iran-emrooz.net | Tue, 24.01.2012, 10:05
تحريريه محترم آقاى گرگين و مشكل «آدم غيرعادى»
اميرمصدق كاتوزيان
متن گفتار اميرمصدق كاتوزيان
در يكشنبه شب ٢٢ ژانويه در گردهمايى يادبود ايرج گرگين
در دانشگاه مريلند (واشينگتن)؛
تحريريه محترم آقاى گرگين و مشكل «آدم غيرعادى»
به یاد یار مهربان
آمده ام که بگویم من هم از درگذشت ایرج گرگین – آقای گرگین – غمگینم و به سختی تکان خورده ام و این ماتم سر آن ندارد که فروکش کند. با شناختی که از دو رویداد مشابه در زندگیم دارم، بر این باورم که بختک این غم، تا نفس باقی است، بر سرم سایه می اندازد. دیروز با پیکرش خداحافظی کردم، اما هنوز باورم نمی شود، کسی تا همین دو هفته پیش در بیمارستان، از برنامه های آینده می گفت، از میان ما رفته باشد.
ایرج گرگین – آقای گرگین – خود خوب می دانست که برایم اُسوه بود؛ از همان ده سالگی که با صدایی گوش نواز و برنامه هایی چشم نواز و آگاهی دهنده، میهمان هر روزۀ خانه مان بود. و بعد، در زمان حکمفرمایی قهر و یاس در آغاز دهۀ ۱۳۶۰ وقتی ناگهان جلوه ای از امید و آشتی را در مدت کوتاه اقامتم در لوس آنجلس در رادیو امید یافتم. و بعدتر، وقتی ۲۲ سال پیش در دانشگاه برکلی در یک کنفرانس ایرانشناسی درخواست گفتوگو با من را (که چند هفته ای بود کار داوطلبانۀ رادیویی را در مرکز امریکا آغاز کرده بودم) پذیرفت. همان گفتوگویی که دربارۀ رسانه های فارسی زبان در مهاجرت بود که سر آغاز یک همکاری ۱۰ سالۀ رادیویی از راه دور شد. تا آخر سر که هنگام دعوت دکتر استیون فیربنکس (رئیس و بنیانگذار رادیو آزادی) برای پیوستن به این نهاد، فقط پس از آن که مطمئن شدم سردبیر آن ایرج گرگین - آقای گرگین - است، به عشق او و باوربه حرفه ای بودن کار، ۱۳ سال پیش مقیم پراگ شدم.
ما کم و بیش کسانی را میشناسیم که قدر می دانیم یا نمیدانیم. اما تکوتوکاند کسانی که، هر چه بیشتر میشناسیمشان، بیشتر قدرشان را میدانیم. حکایت ارزش ایرج گرگین - آقای گرگین - است که پس از همکاری روزانه در پراگ بیش از پیش برایم آشکار شد.
با آراستگی و پیراستگی، وقار و متانت، و کم گویی و گزیده گویی او قبلا هم آشنا بودم. اما کار در تحریریهای محترم که او در پراگ بنیان گذاشت، تجربهای تازه بود.
تحریریهای که هر روز، با خوشرویی و جدیت توامان سردبیر، در جلسۀ صبحگاهی آغاز میشد؛ به نوبت از یک سوی میر مستطیل شکل به سوی دیگر، به یکایک همکاران از کوچک تا بزرگ و از تازه کار تا مجرب، فرصت مساوی می داد برای مرور خبرها، طرح پیشنهادها و نقد و بررسی. جلسه ای که اگر در آن خبری یا نکته ای از قلم افتاده بود، بدون خودنمایی، ایرج گرگین - آقای گرگین - آن را بر مجموعه پیشنهادها میافزود و آنان را تنها بر اساس اولویت خبری ردهبندی میکرد.
تحریریۀ ایرج گرگین - آقای گرگین - محترم بود چون بنای گزینش و چیدن همکاران در کار گروهی تنها شایستگی، توانایی، قابلیت و صلاحیت بود و بس. انتخابش بر اساس معیار و ضوابط بود. مناسبات فردی را در این گونه گزینشها دخالت نمی داد و بدون در نظر گرفتن روابط شخصی، کار خوب را تشویق و کار بد را گوشزد می کرد. هنوز از استودیو خارج نشده بودی، یا حضوراً یا تلفنی دست مریزاد می گفت – یا تذکر میداد.
تحریریۀ ایرج گرگین - آقای گرگین - محترم بود چون همکاران عموماً حس میکردند احترامشان رعایت میشود، از بحث و تبادل نظر روزانه میآموزند و خرده گیریهای دیگر همکاران و به ویژه سردبیر، نگاهشان را صیقل میدهد. در این تحریریه به ندرت اتفاق میافتاد که کسی حرف همکاری را قطع کند یا در حرف او بپّرد.
تحریریۀ ایرج گرگین - آقای گرگین - محترم بود چون به شنونده احترام میگذاشت، مخاطب را به ارقام و آمار و چهارعمل اصلی فرو نمیکاست؛ اگر بنا بود مخرج مشترکی گرفته شود، به کوچکترین مخرج مشترک قانع نبود و به بزرگترین آن میاندیشید. میگفت به جای این چیزها باید به فکر رسانۀ خوب و رادیوی خوب بود و برنامۀ خوب مخاطبش را پیدا میکند. بر این باور بود که انبوه شنوندگان فرهیختۀ بزرگ و کوچک و جوان و پیر از ما انتظار دارند که جدی گرفته شوند.
نه عوامفریب بود نه فریفتۀ عوام. میپنداشت که ارائۀ برنامۀ عامهپسند اهانت به آن شنوندگانی است که تازه به جمع مخاطبان پیوستهاند... حتی در پرت افتاده ترین روستا. از سوی دیگر، بر آن بود که نباید کار رادیو و رسانه را با فرهنگستان و کار واژه سازی اشتباه گرفت. از همین رو به کاربرد زبان معیار در نگارش و صمیمیت در لحن بیان اهمیت میداد.
در کنار صحت، دقت و سرعت، به گونهای استثنایی بر رعایت تعادل و توازن و انصاف در گزارشگری تأکید داشت. تشویقمان می کرد که نظر خود را در گزارش، و حتی در پیش کشیدن پرسش، دخالت ندهیم. به ویژه وقتی برای نهادی کار میکنیم که با بودجۀ خارجی سر پا ایستاده است؛ چه مخاطبان در ایران ممکن است گفتۀ گوینده، گزارشگر یا مجری را به حساب سیاست دولت این یا آن کشور دیگر بگذارند.
تحریریۀ محترم ایرج گرگین - آقای گرگین - بر آن بود که عمر خبر و رویدادهای روز کوتاه است اما ماناترین و اثرگذارترین بخش تولید رسانهای برنامههای فرهنگی است. اعم از ادب، هنر، تاریخ - و همۀ اینها در جهانی که مرزها در آن کمرنگتر میشود.
هر کدام از صفات ستودهای که در این مختصر بر زبان آمد، کافی است تا از یک روزنامه نگار چهره ای شاخص بسازد، اما جمیع این صفات به اضافۀ ابتکار او در روزهای پیش از انقلاب در ایجاد ارتباط مستقیم و متقابل مخاطبان و مسئولان در حد ممکن، و ایجاد فضای گفت و گو و نقد خالی از دشنام و اهانت در خارج، از ایرج گرگین سردبیری استثنایی ساخته بود. همین مسأله ایرج گرگین را با مشکل «آدم غیرعادی» بودن روبرو کرده بود.
درک «آدمهای غیرعادی» مثل ایرج گرگین - آقای گرگین - حتی برای آدمهایی با حسن نیت همیشه کار آسانی نیست. بگذریم از این که وجود و حضور و حیات آنان برای بسیاری اسباب دردسر و مایۀ حسادت است. به طوری که اگر به فرهیختگیاش نشد به سختگیریاش ایراد میگیرند، اگر نه به میانهرویاش خرده میگیرند و اگر به آن هم نشد به سن و سالش بند میکنند. آدمهای غیر عادی همیشه تبعیدیاند چه در وطن و چه در مهاجرت.
همین است که تک و توک آدمهایی مثل ایرج گرگین - آقای گرگین - تا زندهاند برخی برایشان پشت پا میگیرند و وقتی چشم از جهان فرو بستند میگویند قهرمان دوی با مانع بود. ایرج گرگین - آقای گرگین - اما از کنار اینها میگذشت، شوکران نامردمیها را سر میکشید و بدون تلخکام شدن چشم به امید، آزادی و مخاطبانش در ایران می دوخت.
تحریریۀ ایرج گرگین - آقای گرگین - به این دلایل محترم بود.
ایرج گرگین به این دلایل برایم اُسوه بود.
شنیدم که جایی گفته بود مصدق مثل برادر کوچک من است. اگر راوی درست گفته باشد، این برادر در غم همۀ شما سهیم است. اگر راوی درست گفته باشد، امشب باغمی سنگین تنها از این شادمانم که میتوانم خود را در غم خواهران و برادران دیگرش، ایران، آصفه، عاطفه، هوشنگ و جمشید شریک بدانم و همراه با مریم و سروآزاد مانند عضوی از خانواده با پسرش افشین و همسرش اعظم که (۱۳ سال پر بار را در کنارشان گذراندهام) بگویم:
بیا سوته دلان گردهم آییم
که حال سوته دل، دل سوته دانه
اميرمصدق كاتوزيان