iran-emrooz.net | Tue, 24.04.2012, 17:24
تصورات نادرست در مورد حکومت ايران
رادیو فردا
«پيتر هويسی» کارشناس ارشد امنيت ملی در مرکز پژوهشی «شورای روابط خارجی» در آمريکا هشدار میدهد که اميد بستن به تحليلهای خوشبينانه از رژيم جمهوری اسلامی و رفتار آن حکومت در مورد بحران هستهای، منافع آمريکا را به خطر خواهد انداخت.
اين کارشناس آمريکايی در مقدمه تحليل خود که در روزنامه «واشنگتن تايمز» منتشر شده با اشاره به تعدادی از تحليلهای منتشر شده در رسانههای آمريکايی تاکيد میکند که بسياری به نادرست چنين تصور میکنند که دور جديد مذاکرات بر سر برنامههای هستهای ايران واقعا میتواند راه حلی برای اين بحران باشد. آنها معتقدند که حتی اگر اين دور از مذاکرات شکست بخورد ايران نمیتواند يک خطر جدی برای آمريکا محسوب شود.
«پيتر هويسی» میافزايد اين خوش باوری برخی از تحليلگران بر استدلالهای بسيار شکنندهای استوار شده است. اولين استدلال نادرست آنها اين است که ايران هيچگاه از سلاح هستهای استفاده نخواهد کرد حتی اگر به يک چنين زرادخانهای دست پيدا کند.
استدلال دوم آنها اين است که ايران میکوشد در مقابل فشارهای آمريکا و سياست تغيير رژيم از خود دفاع کند. استدلال سوم اين است که استفاده از سلاح هستهای توسط هر حکومتی از جمله ايران به سرعت کشف و برملا خواهد شد. استدلال چهارم اين است که موشکهای باليستيک ايران نيز يک ابزار دفاعی در برابر تهديد همسايگان است. استدلال پنجم آنها اين است آمريکا به سرعت میتواند ساخت کلاهکهای هستهای در ايران را کشف کند. استدلال ششم آنها اين است که آمريکا و متحدانش به غير ديپلماسی هيچ گزينه واقعی ديگری ندارند. و استدلال هفتم آنها اين است که سياست مهار ايران همراه با مجبور ساختن ايران به رعايت تعهداتش در برابر پيمان منع گسترش سلاح هستهای میتواند ايران را مجبور کند که برنامههای هستهای خود را فقط برای اهداف صلح آميز به پيش ببرد.
«پيتر هويسی» در ادامه تحليل خود در روزنامه «واشنگتن تايمز» تک تک اين استدلالها را بررسی کرده و نقد میکند.
نکته اول: دستيابی ايران به سلاح هستهای به هيچ وجه صلح آميز نخواهد بود. رهبران ايران بارها خواستار نابودی اسرائيل و يا جهانی بدون وجود آمريکا شدهاند. ايران همواره از يک نظم جديد جهانی دفاع کرده و توسط گروههای تروريستی وابسته سعی کرده است جبهه نيروهای خشونت طلب در خاورميانه را تقويت کند. دستيابی به سلاح هستهای توانايیهای ايران برای پيشبرد يک چنين سياستهايی را افزايش خواهد داد.
نکته دوم: حکومت ايران صرفا يک سياست دفاعی را پيش نمیبرد. همانطور که دخالتهای آن کشور در عراق ، افغانستان و نقاط ديگر نشان داده ، اقدامات ايران در سطح منطقه برای تغيير توازن قوا به نفع آن کشور و عليه منافع آمريکا است. ايران صاحب سلاح هستهای مسلما بر ميدان و گستره اين تلاشها خواهد افزود و خطرهای ناشی از آن برای آمريکا افزايش خواهد يافت.
نکته سوم: وقوع يک حمله هستهای را نمیتوان به سادگی تشخيص داد. با وجود پيشرفت فن آوری و علوم مربوط به تشخيص حملات هستهای در سالهای اخير ما هنوز هم نمیتوانيم منشاء يک انفجار هستهای را به دقت تشخيص دهيم.
استفاده از روشهای پيچيده مثل ماشههای انفجاری الکترومغناطيسی کار رديابی منشاء انفجارهای هستهای و در نتيجه تحليل دقيق از چگونگی وقوع اين حملات را بسيار دشوار میکند.
نکته چهارم: تاريخ به ما نشان میدهد که موشکهای دوربرد ايران نه يک ابزار دفاعی بلکه وسيلهای برای گسترش هژمونی ايران در سطح منطقه است. آنها ابزارهايی برای ايجاد هراس و براساس آن حق حساب گرفتن از کشورهای ديگر است. ايران در دهههای اخير از گروههايی نظير حزب الله و حماس نيز برای همين کار استفاده کرده است. اينها نيز خطرهای فزايندهای برای منافع آمريکا و متحدان آن هستند.
نکته پنجم: سيستم اطلاعات آمريکا از شکاف و ضعفهای جدی رنج میبرد. از پايان جنگ سرد تا به امروز سيستم اطلاعاتی آمريکا در موارد مهمی نتوانسته است تهديدهای جدی را به موقع تشخيص دهد. نمونههای آشکار آن توسعه برنامههای هستهای و موشکی کره شمالی در سالهای دهه ۱۹۹۰ و يا آغاز فعاليتهای هستهای سوريه بود.
نمونه ايران نيز هيچ تفاوتی با اين موارد را نشان نمیدهد. آمريکا و متحدان غربی آن کشور هنوز هم تصور کامل و دقيقی از ميزان توسعه برنامههای هستهای ايران ندارند. واقعيت اين است که مهمترين تحولات در برنامههای هستهای ايران را گروههای مخالف حکومت آن کشور کشف کردند و نه دستگاههای اطلاعاتی و امنيتی کشورهای غربی.
نکته ششم: ديپلماسی با وجود برتریهای آشکار خود به عنوان روش مديريت يک بحران اما لزوما راه حل نهايی برای يک بحران نيست.
به عنوان مثال يک توافق ديپلماتيک بر سر بحران هستهای ايران چه خواهد بود.؟ چگونه میتواند اقدامات و نقشههای زيانبار ايران را مهار کند؟ حکومت ايران ثابت کرده که همواره با غرب در جنگ است. اين مذاکرات ممکن است چگونگی مهار خطر ايران را به تاخير بياندازد ولی نمیتواند راه حل و پاسخ نهايی برای رفع خطرات ناشی از اقدامات ايران را فراهم کند. در عين حال اين مذاکرات میتواند فرصت لازم برای تکميل روند توليد سلاح هستهای را در اختيار ايران قرار دهد.
نکته هفتم: در نهايت بايد پذيرفت که سياست «مهار» يک خطر در بسياری از موارد به نتيجه میرسد ولی در موارد بسياری هم به نتيجه نمیرسد. به عنوان مثال در دوران جنگ سرد آمريکا و اتحاد شوروی يک سياست آگاهانه برای «مهار» طرف ديگر را به پيش میبردند. ولی در نهايت آنچه که به پايان دوران جنگ سرد منجر شد، سياست پرزيدنت ريگان برای ساقط کردن حکومت اتحاد شوروی بود و نه تداوم روش انفعالی و دادن حق حساب به مسکو. در مورد ايران هم همين منطق حاکم است.
با وجود تمام فشاهاری بين المللی حکومت ايران هنوز هم به منافع آمريکا در خاک افغانستان حمله میکند و در سالهای گذشته نيز هيچيک از اين فشارها از حملات ايران به اهداف آمريکايی در خاک عراق جلوگيری نکرد. تمام اين حملات ايران در شرايطی روی دادند که اين کشور هنوز تا رسيدن به مرز توليد سلاحهای هستهای فاصله زيادی داشت. بنابراين چطور میتوان تصور کرد که رژيم ايران در شرايطی که به توليد سلاح هستهای بسيار نزديک تر شده است از چنين حملاتی دست بردارد.
«پيتر هويسی» کارشناس امور امنيت ملی در مرکز پژوهشی « شورای سياسی خارجی » در پايان تحليل خود در روزنامه «واشنگتن تايمز» مینويسد: «بدون هيچ ترديدی گزينههايی که در برابر آمريکا و متحدان آن کشور قرار دارند بسيار دشوار هستند. اما تکيه يک جانبه و خوشبينانه بر درک متعارف ما از سياست « مهار» و تعقيب ديپلماسی در برخورد با رژيم حاکم بر ايران امنيت ما را بهبود نمیبخشد. در حقيقت حتی ممکن است امنيت ما را به نسبت گذشته بيشتر به خطر بياندازد.»