iran-emrooz.net | Sun, 31.07.2011, 2:53
اقدامات سیاسی و تغییرات اساسی
روزنامه جمهوری اسلامی/دکتر حسن سبحانی
يكشنبه ۹ مرداد ۱۳۹۰
هر چند کشور ما برخوردار از احزاب قدرتمند، با سابقه و دارای مواضع شفاف و صریح نیست و ما همواره از این فقدان، خسارت دیدهایم لیکن در عمل دارای طبقه بندیهای موسمی، ناپایدار، متنوع المبانی و بدون مواضع روشن در ا مور فرهنگی، سیاسی و اقتصادی میباشد و کارکردهائی هم، به این طبقه بندیها نسبت داده میشود. «اصولگرایی» و «اصلاح طلبی» از جمله عناوین این طبقه بندیها هستند که حدود دو دهه است در فضای سیاسی کشور حضور دارند و البته به هنگام انتخابات از حضوری محسوستر و کارکردی ملموستر بهرهمند میشوند. قبل از این هم تحت عناوین دیگری وجود داشتهاند و احتمال اینکه با تغییر عناوین، در آینده هم وجود داشته باشند هست. اگرچه استثنائی هم باشد در درون این دو طبقه، احزابی با سوابق قدیمیتر مطرح میباشند ولی چون هیچکدام از آنها و یا انجمنها و مجامع و جوامع و جمعیتها، به لحاظ نفوذ سیاسی در اندازههائی نیستند که تعداد معتنابهی از افراد را گردهم آورند و منویات سیاسی، اقتصادی خود را دنبال کنند، لذا به هنگام انتخابات، عمدتاً فرصت زیادی را مصروف چگونگی جمع شدن برای انتخاباتی که در پیش رو دارند میکنند و سرانجام به گونهای تلاش میکنند تا نوعی همگرایی در تعیین وزن و سهم تشکیلات کوچکتر وارد شده به جبهه اصلی، تدارک ببینند و در بهترین شرایط یکی از آنها با رای اکثریت مردم به مجلس و یا به شورای شهر و یا به ریاست جمهوری برود و موضوع همگرائی تا انتخابات بعدی مسکوت بماند تا زمان دیگری و نحوه دیگری، حاکم بر مناسبات بین اجزاء شود و نتیجهای حاصل گردد.
هر چند در مقایسه با کشورهایی که تشکیلات حزبی، این کارکرد را بنحوی جامع و با مواضع معین و مشخص و از همه مهمتر پاسخگو در قبال انتخاب مردم ساماندهی میکنند، شرایط قطعاً نامناسب و ناکارآمد است لیکن همین شرایط ناپایدار در مقایسه با وضعیت بیحزبی و یا کم حزبی و بیرونقی سیاسی ناشی از آن، وضعیت مغتنمی را بوجود میآورد و بالاخره این امید را زنده نگه میدارد که روزگاری، ضرورت تشکیل احزاب مستقل دارای برنامه و پاسخگو، احساس عمومی را برانگیزد و انشاءالله وضع موجود کمال یابد. ما هم در این مکتوب به نیت کمک به همان کمال متصور، نکاتی را در نقد و آسیبشناسی وضعیت فعلی تشکیلات حزبی مطرح میسازیم.
۱- باید با پذیرفتن مقدمات یک امر، پی آمدها و نتایج آن امر را هم قبول کرد و مسئولیت پذیری نمود. این نکتهای منطقی و در نتیجه قابل اعتناست. اگر به شیوههای مبارزاتی فعلی، طبقهای اکثریت مجلس را در اختیار گرفت، کافی نیست که بگوید مجلس متشکله، اصولگرا یا اصلاح طلب تشکیل شده و دیگر مسئولیتی متوجه آن طبقه پیروز نیست ما منطقاً ناگزیریم که تمامی اقدامات، مواضع، رویکردها و آسیبهای یک مجلس اصولگرا و یا اصلاح طلب را به مثابه کارکردهای عینی، مصداقی و ملموس تفکری که اکثریت را بدست آورده است تلقی کنیم و تفاوتی بین طبقه مبارزه کرده سیاسی و تمهید شرایط پیروزی نموده قبل از تشکیل مجلس، و کارکردهای مجلس متشکله، اگر از ناحیه طبقه پیروز دارای اکثریت شده است قائل نشویم. به عبارت دیگر اگر در هشت سال اخیر مجالس هفتم و هشتم، از اکثریت اصولگرایان تشکیل گردیده است بطور شفاف، کارکرد این مجالس و عملکردهای آنها هم به حساب جریان اصولگرایی گذاشته شده است همانطور که کسی در انتساب کارکردها و مواضع و روشهای اکثریت مجلس ششم که به اصلاح طلبان منتسب بود به آنها تردیدی ندارد. بنابر این اصولگرایی و اصلاح طلبی از ذهنیتهای افراد شروع و تا هر آنچه پیامد عینی است در عرصههای عملی معنی مییابد. تضاد بین آنچه در هنگام همگرایی و نزدیک شدن برای ایجاد جبههای از مجامع و جمعیتهای وابسته خردتر، با آنچه در عمل از برگزیدگان سر میزند غیرقابل قبول و در حکم ناسازگاری و ضعف طبقه مسلط در مجلس است. همانطور که همگرایی بین قول و عمل در آنها میتواند نشانه قوام و ساماندهی و وحدت منویات و اهداف تلقی شود. حتی مناسبتر آن است که بیندیشیم مردم قبل از آنکه به ادبیات طبقههای سیاسی توجه داشته باشند، به کارکردهای آنان ذیعلاقهاند و لذا اصولگرای غیرعامل و اصلاح طلب غیرعامل به آنچه مطرح میکند در واقع ارزشی را بهمراه خود ندارد.
۲ - تلاش برای وحدت بین اصولگرایان و یا اصلاح طلبان، باید از مرزهای تلاش برای راضی کردن و شدن افراد حقیقی و حقوقی بگذرد و در کوشش برای همگرایی عاملان به اصول مطروحه، در هر یک از طبقههای سیاسی جا خوش نماید. اگر اولی اتفاق بیفتد بدون تعارفات سیاسی، توزیع قدرتی رخ داده است که در غیاب احزاب سیاسی به نیابت از سوی مردم عملیاتی شده است و اگر دومی اتفاق بیفتد شایسته سالاریای واقع شده است که عقل و عرف آن را میپسندد و تصدیق میکند. تلاش برای از کنار مسائل به راحتی رد شدن و سهمی در قدرت سیاسی بدست آوردن نمیتواند رابطه مستقیمی با تشنگی قدرت برقرار نسازد هر چند اگر از ابتدا هم به آن اندیشه نشود. اما کوشش برای شناسایی و جذب عاملان به اصول و عقاید و تغییرات مساعد، چون سر از تکلیف گرائی بر میآورد بطور قهری مرزهای شیفتگی خدمت را میگشاید. این است که اصولگرایی یا اصلاح طلبی بیضابطه، میتواند ناکارآمدی و قدرت طلبی را نشانه برود (کما اینکه در عمل چنین تجاربی دیده شده است) ولی کوشش برای اصولگرایی و یا اصلاحطلبی صادقانه و عاملانه، میتواند امید و اخلاص و صمیمت را ساماندهی کند (کما اینکه در مجالس اولیه چنین بوده است صرفنظر از اینکه چه کسانی در آنها بودهاند). بنابراین تکرار تجارب پیشین، و توقف در صرفا مبادی تشکیل طبقههای سیاسی، از کفایت برخوردار نیستند هر چند لازم میباشند و شرط کافی در آنها، آن است که آسیبشناسی، مسالهشناسی، شجاعت معطوف به فهم و عقل و نه شهره به احساس و شعار، دینداری، سیاستشناسی، آشنائی به منافع ملی در گذار زمان، حرف اول را در استمرار حرکت بزند. نفاق سیاسی، خود کمبینی، عجب، تملق و چاپلوسی و عملنکردن به تکالیف بزرگی که افراد تحت عناوین اصولگرایانه و یا اصلاحطلبی در مجالس از آنها غفلت کردهاند ازجمله مشکلات مبتلا به دستجات مادر سیاسی، در دهههای اخیر بوده است که ردپای خود را در مجالس ناکارآمد باقی گذاردهاند. غفلت از این امور و واگذاری آنها به مجموعههایی که در شهرهای دور و نزدیک، با منویات و سلایق و سوابق و حتی مطالبات متفاوتی، حول یکی از این عناوین عمده سیاسی جمع شدهاند. میتواند بازهم، مجلسی را تشکیل دهد که در آن. صحبت از اصولگرایی و یا اصلاحطلبی سکه رایج و عمل به اصولگرایی و اصلاحطلبی گوهر متروک باشد. زیرکی مومنانه حکم میکند که گذشته را چراغ راه آینده خود نمائیم و از یک سوراخ برای بیش از یکبار گزیده نشویم.
۳ - انقلاب اسلامی، در طول عمر ثلث قرنی خود، نیروهای علاقمند و وفاداری را همراه خود کرده است که با تمامی وجود به توفیق آن عشق میورزند و از جمهوری اسلامی بعنوان ثمره سیاسی این انقلاب پاسداری میکنند. از این مجموعه فراوان مشتاقان به اعتلای جمهوری اسلامی، در همه شهرها و مکانها حضور دارند. هرچند به تحقیق بسیاری از آنان، بدلائل مختلف در حاشیه قرار گرفتهاند و در عین حال که دستی بر امور ندارند اما غم امور را بر دلهاشان دارند. آنان طالبان جاه و مقام نیستند اما عاشقان خدمت و فداکاری هستند. درخواست مسئولیتکردن برای آنان، قبیح مینماید و سبقت در خدماترسانی به بندگان خدا بر افتخاراتشان میافزاید. بر انجام امور توانمندند و تجربه سالیان طولانی اهتمام و مبارزه و جهاد خود را، پشتیبان اموری که به پیشرفت کشور میانجامد میکنند. نباید جریانات اصولگرایی و یا اصلاحطلبی نسبت به این سرمایههای انسانی غفلت کنند و آنان را از یاد برند. زیرا اگر آنان امروز منزوی شدهاند تحقیقا در مواردی، بخاطر بر نتابیدن شرایط قدرتطلبی دیگران بوده است. و بدیهی است آنان به فضای کسب قدرت برای قدرت نمیآیند. مگر اینکه به این حقیقت برسند که با حاکمیت تکلیف و ارزش و عقل و درایت، فضای شیفتگی خدمت مطرح گردیده است. تنها در اینصورت است که اهتمام ریشسفیدان و بزرگان و عالمان برای ایجاد وحدت ریشه میداوند و ثمره نیکو میدهد. در غیر اینصورت ممکن است کوششها برای وحدت بین اصولگرایان و یا اصلاحطلبان، به نتیجه ظاهری برسد اما در بررسی مصادیق آن نتیجه، به مجموعه افرادی بربخوریم که بعضا، دچار ماکیاولیسم سیاسی بوده باشند و در پذیرش اصلاح یا اصولگرائی به نفاق مبتلا باشند. و یا حداقل حدی از اصول را به نمایش بگذارند که بهیج وجه کفایت از منتسب شدن به جریانی فکری نمینماید.
۴- اینگونه بنظر میرسد که در شرایط سیاسی جدید کشور، عناوین اصولگرایی و اصلاحگرایی برای نامیدهشدن دستجات سیاسی، بسیار نارسا و ناکافی هستند و باید در جستجوی چترهای دیگری بود که شامل و جامع، نیروهای علاقمند و پرتوان و مسئول بسیاری را در برگیرد. آسیبشناسی این عناوین هم، همین معنی را دیکته میکند. «اصلاحطلبی» که اصول ندارد و یا «اصولگرایی» که به اصلاحطلبی نمیاندیشد و مرامهایی که هر کدامشان در غیبت یکی از این رویکردها، شکل میگیرند، اصولا از نواقص عمده برخوردارند.
چه بسیار اصولگرایانی که، بسیار اصلاحطلب هستند زیرا نمیتوانند که نباشند و چه بسیار اصلاحطلبانی که از اصول پا فراتر نمیگذارند زیرا هویت آنها در رعایت آن اصول است. لذا بر جامعه سیاسی ما آن است که با باز تعریف این واژهها و مفاهیم و بکارگیری و استخدام شجاعت و شهامت در پرداختن به آنها، به شکل دیگری از شکلگیری طبقهای سیاسی در وضعیت موجود برسد. ما برای افزایش مشارکت عموم در انتخابات، به چنین تحول و انعطافی نیازمند هستیم و غفلت از این ضرورت را، اشتباهی مهم در فضای سیاسی و انتخاباتی کشور میدانیم.
آنان که حضور وسیع و گسترده مردم در انتخابات را نشان مسئولیتشناسی، عمل به تکلیف، رشد سیاسی و علاقمندی به انقلاب و اسلام و ایران میدانند باید عنایت کنند که سهمطلبی، ضیق صدر، محدودنگری و خالیکردن صحنه از افرادی که توانمندی خود را بر فضائی که در آن هستند تحمیل میکنند و نمیتوانند منفعل بمانند، از آفات حرکتهای شبه حزبی ما بوده و هست. بر این واقعیت و بر شکلگیری وضعیت جدید مانعی در فضای سیاسی کشور، چشم ببندیم. و چنان کنیم که با حضور انبوه مشارکتکنندگان، گامهای موثری بسوی تشکیل احزاب قدرتمند و با کارکرد حزبی در کشور برداشته شود. رعایت این مصلحت از حقایق امروز جامعه ما است.