يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Thu, 29.03.2012, 17:31

بحران هسته‌ای ایران، بیم‌ها و نگرانی‌ها


شهرام فرزانه‌فر

پنجشنبه ـ دهم فروردين ١٣٩١
پرس ایران
این روزها بحث احتمال حمله‌ی نظامی به ایران در میان صاحب‌نظران بطور جدی شدت گرفته و موجب نگرانی بسیاری از آگاهان سیاسی و ناظران مسئول و واقع‌بین شده است. برخی حتا زمان‌بندی چنین حمله‌ی احتمالی‌ای را با انتخابات ایالات متحده‌ی آمریکا و زمان برگزاری آن مرتبط می‌دانند.
ازجمله نشانه‌های واقعی نگرانی یا هشدار در رابطه با احتمال وقوع چنین حمله‌ای علیه ایران را می‌توان به وضوح در دو مقاله‌ای که اخیراً در نیویورک ‌تایمز و اکونومیست منتشر شده، مشاهده کرد.
بنابه گفته‌ی کارشناسان و صاحب‌نظران، مجله‌ی اکونومیست، مهم‌ترین و معتبرترین رسانه‌ی محافظه‌کاران راست در جهان محسوب می‌شود و به نوشته‌های تحلیلی آن باید بطور جدی و دقیق نگاه و نسبت به آن تعمق کرد.
این مجله تاکنون در رابطه با بروز وقایع و حوادث بزرگ در عرصه‌ی بین‌المللی پیش‌بینی‌هایی داشته که کاملاً دقیق و حساب‌شده بوده‌اند و از این رو صاحب‌نظران، تحلیل‌گران و سیاست‌مداران، بر تحلیل‌های ارائه‌شده‌ی این مجله حساب می‌کنند. از جمله وقایعی که این مجله بطور دقیق پیش‌بینی و تحلیل کرده بود، به حمله به عراق می‌توان اشاره کرد.
به نظر می‌رسد که در رابطه با سیاست جنگ‌طلبانه‌ای که از سوی برخی محافل جنگ‌طلب در آمریکا و اسرائیل نسبت به رژیم جمهوری‌اسلامی اعمال می‌شود، و همچنین چگونگی و شیوه‌ی برخورد با این نگرش، درمیان تحلیل‌گران و از جمله صاحب‌نظران ایرانی اتفاق‌نظر وجود ندارد.
کارل بیلدت وزیر امور خارجه‌ی سوئد ازجمله سیاست‌مدارانی است که روابط بسیار نزدیک و وسیعی با سیاست‌مداران یهودی در آمریکا و از جمله با هنری کیسینجر و افراد هم‌نظر وی دارد، به گفته‌ی برخی کارشناسان نظرات و موضع‌گیری‌هایی مستقل و قابل تعمق دارد.
بی‌دلیل نیست که انتشار مقاله‌ای از وی و وزیر امور خارجه‌ی فنلاند در نیویورک‌تایمز در رابطه با ایران، زنگ‌خطری در ذهن آگاهان مسایل بین‌المللی به صدا در می‌آورد که حاکی از جدی بودن مسئله‌ی احتمال حمله‌ی نظامی به ایران است.
از سوی دیگر محافل قدرتمند و صاحب‌نظران سیاسی ایران‌شناس از جمله گروه‌های نزدیک به "گری سیک" Gary G. Sick تحلیلگر برجسته‌ی مسایل خاورمیانه نیز نظرهایی مشابه و نزدیک با این دو مقاله ارائه می‌دهند.
از سوی دیگر محافلی معین و قدرتمند، در میان این دعواها و شاخ و شانه کشیدن‌های غیرمسئولانه ازهر دو سو، بیکار ننشسته‌اند. این محافل قادرند اطلاعات ناصحیح را بجای اطلاعات دقیق و صحیح، به گونه‌ای پخش کنند که حتا افرادی که بطور جدی و با آگاهی، مسایل را بطور روزمره دنبال می‌کنند، برایشان تشخیص اطلاعات صحیح و واقعی از اطلاعات غیر واقعی، بسیار دشوار است.
بحث‌هایی که در این باره مطرح می‌شود حاکی از این است که این نیروها در بسیاری عرصه‌ها موفق شده‌اند که خبرهایی را بگونه‌ای جا بیاندازند که حتا از سوی کارشناسان نیز بعنوان واقعیت محض خریداری شود.
از سوی دیگر پیچیدگی مسایل به‌ گونه‌ای‌ست که آگاهان سیاسی دلسوز را نیز دچار گونه‌ای خودداری از اظهارنظر و موضع‌گیری در قبال این‌گونه خبرسازی‌ها می‌کند، مبادا که اظهارنظر آنها به شکلی حمایت یا دفاع از حکومتی نظامی/تئوکراسی تلقی شود.
همان‌طور که پیشتر اشاره کردیم، چندی‌پیش روزنامه‌ی اکونومیست The Economist که یکی از معتبرترین نشریات بین‌المللی دست‌راستی است، مقاله‌ای در رابطه با تحولات ایران و منطقه منتشر کرد که بسیار قابل توجه و تعمق است، این مقاله "بمباران ایران" Bombing Iran نام دارد. این مقاله و در ادامه‌ی آن مقاله‌ی مشترکی که "ارکی تئومیا "Erkki Tuomioja و "کارل بیلدت" Carl Bildt وزرای امور خارجه‌ی فنلاند و سوئد، تحت عنوان "تنها گزینه‌ در برابر ایران" The Only Option on Iran منتشر کرده‌اند، می‌تواند راهنمای عمل بسیاری از سیاستمداران آمریکایی و اروپایی در اتخاذ تصمیم مشترک در قبال بحران هسته‌ای جمهوری اسلامی و خطر حمله به ایران مورد ارزیابی قرار گیرد.
نتیجه‌گیری مجله‌ی اکونومیست را با این جمله می‌توان خلاصه کرد که:
Nobody should welcome the prospect of a nuclear-armed Iran. But bombing the place is not the answer.

هیچ‌کس نمی‌باید از چشم‌انداز یک "ایران" مسلح به سلاح هسته‌ای استقبال کند، اما بمباران "آنجا" راه‌حل نیست.
مجله‌ی اکونومیست می‌نویسد: "سال‌های متمادی است که ایران سیاست فریب و انکار را در پیش گرفته است. سر و صدای بسیار به راه انداخته و جهان را به بازی گرفته است و منتظر لحظه‌ای است که توانایی ساخت سلاح هسته‌ای را به دست آورد. جامعه‌ی جهانی با ایران مذاکره کرده است و سعی دارد زهر تحریم‌های اقتصادی را با وعده پاداش در صورت دست کشیدن ایران از بمب اتمی جبران کند. هم‌زمان قدرت‌های خارجی می‌توانند بر روی آخرین راه‌حل که یک حمله نظامی است حساب کنند."
اکونومیست ادامه می‌دهد که: "اکنون به نظر می‌رسد که این استراتژی به پایان راه خود نزدیک می‌شود. ایران غنی‌سازی اورانیوم را ادامه داده است و تکنولوژی لازم برای ساخت سلاح را بدست می‌آورد. در اعماق زمین، در نزدیکی شهر قم، مرکز غنی‌سازی "فردو" را که بسیاری آن را در برابر حمله هوایی مقاوم می‌دانند، تجهیز می‌کند. در ظاهر ایران هنوز تصمیمی برای دستیابی به سلاح هسته‌ای نگرفته است، ولی لحظه‌ی حیاتی می‌تواند به زودی فرا رسد. عده‌ای از تحلیل‌گران به خصوص در اسرائیل، بر این باورند که ظرفیت استفاده از زور رو به اتمام است و در آن هنگام هیچ فاصله‌ای میان ایران و یک بمب وجود نخواهد داشت."
مجله‌ی اکونومیست ابراز نگرانی می‌کند که: "فضا آکنده از پیش‌بینی جنگ است. لئون پانتا وزیر دفاع امریکا، از حمله زود هنگام اسرائیل تا ماه آوریل سخن می‌گوید. سایرین حمله‌ای از سوی اسرائیل با هدف تحت الشعاع قرار دادن انتخابات آمریکا را پیش‌بینی می‌کنند جایی که باراک اوباما با جلوه‌ای ضعیف عرصه را خواهد باخت."
اکونومیست توصیه می‌کند که: "تصمیم آغاز به جنگ نباید بر اساس تأثیر آن بر آرای انتخاباتی افراد باشد، بلکه بر اساس توجیه‌پذیری و احتمال موفقیت آن (جنگ) گرفته شود. مقاصد ایران شیطانی است و عواقب دستیابی‌اش به سلاح وخیم خواهد بود. در مواجهه با چنین رژیمی نباید هرگز به انکار احتمال جنگ پرداخت. با وجود این، احتمال موفقیت جنگ بالا نیست. اگر ایران قصد دستیابی به بمب اتمی را داشته باشد، یک حمله نظامی این دستیابی را می‌تواند به تأخیر می‌اندازد ولی آن را متوقف نمی‌کند. براستی، استفاده از زور به عنوان وسیله‌ای برای ممانعت از خطرات گسترش هسته‌ای تنها ایران را در ساختن سلاح مصمم‌تر و در صورت دستیابی، خطرناک‌تر می‌کند."
مجله‌ی اکونومیست اما هشدار می‌دهد که: "اشتباه نکنید! ایرانِ مسلح به سلاحِ هسته‌ای، یک تهدید خطرناک خواهد بود! ایران کشوری بی‌ثبات است که حاکمیتی ایدئولوژیک دارد و در امور داخلی همسایگانش دخالت می‌کند. رفتار ایران و حامیان منطقه‌ای آن شامل حزب الله در لبنان و حماس در غزه، در صورت دستیابی به سلاح هسته‌ای وقیحانه‌تر خواهد شد. این خطر برای اسرائیل محسوس‌تر است زیرا این کشور در کوران تهدید‌ها واقع شده و به سبب کوچکی در برابر سلاح هسته‌ای کاملاً آسیب پذیر است. رهبر ایران، علی خامنه‌ای، اخیراً رژیم صهیونیستی را غده‌ای سرطانی نامید که باید ازمیان برداشته شود. یهودیان نمی‌توانند این تهدید را تنها بعنوان گزافه‌گویی به حساب آورند..."
اکونومیست در مقایسه با برخی کشورهای صاحب سلاح هسته‌ای می‌نویسد: "برخی کار‌شناسان معتقدند که کشورهای دارای سلاح هسته‌ای رفتار مسئولانه‌تری از خود نشان می‌دهند. ولی خاورمیانه‌ای را با پنج قدرت هسته‌ای متصور شوید که رقابت و خصومت‌های مذهبی در آن متورم شده است و هر یک این کشورها بطور دائم انگشت خود را بر روی ماشه قرار داده، با این تصور که کشوری که ابتدا ماشه را فشار دهد، بقای خود را تضمین نموده است! رژیم ایران مشروعیت خود را با دشمن شمردن قدرت‌های خارجی بدست می‌آورد. جنگ سرد، در مقایسه با خاورمیانه هسته‌ای با ثبات جلوه می‌کند، هرچند که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی چندبار تا مرز مواجه‌ی نهایی پیش رفتند."
اکونومیست اما در رابطه با حمله‌ی نظامی می‌نویسد: "شکی نیست که عده‌ای از یک حمله پیشگیرانه جانبداری می‌کنند. ولی گزینه نظامی راه حل مشکل ایران هسته‌ای نیست. ایران ممکن است دست به عمل متقابل بزند که شامل حمله موشکی به اسرائیل از سوی حامیانش در لبنان و غزه است. شاید هسته‌های ترور در گوشه و کنار دنیا اهدافی یهودی و آمریکایی را هدف قرار دهند. احتمال تهدید زیرساخت‌های نفتی عربی نیز در تلاش برای استفاده از قیمت نفت در راستای نابودی اقتصاد جهانی وجود دارد. اگرچه تعدادی از رهبران عرب از یک گزینه‌ی نظامی دفاع می‌کنند، اما اکثریت مسلمانان اینگونه فکر نخواهند کرد و این سبب دوری بیشتر غرب از بهار عربی خواهد شد. این نوع هزینه‌های یک حمله نظامی به راحتی بزرگ نمایی می‌شوند. با این حال فرض کنیم که همه‌ی این‌ها ارزش پرداخت را در صورت کارایی حمله نظامی دارا باشند. حمله نظامی کارایی ندارد."
با یک نگاه به گذشته مجله‌ی اکونومیست ادامه می‌دهد: "حمله به ایران بسیار سخت‌تر از عملیات‌ موفق اسرائیل علیه برنامه‌های تسلیحاتی عراق در ۱۹۸۱ و سوریه در ۲۰۰۷ خواهد بود. اگر چنین حمله‌ای به آسانی ممکن بود، اسرائیل بسیار زود‌تر از این، وقتی برنامه‌ی ایران آسیب‌پذیر‌تر بود، این کار را انجام داده بود. اما مراکز ایران پرکنده‌اند و برخی از آن‌ها در برابر حمله، بگونه‌ای مقاوم شده‌اند که نیازمند ضربات مکرر است. آمریکا گزینه‌های نظامی بیشتری نسبت به اسرائیل دارد و بنابراین ترجیح می‌دهد منتظر بماند. این یک دلیل تلاش برای عقب نگه داشتن اسرائیل است، دلیل دیگر این است که پیش‌بینی می‌شود که آثار تخریب ناشی از هرگونه حمله‌ی نظامی، طیف وسیعی را شامل می‌شود. در بد‌ترین حالت یک عملیات اسرائیلی کاملاً شکست خواهد خورد و در بهترین حالت، نوع آمریکایی آن، آنطور که گفته می‌شود، یک دهه برنامه را به عقب خواهد انداخت."
مجله‌ی اکونومیست در ادامه خاطر نشان می‌کند که: "شاید ایالات متحده‌ی آمریکا بتواند ایران را هر چند سال یکبار بمباران کند. ولی چگونه خواهد فهمید که کی و به کجا باید حمله کند؟ و چگونه این سیاست را برای جهان توجیه خواهد نمود؟ شاید اگر بمباران محدود کافی نباشد، آمریکا تصمیم به یک جنگ هوایی تمام‌عیار یا حتا تغییر رژیم بگیرد که یک دهه در عراق و افغانستان نتیجه‌ی آن نشان داده شده است. جنگ هوایی می‌تواند تهدید عمل متقابل را شدیدا افزایش دهد. تغییر رژیم ممکن است به دولتی در ایران منجر شود که با غرب وارد معامله شود. ولی برنامه‌ی هسته‌ای، پشتیبانی‌ای گسترده در ایران دارد. این ایده که یک بمب تنها راه دفاع علیه یک دشمن دائمی است از هر زمانی قوی‌تر خواهد شد.
این به آن معنی نیست که جهان باید اجازه دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای را بدهد. دولت ایران بزودی به سبب تحریم‌های نفتی از منابع درآمدی‌اش محروم خواهد شد. تحریم‌ها گزنده‌اند، سیستم مالی به سرعت رو به انزوا می‌رود و ارزش پول ملی سقوط کرده است. طرفداران حمله معتقدند که تحقیر نظامی کار رژیم را تمام خواهد کرد. ولی احتمال قوی‌تر این است که آن‌ها را حول رهبرانشان متحد کند. در همین حال، موج تغییرات سیاسی خاور میانه را فرا می‌گیرد. رژیم ایران اختلافات درونی دارد و اعتماد مردم خود را از دست داده است. در ‌‌نهایت، مقاومت مردمی نظیر آنچه در سال ۲۰۰۹ شاهد بودیم دوباره از سر گرفته می‌شود. یک رژیم تازه که توسط خود ایرانیان بر سر کار آمده نسبت به رژیمی که شاهد یک حمله بوده است آمادگی بیشتری برای دست کشیدن از بمب دارد."
اکونومیست در خاتمه نتیجه‌گیری می‌کند که: آیا خطر دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای بیش از آنچه گفته شد وجود دارد؟ بله، ولی بمباران تنها خطر را افزایش می‌دهد! آیا می‌شود جلوی ایران در صورت اراده‌ی این کشور برای داشتن سلاح را گرفت؟ نه برای همیشه، و بمباران تنها آن را حریص‌تر می‌کند. خلاصه اینکه جهان نمی‌تواند ظرفیت ایران برای دستیابی به سلاح را از بین ببرد، تنها می‌تواند اراده این کشور برای دستیابی به آن را تغییر دهد. و اکنون تحقق این خواسته از طریق دیپلماسی و تحریم بسی محتمل‌تر از جنگ است."
ارکی تئومیا Erkki Tuomioja are و کارل بیلدت Carl Bildt وزرای امور خارجه‌ی فنلاند و سوئد، نیز نوشتاری مشترک تحت عنوان "تنها یک گزینه در برابر ایران" The Only Option on Iran منتشر کردند. این نوشته در مجموع بیان همان کلام مجله‌ی اکونومیست به زبان سیاسی اروپای شمالی‌ست. این نوشته نیز با توجه به ارتباط‌های متعارفی که کارل‌بیلت دارد که این شبکه‌ی ارتباطی وی از سناتورهای برجسته‌ی آمریکایی و لابی‌های طرفدار اسرائیل شروع و از سوی دیگر قدرت‌های نفتی بین‌المللی را شامل می‌شود، قابل تعمق و دقت است. چراکه کارل بیلدت خواه نگارنده از او بعنوان یک فرد "منفعت‌طلب" خوشش بیاید یا خیر، نظرات سیاسی مشخصی دارد که تعیین‌کننده و دقیق هستند.
وزرای امور خارجه‌ی فنلاند و سوئد در این مقاله نوشته‌اند: "اراده‌ها‌ی قوی، لازمه‌های دیپلماسی هستند. اما پیش از آن‌ همه‌ی طرفین درگیر در این پرونده باید به این باور رسیده‌باشند که دیپلماسی تنها راه‌حل است."
و در ادامه می‌نویسند که: "ما به شدت نگران جنجال به راه افتاده در رابطه با احتمال حمله نظامی به ایران به بهانه‌ی افزایش نگرانی‌ها از برنامه‌ی هسته‌ای این کشور هستیم. این حمله نه تنها ناقض مفاد مصوبات سازمان ملل است که می‌تواند موجی از تبعات منفی را در منطقه ایجاد کرده و تاثیرات منفی‌ای بر تلاش‌های ما برای رسیدن به اهدافمان در رابطه با ایران ایجاد نماید. هیچ عاملی به اندازه‌ی حمله‌ی نظامی به تهران نمی‌تواند دولت‌مردان ایرانی را در دست‌یابی به سلاح‌های هسته‌ای مصمم‌تر سازد. زمانی که ایرانی‌ها در خصوص اتخاذ این تصمیم به قطعیت برسند، تنها بحث زمان‌بندی برای تحقق "کابوس ایران هسته‌ای" مطرح خواهد بود و نه چیز دیگری."
این مقاله در ادامه می‌نویسد: "گزارش‌های رسمی، عمیق و جدی از برنامه‌ی هسته‌ای ایران مؤید این است که تهران تا پایان سال ۲۰۰۳ میلادی برنامه‌هایی برای تحقق و بررسی روند تولید سلاح هسته‌ای را در دست داشته است. نباید فراموش کنیم که در‌‌‌ همان هنگام بود که همگان اصرار داشتند که صدام حسین با سابقه‌ی حمله به ایران و به راه انداختن جنگ (علیه این کشور) نیز چنین اهدافی را دنبال می‌کرد. سال‌های پس از سال ۲۰۰۳ سال‌های موضع گیری‌های جدی در رابطه با برنامه‌ی هسته‌ای تهران و وضع تحریم‌های جدید و همچنین از دست دادن فرصت‌های طلایی توسل به راهکارهای دیپلماتیک و گفتگو با تهران بود."
نویسندگان مقاله ادامه می‌دهند که: "مقداری جای شک وجود دارد که ایرانی‌ها در سال ۲۰۰۳ و پس از آن موضع گیری مشخصی در قبال برنامه هسته‌ای داشته‌اند. اما با اینهمه امریکایی‌ها موجی از احتمالات را در این خصوص در نظر گرفتند. پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران در سال ۲۰۰۹ میلادی امریکایی‌ها تصور کردند که امکان مصالحه با تهران و ارائه پیشنهادهای سازنده به دولت این کشور برای مذاکره بر سر برنامه هسته‌ای وجود ندارد و این در حالی بود که این تنها تصوری ساده بود و پیش زمینه منطقی در خصوص آن وجود نداشت. هیچ شکی هم وجود ندارد که اگر ما به توافق میان ایران و ترکیه با حضور برزیل در بهار ۲۰۱۰ فرصت نفس کشیدن داداده بودیم اکنون در موقعیت بهتری قرار داشتیم."
و ادامه می‌دهند که: "اکنون پس از دو سال دست روی دست گذاشتن باید به دیپلماسی فرصتی دوباره داد. این بار هدف ما باید درگیر شدن در روندی دیپلماتیک با هدف اعتمادسازی در چند مرحله مداوم باشد چرا که نمی‌توان خندقی از بی‌اعتمادی را یک شبه از میان برداشت. ایران با استناد به عضویت در معاهده منع تکثیر تسلیحات هسته‌ای موسوم به ان پی تی از حقوق مشخصی برخوردار است اما وظایفی نیز برای این کشور تعیین شده است. ایرانی‌ها باید بدانند که رفتار آن‌ها سیگنال‌های نه چندان صحیحی در خصوص نیتشان به جامعه جهانی می‌دهد. ایران باید گام‌هایی در راستای بهبود وضعیت پرونده هسته‌ای خود در نگاه افکار عمومی جهان بردارد."
نویسندگان این مقاله در خاتمه می‌نویسند: "در فاصله‌ی سال‌های ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۶ ایران داوطلبانه به مفاد پروتکل الحاقی عمل کرده و بیش از امروز تن به بازرسی‌های آژانس داد. اکنون نیز هیچ چیز به اندازه پایبندی مجدد به پروتکل الحاقی نمی‌تواند دیوار بی‌اعتمادی میان ایران و غرب را فروشکند. تن دادن به بازرسی‌ها و همکاری کامل با آژانس بین‌المللی انرژی هسته‌ای، کلید اصلی هرگونه توافق میان ایران و جامعه‌ی بین‌المللی است.
علاوه بر این به نظر می‌رسد که ایران به زودی می‌تواند روند غنی‌سازی اورانیوم ۲۰ درصدی خود را تکمیل کند. ایرانی‌ها ادعا می‌کنند که این میزان اورانیوم را برای راکتورهای تحقیقاتی خود نیاز دارند. به نظر می‌رسد که ایران باید این قبیل فعالیت‌های خود را معلق کند. ساخت راکتورهای تحقیقاتی زمان بسیاری می‌برد و در این باره زمانی آژانس نیز می‌تواند مراحل تحقیقاتی خود در این خصوص را تکمیل کند. درست است که غرب منتقد وضعیت حقوق بشر در ایران است اما باید در مذاکرات خود با تهران به دولت این کشور اطمینان دهد که به دنبال تغییر حاکمیت در ایران نیست و تنها خواهان گفتگو با این کشور در تمامی حوزه‌ها و به شکل کامل است.
حمله نظامی به تهران می‌تواند دوره‌ای از تنش و تشنج را در منطقه به راه بیندازد. دوره‌ای که پیش‌بینی تبعات آن عملاً غیرممکن است. ادامه این روند می‌تواند به هسته‌ای شدن دیگر کشور‌ها در منطقه‌ای که به آتشفشان سیاسی می‌ماند منجر شود. این جنگ می‌تواند جهان اسلام و غیراسلام را درگیر خود کند.
این نوشتار به معنای درخواستی برای فرصت دادن به دیپلماسی نیست بلکه به رسمیت شناختن این حقیقت است که تنها گزینه غرب و امریکا مقابل ایران دیپلماسی است. سایر گزینه‌ها، مقدماتی برای جنگ و البته مصمم کردن تهران برای هسته‌ای شدن هستند. صبر و اراده قوی لازمه‌های دیپلماسی هستند. اما پیش از آن‌ها تمام طرفین درگیر در این پرونده باید به این باور برسند که دیپلماسی تنها راه است."
این نوشتارهایی که بدان‌ها اشاره شد، می‌تواند در تصمیم‌گیری سران کشورهای اروپایی و در نتیجه سرنوشت کشور ما ایران و ما بعنوان ایرانی‌تباران مقیم از جمله سوئد، تأثیرگذار باشد.

The Economist's
Bombing Iran

The New York Times
The Only Option on Iran
By Carl Bildt and Erkki Tuomioja, foreign ministers of Sweden and Finland




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024