iran-emrooz.net | Sun, 12.02.2012, 3:44
سپاه: از پاسداران روحانیت تا ماشین سرکوب
مجید محمدی / رادیو فردا
يكشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۰
شکی نیست که سپاه پاسداران یک نیروی سیاسی عمده در ساختار سیاسی امروز ایران است حتی اگر در تبیین نوع، چگونگی رفتار و سازوکارهای تاثیر آن اختلاف نظر وجود داشته باشد.
قدرت اقتصادی، رسانهای، تبلیغاتی و نظامی-امنیتی (سخت افزاری و نرم افزاری) سپاه به صورت یک سازمان و تک تک فرماندهان ارشدش در شرایط سیاسی امروز ایران بسیار فراتر از دستگاه روحانیت و تک تک روحانیونی است که قرار بوده است سپاه حافظ قدرت آنها باشد. از حیث منابع و درامدها و ثروت تنها دستگاه رهبری فراتر از سپاه و فرماندهانش قرار میگیرد. درآمدهای دولت نیز با دو مجرای بزرگ توسط دستگاه رهبری و سپاه مکیده میشود. همچنین سپاه تنها نهاد انقلابی تاسیس شده بعد از انقلاب ۵۷ است که توانست تا این حد قدرت کسب کند.
رابطهی سپاه و روحانیت، سپاه و رژیم و سپاه و کشور در ۳۳ سال گذشته چه سیری را طی کرده است؟ سپاه سال ۱۳۵۸ چگونه نهادی بود؟ سپاهِ سال ۱۳۹۰ چگونه پدیدهای است: یک شرکت تجاری بزرگ، یک سازمان سیاسی، یک دستگاه عقیدتی، یک ارتش سازمان یافته، یک ارتش نیمه سازمان یافته، یک مجتمع نظامی- صنعتی، یا همهی اینها؟ رابطهی هیولای هزار سر سپاه با رهبر، دولت، مجلس و دیگر نهادهای حکومتی چگونه است؟ آیا سپاه یک گروه همگن است؟
پاسداران روحانیت
اولین کارکرد سپاهیان در جامعهی ایران، «پاسدار» ی از جان روحانیون بود. سپاه نه به عنوان سازمانی برای دفاع از امنیت کشور یا حتی انقلاب بلکه برای دفاع از امنیت حاکمان و طبقهی روحانیت شکل گرفت. امنیت تاسیسات و مناطق شهری در آن دوره بیشتر بر عهدهی کمیتههای انقلاب بود. نخستین سپاهیان در مناطق مختلف کشور، محافظان روحانیون حکومتی و مقامات بودند و آنها که چنین تصوری از خود و ماموریت سپاه نداشتند اما بدان پیوسته بودند به سرعت آن را رها کردند. کارکرد بعدی سرکوب گروههای مخالف حکومت روحانیون (۵۸ تا ۶۱) بود. این ماموریت، سپاه را از «پاسداری روحانیون» به «پاسداری حکومت روحانیت» ارتقا داد. در چارچوب همین ماموریت بود که پاسداران بعدا هستهی اصلی نیورهای وزارت اطلاعات را تشکیل دادند.
جنگ هشت ساله دامنهی این محافظت را گسترش داد. باید کشور از وجود بعثیها پاک میشد تا در دست روحانیون باقی بماند. در ایدئولوژی اسلامگرایی جایی برای وطن دوستی و آب و خاک وجود نداشت. پیش از جنگ، هر دستهای از سپاهیان به یک گروه از روحانیون وفاداری داشتند اما جنگ ایران و عراق این فرصت طلایی را به ولی فقیه داد که وفاداری سپاهیان را به حکومت ولی فقیه منحصر سازد. سپاهیان دیگر نه پاسدار روحانیت بلکه پاسدار ولی فقیه بودند و نه انقلاب و کشور. انقلاب (اسلامی) نیز برای آنها نخست نهضت روحانیت به طور عام و بعد زمینه ساز قدرت ولی فقیه معنی میشد و هنوز میشود.
ماهیت سپاه
ماموریت قانونی سپاه حفظ رژیم جمهوری اسلامی به هر قیمت و با هر روشی است. سپاه بعد از پایان جنگ صرفا به گارد جاویدان حکومت ولی فقیه تبدیل شد. از این جهت «قدرت مطلقهی اسلامگرایان» به عنوان «نور الهی» و «سرکوب مخالفان» به عنوان «نصرت الهی» و هر گونه «مخالفت با تصمیمات مقامات رژیم»، «فتنه» نام میگیرد: «بسیجیان در مقاطع مختلف مانند حوادثی که در دوران تلخ اصلاحات به منظور خاموش کردن نور خدا اتفاق افتاد، با از جان گذشتگی توانستند این انقلاب و جمهوری اسلامی را حفظ کنند... آنها [دشمن] پس از احیای ارزشها و ایستادگی مردم و رهبر انقلاب تمام توان خود را به کار گرفتند تا به قول خودشان با انقلاب نرم یا مخملی بتوانند جلوی پیشرفت انقلاب اسلامی را بگیرند... اما با فداکاری و اقدامات موثری که همه مردم به ویژه بسیجیان در تهران انجام دادند، همگان دیدند در فتنه ۸۸ که آزمایشی بسیار سخت بود، مردم بصیر ما به خصوص در تهران در صحنههای مختلف حاضر شدند و این امر نصرت الهی را به دنبال داشت.» (محمد علی جعفری، فرمانده سپاه، فارس، ۱۶ مهر ۱۳۹۰)
خامنهای از ابتدای رهبری با توجه به فقدان پایگاه اجتماعی میدانست به نیرویی نظامی با ماموریت سرکوب و حفظ حکومت ولی فقیه نیاز دارد و از همین جهت با ادغام سپاه و ارتش (که ماموریت آن حفظ امنیت ملی است) مخالفت میکرد: «قبل از رهبری... [خامنهای] طرح ادغام سپاه و ارتش توسط آقای هاشمی رفسنجانی پیگیری میشد و جلسات متعددی هم توسط آقای عبدالله نوری برگزار میشد برای این ادغام ولیکن در همان روزهای اول رهبری [خامنهای]... این طرح متوقف شد و تدبیر... [ایشان] حفظ ارتش و سپاه و تفکیک ماموریتها بین این دو سازمان بود که انجام شد.» (رحیم صفوی در مصاحبه با خبرگزاری فارس، ۱۸ بهمن ۱۳۹۰)
سپاه همانند ولی فقیه، قدرتی فراقانون، نظارت ناپذیر و غیر مسئول برای حفظ حکومت دینی است و برای انجام این ماموریت به هر شکل و لباسی میتواند در بیاید: از شرکت کشتیرانی تا باند ترافیک مواد مخدر، از موسسهی ارسال پارازیت تا شرکت فیلمسازی، از روزنامه تا انتشاراتی و از بانک تا شبکهی فروش عتیقه جات. تاکنون حتی در یک مورد فرماندهان سپاه و وزرای دفاع برخاسته از سپاه به اعضای مجلس جمهوری اسلامی پاسخ ندادهاند و مجلس اصولا قدرتی برای پرسش از سپاه ندارد. انتقاد از سپاه در رسانهها نیز بسیار نادر است و اگر موردی مشاهده شود (مثل گزارش روزنامهی عصر آزادگان در باب مصلای تهران) با مشت آهنین پاسخ داده میشود.
چگونگی مداخله در سیاست
قوای سه گانهی کشور رسما باید در خدمت منافع و اهداف سپاهیان باشند و اگر هر کدام از قوا از جمله رئیس دولت نتواند این منافع را تامین کند یا رابطهی خود را با رهبر برای تامین این منافع تنظیم کند باید با آن برخورد شود (مثل برهم خوردن توازن رابطهی سپاه و احمدینژاد پس از ماجرای مصلحی یا به پرواز در آمدن هواپیماهای سپاه بر فراز فرودگاه تازه تاسیس تهران در دورهی خاتمی برای اخذ قرارداد پیمانکاری این فرودگاه). پس از واگذاری ادارهی فرودگاه در دورهی خاتمی و وزارت نفت در دورهی احمدینژاد به سپاه، بسیاری از مشکلات سپاهیان با دولت وقت به حاشیه رانده شد.
فرماندهان سپاه از طریق گسیل داشتن بخشی از نیروهای خود به موقعیتهای کلیدی در مجلس، دولت و قوهی قضاییه، مراکز تصمیم گیری در قوای سه گانه را در اختیار دارند و اگر نمایندگان آنها از مسیر تعیین شده انحرافی پیدا کنند به سرعت جای خود را به دیگران خواهند داد. مقامات بالای دولتی نیز تا آنجا که قدرت و منافع سپاه را لحاظ کنند در قدرت میمانند و کمتر با بحران مواجه میشوند.
سپاه همگن است
سپاهیان در ردههای پایینی و میانی (و نه در سطح فرماندهی) ممکن است در نوع گرایشهای سیاسی اقتدارگرایانه یا اصلاح طلبانه تا حدی با یکدیگر اختلاف داشته باشند اما در باور به نظام جمهوری اسلامی و ضرورت تداوم آن با یکدیگر همراهی دارند. موردی سراغ نداریم که یک سپاهی با ولایت فقیه و جمهوری اسلامی مخالفت کرده باشد.
امتیازات حکومتی سپاه را که تا اواخر دههی شصت ناهمگن بود به یک مجموعهی همگن مبدل ساخت. راهی که خامنهای برای جلب وفاداری و نیز همگن سازی برگزید فاسد سازی و آلوده سازی بود. اکثر سپاهیان عالی رتبهی امروز که در ابتدا با اهدافی ایدئولوژیک به سپاه وارد شدند به دلیل آلودگیهای اقتصادی د کنار باورهای مذهبی امروز احساس گناه عمیقی دارند که همین امر آنها را در برابر قدرت دیکتاتور آسیب پذیرتر کرده است. به همین دلیل در دوران اوج تظاهرات علیه تقلب در انتخابات و کشتار و زندانی کردن مخالفان حتی یک فرماندهی عالی رتبه یا میانی سپاه استعفا نداد.
با کاهش مشروعیت سیاسی علی خامنهای، بالاخص در دههی هشتاد خورشیدی، وی باید بر نیروی نظامی اتکای بیشتری میداشت. در همین چارچوب بود که سپاه و فرماندهانش از یک سو توانستند از امتیازات بیشماری برخوردار شوند و از سوی دیگر ماموریت دفاع از ولایت فقیه را به ماموریت دفاع از شخص خامنهای و امتیازات ناشی از حکومت وی تقلیل دهند. فرماندهان ردههای بالا و میانی سپاه با در اختیار گذاشتن وفاداری خود به رهبر، امکان در اختیار گرفتن امور یک کشور را یافتند. این معامله برای هر قشر و گروهی میتواند وسوسه انگیز باشد.
شیرینی معاملهی فوق تاکنون این فرماندهان را در کنار هم حفظ کرده است و تنها بر هم خوردن معامله میتواند موجب اختلاف و درگیری در میان آنان شود. از این جهت نامهی یک سپاهی یا یادداشت دیگری را نمیتوان به معنی انشقاق در سپاهی گرفت که امروز ماشین سرکوب نظام است. تنها بر هم خوردن نظام توزیع رانت میتواند به اختلاف جدی میان سپاهیان منجر شود. تحریم نفتی و بانکی ایران میتواند یکی از ابزارهای دامن زدن به این گونه اختلافات باشد.
سپاه همه جا هست
سپه به عنوان بازوی ولی فقیه هرجا که ولی فقیه ضروری بداند وارد عمل میشود: «با وجود گستردگی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و اتصال بسیج به آن و عرصههای مختلفی که انقلاب اسلامی با آن روبروست سپاه دیگر تنها بازوی مسلح و توانمند رهبری نبوده بلکه به عنوان بازوی غیر مسلح ایشان نیز محسوب میشود... رهبری... هیچ گونه محدودیتی را برای سپاه در انجام ماموریت در ابعاد مختلف دفاع از انقلاب اسلامی قائل نشدهاند.» (محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران، فارس، ۱۷ مهر ۱۳۹۰) برداشته شدن هرگونه محدودیت، مجوز سپاه برای عمل به صورت یک شرکت تجاری بزرگ، یک سازمان سیاسی، یک دستگاه عقیدتی، یک ارتش سازمان یافته، یک ارتش نیمه سازمان یافته، یک مجتمع نظامی- صنعتی، و همهی اینها باهم است.
مهمترین قلمروها برای سپاه از جهت کنترل اجتماعی و سیاسی عبارت بودهاند از دانشگاهها، رسانهها، تجارت خارجی، استخراج و صدور نفت، و زیر ساختهای اطلاعاتی و ارتباطاتی کشور. از همین جهت رادیو و تلویزیون دولتی، بخش قاچاق و درآمدزای تجارت خارجی، وزارت نفت و شبکههای مخابراتی کشور در اختیار سپاه گذاشته شده است.
تسخیر دانشگاهها
سپاه نه تنها در همهی دانشگاههای کشور گردانهای عملیاتی خویش را مستقر ساخته (همان بسیج دانشجویی) برنامههای آموزشی و پژوهشی آنها را نیز به تدریج در خدمت به خود جهت داده است: «باید ۵۰ درصد از توان دانشگاههای ما در راستای افزایش توان دفاعی، متمرکز شود. همه دانشگاهها باید در این راستا حرکت کنند.» (کامران دانشجو، وزیر علوم، خبر آنلاین، ۲۶ مهر ۱۳۹۰) دروس اجباری دفاعی، سپاهیان را به دانشگاهها گسیل داشته است؛ اعضای هیئت علمی عمدتا از میان بسیجیان گزینش میشوند؛ و عضویت در بسیج دانشجویی تضمین کنندهی گرفتن شغل پس از فارغ التحصیلی است. به دلیل در اختیار گرفتن بخش عمدهای از اقتصاد کشور، سپاه یکی از بزرگترین سازمانهای استخدام کنندهی نیروهای متخصص کشور است.
هزینههای گران امتیازات
اما همهی امتیازات فوق دو هزینهی گران برای سپاه داشته است. هزینهی اول ضرورت آمادگی آنان برای کشتن مخالفان در شرایط بحرانی حیات و ممات جمهوری اسلامی است: «کسانی که در عرصه تخریب انقلاب اسلامی و اسلام قرار میگیرند، مهدورالدم هستند و از این قبیل میتوان به منافقین در اول انقلاب و فتنه گران سال ۸۸ اشاره کرد.» (سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه، تابناک به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان، ۲۶ آبان ۱۳۹۰) همین سپاهیان و بسیجیها هستند که باید خون مهدورالدمها را بریزند تا شجرهی جمهوری اسلامی سر پا بماند. امتیاز گیران نیز نمیتوانند تنها در شرایط بهره برداری با مقامات حکومتی و روحانی همراه باشند. جمهوری اسلامی سازوکارهایی ایجاد کرده است که بهره مندان امروز از امتیازات بسیجی و سپاهی بودن نمیتوانند در شرایط بحرانی خود را پنهان سازند.
هزینهی دوم، روشن شدن هدف اصلی مخالفان نظام است. امروز بعد از بلعیده شدن کشور و رگهای حیاتی آن توسط سپاه، همه میدانند که برای تضعیف یا براندازی نظام باید سپاه را مورد هدف قرار داد. حتی دیگر روحانیت هدف اصلی نیست چون روحانیت بدون قوهی قاهرهی سپاه حتی یک ساعت نیز نمیتواند جمهوری اسلامی را سر پا نگاه دارد. سپاه با امتیازات و منابعی که در اختیار گرفته هرچه بیشتر قدرتمند شده است اما همین امر آن را بیش از پیش آسیب پذیر کرده است. تقریبا عموم تحریمهای سیاسی و اقتصادی سپاه را هدف گرفتهاند. در صورت حملهی نظامی، اولین اهداف مراکز سپاه خواهند بود. دود شدن این هیولا مساوی است با پایان جمهوری اسلامی و حکومت اسلامی در ایران.