iran-emrooz.net | Sat, 30.06.2012, 21:54
تحریم نفتی بر آتش بحران پرونده هستهای!
ابتکار/محمدعلی وکیلی
روز پنجشنبه تحریم بانک مرکزی جمهوری اسلامی به اجرا گذاشته شد. فردا نیز نوبت اجرایی کردن تحریم خرید نفت ایران توسط اروپاییها میباشد. البته تحریم بانک مرکزی خود دربرگیرنده تحریم نفت نیز به حساب میآید و حتی دامنه تحریم نفت را به کل جهان سرایت میدهد. این در حالی است که مطابق توافقات برآمده از مذاکرات مسکو، بنا بود مذاکرات به منظور رسیدن به راه حل مرضیالطرفین در سطح کارشناسان ادامه پیدا کند. اکنون که تحریم بانک مرکزی و نفت به عنوان آخرین سطح تحریمهای یکجانبه به اجرا درآمده، سوال مهم اینست که روی میز غربیها و آمریکا دیگر چه گزینهای باقی ماندهاست؟ آیا میتوان همچنان از گزینه دیپلماسی سخن گفت؟ با نگاهی به روند طی شده در پرونده هستهای ایران، معلوم میشود که هیچگاه» دیپلماسی «برای حل مسئله روی میز غربیها مطرح نبوده بلکه تنها دستاویزی برای گرفتن وقت جهت به اجرا گذاشتن ابزارهای پلکانی فشار بودهاست. دیپلماسی باید عاری از روح جنگاوری باشد؛ دیپلماسی باید از نقطهنظر سایر دولتها به صحنه سیاسی بنگرد؛ یعنی حدود امنیت ملی طرف مقابل را به رسمیت بشناسد اما اقدامات دولت آمریکا در این مدت هیچکدام از این دو شاخص را در بر نداشت. برای طرف غربی، زمان لازم بود تا زمینه تحقق و تأثیرگذاری فشارهای خود را فراهم آورد؛ این مهم در مقطع مذاکرات استانبول یک، از طریق همین قلم تذکر داده شد که برنده طولانی شدن مذاکرات پرونده هستهای، نه ایران که غربیها هستند ولی در فضای شانتاژ رسانهای عکس آن القا میشد. طرف غربی به سه دلیل نیازمند زمان بود تا پازل فشار خود علیه ایران را تکمیل نماید و ظاهراً اکنون پازلهایش کامل شدهاست. آن سه دلیل عبارتند از:
۱-تحریم نفت و بانک مرکزی جمهوری اسلامی پیش از این میتوانست همچون نفتی بر آتش بحران اقتصادی دنیا باشد و به دلیل بیم از انفجار قیمت نفت، کشورها حاضر به پذیرش چنین ریسکی نبودند بنابراین زمان لازم بود تا آمریکا بتواند از طریق لولههای نفت عربستان، بازار را اشباع نماید و پس از اطمینان نسبت به تأثیر حداقلی این سطح از تحریمها، آنهارا به اجرا بگذارد. چنانچه شاهد بودیم ظرف یک ماه گذشته، چگونه سفره پهن عربستان سعودی به عنوان پشتوانه تحریمها علیه ایران توانست قیمت نفت را از یکصد و بیست دلار به زیر هشتاد دلار برساند؛ به عبارتی عربستان حاضر شدهاست هزینه تحریم ملت ایران را از جیب خود بپردازد.
۲-انتخابات ریاست جمهوری آمریکا به منزله ترمزی برای رفتار رادیکال دولتمردان آن کشور عمل میکند. آنان برای مصونیتبخشی به نتیجه انتخابات، مجبور بودند که با احتیاط و البته در قالب مذاکره، اهداف خود را پیش ببرند چرا که تجربه تأثیرگذاری مسائل ایران بر ناکامی جیمی کارتر دموکرات در مقابل ریگان جمهوریخواه، پیش روی رئیسجمهور دموکرات فعلی است و در نگاه کارشناسان سیاسی، هرگونه بیاحتیاطی میتواند اوباما را به سرنوشت جیمی کارتر گرفتار آورد.
۳- مدتهاست که مسئله سوریه در اولویت سیاست خارجی غربیها قرار گرفته و تمام تمرکز غرب و تعدادی از کشورهای منطقه از جمله عربستان، ترکیه و قطر بر حل مسئله سوریه و حذف بشار اسد متمرکز شدهاست. در نگاه غربیها موضوع سوریه و پرونده هستهای ایران با یک عینک دیده میشود و بهزعم آنان، حل مسئله سوریه پیششرط حل پرونده هستهای ایران به شمار میرود. به عبارتی، آنان خود قبول دارند که دعوا بر سر پرونده هستهای ایران، فنی و تکنیکی نیست بلکه منازعه هژمونی است و اصل اختلاف بر سر حوزه قدرت است. مطابق این نگاه، سوریه یکی از برگهای قدرت ایران به حساب میآید چنانچه عراق و لبنان نیز از دیگر شاخصهای نفوذ قدرت ایران برشمرده میشوند. از این روی، غربیها و کشورهای همسوی آنان در منطقه تلاش دارند با حذف بشار اسد، هژمونی منطقه را تغییر دهند. در گمان نگارنده، این عزم با معلوم شدن نتیجه انتخابات مصر دوچندان شدهاست. درنتیجه پیشبینی میشود که در صورت موفقیت غربیها در حل دلخواه مسئله سوریه، فشار بر ایران دوچندان گردد، چنانچه نمونهای از ابعاد این فشارها را در قالب جنگهای سایبری و اعلان حمایت رسمی دولت آمریکا از مواضع غیراصولی و غیرقانونی کشور امارات در مسئله جزایر سهگانه میتوان مشاهده کرد. تصویر ارائه شده، چشمانداز پرونده هستهای را در کشاکش منازعات منطقهای و فرامنطقهای نشان میدهد ضمن اینکه بارها و بارها تجربه شده که سیاست خارجی دولتها نه بر اساس آرمانشهر که با واقعگرایی- به معنی ماکیاولی آن- همراه است و اینکه روابط بینالملل همچنان از ویژگی آنارشیک برخوردار میباشد. این واقعگرایی است که بر اساس آن، اخلاق، تعهد و توافقات منطقهای فاقد هرگونه اثر و تضمین هستند و محور آن، منافع ملی هر کشور است. در خبرها آمده بود که مواضع نماینده روسیه در مذاکرات هستهای شدیدتر و تندتر از مواضع آمریکا و فرانسه میباشد. به نظر میرسد از سیاست بیش از این نباید انتظار داشت؛ اگر روسها صادقانه رفتار میکردند، میتوانستند همچون آمریکا که شرط حضور خود در مذاکرات ژنو پیرامون مسئله سوریه را عدم حضور ایران قرار داد آنان هم شرط حضور خود را به حضور ایران منوط میکردند. ولی این انتظارات در سیاستهای آرمانگراها جای دارد نه در سیاست واقعگراها. به هر حال روند کنونی هیچ نشانی از امیدواری برای حل و فصل مسالمتآمیز و صلحجویانه در پرونده هستهای ندارد و طرف غربی بالاترین سطح ممکن در تحریم را به کار بستهاست. در چنین شرایطی نیز دو نوع نگاه در داخل کشور پیرامون ادامه یا قطع مذاکرات وجود دارد؛ گروهی معتقدند که ادامه مذاکرات، حرکت در میدان دلخواه غرب میباشد بنابراین میبایست مذاکرات را قطع کرد و اجازه نداد که سود مذاکرات بیحاصل به جیب غربیها برود. در مقابل هم عدهای همچنان با این ادعا که دفع شر حداکثری به شر حداقلی اقتضا دارد که روزنه مذاکرات را نباید بست.
اما مردم ایران ضمن اینکه خواهان حفظ حق هستهای خود میباشند، انتظار دارند که جمهوری اسلامی از ابزارهای در اختیار، جهت مهار کشورهای منطقه که اکنون به سر پل تقابل علیه منافع ملت تبدیل شدهاند، بهره ببرد. در این شرایط حرکتهای خطی، ثابت و بدون سطحبندی، چندان موجه و تأثیرگذار نمیباشد. همچنین به نظر میرسد متناسب با حجم تأثیری که تحریمها بر زندگی مردم دارد، تبیین اقناعی از طرف مسئولین مربوطه صورت نمیپذیرد. اگر کشور در حالت جنگی قرار گرفتهاست، لطفاً سیاستهای تبلیغی را متناسب با این وضعیت کنید. اگر هم امیدی به راه حل وجود دارد پس متناسب آن، رفتار نمایید. در شرایط فعلی ثابت بودن روشهای تبلیغی با تنوع اتفاقات چندان منطقی به نظر نمیرسد.