسوسی و صاحب صندوق اسرار و نقالانی نظیر وی در کمال قدرتید و از هیچ خوفی ندارید بیائید با هم بدون توسل به زور مناظره کنیم، تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد.
من بزغاله آماده ام با آقای علم الهدی که برگزیدة تمامی مؤمنان این سرزمین است و صلاحیت اقامة نماز جمعه دارد و هرگز دروغ نمی گوید و بهتان نمیزند و فحش نمیدهد، رویارو در جوار رحمت امام هشتم مناظره کنم. من با ایشان فقط در کنار حرم مناظره میکنم چون صاحب حرم ضامن آهوست تا چه رسد به این بزغاله. من با ایشان در مورد فساد دولتهای نهم دهم که قبلاً مدعی بودند نام اسلام را در تمام دنیا زنده کرده است، مناظره میکنم. بماند که اکنون ایشان هم فریاد برآورده اند چرا به فساد دولتهای نهم و دهم رسیدگی نمی شود؟
من خس و خاشاک، هوادار جنبش سبز، جنبش عاری از خشونت، جنبشی که حقوق انسانی خود را از مدعیان مسلمانی مطالبه میکند، با سرپاس شریعمتداری مناظره کنم، و ایشان اسنادشان را به مردم نشان دهند. من با ایشان در مورد آب به آسیاب دشمن ریختن و تهمت به مسلمانان مناظره خواهم کرد.
من با هرکس دیگری که گمان میکند سبزها فتنه برپا کردند آمادة مناظره هستم، با آقای جنتی، یا آقای کعبی، یا آقای کدخدایی حتی از سرناچاری با آقای جواد لاریجانی. مخصوصاً با ایشان سخنها دارم.
من با هرکس که به جریان آزاد اطلاعات و رشد آگاهی مردم باور دارد، از هیچ گفتگویی نمی هراسد آمادة گفتگویم.
ای پرچمداران عدالت، ای کسانی که بلندگویم را گرفته اید و میخواهید جان مرا حفظ کنید، بیائید به سنت حسنة رسول اکرم عمل کنیم، با هم در یک فضای آزاد و بدون شعار دادنهای دوستان ساندیسخورتان مناظره کنیم.
شما نترسهای بی باک حاضر نخواهید شد که به این مناظره تن در دهید و به گمانتان این تمنای برادرانة من در میان هیاهو گم خواهد شد این تقاضا را بی پاسخ خواهید گذاشت؛ همانطور که گمان میکنید فریاد مادرانی که در جنبش سبز خون فرزندانشان بناحق بر زمین ریخت، یا حیثیت فرزندانشان در کهریزکها لکه دار گردید، یا تن شریفشان رد کوی دانشگاه زیر ضربه های سعید عسگرهایتان خرد شد، در هیاهوی شبانه روزیتان گم خواهد شد و به گوش کسی نخواهد رسید. اما من امیدوار به لطف خدایی هستم که ضامن حق مظلومان است. این صدا خاموش نمیشود تا شما به هوش آیید و آیین برادری اسلامی را در این کشور بر پا دارید.
از این رو نصیحتتان میکنم، به نیکی و برادری روی بیاورید و از زخمیهای دروان غرورتان دیداری بکنید و مردمتان را به رفاقت بخوانید که تنها راه عمر دراز برای حکومتتان است.
دستکم مردانگی بخرج دهید و بما از کارنامة آقای احمدینژاد بگوئید، ما مستحق دانستنش هستیم. شما مرا به خاطر اعتراض به این قانونشکن دغلباز به صلابه کشیدید. او را تحفة الهی برای اسلام و جمهوری اسلامی خواندید. اگر راست میگوئید از هیچ نمی هراسید از کارنامة او در حمایت از اسلام و اعلای کلمة الهی برایمان بگوئید، از کارنامة او در اقتصاد بگوئید که هم او و هم شما بارها فریاد کردهاید که در این دو دوره بیش از تمام تاریخ کارهای مفید برای کشور شده است.
اما اگر روزی به اندیشة محاکمة این جرثومة دروغ و تزویر افتادید، فراموش نکنید که جاه طلبی های شما و دعلبازیهای این رمال صداقت و رفاقت میان من و شما را از میان برده و اخلاق حسنه را با قساوت و بیرحمی و خونریزی جایگزین کرده است. مال دنیا را باز هم میتوان بدست آورد اما دوستی و برادری سوخته در آتش بی اعتمادی را به این آسانی ها نمیتوان احیاء کرد. او با آن فرهنگ و ادبیاتش گفتار خشن را جایگزین فرهنگ گفتاری نرم و شاعراه و برادرانة این ملت کرد و باید تقاص آن را پس بدهد، اما نه با زندان که با نیش قلم من و تو.
مروتی بخرج دهید و بررسی کنید که آیا اصلاح طلبان و اصحاب جنبش سبز و بویژه یاران در حصر و زندانش در مورد مقامات نظام و خود حاکمیت مؤدبانه سخن گفته اند یا این اشباه الرجالی که بیجا خودشان را پشتیبان نظام اسلامی جا زده اند. حتی اگر بر فرض محال به شنودهایتان از محافل خصوصی برخی از افراد اصلاح طلب استناد کنید که خود کار نامشروع و غیر قابل استنادی است، هان ای جوانمردان، این مرد و اصحابش علنی حاکمیت را به تمسخر گرفتند و شأنش را پائین آوردند، آیا میتوانید منکر این واقعیت شوید؟
هنوز راه برای نشستن با یکدیگر و اهتمام به التیام زخمی که این دزدان اخوت بر پیکر جامعة اسلامی وارد کردند، کاملاً بسته نیست، کافی است سنگها را فرو گذارید و به گفتگوی حسن بنشینید که خدا یار کسانی است که گوش به سخن میدهند و بهترین را بر میگزینند. شما بیش از من مورد حمایت خداوند در فهم سخن درست و نیکو نیستید، این را بپذیرید تا با هم سخن بگوئیم و از هم بیاموزیم.
هیچ بیگانه ای دست من و تو را نخواهد گرفت، آنها همیشه خود را در رقابت با ملتهای دیگر میدانند و رفتار خدعه آمیزشان را به حساب زرنگی میگذارند، اما تو که دم از اسلام میزنی چرا دانسته و ندانسته به راه آنان میروی؟
سخنم را با تذکر نکته ای به پایان میبرم و امیدوارم که این سخنان تکانی در شما ایجاد کرده باشد:
در زندگی فردی و اجتماعی همیشه لحظاتی هست و پیش میآید که فرد یا حکومت یا جامعه از اینکه فکر روز مبادا را نکرده و پلهای پشت سرش را خراب کرده است، دچار افسوس و پشمیمانی میشود و البته شاید این پشیمانی سودی ندهد و قرآن کریم هم همواره ما را از آن روز برحذر داشته است. همیشه در زندگی فردی و اجتماعی لحظاتی هست که باید از قلۀ انانیت پائین آمد و از مخالفان خود یا نظام خواست که برای حفظ مملکت در انتخابات شرکت کنند، بگذارید باز هم جا برای چنین خواهشهایی باز بماند و تنها راه آن احترام متقابل است و گفتگوی نیک و عدم توسل به زور. توسل به دشنه کار صاحبان برهان نیست و کسی از آن استفاده میکند که به اصطلاح کم آورده باشد، شما که چنین نیستید؟! نمی شود مدعی اقتدار و متانت و استواری نظام باشید و آنگاه یک نوشته یا گفتۀ مخالف خودتان را با عنوان اقدام علیه امنیت کشور تلقی و نویسنده اش را به سیاهچال بیاندازید. این چه نظام مستحکم و استوار بر قلوب مردمش است که از سخن مخالف میهراسد تا مبادا مردمانش تغییر عقیده بدهند، آیا رفتاری بدتر از این هم در تصورتان میگنجد که حکومتی با ملتش کرده باشد؟! این چگونه ملتی است که همگام و همدل با نظام است اما شما به شعور این ملت اعتمادی ندارید؟ سایتهایشان را فیلتر میکنید روزنامه هایشان را میبندید و کتابهایشان را به چاپخانه راه نمیدهید و رادیو و تلویزیون را به حرفهای یک طرفۀ خودتان اختصاص می دهید و آنگاه مدعی هستید که ملت آگاه است و بجز شما دیگران را نمیخواهد و حتی حاضر به شنیدن صدایش نیست؟ «رو در دروغ رنج مبر«؛ والسلام.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|