iran-emrooz.net | Sun, 17.06.2012, 14:41
بازیگران جدید صحنه سیاست اروپا
بی بی سی
صحنه سیاسی اروپا بازیگرانی جدید دارد؛ از راستهای افراطی گرفته تا چپهای رادیکال، از "خشمگینان" تا "دزدان دریایی"
آندرس برویک، که محاکمهاش به اتهام قتل ۷۷ نفر در نروژ این هفته به پایان میرسد، یک راستگرای افراطی اسلامستیز و ضدمهاجر است. با این وجود عجیب است که او قربانیانش را از میان مهاجران و مسلمانان انتخاب نکرده بود، آنها عمدتا سفیدپوستان غیرمسلمان بودند: اعضای شاخه جوانان حزب کارگر نروژ.
کشتار برویک تنها اتفاق سیاسی عجیب و غریب اروپای امروز نیست.
شاید اگر بشنوید گروهی که اعضایش در جلسات حزبی کلاههای سهگوش دزدان دریایی را به سرمیگذارند، در حال بدل شدن به سومین نیروی سیاسی آلمان است بیشتر تعجب کنید.
"دزدان دریایی" حزبی است که اعضای آن در جلسههایش با هم حرف نمیزنند؛ چت میکنند. کاری که خودشان آن را "دموکراسی سیال" مینامند.
نه چپی، نه راستی، دزدان دریایی
این تنها تمایز آنان با احزاب مرسوم و جاافتاده نیست، اولویتها و موضوعات مورد علاقهشان نیز متفاوت است. به آنها ایراد میگیرند که درباره مسائل مرسوم -و مهم- نظیر آینده یورو و اتحادیه اروپا، و یا نرخ مالیات و اموری از این قبیل برنامه و سیاستی ندارند.
حزب دزدان دریایی سوئد پرچمش را در سال ۲۰۰۶ برای اعتراض به کنترل دولتی اینترنت بالا برد. پس از آن به سرعت احزاب مشابهی در اروپا، از جمله در آلمان، شکل گرفتند.
همان طور که ظاهر اعضا، موضوعات بحثهای سیاسی و شکل برگزاری جلسههای دزدان دریایی با بقیه احزاب فرق دارد، گنجاندن آنها در دستهبندیهای سیاسی مرسوم نیز آسان نیست.
بعضی از مواضع آنها، مثل گرایش به برابری اقتصادی، آنان را به احزاب چپگرا شبیه میکند، در حالی که برخی مواضع دیگرشان، مانند علاقه به کمرنگ کردن نقش دولت در اجتماع، آنان را کنار احزاب دست راستی مینشاند.
در ساختار سیاسی آلمان، که در آن احزاب برنده انتخابات مجلس تشکیل کابینه میدهند، دزدان دریایی اهمیت بیشتری پیدا میکنند.
مطابق نظرسنجیها، حزب دموکرات مسیحی آنگلا مرکل ۳۶درصد و سوسیالدموکراتهای رقیب ۲۶درصد رای دارند، به این ترتیب هر دوی آنها برای تشکیل دولت به ائتلاف با دیگر احزاب محتاجند. پیشتر حزب سبزها یکی از نیروهای اصلی برای تشکیل دولت ائتلافی بود، ممکن است در انتخابات ۲۰۱۳ دزدان دریایی جایگزین آنان شوند.
کیمیای اتحاد
در اروپای امروز، که بحران اقتصادی آن هنوز رفع نشده است، رسیدن به ائتلافهای سیاسی دشوار و شکننده به نظر میرسد.
ماه گذشته احزاب یونانی "دموکراسی نو" و "پاسوک" که قدرت را در دست داشتند نتوانستند حمایت دیگران را برای تشکیل دولت جلب کنند و بقیه احزاب هم به توافقی نرسیدند. به همین دلیل امروز دوباره انتخابات در این کشور در حال برگزاری است.
ماه گذشته حزب چپگرای سیریزای یونان با اصرار بر لغو سیاستهای ریاضت اقتصادی، از مذاکره برای تشکیل دولت خارج شد.
این در حالی که بود که احزاب چپگرای یونان (یعنی سیریزا، چپ دموکراتیک، پاسوک و حزب کمونیست) در مجموع کمی کمتر از نصف کرسیهای مجلس را به دست آورده بودند.
در فرانسه نیکولا سارکوزی به مشکل مشابهی برخورد.
اگر مارین لوپن، نامزد سوم دور اول با کسب نزدیک ۱۸درصد آرا از آقای سارکوزی حمایت کرده بود، احتمالا او میتوانست به سادگی برای دور دوم به قدرت برسد.
جبهه ملی فرانسه به رهبری لوپن را یک حزب راست افراطی توصیف میکنند. اما مطابق نظرسنجیها تنها ۳۷درصد آرای این حزب به نفع نامزد راست دور دوم انتخابات ریاستجمهوری، نیکولا سارکوزی، به صندوق ریخته شد و ۱۸درصد هوادارانش هم به رقیب سوسیالیست او رای دادند.
خانم لوپن با ریختن رای سفید به صندوق، از حمایت از سارکوزی سر باز زد. او خود و هوادارانش را "مرکز ثقل" سیاست فرانسه توصیف کرد.
هرچند شاید این توصیف خانم لوپن از حزبش کمی اغراقآمیز باشد، اما به یک واقعیت اشاره میکند: احزاب سنتی چپ و راست اروپایی دیگر لزوما در مرکز ثقل نیستند و صحنه سیاسی اروپا در حال دگرگونی است.
امروز او باید در شهر انن بومون و در انتخابات پارلمانی فرانسه با ژاک لوک ملانشون، از چهرههای چپ رادیکال به رقابت بپردازد.
سیاست خشم
دزدان دریایی آلمان، احزاب نوظهور یونان، جبهه ملی فرانسه به رهبری لوپن و جنبش "خشمگینان" اسپانیا در یک ویژگی مشترکند و آن هم این که به احزاب اصلی اعتماد ندارند و به دنبال شکل جدیدی از سیاستورزی هستند.
ماتیاس اسکارد، از رهبران دزدان دریایی آلمان، به بیبیسی گفته است: "مردم واقعا از دست بقیه حزبها عصبانی هستند. چون آنها کاری را که سیاستمداران باید بکنند نمیکنند".
اوج خشم و عصبانیت از احزاب اروپایی را میتوان در عمل برویک دید. او اعضای حزب کارگر را هدف قرار داد و نه مسلمانان مهاجر را.
به این ترتیب کشتار او نه یک خشونت کور تعصببار، که حملهای سیاسی بود. او نمیخواست فقط از چند مهاجر معمولی که دستش به آنها میرسید انتقام بگیرد، بلکه در پی حذف جریانی سیاسی بود که به تصور او به "تسخیر مارکسیستی و اسلامی اروپا" کمک میرساند.
این احتمال هست که دادگاه، سلامت روانی برویک را رد کند و به این ترتیب مسئولیت قضایی قتلها از دوش او برداشته شود. با این وجود حتی اگر دادگاه اسلو او را یک فرد "دیوانه" قلمداد کند، ایدههایش چیزی نیستند که لزوما در فضای سیاسی اروپا جنونآمیز محسوب شوند.
گردش به راست؟
از شرق تا غرب اروپا احزاب دست راستی بسیاری هستند که نسبت به مهاجران و مسلمانان موضع منفی سختی دارند. شباهت تا جایی است که یک هفته پس از وقوع قتلها، ماریو بورگزیو، از حزب اتحاد شمال ایتالیا که عضو دولت ائتلافی وقت با نخستوزیری سیلویو برلوسکونی بود، در عین محکوم کردن خشونت برویک، ایدههای او را "خوب" و گاهی "عالی" توصیف کرده بود.
حزب "سپیده زرین" یونان نمونهای دیگر است. حزبی افراطی که با اقبال چشمگیر رایدهندگان حومه شهرهای بزرگ توانسته است ۲۱ کرسی مجلس را به دست بیاورد.
فیلمی از رهبر این حزب وجود دارد که او را در حال ادای سلام نازی نشان میدهد. نشان سپیده زرین نیز یادآور صلیب شکسته نازیها است، شباهتی که البته مورد تایید خود حزب نیست.
در نمونهای کمنظیر یکی از اعضای این حزب در جریان مناظرهای تلویزیونی نمایندهای چپگرا را به باد کتک گرفت.
البته نمیتوان گفت که اروپا در حال گردش به راست است.
با توجه به نارضایتی شهروندان اروپایی از تداوم بحران اقتصادی، احزاب چپگرا نیز توانستهاند بخت دوبارهای برای رسیدن به قدرت بیابند. سال گذشته در دانمارک قدرت پس از یک دهه از راستها به حزب سوسیال دموکرات رسید. در فرانسه نیز پس از نزدیک به دو دهه حکومت محافظهکاران به سر رسیده است. در انتخابات شهرداریهای بریتانیا هم حزب محافظهکار به سختی شکست خورد.
بازگشت سیاست؟
صرفنظر از احزاب سیاسی نوظهور، جنبشهای نویی نیز در فضای سیاسی اروپا شکل گرفتهاند.
"جنبش تسخیر"، که از والاستریت الهامبخش حرکات مشابهی در اروپا شد، جنبش "خشمگینان" اسپانیا، که یک سال از آغاز آن میگذرد و در اعتراض به بحران اقتصادی اسپانیا شکل گرفته است، به همراه جنبش "ناشناس" که حملات آنلاین انجام میدهد و در ماجرای "ویکیلیکس" نقشی برجسته یافت، نمونههایی از نوعی سیاستورزی متفاوت هستند.
هرچند این جنبشها، به همراه احزابی چون دزدان دریایی، یا راستهای افراطی مثل جبهه ملی فرانسه و سپیده زرین یونان، هنوز تا حدی حاشیهای محسوب میشوند و راه درازی تا قرار گرفتن در مرکز قدرت سیاسی دارند، اما حضور مداوم و حتی فزایندهشان شان در عرصه سیاسی، که گاه به محور بعضی تحولات بدل شده، تهدیدی برای احزاب سنتی چپ و راست میانه به شمار میرود.
انتقادی که برخی به احزاب جاافتاده اروپایی وارد میکنند این است که آرمانها و ریشههای سیاسی خود را از یاده بردهاند و تنها مطابق مصالح و مقتضیات مقطعی و مدیریتی عمل میکنند.
پدیدهای که باعث شده است تفاوت میان احزاب راست و چپ کمرنگ شود، تا جایی که در بریتانیا محافظهکاران با لیبرالدموکراتها ائتلاف کردند، حزبی که به طور سنتی فاصله زیادی با آنان داشت.
به نظر میرسد که گروهی از شهروندان اروپایی از این سیاست غیرقطبی روگردان شدهاند و خواهان وضعیتی سیاسی هستند که در آن نیروهای سیاسی با تفاوتهایی شاخص از هم عمل کنند.
گرو نوگبائر، پژوهشگر علوم سیاسی از دانشگاه آزاد برلین میگوید که به دزدان دریایی ایراد میگیرند که سیاست مشخصی درباره موضوعات مهم ندارند، اما این نه نقطه ضعف، که نقطه قوت آنان است.
چرا که به این ترتیب آنان بیان میکنند که سیاستشان به شکل دموکراتیک و از پایین شکل میگیرد و نه از بالا و توسط نخبگان حزبی. به گفته او آنان میگویند تصمیم درست را "ما نمیدانیم، شما هم نمیدانید، با هم به آن میرسیم".