پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 29.02.2012, 6:43

خبری از شوش و یک دوسه حرف به بهانهٔ آن خبر


ناصر رحیم‌خانی/عصر نو

سه شنبه ۹ اسفند ۱۳۹۰ - ۲۸ فوریه ۲۰۱۲
سایت بی. بی. سی فارسی، روز دوشنبه ۲۰ فوریه ۲۰۱۲ در خبری با تیتر «اعتراض به سکوت مقامات ایران در قبال حوادث اخیر خوزستان»، به نقل از گزارش «سازمان عدالت برای ایران»، چنین نوشت: «این سازمان گزارش داده است که در ماه‌های اخیر بیش از ۶۰ نفر در شهر‌های شوش، اهواز و سایر نقاط استان خوزستان بازداشت شده‌اند که دو نفر از آن‌ها به نام‌های محمد کعبی و ناصر آلبوشوکه در زندان جان خود را از دست داده‌اند». بی. بی. سی می‌افزاید: «سعید د بات از اعضای خانواده محمد کعبی به بی. بی. سی فارسی گفت که هنوز تعداد زیادی از اعضای خانواده‌اش در زندان هستند. او در باره حوادثی که منجر به بازداشت‌های گسترده در خوزستان شد گفت: «بعد از برگزاری مراسم شب اربعین امسال در شهر شوش، گروهی از جوانان حاضر در مراسم به همراه افرادی که از اهواز آمده بودند، شعار هائی علیه نظام دادند و بعد تظاهراتی شکل گرفت که تا منطقه احمد آباد شوش کشیده شد» او گفت: «اداره اطلاعات به خانواده محمد کعبی هشدار داده بود که در صورت برگزاری مراسم عزاداری، با آن‌ها برخورد خواهد شد ولی این مراسم برگزار شده و نیروهای امنیتی به محل مراسم حمله کرده‌اند». بی. بی. سی با اشاره به گفته‌های خانم شادی صدر مدیر «سازمان عدالت برای ایران» می‌افزاید: «خانم صدر به نقل از «منابع موثق» می‌گوید که انتخابات آتی مجلس ایران، مهم‌ترین دلیل اعتراضاتی بوده که به بازداشت‌های گسترده در خوزستان منجر شده است. او می‌گوید: «اعتراض اصلی به روند انتخابات و خواسته معترضان تحریم انتخابات بوده است». این خبرهای بی. بی. سی و خانم شادی صدر درباره شوش و اهواز برای من خوزستانی جای پرسش بسیار دارد. بی. بی. سی گونه‌ای خبر می‌دهد که گوئی مراسم اربعین را هیئت‌ها و مسجد‌ها و نهادهای وابسته به جمهوری اسلامی برگزار نمی‌کنند و گوئی مراسم اربعین را کسانی بیرون از دایرهٔ گردانندگان شهر برگزار می‌کنند و گوئی تک نفره برگزار می‌کنند. و گوئی نیروی انتظامی و سرکوب جمهوری زور که خطر برگزاری مراسم اربعین توسط محمد کعبی را فهمیده است به هشداری اکتفا ء کرده و گوئی نمی‌توانسته محمد کعبی را‌‌ همان زمان دستگیر کند، شکنجه کند و آن جنایتی را نسبت به این جوان مردم روا دارد که پس از دستگیری روا داشت.
بی. بی. سی از قول «سعید دبات» می‌نویسد: «نیروهای انتظامی به محل مراسم حمله کرده‌اند». آیا محل مراسم، یعنی محل مراسم اربعین؟ پس تظاهرات کجا شکل گرفت؟ خانم شادی صدر به نقل از «منابع موثق» می‌گوید «اعتراض اصلی به روند انتخابات بوده وخواسته معترضان تحریم انتخابات بوده است». اعتراض چگونه صورت گرفته و «معترضان» این «خواسته» ی خود را در کجا و چگونه نشان داده‌اند؟ واژهٔ «معترضان»، شکلی از اعتراض را به صورت تظاهرات، یا گرد همائی یا تحصن یا شکل‌های دیگر اعتراض علنی، به ذهن متبا در می‌کند اما گوئی «منابع موثق»، خبری «موثق» در این باره نداده‌اند. نکتهٔ دیگر و مهم‌تر اینکه گزارهٔ «خواسته معترضان تحریم انتخابات است»، هم از منظر ترمینولوژی حقوقی و هم از منظر دانش سیاسی گزاره‌ای ست معیوب و متناقض. «خواسته» و «تحریم» دو مقولهٔ جداگانه هستند. از منظر حقوقی «خواسته» را «در خواست کنندگان» و یا «معترضان» از مقام یا نهادی مدنی یا دولتی «خواستار» می‌شوند که رسیدگی و پاسخ گوئی به آن «خواسته» و برآوردن آن «خواسته» در حوزهٔ وظیفه و مسئولیت آن مقام یا نهاد باشد. از منظر سیاسی پرسش آن است که در کجای ایران «معترضان» می‌توانند جمع شوند و «خواست تحریم انتخابات» را با مقام‌ها و کارگزاران این حاکمیت ضد دموکراتیک در میان نهند؟ اما «تحریم» در حوزهٔ کنش سیاسی، روشی ست در مبارزهٔ مدنی یا سیاسی و بسته به ارزیابی و تصمیم گروه یا گروه‌های اجتماعی یا سیاسی مستقل، که در فراخوان عمومی و خطاب به گروه یا گروه‌های اجتماعی، بیان می‌شود. این ناروشنی‌ها، این ادعای بدیع «برگزاری مراسم اربعین»، این «هشد ار» مهربانا نهٔ نیروی انتظامی، این «تظاهرات» تا منطقه احمد آباد این حمله به «محل مراسم»، این «خواسته معترضان تحریم انتخابات»، این همه، ساخته و پرداختهٔ «منابع موثق» است برای بنگاه‌ها و سازمان‌های تبلیغاتی، برای پنهان داشتن چرائی و چگونگی قربانی شدن محمد کعبی. در واقعیت داستان، نه محمد کعبی اساسا به فکرش خطور می‌کرده که مراسم اربعین برگزار کند، نه تظاهراتی برگزارشده، نه شعاری داده شده و نه نیروی انتظامی به «محل برگزاری مراسم»، / که محل برگزاری مراسم اربعین وانمود می‌شود / حمله کرده است. خبر این است که شماری از مردان از اهواز آمده‌اند شوش و به همراه محمد کعبی و چندنفر دیگر از اهل شوش، «جلسه» یا «تجمعی» برگزار کرده‌اند و بحث آن «جلسه» یا «تجمع»، پیرامون سه /۳/ موضوع بوده است: ۱ چگونگی تبلیغ وهابیگری. ۲ تجزیه طلبی و ۳ تحریم انتخابات. در این «جلسه» یا «تجمع»، نیروی نفوذی اطلاعات استان حضور و شرکت دارد با تکنولوژی پیشرفتهٔ صدا برداری و دیگر تکنیک‌ها. حملهٔ نیروی انتظامی «به محل برگزاری مراسم» حمله است به این «جلسه» یا «تجمع» و دستگیری شرکت کنندگان. محمد کعبی به اهواز مننقل می‌شود و در زندان اهواز، جان جوان عرب شوشی، تباه می‌شود بدست بد کار و بد کردار کارگزاران رژیم. مسئولیت کشته شدن محمد کعبی، تنها برعهدهٔ «مقامات امنیتی یا قضائی» خوزستان نیست. برعهدهٔ نظام جمهور ی اسلامی ست. خانم شادی صدر هم حقوق خوانده و حقوق‌دان هستند و هم دارای پیشینه و تجربهٔ در فعالیت‌های اجتماعی ارزنده. سزاوار نیست این اندوخته، خدشه دار شود. باری دو باره از خود می‌پرسم تبلیغ وهابیگری در خوزستان و در میان عرب‌های خوزستان؟ عرب‌های خوزستان که شیعه هستند و شیعهٔ دوازده امامی و سخت پایبند آئیین‌های شیعی. نزدیکی شوش و هفت تپه، عشیرهٔ عرب «آل کثیر» را داریم، یکی از قدیمی‌ترین و بزرگ‌ترین عشیره‌های عرب خوزستان، ایرانی و ایران خواه از دیر باز. از چندین دهه پیش، از دورهٔ شیخ خلف حیدر و پس از او از زمان پسرش شیخ علی خلف حیدر، هرساله در عاشورا مراسم بسیار بزرگی برگزار می‌کنند با آئیین ویژه با حضور شمار بسیار بزرگی از مردم منطقه، از عشیره ی/ چعب / کعب شیخ احمد مولا، از عشیره ی/ چنانه / کنانه شیخ علی زامل، از طایفهٔ لر فیلی/ عمله / آبادی سیف اله خان والی، از آبادی لرنشین حسین آباد باقر خانی و....... همه شیعه. در میان عرب‌های خوزستان اهل تسنن نداریم. سال گذشته اما خانم شیرین عبادی عرب‌های خوزستانی شیعی را، سنی مذهب قلمداد کردند.، خانم شیرین عبادی در نامه‌ای به سرکار خانم پیلاری کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، نوشتند به در گیری‌های شهر اهواز رسیدگی کنید. خانم شیرین عبادی در آن نامه نوشته بودند: «روز ۱۶ آوریل ۲۰۱۱ تعدادی از ایرانیان عرب زبان و سنی مذهب استان خوزستان، در شهر اهواز / در جنوب ایران / تظاهرات مسالمت آمیزی مبنی بر اعتراض به وضعیت نامطلوب و تبعیض آمیز خود برپا داشتند که متاسفانه با خشونت زیاد از طرف نیروهای حکومتی سرکوب شدند وپس از آن درگیری‌های کوچک و پراکنده تا چند روز ادامه داشته است. در جریان این حوادث بیش از ۱۲ نفر کشته و حدود ۴۰ نفر زخمی و بیش از ده‌ها تن نیز دستگیر شده‌اند». شمار کشته‌ها و زخمی‌ها ی نامهٔ خانم عبادی، در ردیف خبر‌های «منایع موثق» بود و هیچ نهاد یا خبرگزاری مستقل داخلی یا خارجی، خبری در این باره منتشر نکرد. اما گزارهٔ خانم عبادی در بارهٔ «ایرانیان عرب زبان و سنی مذهب استان خوزستان» و تعیین «مو قعیت جغرافیائی جنوب» برای خوزستان، و سپس نتیجه گیری «احتمال یک نا‌آرامی گسترده در این قسمت از ایران» و «وقوع نا‌آرامی‌های بیشتر»، من خوزستانی را به راستی شگفت زده کرد. شگفتی از این آمیزهٔ غریب بی‌خبری و جهت گیری سیاسی. نخست و به نادرست، سنی معرفی کردن عرب‌های شیعی خوزستان و سپس برپایهٔ این گزارهٔ نادرست، آمیختن ارزش سرشتی دفاع از حقوق بشر / صرفنظر از مذهب و... / به جهت گیری‌های سیاسی. باز می‌گردم به پرسش از «تحریم انتخابات در شوش» و سپس پرسش از «وهابیگری» و «جدائی خواهی» در خوزستان. تا پیش از چهارمین دوره انتخابات مجلس، شوش و اندیمشک یک حوزهٔ انتخابیه بودند. از دورهٔ چهارم مجلس، شوش و اندیمشک، حوزهٔ انتخابیهٔ جداگانهٔ خود را دارند. جمعیت شوش ترکیبی است از عرب و لر. اکثریت بزرگ اهل شوش عرب زبان هستند. از دورهٔ چهارم تا کنون سید جاسم عابدی نمایندهٔ شوش است. او نوهٔ سید عباس از سیدهای منطقهٔ عبدالخان است. مقبرهٔ سید عباس در این یکی دو دهه، رونق بیشتری گرفته و برای خود «آستان» دارد. در اینجا رسیدگی می‌شود به پاره‌ای مشکلات و اختلافات محلی، و یتیم خانه‌ای تاسیس شده برای کودکانی که‌‌ رها می‌شوند، یعنی کاری انجام داده‌اند که برعهدهٔ سازمان‌های اداری یا نهاد‌های مدنی است.. اما در انتخابات نهمین دوره، سید راضی نوری، اهل بستان، پژشک و ساکن شوش به عنوان کاندیدای جبهه ایستادگی وارد میدان رقابت با سید جاسم عابدی شده است با شعار «ثبات و استقلال نظام مقدس جمهوری اسلامی». در باره انتخابات مجلس می‌توان گفت که تفاوت هست میان انتخابات مجلس با انتخابات سراسری ریاست جمهوری. در انتخابات ریاست جمهوری صف بندی جناح‌ها در سطح ایران است و چگونگی تعادل قوا و باز تقسیم قدرت زیرمجموعه ولایت فقیه، محل دعوا ست. در انتخابات مجلس اما صف بندی‌های محلی و‌گاه قومی، مناسبات سنتی و خانوادگی و البته منفعت گروه‌های ذینفع در منابع قدرت و ثروت محلی، در چگونگی شرکت رای دهندگان نقش بیشتری دارند تا عوامل سیاسی در سطح ملی. از این رو چگونگی و چرائی شرکت یا شرکت نکردن رای دهندگان در شهرستان‌ها را نمی‌توان به سادگی قیاس از صف بندی‌های سراسری گرفت. در این د ورهٔ انتخابات مجلس در شوش دو رقیب اصلی، سید جسم عابدی و سید راضی نوری هردو عرب زبان، هردو به اصطلاح اصول گرا و هر دو دارای روابط و مناسبات محلی و قومی. حسین رحیمی کاندیدای لر تبار اگر به سود این یا آن کاندیدا کناره گیری کند، می‌تواند در چگونگی نتیجه اثر گذار باشد. بهر رو صف بندی‌ها، یارگیری‌ها و کشاکش‌ها در این دوره فشرده‌تر است و روشن نیست که صاحب نفوذان محلی بیشتر در کدام سو هستند گرچه سید جاسم عابدی می‌تواند رای بیشری داشته باشد.. انچه می‌توان دید رقابت گسترده‌ای ست برای پای صندوق بی‌توجه به فراخوان‌های تحریم آشکار یا نیمه آشکار. آن «خواسته معترضان در تحریم انتخابات» هم در آن شمار است البته اگر به گوش کسی رسیده باشد. اما بعد و به راستی این «وهابیگری» از کجا ست و چراست؟ ارزیابی فشرده و کوتاه در این نوشته این است که: با خاموشی ناصریسم از میانهٔ دههٔ هفتاد میلادی و سپس افت و افول بعثیسیسم سوریه و عراق از دههٔ هشتاد میلادی و سپس‌تر فروپاشی رژیم بعث عراق، آن محفل‌ها و گروه‌های کوچک شوونیست «پان عرب» در یکی دو شهر خوزستان، همهٔ پشتوانه و تکیه‌گاه ایدئولوژیک / تبلیغی و همهٔ پشتیبانی لجستیکی / مالی خود را از دست رفته یافتند. با برآمد اسلام گرائی در ایران و منطقه و روی کار آمدن دولت شیعی در عراق، ضعیف‌تر و ضعیف‌تر شدند. این گروه‌ها و محفل‌ها اکنون پشتوانهٔ سیاسی و تبلیغی و مالی خود را در عربستان سعودی و دیگر دولت‌های عربی حاشیهٔ خلیج فارس می‌جویند. سیاست ضد ایرانی دولت اسرائیل و خواب و خیال گرایش هائی در آن دولت برای تقویت گرایش‌های جدائی خواه هم در کار است. برخلاف بدخواهان ملت ایران، ایران اما، برابرجمهوری اسلامی نیست،‌‌ همان گونه که ایران برابر دیکتاتوری سلطنتی نبود و نشان داد که نبود. باری، زمانی، گروه‌های سیاسی کوچک شهری در میان عرب‌های خوزستان در دههٔ چهل و پنجاه خورشیدی جذ ب ایدئولوژی و سیاست‌های «ناصریسم» و «بعثیسیسم» می‌شدند. حزب بعث عراق و حزب بعث سوریه از کانال دو ارگان حزبی «قیاده قومی» و «قیاده قطری» فعالیت‌های تبلیغی و سیاسی خود را سامان می‌دادند. از آنجا که این سیاست‌ها ناکام ماند، این نوشته به آن نمی‌پردازد. شماری از کوشندگان عرب خوزستان در دههٔ پنچاه خورشیدی، گرایش می‌یافتند به مارکسیسم و سوسیالیسم و گرو ه‌های رادیکال چپ.. امروزه «وهابیگری»، گونه‌ای جایگزین ناصریسم و بعثسیسم و ایدئولوژی‌ها و برنامه‌های ناکام پیشین است. «وهابیگری» از مولفه‌های باز تعریف و هویت یابی جدید گرایش‌ها و گروه‌ها ی پیشین. وهابیگری همچنین، واکنشی ست احساسی و تند در برابر سرکوب و تبعیض مذهبی نظام اسلامی. به دو ویژگی این گرایش‌ها و گروه‌ها می‌توان اشاره کرد. نخست محدود بودن این گرایش‌ها و گروه‌ها به لایهٔ بسیار نازکی در میان قشر «نخبه» ی یکی دو شهر خوزستان. ویژگی دوم ناتوانی ناگزیر این گرایش‌ها و گروه‌ها از تبلیغ دیدگاه‌های خود درمیان مردم عرب خوزستان و سامان دادن پایگاهی اجتماعی. دستگاه تبلیغی جمهوری اسلامی نیز با توجه به واکنش منفی گسترده و شدید نسبت به «وهابیگری» در خوزستان، همین عنوان را بکار می‌گیرد و می‌گستراند. تاریخ و تجربهٔ سیاسی روزگار معاصر خوزستان، دگرگونی‌های گستردهٔ سیاسی و اجتماعی در ایران و ویژگی‌های ساختاری در نظام اجتماعی و نهادهای سنتی در گسترهٔ مناسبات مدنی مردم عرب خوزستان، گواه آن است که نه جدائی خواهی در خوزستان خریدار دارد و نه وهابیگری،‌‌ همان گونه که در گذشته نیز نه جدائی خواهی پذیرفته شد و نه «ناصریسم» و نه «بعثیسیسم». گروه محی الدین آل ناصر که در میانهٔ دههٔ چهل خورشیدی در اهواز دستگیر شد گروهی بود در برگیرندهٔ کمتر از ده نفر. یکی دو نفر تحصیل کرده و جند نفری از لایه‌های متوسط سنتی. با نام پر طمطراق «جبهه التحریر»، با گرایش «ناصری» جدائی خواهی. گروه هیچ اقدام عملی هم نکرده بود. محی الدین آل ناصر را اعدام کردند ناروا و به خطا. و دیگران محکوم به حبس سنگین و ابد. از وابستگان آن گروه، با بهشتی اهل اهواز و نفر دیگری آشنا شدم در تابستان هزار و سیصد چهل و نه خورشیدی در زندان شماره سهٔ قصر قجر در تهران. هر دو شیعهٔ دوازده امامی و در برپائی مراسم و جشن‌های مذهبی از برگزارکنندگان. در ارتباط نزدیک با حجت الاسلام محمد جوادحجتی کرمانی از حزب ملل اسلامی. پس از سال پنجاه و چهار و بویژه در سال‌های پنجاه و پنج و پنجاه و شش، بهشتی و آن هم پروندهٔ او و نیز سید عزیز اهوازی و صالح پیوستند به مذهبی‌های پیرو خمینی. «جبهه التحریر» به گذشته پیوسته بود. از سیرسیاسی و سرنوشت آنان پس از زندان و پس از انقلاب، بی‌خبرم. پس از انقلاب و در پی پایه گذاری «کانون فرهنگی خلق عرب» در خرمشهر و فعال شدن مردم عرب و بویژه جوانان عرب، کوشش‌های فرهنگی و سیاسی کوشندگان عرب، پیرامون ارتقاء فرهنگی و خواسته‌های دموکراتیک بود. در میان کوشندگان عرب خوزستانی هم عناصر فرهنگی و سیاسی مستقل بودند و هم نزدیکان مجتهد شیعی، آیت اله شبیر خاقانی و هم هواداران چپ و فدائی. جوانان عرب در راهپیمائی‌ها شعار می‌دادند: «شباب العرب، کلهم فدائی» و شاخهٔ خوزستان فدائی در پی راه و راه هائی برای ارتباط، آموزش فرهنگی، سیاسی و سامان یابی این «جوانان عرب همه فدائی». در فضای سیاسی پرتب و تاب پس از انقلاب و عزم حکومت اسلامی در نادیده گرفتن خواسته‌های فرهنگی و سیاسی مردم و در پی اعتراض‌ها و گرد همائی‌های در خرمشهر، تنش بالا گرفت. در خردادماه هزار و سیصد و پنجاه و هشت نیروهای سپاه پاسداران و قایق‌های نیروی دریائی از دریا و خشکی «کانون فرهنگی خلق عرب» را گلوله باران کردند. در این یورش خشونت بار شمار زیادی از مردم عرب کشته و زخمی شدند. استانداری خوزستان از سرکوب «جدائی خواهان» می‌گفت. اما هیئت تحقیق «جمعیت حقوق دانان ایران» در بررسی‌های خود، ارزیابی دیگری ارائه کرد. علی شاهنده از اعضای هیئت تحقیق «جمعیت خقوق دانان ایران» در بازگوئی خاطرات خود می‌گوید: «ما برای تحقیق ماجرای مربوط به «کانون فرهنگی خلق عرب» به اهواز و خرمشهر رفتیم... در اجتماعی از مردم که از رفتار ماموران استانداری در جریان آن حمله شکایت می‌کردند و آقای شبیر خاقانی هم حضور داشت شرکت کردیم و حرف‌های آن‌ها را شنیدیم. به ویژه نسبت به برخورد استاندار و ماموران استانداری نسبت به تخلیهٔ کانون فرهنگی خلق عرب از ساختمانی که در تصرف داشتند، اعتراض و استنباطات خود را درباره اشتباهاتی که در این باره شده بود توضیح و تذکر دادیم. ما متذکر شدیم که به نشانه و دلیلی مبنی بر جدائی خواهی مردم آنجا برنخوردیم..... ما در گزارش خود نوشتیم اداره امور یک استان نیاز به یک مامور سیاسی دارد، نه یک مامور نظامی». اما در حقیقت، این مامور نظامی، یعنی تیمسار دریادارسید احمد مدنی برای هدفی سیاسی، دست به آن خشونت غریب زد. دریادار سید احمد مدنی در پی شناساندن خود بود به عنوان قهرمان سرکوب «جدائی خواهان» و کسب رای در نخستین دورهٔ انتخابات ریاست جمهوری. این نوشته می‌خواهد در این نگاه کوتاه به تاریخ خوزستان، بازهم اندکی به گذشته‌تر برگردد با این دعوی که برخلاف تاریخنگاری سیاسی، تبلیغی مرسوم، دورهٔ شیخ خزعل و مخالفت او با رضا خان سردار سپه نخست وزیر را نمی‌توان با سیاست و هدف «تجزیه طلبی» توضیح داد. شیخ خزعل، شیخ مقتدری ست که لقب «سردار اقدس» دارد از ناصرالدین شاه و مظفرالدین شاه نیز زمین‌های خالصهٔ بسیاری به او بخشیده است. ماموران و کارگزاران سیاسی امپراطوری انگلیس در منطقه نیز با شیخ در ارتباط هستند و با نشان‌های سلطنتی انگلیس او را پشتیبانی می‌کنند. در گونه‌ای عهد نامه به او تضمین داده‌اند که از مقام و ثروت او در برابر تعدیات دولت مرکزی دفاع کنند به این شرط که شیخ به نوبهٔ خود از دولت مرکزی تبعیت کند. در یکی دو سالهٔ پایانی سلسلهٔ قاجار، دسته بندی‌ها و کشمکش‌های سیاسی طرفداران و مخالفان براندازی قاجار و برکشیدن رضا خان به سلطنت، شدت گرفت. مخالفان رضا خان در تهران، شیخ خزعل را به دایرهٔ اتحاد خود کشاندند. شیخ خزعل با تشکیل کمیته «قیام سعادت» به مخالفت با رضا خان نخست وزیر برخاست و در تلگرام‌های خود به مجلس شورای ملی و سفارتخانه‌ها از جمله چنین می‌نوشت: «مبادا این نهضت و جنبش اسلام پرستانه ما را که صرفا برای حفظ استقلال مذهب مقدس اسلام و تامین آزادی ملت و مملکت و استقرار قانون محترم اساسی و مشروطیت است، تمرد از اطاعت دولت جلوه دهند.» اما در صحنهٔ داخلی ایران تعادل قوا به سود طرفداران بازگرداندن احمد شاه به ایران نبود. در سیاست دوگانهٔ انگلیس در ایران نیز چرخشی رخ داد. سیاست دوگانهٔ «مرکز» و «جنوب»، یعنی سیاست پشتیبانی از روی کارآمدن دولتی مقتدر در مرکز یا سیاست حمایت از شیخ خزعل، در ‌‌نهایت سیاست «مرکز» پیشی گرفت بویژه با آمدن سر پرسی لورین وزیر مختار جدید انگلیس به ایران. لورین تناقض بین دوسیاست را از طریق حمایت از قدرت مرکز و اصرار برسر «مصالحه»، حل کرد. در پایان، رضا خان بدون نیروی نظامی وارد اهواز شد، خزعل به دیدار او شتافت. به زمین‌ها و ثروت خزعل دست دست اندازی نشد. یکی از پسرانش به فرمانداری اهواز منصوب شد. سپس خزعل فریفته شد و به تهران آورده شد. درهنگام تشکیل مجلس موسسان، همراه شد با روند الغاء سلطنت قاجار و سپردن سلطنت به رضا خان پهلوی. در پایان نگاهی هم داریم به خبری از رادیو بی. بی. سی در شصت و پنج سال پیش. در پی رویدادهای آذربایجان و تشکیل فرقهٔ دموکرات آذربایحان در هنگامهٔ حضور ارتش شوروی در آنجا، در خوزستان نیز، خبر تشکیل «اتحادیه عشایر خوزستان» منتشر شد. گوئی سنگ تعادل حریف در کفهٔ ترازوی سیاست جهانی. پس از تشکیل این اتحادیه، رادیو بی. بی. سی در گزارشی چنین خبر داد: «نمایندگان عربستان / یعنی ولایات نفت خیز جنوب ایران / نایب السلطنه عراق و ارشد العمری نخست وزیر و دکتر فاضل جمالی وزیر خارجه آن کشور را ملاقات نموده و رئیس این هیئت به نمایندگی از طرف یک ملیون اعراب که می‌خواهند جزو کشور عراق شوند با رجال مزبور مذاکراتی نمودند. این نمایندگان در مصاحبه با خبرنگار رویترز اظهار نمودند که نایب السلطنه و نخست وزیر و نخست وزیر و وزیر امور خارجه عراق ‌‌نهایت علاقمندی را نسبت به مقصود ما ابراز داشتند و وعده کمک و مساعدت در این باره دادند. همچنین دکتر فاضل جمالی وزیر امور خارجه عراق که سمت نمایندگی آن کشور در انجمن صلح پاریس دارد قبل از عزیمت به پاریس به خبرنگار روی‌تر گفته که من رسما از عزام پاشا دبیر کل اتحادیه اعراب در خواست خواهم کرد که در برنامه جلسه اتحادیه اعراب موضوع عربستان را وارد نماید. شیخ عبداله رئیس طوایف عرب هم امروز وارد بغداد می‌شود و در جلسه آتیه اتحادیه اعراب شرکت خواهد نمود» (روزنامه داد ۶/۴/۱۳۲۵ خورشیدی). شیخ جاسب خزعلی پسر بزرگ شیخ خزعل در واکنش به این خبر‌ها، تلگرامی برای نخست وزیر (قوام) فرستاد و نوشت: «اتحادیه عشایر را چند نفر مزدور و فراری خائن به میهن که بدست بیگانگان پرورانده می‌شوند تشکیل داده‌اند و مردم خوزستان و عشایر واقعی از یاوه گوئی‌های آن‌ها تنفر و انزجار شدید دارند» (ه‌مان نشریه). تاریخ و آزمون سیاسی خوزستان از دیر باز تا به امروز نشان می‌دهد که خوزستان جای بازی قدرت‌های رقیب با برنامه‌های ضد ایرانی نبوده و نیست. ناصریسم و بعثیسیسم راه به جائی نبردند. وهابیگری، بی‌پایه تراز آن دو. با تبلیغات معیوب به تباهی کمک نکنید. خواسته‌ها ی دموکراتیک و عدالت خواهانهٔ مردم عرب خوزستان همچون خواسته‌ها ی آزادیخواهانهٔ مردم ایران، بیشتر از «وهابیگری» تباهی آور، سزاوار پشتیبانی هستند.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024