iran-emrooz.net | Fri, 29.07.2011, 17:14
احمدقابل: شاید مجتبی خامنهای در سپاه زمینه رهبری داشت
سحام نیوز
جمعه ۷ مرداد ۱۳۹۰
رهبر جمهوری اسلامی در حکمی هاشمی شاهرودی را به ریاست شورایی تازه تاسیس به نام» حل اختلاف قوا» منصوب کرد. قرار است این شورا روابط میان قوای سه گانه را تنظیم و محل مشورت رهبری باشد بنا بر حکم رهبری محمد حسن ابوترابی، مرتضی نبوی، عباسعلی کدخدایی و صمد موسوی خوشدل به عنوان اعضای این هیات برای یک دوره پنج ساله انتخاب شدهاند.
برای بررسی این حکم با احمد قابل به گفتگو نشستیم که معتقد است مهمتر از انتصاب شاهرودی، اقرار رهبری به اختلاف عمیق بین قواست. او میگوید امروز قانون گریزان بر سر منافع با هم دعوایشان شده و در این دعوا آنکه ضعیفتر است حذف خواهد شد. قابل، ترکیب شورا را علیه احمدینژاد و به نفع مجلس و قوه قضائیه ارزیابی میکند و آن را پیامی از سوی تیم رهبری میداند. قابل معتقد است آقای خامنهای به این نتیجه رسیده که کوچکترین عقب نشینی به اضمحلال قدرت میرسد.
احمد قابل از شاگردان آیت الله منتظری است که به جرم نامه انتقادی به رهبری به سه سال حبس محکوم شد. او تا کنون یکسال و نیم از حکمش را گذارنده است و آخر هفته قرار است به زندان وکیل آباد مشهد برای گذراندن ادامه محکومیتاش بازگردد. قابل هنوز از حکم تجدیدنظر اطلاعی نداشت اما میگفت در سفر بوده که تلفنی احضارش کردند و او سفر را نیمه تمام رها کرده و تا دو روز دیگر به زندان باز میگردد. او میگوید این شاید آخرین مصاحبهام قبل از زندان باشد اما امیدوارم این گرفتاریها از سر ملت بگذرد و دیگر شاهد این رنجها برای هیچ کس نباشیم.
آقای هاشمی شاهرودی با حکم رهبری و با عنوان ریاست شورای حل اختلاف به صحنه سیاست بازگشت، به نظر شما چرا رهبری آقای شاهرودی رو به این سمت انتخاب کرد؟
مهمتر از شخص آقای هاشمی شاهرودی که دو دوره رییس قوه قضاییه بوده، مساله مورد اعتماد بودن آقای هاشمی شاهرودی است و اینکه آقای خامنهای از مجموع کارهای آقای شاهرودی رضایت کامل دارند. و آقای شاهرودی بین روسای قوا به عنوان چهرهای معتدل شناخته شدند. ازاین مهمتر مساله اختلاف قوا ست که پس از ۳۲ سال از انقلاب و تصویب قانون اساسی، اقراری بر این است که اختلاف بین قوا درحدی بوده که نیازمند تشکیل هیاتی برای رسیدگی به آن است.
پیش از این مساله حل اختلاف بر عهده مجمع تشخیص مصلحت بوده، فکر میکنید چه ضرورتی بوده تا شورایی تخصصی برای این مساله تشکیل شود؟
مجمع تشخیص مصلحت و فلسفه وجودیش را شاید نشود که با این شورا متداخل دانست، مجمع مرجع رسیدگی به اختلافات بین شورای نگهبان و مجلس است در جایی که مصالح کشور و تصلب شورای نگهبان بر قانون اساسی و شرع اختلاف ایجاد میکرد. در زمان آیت الله خمینی مشکلاتی پیش آمده بود و بنابر قانون اساسی مجمع را تشکیل دادند. اما در همین قانونی که بازنگری شد. تنظیم روابط قوا را از رییس جمهور گرفتند و به رهبری دادند. اختلافی که بین قوا پیش میآمد در گذشته باید رییس جمهور این مساله را رفع میکرد اما الان با رهبری است و این تصریح نشده بود که برعهده مجمع تشخیص مصلحت باشد. در حال حاضر رییس مجمع تشخیص فردی است که اختلافات با احمدینژاد دارد و ایشان هم در جلسات مجمع به ریاست آقای هاشمی شرکت نکردهاند و اختلافات باقی میماند و طبیعی است که این هیات را نمیتوانستند به آقای رفسنجانی بدهند. اما خود این مهم نیست، مهم اقراری است که بر اختلاف قوا که جز با تشکیل این هیات قابل حل نیست.
اشاره کردید به اختلافات جدی که بین قوای سه گانه وجود دارد، با توجه به اینکه ترکیب حکومت به دست اصولگرایان بوده و رییس دولت هم تا چندی پیش مورد حمایت کامل رهبری بوده است، فکر میکنید این تشدید اختلافات چه علتی دارد، در حالی که مدتهاست اعلام میکنند که حاکمیت یکدست است؟
درجمهوری اسلامی از همان ابتدا یک حالت مقابله با رقبای خود ساخته وجود داشته و به گفته یکی از دوستان، حکومت بخش بر مردم بوده و سعی میکرده که رقیبی بتراشد و آن را حذف کند و وقتی آن حذف میشد باز هم دو قطبی ساخته میشد و این دو قطبی خواسته و ناخواسته پدید میآمده است. باآقای احمدینژاد در مقابل مخالفانی به اسم اصلاح طلبان به توافق رسیده بودند و الان که تصورعمومی حاکمیت بر این است که توانستهاند اصلاح طلبان را حذف کنند، طبیعی است که بر سر منافع با هم دعوا کنند و در این دعوا آنکه ضعیفتر است حذف خواهد شد. به نظر میآید که اصل اختلاف ناشی از این است که هیچ یک از اجزا ی جناح اقتدارگرایان به حد خودش بسنده نمیکند برای همین است در مقابل اصلاح طلبان، همه آنها ازحد قانونی گذشتند و همه با هم ازاین قانون گریزی حمایت کردند و عادت کردند به قانون گریزی، امروز قانون گریزان با هم دعوایشان شدهاند، چون عادت کردند حاضر نیستند به قانون بازگردند و میخواهند رقیب را دور بزنند و طبیعی است که این دعوا با این سادگی قابل حل نیست. این هیات هم از کسانی تشکیل شده که جهت گیری آنها به نفع جناح مجلس و قوه قضاییه خواهد بود.
یعنی به نظر شما اعضای شورای حل اختلاف نماینده جناحهای حاکم نیستند و فقط نزدیکان به رهبری را شامل میشوند؟
قدرت در جمهوری اسلامی و به خصوص در ۲۳ سال اخیر و رهبری آیت الله خامنهای، منحصرا در اختیار رهبری بوده و تمامی قدرتهایی که قانون اساسی به بعضی افراد از جمله رییس جمهور یا رییس قوه قضاییه و مجلس واگذار کرده اینها تبعی بوده و قدرت اصلی در دست رهبری بوده است و همان قدرتهای فرعی را هم رهبری محدود میکرده است. به یاد بیاوریم که قوه قضاییه و شورای نگهبان چگونه در برابر دولت اصلاحات و مجلس ششم سد بستند، به طوری که قدم از قدم نتوانستند بردارند و عملا اصلاحات را به شکست کشاندند. اینها چیزهایی است که متاسفانه خود رهبری و اطرافیان رهبری بر خلاف قانون دخالتهایی صورت میگرفته است. مجلس اگرهم بخواهد در قبال دولت کاری انجام دهد با نظر رهبری منتفی میشده است. وقتی مسیر رهبری با گروهی مخالف میشود تمام آن رفتارهای غیر قانونی درباره آنها لحاظ خواهد شد. اگر بخواهیم هر یک ازبخشهای اقتدارگرایان را مورد بررسی قراربدهیم هر کدامشان پرونده قانون گریزی دارند.
در ماههای گذشته دولت بارها با حکم حکومتی درباره اختلافاتی که با مجلس داشت و یا درباره انتصاباتی که مورد نظر رهبری نبود، مواجه شد و در این میان گاهی احمدینژاد حکم حکومتی را نادیده گرفت و تعلل کرد، آیا انتخاب شورایی به ریاست آقای هاشمی شاهرودی به نوعی حفاظت ازشان رهبری و فاصله گرفتن از دولت است؟
تصور من این است که آقای احمدینژاد حذف شده است. احمدی نژادی که امروز در قدرت است تضعیف شده است و موجودی است که باید تمکین کند و اگر کوچکترین سرکشی کند با شدیدترین برخوردها و تحقیرها روبرو میشود. خود احمدینژاد این را درک کرده است، حالا اینکه بخواهد در این مدت کاری کند من فکر میکنم توانش را ندارد. آقای خامنهای و تیم رهبری پیام میدهند که کوچکترین تخلفی با خواست رهبری در مجموعه قدرت باشد آن را حذف خواهند کرد. و زمانی که احمدینژاد را که به قول خودشان ۲۵ میلیون رای دارد کنار میگذارند دیگران جای خودشان را دارند. آقای خامنهای به این نتیجه رسیده است که کوچکترین عقب نشینی به اضمحلال قدرت میرسد. خود ترکیب شورا هم این را تایید میکند.
نظرتان درباره ترکیب شورای ۵ نفره انتصابی رهبری چیست؟ در جناح مخالف دولت قرار دارند؟
آقای شاهرودی در انتخابات از حامیان آقای احمدینژاد نبود و از رقبای او حمایت میکرد، آقای مرتضی نبوی که عضو موتلفه است و درگیر با احمدینژاد است. آقای ابوترابی که نایب رییس مجلس است و از منتقدان احمدینژاد و وابسته به بیت رهبری است. بنابراین احمدینژاد نمیتواند امیدی داشته باشد و گرچه ممکن است ظواهر امر را رعایت کند و یک جایی آقای خامنهای توصیهای به مجلس بکند ولی انتهای ماجرا این است که احمدینژاد از چشم آقایان افتاده است. این در حالی است که احمدینژاد با به به و چه چه آمد و هر کاری را با اراده رهبری میکرد. آنچه مسلم است اینکه؛ کسی ۸۰ درصد قدرت را بنابر قانون اساسی دارد اما طمع میکند به آن بیست درصد دیگر قدرت. در واقع میخواهد دیگران حقی در قدرت نداشته باشد و تابع محض باشند.
برخی معتقدند که پست جدید هاشمی شاهرودی و قرار گرفتن بر راس سه قوه نوعی آماده سازی هاشمی شاهرودی برای قائم مقامی رهبری است، آیا این تحلیل را قبول دارید؟
زمانی که آقای شاهرودی به ریاست قوه قضاییه منصوب شد هم این بحثها مطرح بود که آقای خامنهای به فکر کسی برای جانشینی خودش است. نمیتوانم حدس بزنم، اما میتوانم تصور کنم این یک وجه عقلانی میتواند داشته باشد اما دلیل و شاهدی برای این امر ندارم. حتی بحث جانشینی مجتبی خامنهای هم مطرح بود و یا صحبت از آقای مصباح یزدی بود اما این را مطمئن هستم که تمام کسانی که در کنار ایشان قرار دارند دائما درگیر این فکر هستند که اگر اتفاقی برای آقای خامنهای بیفتند تنها کسی که امکان دارد توافقی برای او انجام گیرد، آقای هاشمی رفسنجانی است. به این خاطر تمام کسانی میخواهند آقای هاشمی رفسنجانی حذف شود در تلاش هستند و از شش هفت سال پیش نشان میداد که بیت رهبری فعلی و کسانی در این بیت بدشان نمیآید با حذف رفسنجانی نوبت به کسانی دیگر برسد. این اتفاق درباره آقای منتظری افتاد و طبیعی بود که کسانی هستند که برای قدرت مطلقهای که حفظش با ولایت فقیه است، تدارک ببینند و بده بستانهایی صورت بگیرد. اما من مطمئن نیستم که آقای شاهرودی در مجموعه سپاه و بیت رهبری فعلی پذیرفته شده است یا میپذیرند. این را مقداری بعید میدانم چون آقای شاهرودی خیلی از روابط وسیعی برخوردار نیست، شاید مجتبی خامنهای در سپاه طرفدارانی دارد و زمینه آمادهای داشته باشد. در برابر آقای هاشمی رفسنجانی هم فکر نمیکنم آقای شاهرودی بتواند عرض اندام کند. به نظر من هاشمی رفسنجانی تنها کسی است که اگر اتفاق خاصی بیفتد ممکن است به رهبری برسد.