iran-emrooz.net | Mon, 04.06.2012, 23:49
حذف تخصص و تشدید بیاخلاقی
دنیای اقتصاد / محمود سریعالقلم
استاد دانشگاه شهید بهشتی
چه میشود، هنگامی که فردی غیرمتخصص و بیتجربه بر مصدر کار و سمتی قرار میگیرد؟
حتی با یک نگاه عمومی، میتوان پیامدهای زیر را تصور کرد:
۱ ـ وارونه نشان دادن واقعیتها
۲ ـ نمایش، ظاهرسازی و دروغهای پیدرپی
۳ ـ به هدر رفتن منابع و سرمایه
۴ ـ بهرهبرداری ماهرانه از سنت و صنعت چاپلوسی برای حفظ سمت
۵ ـ سقوط کارآمدی در کار و مجموعه سازمانی
۶ ـ به حاشیه راندن افراد متخصص و مجرب در مجموعه سازمانی
۷ ـ جایگزینی تبلیغات و هیاهو با مدیریت عقلانیت
۸ ـ بهکارگیری زیرمجموعه بیتجربه و ناکارآمد
۹ ـ خلاقیت مخرب برای تداوم مدیریت
۱۰ ـ لذت پنهان شده از امکانات مالی و غیرمالی گسترده
از آنجا که بشر هر فکر و هر کاری را میتواند هنرمندانه و حتی معقول توجیه کند، اجرا و پیامدهای دهگانه نامبرده، به راحتی قابل تصور است. معمولا افراد توانا ـ که در چهارچوب اصولی مستحکم کار و زندگی میکنند ـ تبلیغ نمیکنند، چون نیازی به این کار ندارند.
اتومبیل پیکان را با بنز مقایسه کنید. شرکت و کارخانه بنز، معمولا فقط شرایط خرید اتومبیل خود را تبلیغ میکند و نیازی به تبلیغ کیفیت و استحکام فرآورده خود ندارد.
این در حالی است که اتومبیل پیکان تا آخرین روزهای عمر خود، همیشه در حال دفاع کردن و اثبات خود بود تا شاید مورد توجه قرار گیرد. پس از گذشت نیم قرن از فعالیت صنعتی و اقتصادی عالینسبها و خسروشاهیها، هنوز در محافل تخصصی از بلنداندیشی و مهارت این کارآفرینان تمجید میشود.
در گذشته وقتی شخصی به سمت ریاست دانشگاه یا دانشکده یا بانک و مؤسسهای انتصاب میشد، همه از دقت و شایستگی سخن میگفتند؛ اما عموما هماکنون از انتصابها شگفتزده نمیشوند، بلکه شوکه میشوند.
در سال ۲۰۱۱، تولید ناخالص داخلی برزیل (۲۴۹۳ میلیارد دلار) از تولید ناخالص داخلی انگلستان (۲۴۱۸) فراتر رفت و برزیل معرف کشوری مانند اقیانوس آرام شد که با فکر و تلاش و کارآمدی، همچنان در جهان اعتبار و احترام به دست میآورد و نیازی به تبلیغ خود ندارد.
این در حالی است که وزارت خارجه یک کشور دیگر، مجبور است در هفته چندین بار اظهار کند که این کشور، یک قدرت منطقهای است تا احیانا کسی این واقعیت را فراموش نکند. اعتماد به نفس، شأن میآورد، زیرا کار و تولید و خلاقیت، خود تبلیغ است و نیازی به بیان آن نیست.
از آنجا که بسیاری از مدیران کشور ما تصادفی و عموما نه بر پایه شایستگی بلکه به واسطه ارتباطات در جایگاه خود قرار گرفتهاند، مرتب در حال تبلیغ و تحقق امور کوتاهمدت هستند که جنبه نمایشی و ظاهری آن بیشتر باشد.
یکی از توهمات مخرب در کشور ما، فکر سپردن امور به افراد کم سن و سال است که نه تجربه دارند و نه هنوز دانش آنان محک خورده است. وقتی جوانی سمتی پنجاه برابر دانش و تجربه خود در اختیار میگیرد، غرایز او به طور طبیعی او را مجبور میکند تا برای نگهداشت سمت، از هر آنچه در مخزن حیلههای بشری است، بهره گیرد؛ این مخزن حیله، از ظاهر گرفته تا جملات و رفتار را شامل میشود.
در علم سیاست گفته میشود، انسانها عمدتا محصول ساختارها هستند و رفتار آنها پیرو مقتضیات و قواعد ساختارهایی است که در آن زندگی میکنند. وقتی ساختاری، اولویت را به کمتجربه و کمدانش میدهد، به طور طبیعی باید در انتظار عملکردهای ضعیف، قضاوتهای بیپایه، دانش محدود، تصمیمگیری اشتباه و کوتاهمدت، سخنان نسنجیده و پیامدهای منفی که بلکه دهها سال بعد معلوم شود، باشد. نخستین کار غیراخلاقی که صورت میپذیرد، گماردن افراد کمصلاحیت و بدون صلاحیت در بالای امور است؛ چه نهادی که سمت را میدهد و چه فردی که بدون صلاحیت، مسئولیت میپذیرد، هر دو کار غیراخلاقی میکنند.
مرز بین غیراخلاقی و غیرعقلانی بسیار ظریف است. کاری بیرون از قواعد و اصول چه در رانندگی و چه در وزارت و مدیریت، خلاف اخلاق و عقل است. پرتاب زباله از اتومبیل و انتصاب یک سفیر که در طول عمر خود، دو کتاب نخوانده، هر دو کاری غیرمسئولانه و خلاف اخلاق هستند، چون به جامعه، حقوق انسانهای دیگر و مصلحت عمومی لطمه میزند و حریمهای اجتماعی را مخدوش میکند. هر چند ممکن است سخن بعدی، برخی از خوانندگان محترم را ناخرسند کند، به عنوان یک واقعیت میتوان گفت که اخلاق در سوابق تاریخی ما، پرونده درخشانی ندارد و ضعف اخلاقی در شرایط کنونی، تنها تشدید شده است؛ به رغم آنکه یکی از فلاسفه بزرگ ایران بر این باور است که از مراکش تا اندونزی، هیچ ملتی به اندازه ایرانیان پیرامون اسلام و معرفت دینی تحقیق نکرده و متون تولید نکرده است.
ریشه اصلی تشدید بیاخلاقی در سالهای اخیر، کنار گذاشتن تخصص و اصالت فردی و خانوادگی و در نتیجه رشد تصاعدی پوپولیسم است. رشد قارچوار افرادی که سوابق روشن تخصصی، علمی، اجرایی و تجربی ندارند، باعث شده تا کیفیت تصمیمگیری و پیشبرد امور کشور تنزل کند. نکتهای جامعهشناسانه در رابطه با نسل جدید علمی و اجرایی کشور وجود دارد و آن اینکه این نسل تحصیلکرده درون کشور در سه دهه گذشته است و قاعدتا با توجه به حجم متون جدید و متفاوت بودن با نسلی که در گذشته و بعضا در خارج از کشور تحصیل و تجربه کسب کرده است، باید اخلاقیتر و معتقدتر باشد. اما شواهد فراوانی در نهادهای اجرایی و دستگاه جدید دانشگاهی معرف این واقعیت است که نسل جدید بدون آنکه بخواهد، مراتب را بگذراند و پشتوانههای فراوانی را جمع کند، با سرعت زمانی و تراکم کاری ناکارآمد، ره صد ساله را میخواهد یک شبه پشت سر گذارد.
جالب اینکه در گذشته، صنعتگر، تاجر، مدیر، استاد دانشگاه، وزیر، نویسنده و خبرنگار از اینکه دیگران نسبت به او چه تصویری دارند، حساس بود و تلاش میکرد احترام و اعتبار خود را نگه دارد.
امروز تصویر، احترام و اعتبار به واسطه رواج پوپولیسم و «جهانبینی استفاده حداکثری از مدت زمانی حداقلی» از اعتبار افتاده است. در گذشته در کنار تحصیلات دانشگاهی، شخص شخصیت هم پیدا میکرد. هم اکنون عمدتا دانشگاه به یک نهاد انتقال مواد خام کهنه تبدیل شده است. بخشی از علیت این وضعیت نسل جدید، نبود ارتباطات بینالمللی برای محک خوردن از یک طرف و اولویت پیدا کردن مواضع سیاسی بر تخصص از طرف دیگر است.
تخصص پیدا کردن، دستکم نتیجه بیست سال زحمت است، ولی پنهان ماندن و در پیش گرفتن مواضع سیاسی مورد وثوق برای دستیابی به امکانات و سمتها، چندان انرژی نمیخواهد.
یک روحانی برجسته، یک مهندس متبحر، یک نویسنده زبده، یک صنعتگر موفق و یک سیاستمدار هوشمند، نیازمند چاپلوسی، هیاهو، تبلیغ، دروغگویی و تخریب دیگران نیست تا آنکه استوار و پایدار باقی بماند. این در حالی است که فرد ضعیف و بدون پشتوانه، همواره باید نمایش دهد تا مورد توجه قرار گیرد.
برای نمونه، ساعت رولکس نیازی به تبلیغ و نمایش ندارد، چون کیفیت آن، اعتماد و احترام میآورد. ساعت رولکس قائم به خود است و نیازی به تخریب ساعتهای مهم دیگر ندارد اما تا زمانی که پیکان تخریب نشود، فلان خودرو داخلی اهمیت پیدا نمیکند.
رابطه میان انسانها هم به این صورت است و به همین دلیل جامعه سالم و جامعه اخلاقی، جامعهای است که در آن باسوادترینها، سیرترینها، متخصصترینها و با اصالتترینها بر مصدر امور باشند تا حتی در خلوت، اصول و اعتقادات و آداب و اخلاق را رعایت کنند و برای دیگران الگو باشند. معمولا سالها بلکه دههها میگذرد تا سجایای اخلاقی، افق بینش و عملکردهای ماندنی انسانهای بزرگ شناخته شود؛ گویا نسلهای کنونی حتی پیش از دوره میانسالیشان، همه نقیصههای خود را نمایان کنند.