یکشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۰
تمام نامهای گره خورده با کهریزک؛
دوسال پس از کهریزک؛ خاطیان بر مسند، افشاگران در زندان
کلمه
چکیده: بر این اساس هر بار وقتی نام کهریزک به میان میآید، نام چندین نفر نیز به همراه آن در اذهان عمومی متبادر میشود؛ نام کسانی که مسئولیت این بازداشتگاه با آنان بوده است، نامِ کسانی که در این بازداشتگاه زندانیان را مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار دادهاند، نام کسانی که این بازداشتگاه را افشا کردهاند و نام کسانی که قربانیِ خشونتِ اعمال شده در کهریزک بودهاند....
«کهریزک» هرچند نام چندان گمنامی نبود، اما پس از انتخابات «پر اما و اگر» دهمین دورهی ریاست جمهوری سال ۸۸ بود که این نام، به شکلی دردآور، تلخ و فاجعه بار شهره شد. افکار عمومی در داخل و خارج از بازداشتگاهی به نام کهریزک باخبر شدند؛ بازداشتگاهی که در آن معترضان به نتایج انتخابات به بدترین شکل مورد بدرفتاری، ضرب و شتم و شکنجه قرار گرفته و در مواردی جان باخته بودند.
بازداشتگاه کهریزک در جنوب شهر ری واقع شده است. نیروی انتظامی جمهوری اسلامی در سال ۱۳۸۳ به دنبال اجرای طرحی که آن را «جمع آوری اراذل و اوباش» خوانده بود، «کهریزک» را برای نگهداری دستگیرشدگان این طرح مورد استفاده قرار داد. همان زمان نیز جمعی از روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر و انجمن دفاع از حقوق زندانیان نسبت به برخوردهایی که در این بازداشتگاه با زندانیان صورت میگرفت اعتراض کردند. شیوا نظرآهاری روزنامه نگار و فعال حقوق بشر و مهدی محمودیان، عضو انجمن دفاع از حقوق زندانیان ازجمله کنشگران مدنی بودند که پیش از این پیگیر وضع نابسامان بازداشت شدگان در کهریزک بودند.
اما نتایج تلاش محمودیان و دیگر روزنامه نگاران و فعالان حقوق بشر نتوانست توجه افکار عمومی را در داخل و خارج، به میزان عمقِ فاجعه جلب کند. پس از انتخابات، جمعی از معترضانِ تقلب انتخاباتی پس از دستگیری به سولههای کهریزک منتقل شدند. به گفتهی شاهدان کانتینرهایی که به دشواری میتوانست نفرده نفر را در خود جای دهد، محل بازداشت ۲۰ تا ۴۰ شهروند معترض شد. بازداشت شدگان در بدترین شرایطِ بهداشتی و فیزیکی، و در هوای گرم تابستان ۸۸ در این کانتینرها محبوس شدند. آنان بارها مورد بدرفتاری و شکنجه قرار گرفتند. برخی از بازداشت شدگان، به گواهی بعضی از زندانیان و مسئولان سابق جمهوری اسلامی، مورد تجاوز قرار گرفتند. این چنین، و این بار، نام کهریزک در صدر اخبار جهان جای گرفت و حساسیت افکار عمومی را در ایران و خارج برانگیخت.
بر این اساس هر بار وقتی نام کهریزک به میان میآید، نام چندین نفر نیز به همراه آن در اذهان عمومی متبادر میشود؛ نام کسانی که مسئولیت این بازداشتگاه با آنان بوده است، نامِ کسانی که در این بازداشتگاه زندانیان را مورد شکنجه و ضرب و شتم قرار دادهاند، نام کسانی که این بازداشتگاه را افشا کردهاند و نام کسانی که قربانیِ خشونتِ اعمال شده در کهریزک بودهاند.
در میان کسانی که به صورت رسمی مسئولیت اعمال خشونت در این بازداشتگاهِ مخوف در ایران را پذیرفته و دستور پیگیری و پلمپ شدن آن را دادهاند، نام آیت الله خامنهای رهبر جمهوری اسلامی بارها از سوی رسانهها مطرح شد. نام دیگری که به همراه بازداشتگاهِ کهریزک بسیار در رسانهها مطرح شده است، نام سعید مرتضوی دادستان وقت تهران بود. احمدرضا رادان جانشین فرمانده نیروی انتظامی نام دیگری بود که گزارشهایی در مورد نقش او در ماجرای بازداشتگاه کهریزک منتشر شده بود.
در میان کسانی که از آنان به عنوان افشاگرانِ شکنجه و تجاوز در کهریزک نام برده میشود نیز به نامهای مهدی کروبی رییس اسبق مجلس و یکی از کاندیانهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری، محمد داوری و مهدی محمودیان میتوان اشاره کرد. محمدحسین سهرابی راد، عضو ستاد انتخاباتیِ مهدی کروبی نیز نام دیگری بود که مادر وی بعد از دو سال سکوت از نقش وی در یاری رساندن به داوری، سردبیر سایت سحام نیوز در تهیه فیلمی در مورد جنایتهای رخ داده دربازداشتگاه کهریزک سخن به میان آمد.
اگرچه در میان اخبار رسمی جمهوری اسلامی تنها از سه نفر به نامهای محسن روح الامینی، امیر جوادی فر و محمد کامرانی به عنوان کشته شدگان کهریزک نام برده شد، اما پس از آن خانوادههای رامین آقازاده قهرمانی و احمد نجاتی کارگر نیز اعلام کردند که فرزندانشان پس از آزادی در بیمارستان بستری شده و به دلیل جراحات و بیماریِ ناشی از شکنجه و ضرب و شتم در بازداشتگاه، جان خود را در بیمارستان از دست دادهاند.
این پایانِ ماجرای بازداشت شدگانِ انتخابات سال ۸۸ نبود و کهریزک همچنان قربانی میگرفت. پس از آنکه پیگیریِ قضاییِ جرم اعمال شده در کهریزک در دستور کار قوه قضاییه قرار گرفت، خبر دیگری در صدر اخبار قرار گرفت که بر اساس آن یکی از پزشکان وظیفهی ایرانی به نام رامین پوراندرجانی که مسئولیت مداوای بازداشت شدگان کهریزک را عهده دار بود، به دنبال افشای برخی حقایق با مرگی مشکوک، به جمعِ قربانیانِ دیگرِ کهریزک پیوست.
بدین ترتیب شمارِ جان باختگانِ کهریزک به شش شهروندِ ایرانی رسید که مسئولیتِ کشته شدنِ سه تن از اینجان باختگان به صورت رسمی مورد تایید جمهوری اسلامی قرار گرفته و سه تنِ دیگر کسانی بودند که خانوادههای آنان طیِ مصاحبههای رسمی در مورد جزییات بازداشت و جان باختن آنها بارها از طریق رسانهها خبررسانی کردهاند.
دو سال از فاجعهی کهریزک میگذرد و این پرونده هنوز باز است. گزارش پیش رو روایتی است از آنچه بر افشاکنندگانِ کهریزک رفته و سپس آنچه خانوادههای این افشا کنندگان گفتهاند نیز روایت دیگری است از آنچه بر کسانی که شکنجه و تجاوز در کهریزک را رسانهای کردهاند، گذشته است. این گزارش به سخنان مسئولان و آمرانِ اصلیِ پروندهی کهریزک میپردازد و همچنین در بخش دیگر روایتی است که خانوادههای شش تن از جان باختگان کهریزک در مصاحبههایی جداگانه به جرس گفتهاند. تاکید میشود که این این گزارش همهی ماجرای پرونده کهریزک را در بر نمیگیرد و هنوز ناگفتههای زیادی در مورد این بازداشتگاهِ «مخوف» یا به تعبیر مقامات جمهوری اسلامی «غیر استاندارد» وجود دارد:
آیت الله خامنهای
آنگاه که موج اعتراضات بعد از انتخابات ریاست جمهوری در اوج خود بود و معترضانِ زیادی اعلام کردند که رفتار نهادهای امنیتی با بازداشت شدگان حوادث پس از انتخابات بسیار خشونت آمیز بود، حاکمیت جمهوری اسلامی نتوانست اوج این خشونتها را انکار کند. در نهایت در پنجم مرداد ماه سال ۱۳۸۸ نماینده رهبری جمهوری اسلامی ایران در شورای عالی امنیت دستور آیت الله خامنهای مبنی بر تعطیلی بازداشتگاهی را که از آن با تعبیرِ» بازداشتگاهِ غیراستاندارد» یاد کرده بود صادر کرد.
تنها یک روز بعد مشخص شد نام این بازداشتگاه کهریزک است. همان زمان سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق ایران نیز در اظهار نظری اعلام کرد: «غیر استاندارد یعنی چه؟ یعنی مثلا هواکش آن درست نبود یا دستشوییها تمیز نبوده است؟ خیر! جنایتهایی رخ داده است؛ جانهایی باخته شده است و باید با این مسائل برخورد شود.»
در دیگرسو غلامحسین اسماعیلی رییس سازمان زندانها همان زمان در مصاحبهای با روزنامهی «ملت ما» گفته بود: «بازداشتگاه کهریزک وجود ندارد». در نهایت مسئولان جمهوری اسلامی مسئولیت شکنجهها و «قتل» در کهریزک را پذیرفتند و در مردادماه سال ۸۸ پس از آقای جلیلی دبیر شورای عالی امنیت، کاظم جلالی عضو کمیسیون امنیت ملی مجلس ایران نیز به دستور آیت الله خامنهای اشاره کرد و گفت: «دستور تعطیل بازداشتگاه کهریزک در جنوب تهران صادر شده است.»
بعد از اینکه رهبر جمهوری اسلامی مسئولیت خشونت اعمال شده در این بازداشتگاه را به گونهای غیرمستقیم پذیرفت و دستور تعطیلی آن را صادر کرد، «تشکری»، رئیس بازرسی کل نیروی انتظامی نیز در مقابل دوربین صدا و سیما، رسماً از تمام کسانی که در هر مرتبهای متحمل خسارت و آسیب شده بودند، عذرخواهی کرد. از آن پس کهریزک دیگر تنها در سطحِ رسانههای منتقد جمهوری اسلامی مطرح نبود بلکه رسانههای هوادار حاکمیت نیز ناگزیر اقدام به انتشارِ سخنان برخی ازاز قربانیان کهریزک کردند. در عین حال چند تن از این خانوادهها نیز از جمله پدر محسن روح الامینی و محمد کامرانی دو جان باختهی کهریزک نیز در دیداری که با مقام رهبری جمهوری اسلامی تنظیم شده بود حضور پیدا کرده و خواستار پیگیریِ قضاییِ قتلِ فرزندان خود شدند.
سعید مرتضوی
نام سعید مرتضوی دادستان وقت تهران نیز تقریبا از سوی اکثریت خانوادههای جان باختگانِ کهریزک و نیز از سوی کمیتهای که برای پیگیری حادثهی این بازداشتگاه در مجلس تشکیل شده بود و همچنین از سوی پرسنل نیروی انتظامی به عنوان متهم ردیف اولِ پرونده کهریزک بارها و بارها مطرح شد. حتی عباس جعفری دولتآبادی، دادستان تهران نیز سعید مرتضوی را «شاخصترین فرد» در پرونده کهریزک نامید.
در روزهای نخستِ جان باختن بازداشت شدگانِ کهریزک، نشریهی «پنجره» که در داخل ایران منتشر میشود، با استناد به سخنان پدر محسن روح الامینی گزارشی منتشر کرد که در آن نام «سعید مرتضوی» به عنوان آمر اصلی این پرونده مطرح شد. بر اساس این گزارش پس از آنکه خبر ضرب و شتم بازداشت شدگان هجده تیر در کهریزک به گوش رهبری جمهوری اسلامی رسیده بود، آقای جلیلی دبیر این شورا از طرف آیت الله خامنهای هم مکلف شده تا پیام انتقال این بازداشت شدگان از کهریزک به اوین را به مرتضوی منتقل کند. در این گزارش آمده است که دبیر شورای عالی امنیت ملی با مرتضوی دادستان وقت تهران تماس میگیرد و «دستور رهبر انقلاب» را به وی ابلاغ میکند اما مرتضوی با این استدلال که جا در زندانهای دیگر وجود ندارد از اجرای این کار طفره میرود و در نهایت دستور تعطیلی بازداشتگاه از سوی آیت الله خامنهای صادر میشود. اما دیگر کار از کار گذشته بود و چند زندانی جانشان را در مسیر انتقال از کهریزک به اوین از دست داده بودند.
پرسنل نیروی انتظامی نیز در اولین دادگاهی که برای بررسی جرایم مربوط به متهمان نیروی انتظامی برگزار شده بود، بار دیگر از «سعید مرتضوی» نام میبرند و میگویند پس از جان باختن بازداشت شدگان، سعید مرتضوی شفاها از پرسنل نیروی انتظامی میخواهد تا نامهای تهیه کرده و علت مرگ زندانیان را «مننژیت» اعلام کنند. آنها نیز با دستور دادستان وقت تهران از در نامههایی که با سربرگ بیمارستان مهر و لقمان تهران تهیه شده بود به رسانهها اعلام میکنند که بازداشت شدگان در اثر بیماری مننژیت فوت کردهاند. این خبر را خانواده امیر جوادی فر و خانوادهی کامرانی نیز در گفتگو با جرس تایید کردهاند.
پیش از این در ماجرای مرگ مشکوک «زهرا کاظمی» خبرنگار کانادایی – ایرانی در تیرماه سال ۸۲ نیز سابقه داشت که آقای «خوشوقت» مدیرکل مطبوعات خارجی در وزارت ارشاد نیز طی نامهای به رییس مجلس که در نشست علنی مجلس نیز قرایت شده بود، گفت آقای مرتضوی شفاها از او خواسته بود تا در نامهای با سربرگِ وزارت ارشاد اعلام کند زهرا کاظمی مجوز برای کار عکاسی و خبری نداشته است. خوشوقت در نامهاش نوشته بود از سوی سعید مرتضوی «تهدید» شده بود در صورت عدم همکاری ممکن است به خاطر صدور مجوز برای یک «جاسوس»، مورد پیگرد قرار گیرد.
سعید مرتضوی همچنان به عنوان کسی که دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک را مورد تایید قرار داده بود علی رغم شکایت خانوادههای جان باختگان نه تنها تحت تعقیب قرار نگرفته است؛ قابل تامل آنکه پس از صدور حکم تعلیق او از سوی دستگاه قضایی، محمود احمدینژاد رییس دولت جمهوری اسلامی، در حکمی او را بعنوان «نماینده ویژه رییس جمهور» و «رییس ستاد مبارزه با قاچاق کالا و ارز»، منصوب کرد.
احمدرضا رادان
نام «احمد رضا رادان»، جانشین فرمانده نیروی انتظامی در پروندهی کهریزک بارها در رسانههای مطرح شد. تا آنجا که خود او همچنین فرمانده نیروی انتظامی ناگزیر شدند طی مصاحبههایی رسمی نسبت به نقش رادان در بازداشتگاه کهریزک موضعگیری کنند.
رادان پیشتر در مصاحبهای، کهریزک را مکان مناسبی برای مجازاتِ «گردن کشان و ارازل و اوباش سابقه دار» اعلام کرده بود. او گفته بود که «هوای جهنمی بالای چهل درجه جنوب تهران و فقدان امکانات اولیه بهداشتی برای زندانیان و محدودیتها و شرایط سخت بدنی»، بازداشت شدگان را به خود میآورد. نشریهی «پنجره» که نام مرتضوی را به عنوان یکی از متهمان کهریزک مطرح کرده بود، از احتمال جابه جایی احمد رضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی نیز در همان زمان خبر داده بود.
احمدی مقدم فرماندهی نیروی انتظامی در مورد نقش رادان در خشونت اعمال شده علیه بازداشت شدگان، طی یک مصاحبه رسمی در میان خبرنگارن گفته بود: «شایعات این چنینی علیه سردار رادان واقعیت ندارد وشان ایشان اجازه نمیدهد که در بازداشتگاه حضور یافته و اقداماتی این چنینی انجام دهد.»
رادان نیز در ۲۰ مرداد ماه ۸۸ در جمع خبرنگاران در مورد نقش خود در بازداشتگاه کهریزک گفته بود: «من که معمولا با شماها هر موضوعی را در برابر دوربین به استحضار مردم رساندهام، اما موضوع این است کهشان خودمان را همشان گزارشها و شایعاتی که اعلام میکنند، نمیدانیم. لذا برای آنکه بخواهیم به این شایعات پاسخ دهیم، خود را خسته نمیکنیم.»
رادان بعدها در برابر دوربین صدا و سیما کشته شدن راهپیمایی کنندگان در روز عاشورا و زیر کردن آنها توسط خودروی نیروی انتظامی را نیز تکذیب کرد؛ این درحالی بود که فیلم عبور ماشین نیروی انتظامی از روی دو نفر در یوتیوب منتشر شده بود و در مویابلهای بسیاری از شهروندان دست به دست منتشر میشد.
مهدی کروبی
هفتم مرداد ماه سال ۸۸ مهدی کروبی یکی از نامزدهای دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری نامهای را خطاب به هاشمی رفسنجانی رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشت. وی در آن نامه عنوان کرد مستنداتی دارد که ثابت میکند برخی از بازداشتشدگان، در کهریزک مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند.
آقای کروبی در نامه خود خطاب به آقای هاشمی رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام نوشته بود: «عدهای از افراد بازداشتشده مطرح نمودهاند که برخی افراد با دختران بازداشتی با شدتی تجاوز نمودهاند که منجر به ایجاد جراحات و پارگی در سیستم تناسلی آنان گردیده است. از سوی دیگر افرادی به پسرهای جوان زندانی با حالتی وحشیانه تجاوز کردهاند به طوریکه برخی دچار افسردگی و مشکلات جدی روحی و جسمی گردیدهاند و در کنج خانههای خود خزیدهاند.»
آقای کروبی از رئیس مجلس خبرگان رهبری خواسته بود این موضوع را «به صورتی که صلاح میداند» با آیت الله علی خامنهای، رهبر ایران، در میان بگذارد و نیز هیاتی برای بررسی این مساله تشکیل دهد.
این نامه که تنها چند روز بعد از تعطیلیِ کهریزک افشا شده بود با واکنش شدید روزنامه دولتی «ایران» مواجه شد اما از سوی دیگر «هاشمی شاهرودی» رییس سابق قوه قضاییه دستور رسیدگی به این نامه را صادر کرده و از «دری نجف آبادی» دادستان کل کشور خواسته که ضمن تماس با «مهدی کروبی»، هیاتی را نزد وی ارسال دارد تا نظرات و اسناد دبیرکل حزب اعتمادملی را دریافت نماید. این در حالی بود که بعد از آن نامه در تاریخ ۱۷ شهریور حدود ساعت ۳ و نیم بعد از ظهر مأموران دادستانی تهران به دفتر آقای کروبی در جمشیدیه تهران رفتهاند و پس از بازجویی از کارمندان و توقیف تمام اسناد و مدارک، اعم از سی دی، فیلم، کامپیوتر و نوشتهها را با خود برده و آنجا را پلمب کردند. از طرفی تنها یک روز قبل مأموران امنیتی به دفتر کمیته پیگیری زندانیان و آسیب دیدگان حوادث بعد از انتخابات رفته بودند و اسناد، مدارک و یک کامپیوتر آن دفتر را نیز با خود برده و «مرتضی الویری»، مشاور کروبی و عضو آن کمیته را نیز دستگیر کرده بودند.
آقای کروبی در نهایت پاسخ روشنی از سوی مقامات جمهوری اسلامی در مورد درخواست خود برای بررسی خبرهای مربوط به تجاوز در زندان نگرفت. او این روزها در بازداشت خانگی به سر میبرد.
کروبی تنها یک روز پیش از آنکه از سوی نهادهای امنیتی حصر شود در مصاحبهای با جرس رفتارهای صورت گرفته با معترضان مصر و ایران را قابل مقایسه ندانست و گفته بود: در ایران لکه ننگی همچون بازداشتگاه کهریزک را بوجود آوردند و بعد هم به جای پاسخگویی به ما حمله کردند.
مهدی محمودیان
یکی از روزنامه نگاران و فعالان سیاسی که نام او نیز با پروندهی کهریزک گره خورده است «مهدی محمودیان» است. او در جریان حوادث پس از انتخابات سال ۸۸ دستگیر و به جرم تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است. مهدی محمودیان نزدیک به دو سال است که بدون مرخصی در زندان به سر میبرد. محمودیان در سال ۱۳۸۶ در نامهای خطاب به آیت الله خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی ایران نسبت به نقض حقوق زندانیان در بازداشتگاه کهریزک هشدارهایی داده بود که هرگز مورد توجه قرار نگرفت.
او در آن نامه گزارشی از برخوردهای «غیر انسانی و جنایت بار نیروهای انتظامی» با افرادی که «اوباش و اراذل» نامیده شده و در خیابانها بازداشت و به بازداشتگاه کهریزک منتقل شده بودند، نوشته بود. وی از «ضرب و شتمها، فحاشیها، هتک حرمتها، شکنجههای روحی و جسمی و جنسی برخی از نیروهای انتظامی نسبت به جوانانی که غالبا ۲۰ تا ۳۰ ساله بودند» گزارش داده بود. او میگوید: «از دهها نفری که در زمان نگهداری این افراد در کهریزک کشته شده بودند، از رفتارهای زشت و نامناسب و غیر انسانی دادستان وقت با خانوادههایشان، از مجبور کردن زندانیان به برهنه شدن و کابل زدن بر بدن یکدیگر، از جا دادن بیش از ۴۰ نفر در یک کانتینر ۳۰ متر مربعی به مدت چندین هفته، از شکستن دست و پاهای زندانیان» و موارد دیگر به رهبری جمهوری اسلامی در سال ۸۶ گزارش داده بود.
مهدی محمودیان در جریان حوادث پس از انتخابات بازداشت شد و پس از آنکه او را اوین به رجایی شهر منتقل کردند در اردبیبهشت ماه سال ۹۰ دوباره نامهای به آیت الله خامنهای نوشت و خطاب به رهبر جمهوری اسلامی در مورد عدم رسیدگی به نامهای اولش در مورد کهریزک، به رهبر جمهوری اسلامی یادآور شد: «نتیجه آن شد که در سال ۸۸ فرزند یکی از یاران نزدیکتان (فرزند آقای دکتر روح الامینی) به همراه چندین جوان عزیز دیگر که در آن شکنجهگاه به شهادت رسیدند، تازه یادتان افتاد که باید دستور تعطیلی آن بازداشتگاه را صادر فرمایید.»
مادر مهدی محمودیان در گفتگویی با «جرس» از مورد شکنجه و آزار قرار گرفتنِ این افشاگر کهریزک خبر داد و گفت: «مهدی محمودیان را به مدت هشت ساعت و صرفا با یک زیرپیراهنی در دمای بیش از ده درجه زیر صفر اوین در فضای باز نگه داشتند. نتیجه این عمل غیرانسانی این شد که وی به بیماری عفونت ریه، مشکلات شدید تنفسی و مشکلات دیگری از قبیل خون دماغ و ناراحتیهای کلیوی مبتلا شده و تا کنون چندین بار در زندان بیهوش شده است.»
ده ماه پس از حبس مهدی محمودیان زمانی که برخی از نمایندگان از جمله «زاکانی» نماینده تهران خبر داده بود که برخی از زندانیان با درخواست عفو از رهبری آزاد خواهند شد، مادر مهدی محمودیان به جرس گفته بود: ما در خواست عفو نداریم، با تذکر امثال فرزندان من، خودشان تصمیم گرفتند کهریزک را تعطیل کنند پس چرا فرزندان ما را به جرم حقیقت گویی در مورد این بازداشتگاه تحت فشار قرار دادهاند و میگویند درخواست عفو کنید.
مهدی محمودیان علی رغم همهی این فشارها یک بار دیگر در نامهی دومش به خامنهای از تجاوز در زندان رجایی شهر پرده برداشت و خطاب به رهبری نوشت: در زندان تحت امرِ شما طبق مشاهده یک زندانی سیاسی به یک جوان در طول یک شب ۷ مرتبه تجاوز شده است و وقتی صبح به زندانبان شکایت میکند به انفرادی (یا به گفته مسئولین زندان سوئیت) منتقل میشود بدون اینکه هیچکدام از متجاوزین حتی مورد سئوال واقع شوند.»
محمد داوری
«محمد داوری» روزنامه نگار و سردبیر سایت سایت رسمی حزب اعتماد ملی از جمله کسانی بود که به همراه مهدی کروبی از کسانی که مورد شکنجه و تجاوز قرار گرفته بودند فیلم و گزارش تهیه میکرد. داوری در ۱۷ شهرویر ۸۸ پس از نامه مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان پیرامون شکنجه و آزار زندانیان سیاسی در شکنجهگاه کهریزک دستگیر شد.
اگر چه مهدی کروبی در نامهای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلمهایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی ارائه کرده بود، بر عهده گرفت و گفت: «آقای داوری تنها فیلمبردار مصاحبهها بوده و هیچ نقش دیگری در این ماجرا نداشته است» اما محمد داوری به جرم تبانی علیه نظام به ۵ سال حبس تعزیری محکوم شده و نزدیک به دو سال است که بدون مرخصی در زندان به سر میبرد.
خانوادهی محمد داوری در هشت ماه اول زندان هیچ خبری از وی نداشتند. این خانواده طی نامهای به «بان کیمون» دبیرکل سازمان ملل نسبت به وضعیت محمد داوری به شدت ابراز نگرانی کرده بودند. محمد داوری نیز در زندان چندین بار تحتِ فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون جمهوری اسلامی ایران، اعتراف کند. این را کروبی در نامهای به «عباس جعفری دولت آبادی» گفته بود که «محمد داوری مجبور به اعتراف و دروغ خواندن ماجرای تجاوزهای جنسی به زندانیان درگیریهای پس از انتخابات شده است.»
محمد داوری معلم و استخدام آموزش و پروش بود اما پس از دستگیری حقوق وی نیز قطع شد. مادر سالخورده و بیمار وی که ساکن خراسان است به دلیل مشکلات جسمانی و مالی قادر نیست هر هفته به ملاقات فرزندش بیاید و به همین منظور بارها خطاب به مسئولان گفته تا حداقل امکان تماس تلفنی با این زندانی را فراهم کنند اما این امکان هم نزدیک به یک سال است که برای برخی از زندانیان سیاسی اوین وجود ندارد.
مادر محمد داوری به جرس میگوید: «هر کاری که فکر میکردم انجام دادم، بارها به سازمانهای حقوق بشری نامه دادیم و خواهان رسیدگی به وضعیت محمد شدیم ولی کسی پاسخگوی این همه ظلم نیست. بارها از وضعیت جانبازی پسرم از قطع شدن حقوق و وضعیت روحی و مالیام گفتم اما مسئولان نمیشنوند یا نمیخواهند کاری بکنم. همهی راهها بسته است.»
محمدحسین سهرابی راد
یکی از اعضای ستاد مهدی کروبی که دو سال هیچ نامی از او در رسانهها برده نشد «محمد حسین سهرابی راد» است. خانوادهی وی بالاخره بعد از دو سال سکوت خود را شکستند و پرده از این واقعیت برداشتند که او نیز قربانی پروندهی کهریزک است؛ چون همراه با «محمد داوری»، سر دبیر سایت سحام نیوز در تهیه فیلم در مورد جنایتهای رخ داده دربازداشتگاه کهریزک جهت ارائه به قوه قضاییه و دفترآقای خامنهای، نقش داشت و به همین دلیل بازداشت شده و نزدیک به دو سال است که بدون مرخصی در زندان به سر میبرد.
محمد حسین سهرابی راد نیز به ۴سال حبس تعزیری و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده است. وی در مدت حبس خود تحت فشارهای زیادی قرار گرفت و یک بار نیز بخاطر همین فشارها اقدام به خودکشی کرده است.
مادر محمد حسین سهرابی را در مصاحبهای با خبر نگار جرس گفت: به پسرم گفتند که تو دروغ گفتهای در حالیکه اگر پسرم دروغ گفته پس چرا خود هیئت تحقیق و تفحص از سوی مجلس عین حرفهای پسرم را تایید کردند یا حتی قاضی (سعید مرتضوی) را در این پرونده برکنار کردند. از دادستان میخواهم که اگر میگویند فرزند من دروغ گفته پس هیئت تحقیق و تفحص مجلس هم که حرفهای پسر من را زدند دستگیر و زندانی کنند چون آنها هم حتما دروغ میگویند.
محسن روح الامینی
بسیاری فکر میکنند اگر «محسن روح الامینی» فرزند «عبدالحسین روح الامینی» یکی از مسئولان نظام در کهریزک کشته نمیشد، شاید حاکمیت هرگز مسئولیت جان باختن معترضان انتخاباتی در این بازداشتگاه غیرقانونی را به عهده نمیگرفت. خصوصا وقتی او بعد از کشته شدن فرزندش و در حالی که مسئولان زندان اساسا وجود کهریزک و سپس کشته شدن برخی دیگر از زندانیان را انکار میکردند او در مصاحبهای گفته بود: ما به نظام اعتماد داریم. برخلاف بسیاری که با کمترین مصیبتی به جای اینکه خودشان را کنترل کنند، میگویند ما به این نظام اعتماد نداریم. خیر من به این نظام اعتماد دارم.
«محسن روح الامینی» که خود از معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ریاست جمهوری بود، به همراه جمعی دیگر از جوانان در روز پنج شنبه ۱۸ تیرماه، بنا به گزارشِ شاهدانِ عینی توسطِ لباس شخصیها دستگیر و به ساختمان نیروی انتظامی تهران بزرگ واقع در خیابان کارگر در نزدیک میدان انقلاب برده و صبح روز جمعه ۱۹ تیرماه آنها را با تعدادی اتوبوس به دو مقصد زندان اوین و اردوگاه کهریزک منتقل میکنند اما او در ساعت یک و نیم بعد از ظهر روز ۲۳ تیر یعنی روز انتقال کهریزکیها به اوین، به بیمارستان شهدای تجریش منتقل و با عنوان «مجهول الهویه» پذیرش میشود و شش ساعت باد جان میدهد.
«حسین علایی» از سرداران سابق سپاه پاسداران در نامهای سرگشاده ماجرای جان باختن محسن روح الامینی را اینگونه افشا کرد که «فردی به دفتر کار آقای عبدالحسین روح الامینی پدرِ محسن زنگ زد و به ایشان گفت: شما که از مسؤولین هستید، چرا سراغ پسرتان را نمیگیرید؟ آقای روح الامینی میگوید که دو هفته به دنبال فرزندش همه جا را گشته است و هیچ کس از وی خبری نداد اما در همین مکالمهی تلفنی به وی تسلیت میگویند و سپس نشانی محلی را که باید به دنبال فرزندش برود را نیز در اختیارش قرار میدهند.»
پدر محسن به رسانهها گفته است: فرزندم انسان صادقی بود. دروغ نمیگفت. مطمئنم هرچه از او سؤال کردهاند، درست پاسخ داده است. آنها احتمالاً نتوانستهاند، صداقت او را تحمل کنند و وی را به شدت، کتک زده و زیر شکنجه کشتهاند. با عنایت مسؤولین، پرونده پزشکی او را مطالعه کردم، محل فوت او را لاک گرفته بودند و جسد او را به عنوان فرد مجهول الهویه به سردخانه تحویل میدهند.
عبدالحسین روح الامینی هم بارها خواستار محاکمهی «سعید مرتضوی» دادستان وقت تهران شد و معتقد است او که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را صادر کرده است به عنوان متهم اصلی این پروندهی قتل است.
امیر جوادی فر
پروندهی کهریزک راویان دیگری دارد به نامهای «بابک جوادی فر» و «علی جوادی فر». این دو شهروند ایرانی پدر و برادر یک دانشجوی جوان به نام «امیر جوادی فر» هستند که او نیز در جریانِ درگیریهای پس از انتخابات در روز ۱۸ تیر بازداشت شده بود. پیکر بیجان این جوان ۲۵ ساله، در حالی به خانوادهاش تحویل داده شد که خانوادهی امیر بنا به تصمیمِ شخصی امیر خودشان تصمیم گرفته بودند برای احترام به قانون او را تحویل پلیس امینت بدهند.
در گزارش هیات تحقیق و تفحص از حوادثِ بعد از انتخابات نیز تاکید شده بود؛ چون امیر جوادی فر در زمان دستگیری مورد ضرب و شتم قرار گرفته و نامبرده از نظر جسمی ضعیف شده و توان مقاومت در برابر صدمات کهریزک را نداشت جان باخت اما «علی جوادی فر»، پدرِ «امیر جوادی فر» بارها در مصاحبههای خود، روایت دیگری از کهریزک را رسانهای کرد. او در زمان خاکسپاری فرزندش به صدای آمریکا گفته بود: «امیر در بیمارستان فیروزگر بستری بود، چکاپ کامل شده بود، یک شب در بیمارستان خوابید. صحیح و سالم بود و با پای خودش تحویل پلیس پیشگیری داده شد؛ با دست خودم. قبل از اینکه به پلیس برود نوشابه خورد، خنده کرد و گفت دو روز دیگر بر میگردم، ولی پسرم رفت …وقتی خودم با دستهای خودم به پلیس تحویل دادم چرا جسد را به من تحویل دادند؟ من چون میدانستم پسرم عاری از هرگونه قصور بود اگر لحظهای فکر میکردم تقصیری دارد که تحویلش نمیدادم، فراری میدادم، من تحویلش دادم ولی الان فکر میکنم احترام به قانون اشتباه است. من دادم را به کی بگویم؟ بر اساس قانون رسیدگی بکنند و مسببین این حادثه و آمران را معرفی و محاکمه کنند.»
«بابک جوادی» فر برادر «امیر جوادی فر» نیز در شرح شکنجه و ضرب و شتم برادرش به جرس گفته است: من خودم سراغِ تک تک کسانی که با امیر در کهریزک بودهاند رفتهام، کسانی که به ما گفتند امیر در روزهای آخر بیناییاش را از دست داده بود، کسانی که میگفتند به دلیل آلودگی فضای بازداشتگاه پس از ضرب و شتم، چشمهای امیر چرک کرده بود و دیگر بینایی کامل نداشت تا بتواند به تنهایی راه برود. سراغ کسانی رفتهام که زیر بغل امیر را میگرفتند تا موقع راه رفتن به در و دیوار نخورد. امیر در اتوبوسی که ساعت دوازده و نیم ظهر روز بیست و سوم تیر آنها را از کهریزک به اوین منتقل میکردند، به دلیل ضرب و شتمهایی که شده بود، حالش بد میشود، او را پیاده میکنند و بعد روی زمین میخوابانند. با کسی که مراقبت پزشکی میدانست و از اتوبوس پیاده شد و به امیر تنفس مصنوعی داده بود هم صحبت کردم، میگفت؛ امیر موقع تنفس مصنوعی خون بالا آورده بود. بعد از آن، امیر را دیگر به بیمارستان منتقل نکردند، شاید اگر به بیمارستان منتقل میشد، حالا امیر زنده بود.
پدر و برادر امیر جوادی فر بارها در مصاحبههایشان با رسانهها اعلام کردند که دادستان وقت تهران (سعید مرتضوی) به عنوان آمر اصلی پروندهی کهریزک باید محاکمه علنی شود.
محمد کامرانی
«محمد کامرانی» جوانی که هنوز به سن قانونی برای رای دادن نرسیده بود از جمله کسانی است که نام او نیز پس از انتخابات جنجالی سال ۸۸ با نام کهریزک گره خورد. خانوادهی محمد نیز پس از جان باختن وی به راویان حقیقی شکنجهها و خشونتهای اعمال شده در کهریزک بدل شدند.
محمد کامرانی، ۱۸ سال داشت و خودش را برای امتحان کنکور آماده میکرد که در اعتراضات ۱۸ تیر سال ۱۳۸۸ بازداشت شد. او روز ۲۵ تیر در اثر جراحات وارده جان باخت. خانواده آقای کامرانی به «روز» گفتند که محمد در ۱۸ تیر ماه بازداشت شده و به کمپ کهریزک منتقل شده بود. پس از پیگیریهای فراوان از سوی خانواده این جوان، به برادر او گفتند با وسیله نقلیه برای تحویل گرفتن برادرتان بیایید. خانواده کامرانی که به شدت نگران شده بودند وقتی با ماشین برای آزادی عزیزشان مراجعه میکنند میشنوند که فرزندشان در بیمارستان لقمان بستری است؛ محمد سپس در پی اصرار خانوادهاش به بیمارستان مهر منتقل شد و همان جا نیز درگذشت.
وقتی پس از چند روز تاخیر کاروان بازداشتیها از کهریزک راهی اوین میشوند مسئولان اوین با بازداشت شدگانی مواجه میشوند که بوی تعفن ناشی از صدمات بدنی و ضعف شدید آنها در اثر ضرب و جرح موجب میشود که از پذیرش این بازداشت شدگان خودداری کنند. محمد کامرانی از جمله کسانی بود که در هنگام پذیرش در اوین دچار ضعف شده و نقش زمین میشود. مسئولان زندان مجبور میشوند او را به بیمارستان منتقل کنند. همان زمان نیز با خانوادهاش تماس میگیرند و اعلام میکنند که برای آزادی محمد مراجعه کنند اما آدرس بیمارستان را میدهند.
«سهراب سلیمانی» مدیر کل زندانهای استان تهران همان زمان گفته بود آقای کامرانی در صف پذیرش زندان حالش به هم میخورد و به بیمارستان لقمان منتقل میشود و قبل از فوت آزاد میشود و وقتی زنده بود تحویل خانوادهاش شد.
پدر محمد کامرانی اما در جایگاه یکی از راویانِ پیگیر و مصرِ پروندهی کهریزک ایستاد و بارها در مصاحبه با رسانهها گفت: بعد بچهای که در کما بود و تب شدید داشت را با غل و زنجیر به تخت بیمارستان لقمان بسته بودند تا زمانی که پس از انتقال به بیمارستان مهر تهران، دیگر جاناش را از دست داد.
او همچنین پس از مطلع شدن از فاجعه جان باختن فرزند خود، به «هاشمی شاهرودی» شکایت نامهای نوشته است که در آن نام سعید مرتضوی را به عنوان کسی که دستور انتقال زندانیان به کهریزک را داده بود قید کرده است. رییس وقت قوه قضاییه نیز در ذیل نامه دستور پیگیری داده بود و در کنار این اقدام، او همچنین نامهای به رهبری جمهوری اسلامی مینویسد که آیت الله خامنهای نیز دستور پیگیری را در ذیل نامه آقای کامرانی مینویسد.
رامین آقازاده قهرمانی
یکی از قربانیان کهریزک جوان ۳۰ سالهای بود به نام «رامین آقازاده قهرمانی» که پدر محسن روح الامینی در همان روزهای نخست افشا شدن فاجعهی کهریزک وی را نیز در شمار قربانیان کهریزک نام برد. این درحالی بود که سازمان قضایی نیروهای مسلح از محسن روحالامینی، محمد کامرانی و امیر جوادیفر به عنوان سه قربانی بازداشتگاه کهریزک یاد کرده بود. چند روز بعد، عبدالحسین روح الامینی از رامین آقازاده قهرمانی» به عنوان چهارمین قربانی بازداشتگاه کهریزک نام برد و گفت: «علتِ مرگ رامین آقازاده قهرمانی برای اینکه وجدان عمومی جامعه خیلی جریحه دار نشود، از سوی مسئولان اعلام نشده بود.»
خانواده رامین آقازادهی قهرمانی بعد از دو سال بلاخره سکوت خود را شکستند و «رضا آقازاده قهرمانی» برادر رامین آقازاده قهرمانی در این مصاحبه از خواست خانوادهاش برای محاکمه آمران پرونده کهریزک سخن میگوید.
پس از آن خانم «آقا ولی» مادر رامین آقازادهی قهرمانی نیز به جرس گفت: خودم با دستهای خودم بچهام را تحویل دادم. همین عذاب وجدان دارد بدبختم میکند. این عذاب وجدان دارد مرا داغون میکند. گفتم خب یک سئوالی از او میکنند و عصر برمی گردد. همان رفتن شد که رفت و دیگر برنگشت. بعد با پدرش عصری رفتم همان کلانتری به من گفتند خانم پسر شما را کهریزک نمیبرند، از همین جا برمی گردد خانه. دنبال یک سرباز دویدم، گفتم من هم مادرم، دارد جگرم میسوزد، به من بگو با بچه من چیکار کردند. گفت خانم، من هم اطلاع ندارم، بروید داخل سئوال کنید. رفتم داخل به من گفتند، هیچی نیست، تا غروب میآید. اما صبحش فرستادند کهریزک؛ که رفتن همان شد و دیدارمان ماند به قیامت.
پس از شکستن این سکوت، یکی از خبرنگاران داخل ایران نیز مصاحبهی منتشر نشدهای از مادر اینجان باختهی کهریزک را منتشر کرد که نشان میدهد این خانواده به دلیل احساس ناامنی دو سال سکوت کرده بودند. در مصاحبهی این خبرنگار، مادر رامین آقازادهی قهرمانی در مورد خشونتی که علیه این جوان اعمال شده است میگوید: دو تا ساق پاهایش خراشهای شدید داشت که گفت با ضربات پوتین زدند. سمت چپ بدنش هم کبود بود. چند تا شکستگی عمیق روی سرش بود و ضربه شدیدتر روی گردن پسرم بود. میگفت دو تا پا مرغی مجبور به راه رفتن بودند. روی زمین خاکی باید میغلطتیدند. از پا آویزان کردند و…
اینک و در آستانه دومین سالگرد فاجعهی کهریزک، برادر رامین آقازاده قهرمانی نیز در کنار خانوادههای محمد کامرانی، امیر جوادی فر و نیز خانواده محسن روح الامینی، خواستار محاکمهی آمران این پروند شدهاند. اما مادر این جوان میگوید پیگیریهای ما فایدهای ندارد وقتی عزیزم را با دست خودم تحویل قانون دادم و آنها جنازه به ما تحویل دادند.
احمد نجاتی کارگر
پروندهی کهریزک راوی دیگری دارد که در کسوتِ یک مادر بارها با رسانهها مصاحبه کرده و نشانیِ مکانی که فرزندش در آن مورد ضرب و شتم قرار گرفته و سپس به دلیل جراحات شدید در بیمارستان جان داده است را میدهد. این مادر تاکید و باور دارد که فرزند او نیز در کهریزک بوده است اما تاکنون هیچ مقام مسئولی پاسخگوی او نبوده است.
این راوی «منزلت محمدی» نام دارد و مادر «احمد نجاتی کارگر» ۲۴ جوان ساله است که در خرداد ماه سال گذشته در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری، دستگیر و سپس بر اثر ضرب و شتم دچار عفونت شدید شد تا آنجایی که ریهها و کلیههایش هم از کار افتاد و جان باخت.
رسانههای هوادار حاکمیت بارها در صدد انکار کشته شدن این خانواده بر آمدند و در همین راستا برنامه ۲۰: ۳۰ تلویزیون جمهوری اسلامی و روزنامه کیهان، مدعی شدند که احمد کارگر نجاتی زنده است. آنها با انتشار مطالب یک وبلاگ نویس که مدعی شده بود احمدی نجاتی کارگر است درصددِ زیر سئوال بردن اسامی شهدای وقایع بعد از انتخابات بودند. بر اساس گزارش سحام نیوز، «درهمان زمان خانواده احمد کارگر نجاتی با هزارترس و لرز با مهدی کروبی تماس گرفته و گفتهاند بچهشان را کشتهاند.»
همان زمان سایت رسمی مادران داغدار گزارشی را منتشر کرد که طی آن مادر احمد نجاتی کارگر به مادرانِ کشته شدگان دیگرِ حوادثِ بعد از انتخابات گفته بود: احمد وقتی از بازداشت آزاد شده بود برای خانواده از بازداشتگاه تعریف میکرد. وی گفت از ساعت ۶ صبح شروع میکردند به زدنمان تا شب که یک وعده غذا که شامل یک تکه سیب زمینی و تکهای نان بربری بود به ما میدادند و شب هم چون جایمان بسیار تنگ بود و حتی برای نشستن جا نبود پس مجبور بودیم ایستاده و سرپا بخوابیم. همین نشانهها بود که گمانه زنیها را افزایش داد و گواهی میداد که احمد نیز در کهریزک نگهداری میشد.
مادرِ احمدی نجاتی کارگر در مصاحبهای به جرس هم گفته بود: این ظلم است که فرزندم زیر خاک باشد هنوز خاکش هم خشک نشده باشد آنوقت کسانی که اهل همین خاک و همین کشور هستند بروند بالای سر جنازهای که به تازگی دفن شده است، فیلم دروغ بسازند. صدا و سیما از یک قبر دو طبقه طوری فیلم گرفت که سنگ قبر مهدی برادر احمد که هشت سال پیش فوت کرده بود را نشان بدهند و به مردم بگویند ببینید احمد نجاتی کارگر کشته نشده است.
خانواده احمد نجاتی کارگر نیز خواستار محاکمهی مسببان قتل فرزندشان شدهاند؛ اما به گفتهی این مادر مسئولان مرگ فرزندشان را انکار میکنند و پاسخگو نیستند.
خانواده احمد نجاتی کارگر نیز خواستار محاکمه ی مسببان قتل فرزندشان شده اند؛ اما به گفته ی این مادر مسئولان مرگ فرزندشان را انکار می کنند و پاسخگو نیستند.
رامین پور اندرجانی
نامِ دیگری که با پروندهی کهریزک گره خورده است، «رامین پوراندرجانی» است که به عنوان «پزشک کهریزک» از او در رسانهها بسیار نام برده میشود. اما خانوادهی او پس از افشای شکنجه و خشونت در کهریزک این نام را در کنار نام فرزندشان دوست ندارند. آنها تاکید میکنند که رامین به عنوان پزشکِ وظیفه نیروی انتظامی در جریان وقایع پس از انتخابات سال ۱۳۸۸، به سوله کهریزک اعزام شده بود تا شکنجه شدگان را مداوا کند.
رامین پوراندرجانی متولد ۱۹ خرداد ۱۳۶۲ در شهر تبریز بوده که در روزهای رسیدگی به پروندهی کشته شدگانِ بازداشتگاه کهریزک خبرِ مرگِ مشکوک او منتشر شد. مقامات مسئول مدعی شدند رامین پوراندرجانی بر اثر سکته قلبی درگذشته است. اما مدتی بعد علتِ مرگ را خودکشی اعلام کردند. در نهایت پزشکی قانونی اعلام کرد که مرگ این پزشک جوان به علت مسمومیت بوده است. پس از مدتی مشخص شد که وی برای دیدار با نمایندگان مجلس، وقت گرفته بود و تلاش داشت تا شرایط بازداشتگاه کهریزک را به گوش آنان برساند.
اظهارات ضد و نقیض مسئولان در مورد مرگ این پزشک جوان، منجر شد تا خانوادهی وی نیز مصرانه خواستار پیگیر و بررسی قضایی این پرونده شوند اما مسئولان و همچنین کمیتهی پیگیری حوادث بعد از انتخابات اعلام کردند پروندهی رامین پوراندرجانی هیچ ارتباطی با پرونده کهریزک ندارد لذا به پرونده این پزشک جوان در این پرونده رسیدگی نخواهد شد.
پدر رامین به جرس نیز گفته است: پسرِ من امانت بود که ما بدست نیروی انتظامی داده بودیم. پسر من در آنجا امانت بود اما خودشان زنگ زدند و گفتند بیاید جنازه پسرتان را تحویل بگیرید. هیچوقت هم جواب قطعی ندادند که علت مرگ فرزندم چه بوده است.