iran-emrooz.net | Thu, 19.05.2011, 21:55
متن کامل سخنان اوباما درباره تحولات خاورمیانه
پایگاه اینترنتی وزارت خارجه آمریکا متن کامل سخنان اوباما درباره تحولات خاورمیانه را منتشر کرد.
متن کامل این سخنان به شرح زیر میباشد.
۹ مه ۲۰۱۱
سخنان پرزیدنت اوبامادر رابطه با خاورمیانه و شمال آفریقا
وزارت امورخارجه
واشنگتن دی سی
ساعت ۱۲: ۱۵ بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا
رئیس جمهوری: سپاسگزارم، متشکرم، بسیار ممنونم. خواهش میکنم بنشینید. میل دارم سخنانم را با تشکر از هیلاری کلینتون آغاز کنم که در شش ماهه اخیر به اندازهای سفر کرده که در حال رسیدن به یک حد بیسابقه – یک میلیون مایل پرواز مکرر- است. من به طور روزانه به هیلاری متکی هستم و به اعتقاد من او به عنوان یکی از بهترین وزیران امور خارجه در تاریخ کشور ما شناخته خواهد شد.
وزارت امور خارجه برای رقم زدن به فصل تازهای از دیپلماسی آمریکا مکان مناسبی است. برای مدت شش ماه ما وقوع یک تغییر خارقالعاده را در خاورمیانه و شمال آفریقا شاهد بودهایم. مکان به مکان، شهر به شهر، کشور به کشور مردم برای مطالبه حقوق بنیادین انسانی خود به پا خاستهاند. دو رهبر کنارهگیری کردهاند. بسیاری دیگر نیز ممکن است همان راه را در پیش گیرند و هر چند که این کشورها ممکن است تا کرانههای ما فاصله بسیار زیادی داشته باشند، ما میدانیم که آینده ما از طریق نیروهای اقتصاد، سیاست و امنیت، از نظر تاریخی و از نظر دینی به این منطقه گره خورده است.
امروز من میل دارم درباره تغییر – نیروهایی که آن را به پیش میرانند و اینکه ما چگونه میتوانیم به آن پاسخ دهیم تا موجب پیشبرد ارزشهای ما شود و امنیت ما را تقویت کند، سخن بگویم.
اکنون، ما تا به حال برای تغییر سیاست خارجی خودمان در پی دههای که با دو جنگ پرهزینه تعریف میشود، کارهای زیادی انجام دادهایم. ما پس از سالها جنگ در عراق صدهزار از نیروهای آمریکایی را خارج کرده و به مأموریت رزمی خود در آن کشور پایان دادهایم. در افغانستان ما تعرض طالبان را درهم شکستهایم و در این ماه ژوئیه بازگرداندن سربازان خود را به میهن آغاز خواهیم کرد و به انتقال مسؤلیت تحت هدایت افغانها ادامه خواهیم داد و بعد از سالها جنگ بر ضد القاعده و وابستگان آن، ما با کشتن اسامه بن لادن رهبر گروه، ضربه عظیمی به آن وارد ساختهایم.
بن لادن را نمیتوان یک شهید خواند. او یک کشتارگر جمعی بود که با اصرار در اینکه مسلمانان باید علیه غرب اسلحه بردارند و اعمال خشونت با مردان و زنان و کودکان تنها راه تغییر است، پیام نفرت ارائه میکرد. او دموکراسی و حقوق فردی را برای مسلمانان به سود افراط گرایی خشونت آمیز طرد میکرد و دستور کار او بر هرچه که میتوانست ویران کند نه هرچه که میتوانست بسازد، متمرکز بود.
بن لادن و طرز نگرش جنایتکارانه او پیروانی را به خود جلب کرد. اما حتی پیش از مرگ او، القاعده در حال باختن نبرد برای نشان دادن خود بود، زیرا اکثریت کوبنده مردم دیدند که کشتار بیگناهان پاسخ فریادهای آنان برای یک زندگی بهتر نیست. هنگامی که ما اسامه بن لادن را یافتیم، دستور کار القاعده در چشم اکثریت عظیم ساکنان منطقه به عنوان یک بن بست ظاهر شده بود و مردم خاورمیانه و شمال آفریقا آیندهشان را در دستهای خود گرفته بودند.
این داستان حکومت بر سرنوشت خویش شش ماه پیش از تونس آغاز شد. در هفدهم دسامبر، یک فروشنده دوره گرد تونسی به نام محمد بو عزیزی هنگامی که یک افسر پلیس چرخ او را مصادره کرد، خود را نابود شده دید. این یک امر بیسابقه نیست. این همان نوع از تحقیری است که هر روز در بسیاری از نقاط جهان که دولتها با ستمگری قساوت آمیز شهروندانشان را از منزلت انسانی محروم میسازند به وقوع میپیونند. تنها این بار چیز متفاوتی روی داد. پس از اینکه مقامات محلی از شنیدن شکایات او سرباز زدند، این مرد جوان که هیچگاه به طور خاصی در زمینه سیاست فعال نبود، به مقر ایالتی حکومت رفت و با ریختن بنزین بر روی خویش، خود را آتش زد.
در مسیر تاریخ زمانهایی فرا میرسند که حرکات شهروندان عادی به جنبشی برای تغییر دامن میزند، زیرا آنها از آرزو برای آزادی که طی سالها در حال تکوین و شکل گرفتن بوده است صحبت میکنند. شما در آمریکا به آن میهن پرستانی بیندیشید که در بوستون از پرداخت مالیات به پادشاه سرپیچیدند، یا متانت روزا پارک را به یاد آورید که شجاعانه بر روی صندلی خود نشست. پس در تونس بود که عمل نومیدانه فروشنده از سرخوردگیای که به وسیله تمامی کشور احساس میشد مایه گرفت. صدها، سپس هزاران فرد معترض به خیابانها آمدند و روزی پس از روز دیگر و هفتهای پس از هفته دیگر در برابر باتوم وگاه نیز در برابر گلوله، حاضر نشدند به خانههای خود بازگردند، تا دیکتاتوری که بیش از بیست سال بر کشور حکومت رانده بود سرانجام قدرت را رها کرد.
داستان این انقلاب و انقلابهای دیگری که در پی آن روی داد نمیبایست مایه شگفتی شده باشد. کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا استقلال خود را مدتها پیش به دست آوردند، اما در بسیاری از نقاط مردم به استقلال نرسیدند. در بسیاری از کشورها قدرت در دست افراد معدودی متمرکز بوده است. در بسیاری از کشورها شهروندی مانند آن فروشنده جوان جایی نداشت که به آن روی آورد؛ دستگاه قضایی درستکاری نبود که درد دل او گوش کند، هیچ رسانه مستقلی صدای او را بازتاب نمیداد؛ هیچ حزب صاحب اعتباری نظرات او را نمایندگی نمیکرد؛ هیچ انتخابات آزاد و عادلانهای برگزار نمیشد تا او بتواند رهبر خود را انتخاب کند.
و این فقدان تسلط بر سرنوشت خویش - فرصتی که شما از زندگی خود آن چیزی را که دوست دارید بسازید - در مورد اقتصاد منطقه نیز صادق بوده است. بلی، بعضی کشورها از موهبت ثروت نفت و گاز برخوردارند که در اینجا و آنجا رفاهی پدید آورده است، اما در یک اقتصاد جهانی متکی بر دانش و متکی بر نوآوری، هیچ راهبردی نمیتواند تنها بر آنچه که از زیر زمین بیرون میآید استوار باشد. همچنین وقتی که شما برای به راه انداختن یک کسب و کار باید رشوه بپردازید، مردم نمیتوانند به توان بالقوه خود تحقق بخشند.
در برابر این چالشها، بسیاری از رهبران منطقه کوشیدند تا شکایات مردم خود را به سوی دیگری منحرف سازند. نیم قرن پس از پایان یافتن استعمار، غرب به عنوان سرچشمه همه مصائب مورد سرزنش قرار گرفت. خصومت در قبال اسرائیل به صورت تنها مفر پذیرفتنی برای بیان سیاسی در آمد. اختلاف قبیلهای، قومی و مذهبی به عنوان دست آویزی برای باقی ماندن در قدرت یا گرفتن قدرت از دست کسی دیگر مورد بهره برداری قرار گرفت.
اما رویدادهای شش ماه گذشته نشان داد که راهبردهای سرکوب و راهبردهای ایجاد انحراف دیگر کارساز نخواهند بود. تلویزیونهای ماهوارهای و اینترنت دریچهای به سوی یک دنیای وسیعتر، دنیای پیشرفتهای حیرت انگیز در نقاطی مانند هند، اندونزی، و برزیل میگشایند. تلفنهای همراه و شبکههای اجتماعی، به گونهای که پیش از این هرگز سابقه نداشته است به جوانان امکان میدهند تا با هم در ارتباط قرار گیرند و خود را سازمان دهند. پس نسل جدیدی ظهور کرده است و صداهای آنها به ما میگوید که تغییر را نمیتوان انکار کرد.
در قاهره، ما صدای مادر جوانی را شنیدیم که میگفت: «مثل این میماند که من عاقبت میتوانم هوای تازه استشناق کنم.»
در صنعا، ما صدای دانشجویانی را شنیدیم که شعار میدادند: «شب باید به سرآید.»
در بنغازی، ما صدای مهندسی را شنیدیم که میگفت: «واژههای ما اکنون آزاد هستند. این احساسی است که نمیتوان تشریح کرد.»
در دمشق، ما صدای مرد جوانی را شنیدیم که میگفت: «پس از نخستین فغان، نخستین فریاد، شما احساس عزت میکنید.»
این فریادها برای درخواست منزلت انسانی در سراسر منطقه به گوش میرسد و مردم منطقه از طریق گرایش معنوی به عدم خشونت، به دستاورد بیشتری برای ایجاد تغییر در طی شش ماه نایل آمدهاند تا آنچه تروریستها در طی دههها به دست آوردهاند.
البته تغییر در چنین مقیاسی به آسانی به دست نمیآید. در روزگار و دوران ما – زمان پوشش خبری ۲۴ ساعته، و ارتباط مداوم – مردم انتظار دارند که تغییر در منطقه طی چند هفته صورت پذیرد، اما سالها طول خواهد کشید تا این رویداد به پایان خود برسد. در طی این مسیر، روزهای خوب و بدی وجود خواهند داشت. در برخی مکانها، تغییر سریع خواهد بود؛ در جاهای دیگر، این کار به تدریج صورت خواهد گرفت و همانگونه که دیدهایم، در برخی موارد درخواست برای تغییر ممکن است به رقابت شدید برای کسب قدرت بیانجامد.
پرسشی که پیش رو داریم این است که نقش آمریکا هم زمان با انجام این رخدادها چیست. برای دههها، ایالات متحده به دنبال منافع مهم خود در منطقه بوده است: مبارزه با تروریسم و متوقف ساختن گسترش سلاحهای هستهای؛ ایمن ساختن جریان آزاد تجارت و محافظت از امنیت منطقه؛ دفاع از امنیت اسرائیل و پیگیری صلح اعراب و اسرائیل.
ما به انجام این امور ادامه خواهیم داد، با این اعتقاد راسخ که منافع آمریکا در تضاد با امیدهای مردم نخواهد بود؛ بلکه برای آنها ضروری است. ما بر این باوریم که هیچ طرفی از مسابقه هستهای در منطقه و یا از حملات وحشیانه القاعده سود نخواهد برد. ما بر این باوریم که مردم در هر جا در مییابند که اقتصادشان به دلیل کاهش منابع انرژی فلج شده است. همانگونه که ما در جنگ خلیج عمل کردیم، تجاوز به مرزها را تحمل نخواهیم کرد، و به تعهدات خود در برابر دوستان و شرکایمان پایبند خواهیم بود.
با وجود این، باید تصدیق کنیم که راهبردی که تنها بر پایه تعقیب این منافع باشد، شکم گرسنهای را سیر نخواهد کرد و یا به کسی این اجازه را نخواهد داد تا افکار خود را بیان کند. علاوه بر این، عدم توانایی در بیان خواستههای بزرگتر مردم عادی تنها به تشدید سوء ظنی منجر خواهد شد که بر اساس آن ایالات متحده برای به دست آوردن منافع خود به هر قیمت خواهد کوشید. با در نظر داشتن این نکته که این عدم اعتماد امری دو طرفه است – چنانکه آمریکاییها گریبانگیر گروگان گیری، سخنان خشونت آمیز و حملات تروریستی که به کشته شدن هزاران نفر از شهروندان ما انجامیده است بودهاند – شکست در ایجاد تغییر در رویکردمان شکاف میان ایالات متحده و جوامع اسلامی را عمیقتر خواهد ساخت.
و به این دلیل است که دو سال پیش در قاهره، من شروع به گسترش تعامل خود بر پایه منافع و احترام متقابل کردم. من در آن زمان معتقد بودم و هم اکنون نیز معتقدم که ما سهمی نه تنها در ایجاد ثبات در منطقه، بلکه در حق افراد برای تعیین سرنوشت خود داریم. وضعیت کنونی پایدار نیست. جوامعی که از طریق ترس و سرکوب حفظ شدهاند ممکن است تصویری از ثبات را برای مدتی تداعی کنند، اما آنها بر پایه خطوطی بنیان گذارده شدهاند که سرانجام به از هم گسیختگی منجر خواهد شد.
بنا بر این، فرصتی تاریخی در پیش روی ما است. ما این فرصت را داریم تا نشان دهیم که آمریکا برای منزلت دستفروش تونسی بیشتر از قدرت بلا منازع دیکتاتور ارزش قائل است. نباید هیچ تردیدی در این مورد نشان داد که ایالات متحده آمریکا از تغییری استقبال میکند که حق تعیین سرنوشت و داشتن فرصت را ارتقاء میبخشد. آری، این وعده با شکستهایی نیز همراه خواهد بود، اما پس از پذیرش جهان به شکل کنونی آن در منطقه طی دههها، اکنون فرصت آن را داریم تا به دنبال جهان در شکلی که باید، باشیم.
البته، باید با حس فروتنی این کار را انجام دهیم. این آمریکا نیست که مردم تونس و قاهره را به خیابانها آورد – این خود مردم بودند که این جنبشها را آغاز کردند و خود آنها هستند که نهایتاً باید نتایج مورد نظر را مشخص سازند. همه کشورها از شکل خاص دموکراسی ما پیروی نخواهند کرد، و زمانهایی پیش خواهد آمد که منافع کوتاه مدت ما به طور کامل با دیدگاه بلند مدت ما در منطقه همسو نخواهد بود. اما ما میتوانیم اصول بنیادین خودمان را بیان کنیم و این کار را خواهیم کرد، اصولی که راهنمای واکنش ما به رویدادهای شش ماه گذشته بوده است:
ایالات متحده مخالف استفاده از خشونت و سرکوب مردم منطقه است. (کف زدن حضار)
ایالات متحده از مجموعه حقوق جهانی حمایت میکند و این حقوق شامل آزادی بیان؛ آزادی گردهمایی مسالمت آمیز؛ آزادی مذهب؛ برابری مرد و زن بر اساس قانون؛ و حق انتخاب رهبران خود است – خواه شما در بغداد زندگی کنید یا در دمشق؛ صنعا و یا در تهران.
و سرانجام اینکه ما از اصلاحات سیاسی و اقتصادی در خاورمیانه و شمال آفریقا که میتواند به برآورده ساختن خواستهای مردم عادی در سراسر منطقه بیانجامد حمایت میکنیم.
حمایت ما از این اصول به عنوان منافع دست دوم تلقی نمیگردد – امروز میخواهم این موضوع را روشن سازم که این امر در صدر الویتهای ما قرار دارد و باید با استفاده از همه ابزار دیپلماتیک، اقتصادی و راهبردی که در اختیار داریم اجرا شود.
اجازه دهید روشن بیان کنم. نخست، ترویج دموکراسی در منطقه و حمایت از گذار بسوی دموکراسی یک سیاست ایالات متحده خواهد بود.
این تلاش در مصر و تونس آغاز گشت، جایی که منافع به سزایی در میان است – چرا که تونس در این موج دموکراتیک پیشگام بود، و مصر هم شریک دراز مدت ما و بزرگترین کشور در جهان عرب به شمار میرود. هر دو کشور میتوانند نمونه بارزی از انتخابات آزاد و عادلانه باشند؛ جامعه مدنی پویا، با نهادهای پاسخگو و دموکراتیک؛ و رهبری مسئولیت پذیر منطقهای. اما حمایت ما باید به کشورهایی که این تغییرات در آنها صورت نگرفته است نیز امتداد یابد.
متأسفانه، در کشورهای بسیاری به درخواستها برای تغییر با خشونت پاسخ داده شده است. بدترین مثال لیبی است، جاییکه معمر قذافی یک جنگ داخلی را علیه مردم خود اعلام کرده است و وعده داده است که به شکار مخالفان خواهد رفت. همانطور که گفتم، ایالات متحده برای مداخله در این کشور به ائتلاف بین المللی پیوست، ما نمیتوانیم از تک تک بیعدالتیهایی که به دست یک رژیم علیه شهروندان خود صورت میگیرند، جلوگیری کنیم. ما از تجربه خود در عراق آموختیم که تلاش برای سرنگونی یک رژیم با اعمال زور، کار دشواری است و به قیمت بالایی تمام میشود، هرچند که این کار با حسن نیت انجام گیرد.
ولی در لیبی، ما چشم اندازی از یک قتل عام قریب الوقوع پیش رو داشتیم و اختیار آن را داشتیم که دست به اقدام زنیم و درخواست مردم لیبی برای کمک به گوش ما رسید. اگر ما همراه با متحدانمان در ناتو و شرکای گروه ائتلاف در منطقه دست به اقدام نمیزدیم، هزاران نفر کشته میشدند. عدم واکنش پیام خیلی صریحی را ارسال میکرد: شما میتوانید با کشتن هر چند نفر که لازم است، قدرت را حفظ کنید. اکنون زمان علیه قذافی است. کنترل کشور از دست او خارج شده است. گروههای مخالف، شورای انتقال موقت مشروعی را سازمان دادهاند و وقتی قذافی به طور اجتناب ناپذیری کشور را ترک کند و یا مجبور به کناره گیری از قدرت شود، دهها سال سرکوب به پایان خواهد رسید و فرآیند گذار به سوی دموکراسی برای لیبی آغاز خواهد شد.
درحالیکه لیبی در مقیاس عظیمی با خشونت مواجه است، تنها مکانی نیست که در آن رهبران برای حفظ قدرت به خشونت رو آوردهاند. به تازگی، رژیم سوریه مسیر کشت و کشتار و بازداشتهای گروهی شهروندان خود را بر گزیده است. ایالات متحده این اقدامات را محکوم ساخته و با همکاری با جامعه بین المللی تحریمهای بیشتری را علیه رژیم سوریه اعمال میکنیم- از جمله تحریمهایی که دیروز علیه پرزیدنت اسد و اطرافیان وی اعلام شدند.
مردم سوریه شجاعت خود را با درخواست گذار به سوی دموکراسی نشان دادهاند. پرزیدنت اسد اکنون گزینشی پیش رو دارد: او میتواند رهبری این گذار را به عهده بگیرد، و یا میتواند از مسیر آن خارج شود. دولت سوریه باید شلیک به سوی تظاهرکنندگان را متوقف کند و به آنها اجازه دهد که بطور مسالمت آمیز اعتراض کنند. دولت سوریه باید زندانیان سیاسی را آزاد کند و دست از بازداشتهای ناعادلانه بردارد. دولت سوریه باید به ناظران حقوق بشر اجازه دهد تا از شهرهایی مانند درعا بازدید؛ و گفتوگوهای جدی را برای پیشبرد انتقال دموکراسی آغاز کند. در غیر اینصورت، پرزیدنت اسد و رژیم او کماکان از درون به چالش کشیده خواهند شد و از بیرون در انزوا قرار خواهند گرفت.
سوریه تاکنون راهی را که ایران، متحد آن، برگزیده دنبال کرده است و از تهران برای روشهای سرکوبگرانه کمک گرفته است و این مسئله دورویی دولت ایران را نشان میدهد؛ دولتی که از حقوق تظاهرکنندگان در خارج دفاع، ولی مردم خود را سرکوب میکند. بیاد داشته باشیم که نخستین تظاهرات مسالمت آمیز در منطقه در خیابانهای تهران صورت گرفت، جایی که دولت وحشیانه با مردان و زنان برخورد کرد و مردم بیگناه را به زندان انداخت. انعکاس شعارهای آنها از روی پشت بامها هنوز در گوش ما پیچیده است. تصویر زن جوانی که در خیابان جان باخت هنوز در ذهن ما زنده است و ما همچنان بر شایستگی مردم ایران برای برخورداری از حقوق جهانیشان و دولتی که خواستههای آنها را خاموش نکند، اصرار میورزیم.
حال، مخالفت ما با عدم بردباری و اقدامات خشونت آمیز ایران، و همچنین برنامه هستهای نامشروع این کشور و حمایت آن از ترور به خوبی شناخته شده است ولی برای موثق بودن آمریکا باید اذعان داشت که برخی اوقات دوستان ما در منطقه همه به درخواستهای مردم برای تغییر متداوم واکنشی نشان ندادهاند- تغییراتی سازگار با اصولی که من امروز به آنها اشاره کردم. این امر در یمن واقعیت دارد. پرزیدنت صالح باید به تعهدات خود عمل کند و قدرت را انتقال دهد و این امر امروز در بحرین نیز صحت دارد.
بحرین یک شریک دیرین است و ما به حفظ امنیت آن متعهد هستیم. ما میدانیم که ایران سعی داشته از ناآرامیها در این کشور سوء استفاده کند و تصدیق میکنیم که دولت بحرین منافع برحقی در حاکمیت قانون دارد. با این حال، ما هم به طور عمومی و هم خصوصی بر این امر پافشاری کردهایم که بازداشتهای گروهی و اعمال خشونت با حقوق جهانی شهروندان بحرین در تناقض است و چنین اقداماتی باعث از بین رفتن درخواستها برای اصلاحات نخواهند شد. تنها راه پیش رو گفتوگو بین دولت و گروههای مخالف است؛ و اگر تعدادی از معترضین مسالمت آمیز در زندان حبس باشند، شما نمیتوانید یک گفتوگوی واقعی داشته باشید. (کف زدن حضار) دولت باید شرایط لازم را برای انجام این گفتوگوها فراهم کند و گروههای مخالف باید در ایجاد آیندهای عادلانه برای تمام مردم بحرین مشارکت کنند.
براستی، یکی از درسهای کلی که میتوان از این دوران آموخت این است که اختلافهای فرقهای نباید منجر به منازعه شوند. ما در عراق شاهد نویدی برای یک دموکراسی چند قومی و چند فرقهای هستیم. مردم عراق مخاطره خشونتهای سیاسی را به نفع یک فرآیند دموکراتیک رد کردهاند و این در حالی است که مسئولیت تضمین امنیت کشورشان را کاملاً بر عهده گرفتهاند. البته، مانند هر دموکراسی نوپایی، آنها با موانعی روبرو خواهند شد. ولی در صورتیکه عراق به پیشرفت مسالمت آمیز خود ادامه دهد، به ایفای نقشی کلیدی در منطقه خواهد پرداخت و چنانکه آنها این نقش را ایفا میکنند، ما با افتخار به عنوان یک شریک استوار در کنار آنها خواهیم ایستاد.
بنابراین در ماههای آینده، آمریکا باید از تمام نفوذ خود برای ترغیب اصلاحات در منطقه استفاده کند. در حالیکه تصدیق میکنیم هر کشور با کشور دیگر متفاوت است، باید در مورد اصولی که به آنها باور داریم، چه با دوستان و چه با دشمنانمان صادقانه صحبت کنیم. پیام ما ساده است: اگر شما مخاطراتی را که اصلاحات در بر دارند بپذیرید، از حمایت کامل ایالات متحده برخوردار خواهید بود. ما همچنین باید تلاشهایمان را فرای قشر نخبگان و روشنفکران گسترش دهیم تا با مردمی که آینده را شکل خواهند داد، به ویژه جوانان به تعامل بپردازیم.
ما کماکان به وعدههایی که من در قاهره به آنها متعهد شدم، پایبند خواهیم بود - ایجاد شبکههایی برای کارآفرینان و گسترش برنامههای تبادلی آموزشی، برای حمایت از همکاری در زمینه علم و فناوری و مبارزه با بیماریها. ما قصد داریم در سرتاسر منطقه به جوامع مدنی، از جمله آنهایی که شاید رسماً تأیید نشده باشند، و واقعیتهای تلخ را بیان میکنند، یاری برسانیم و ما برای برقراری ارتباط و گوش فرادادن به صداهای مردم از فناوری استفاده خواهیم کرد.
چرا که واقعیت امر این است که اصلاحات واقعی تنها پای صندوقهای رأی صورت نمیگیرد. ما باید از طریق این تلاشها از این حقوق بنیادین برای بیان افکار و دسترسی به اطلاعات حمایت کنیم. ما از دسترسی باز به اینترنت و حق روزنامهنگاران برای رساندن صدای خود به دیگران حمایت خواهیم کرد – چه یک سازمان خبررسانی بزرگ و چه یک وبلاگ نویس تنها. در قرن بیست و یکم، آگاهی قدرت است، واقعیت نمیتواند پنهان بماند و مشروعیت دولتها نهایتاً به شهروندان فعال و آگاه بستگی خواهد داشت.
اینگونه مباحثات آزاد حائز اهمیت بسیاری است حتی اگر آنچه که گفته میشود با بینش جهانی ما مطابقت نداشته باشد. بگذارید به وضوح بگویم، آمریکا حق شنیده شدن تمام صداهای صلح آمیز و تابع قانون را محترم میشمارد، حتی اگر با آنها مخالف باشیم و برخی اوقات ما اساساً با آنها مخالف هستیم.
ما در انتظار همکاری با تمام کسانی که خواهان یک دموکراسی واقعی و جامع هستند، هستیم. آنچه ما با آن مخالفت میکنیم، تلاش هر گروهی برای محدود ساختن حقوق دیگران و حفظ قدرت از طریق تهدید و نه رضایت مردم است زیرا دموکراسی تنها وابسته به رأیگیری نیست، بلکه وابسته به نهادهای قوی و پاسخگو و احترام برای حقوق اقلیتها نیز است.
چنین بردباری بویژه در مورد مذهب حائز اهمیت است. در میدان تحریر، ما صدای مصریها را از قشرهای گوناگون شنیدیم که شعار میدادند، «مسلمان، مسیحی، ما همه یکی هستیم.» آمریکا در راه غلبه این روحیه که تمام ادیان محترم شمرده شوند و پلهایی میان آنها ایجاد شود خواهد کشید. در منطقهای که زادگاه سه دین بزرگ جهان است، عدم بردباری تنها میتواند به رنج و رکود منجر شود و برای تغییر این فصل به موفقیت، مسیحیان قبطی باید از حق نیایش آزادانه در قاهره برخوردار باشند، همانطور که نباید مساجد شیعیان در بحرین نابود شوند.
آنچه که برای اقلیتهای مذهبی صحت دارد، شامل حقوق زنان نیز میشود. تاریخ نشان داده است کشورهایی که در آن زنان توانمند هستند موفقتر و در صلح بیشتری هستند و به این دلیل است که ما از طریق تمرکز بر ارائه کمکهای بهداشتی برای مادران و نوزادان؛ کمک به زنان برای تدریس یا راه اندازی کسب و کار؛ دفاع از حقوق زنان برای شنیده شدن صدایشان و یا کسب یک سمت دولتی به پافشاری بر شمول حقوق جهانیبشر به طور یکسان برای زنان و مردان ادامه خواهیم داد. هنگامی که نیمی از جمعیت از تحقق بخشیدن به تمام تواناییهای بالقوه خود محروم هستند، منطقه هرگز به تمام تواناییهای بالقوه خود دست نخواهد یافت. (کف زدن حضار)
اکنون، در حالی که ما اصلاحات سیاسی را ترویج میکنیم، در حالی که حقوق بشر را در منطقه ترویج میکنیم، نمیتوانیم تلاشهایمان را در این مقطع متوقف سازیم. پس راهکار دیگری که میتوانیم برای حمایت از تحولات مثبت در منطقه به کار گیریم، تلاش برای پیشبرد توسعه اقتصادی در کشورهایی است که در حال گذار به سوی دموکراسی هستند.
هر چه باشد، سیاست تنها دلیل اعتراضات خیابانی نبود. دلیل اصلی اعتراض چنین جمعیتی نگرانی مداوم برای امرار معاش و فراهم کردن نیازهای خانواده است. بسیاری از مردم در منطقه هر روز بدون هیچ انتظاری به جز به پایان رساندن روز و شاید امید به اینکه بختشان برخواهد گشت، از خواب بیدار میشوند. در سراسر منطقه، بسیاری از جوانان دارای تحصیلات عالی، ولی اقتصادهای بسته آنها را از پیدا کردن شغل محروم داشته است. کارآفرینان سرشار از ابتکار هستند، ولی فساد مانع بهرهمند شدن آنها از ایدههایشان میشود.
بزرگترین منبع دست نخورده در خاورمیانه و شمال آفریقا، استعداد مردم است. ما در اعتراضات اخیر، در حالیکه مردم از فنآوری برای تکان دادن جهان استفاده کردند، شاهد این استعدادها بودیم. تعجب آور نیست که یکی از رهبران میدان تحریر، یکی از مدیران اجرایی شرکت گوگل بود. این انرژی اکنون باید کشور به کشور انتقال داده شود تا رشد اقتصادی بتواند دستاوردهایی که در خیابانها کسب شدند را تحکیم بخشد زیرا همانطور که جرقه انقلابهای دموکراتیک میتواند با نبود فرصتهای فردی زده شود، گذارهای موفقیت آمیز به سوی دموکراسی به گسترش رشد و موفقیت گسترده وسیع بستگی دارند.
بنابراین، با تکیه بر آنچه که ما در سراسر جهان آموختهایم، بر این باوریم که تمرکز بر تجارت، نه فقط کمک رسانی؛ بر سرمایه گذاری، نه فقط کمکهای مالی حائز اهمیت است. هدف باید الگویی باشد که در آن نظام حمایت از مصنوعات داخلی جای خود را به تجارت آزاد میدهد و افسار بازرگانی از دست اقلیت به دست اکثریت میافتد و اقتصاد برای جوانان اشتغال ایجاد میکند. از اینرو حمایت آمریکا از دموکراسی مبتنی بر حصول اطمینان از ثبات مالی، ترویج اصلاحات و ادغام بازارهای رقابتی با یکدیگر و اقتصاد جهانی خواهد بود و ما این کار را با تونس و مصر آغاز خواهیم کرد.
نخست، ما از بانک جهانی و صندوق بینالمللی پول خواستهایم تا طرحی را در نشست آینده سران گروه هشت (G8) ارائه دهند و کارهایی را که باید جهت ثبات بخشیدن و امروزی کردن اقتصادهای تونس و مصر انجام گیرند به اطلاع ما برسانند. ما در کنار یکدیگر باید به آنها کمک کنیم تا از تحولات دموکراتیک خود بهبود یابند و دولتهایی را که کمی بعد در سال جاری انتخاب خواهند شد حمایت کنیم. ما سایر کشورها را نیز به کمک به رفع نیازهای مالی کوتاه مدت مصر و تونس فرا میخوانیم.
دوم، ما نمیخواهیم که مصر دموکراتیک زیر بار قرضهای گذشته بماند بنابراین ما تا یک میلیارد دلار قرض مصر دموکراتیک را خواهیم بخشید و با شرکای مصری خود برای سرمایهگذاری این منابع به منظور تقویت رشد اقتصادی و کارآفرینی همکاری خواهیم کرد. ما به مصر کمک خواهیم کرد تا مجدداً به بازارها دسترسی یابد و برای این کار یک میلیارد دلار وام را که برای تامین مالی زیرساختها و ایجاد اشتغال لازم است برای آنها تضمین میکنیم و ما برای بازیابی داراییهای ربوده شده به دولتهای دموکراتیک نوپا کمک خواهیم کرد.
سوم، ما با کنگره برای تشکیل صندوق تجاری و سرمایه گذاری در تونس و مصر همکاری میکنیم و الگوی این کار صندوقهایی خواهند بود که برای دورهگذار کشورهای اروپای شرقی پس از فروریختن دیوار برلن تشکیل داده شدند. شرکت سرمایهگذاریهای خصوصی در خارج از کشور (OPIC) به زودی ۲ میلیارد دلار را برای حمایت از سرمایهگذاریهای خصوصی در سراسر منطقه اختصاص خواهد داد و ما برای تمرکز مجدد بر بانک مرکزی اروپا برای بازسازی و توسعه با متحدانمان همکاری خواهیم کرد تا همانگونه که از دورههای گذار به سوی دموکراسی و به روز کردن اقتصاد اروپا حمایت کرد، از همین فرآیند در خاورمیانه و شمال آفریقا پشتیبانی کند.
چهارم، ایالات متحده ابتکار جامع مشارکت تجاری و سرمایهگذاری را در خاورمیانه و شمال آفریقا راه اندازی خواهد کرد. صرفنظر از صادرات نفت، صادرات کل این منطقه با ۴۰۰ میلیون جمعیت تقریباً به اندازه صادرات سوئیس است. بنابراین ما با اتحادیه اروپا همکاری خواهیم کرد تا تجارت با منطقه را تسهیل بخشیم، موافقتنامههای کنونی را برای ترویج یکپارچگی با بازارهای آمریکایی و اروپایی تقویت کنیم و درها را به سوی کشورهایی که معیارهای عالی برای انجام اصلاحات و آزاد کردن بازار و ایجاد یک موافقتنامه تجاری منطقهای دارند، بگشاییم. همانطور که عضویت در اتحادیه اروپا مشوقی برای انجام اصلاحات در اروپا بود، بینش یک اقتصاد امروزی و کامیاب نیز نیروی قدرتمندی برای انجام اصلاحات در خاورمیانه و شمال آفریقا محسوب میشود.
کامکاری همچنین مستلزم فروریختن دیوارهایی است که بر سر راه پیشرفت قرار گرفتهاند - فساد و نخبگانی که از مردم خود میدزدند؛ نوار قرمزی که مانع مبدل شدن یک ایده به اشتغال میشود؛ قیومتی که ثروت و داراییها را بر اساس قبیله یا فرقه توزیع میکند. ما به دولتها در انجام تعهدات بینالمللیشان کمک و در تلاشها برای مبارزه با فساد سرمایهگذاری خواهیم کرد. برای انجام این کار ما با نمایندگان مجلس که در حال توسعه اصلاحات هستند و فعالانی که از فناوری استفاده میکنند تا شفافیت را افزایش و پاسخگویی دولت را هم در زمینه سیاست و حقوق بشر و هم در زمینه اصلاحات اقتصادی ارتقاء دهند، همکاری میکنیم.
اجازه بدهید با صحبت درباره یکی دیگر از پایههای رویکرد خود برای منطقه به سخن خود پایان دهم و آن در ارتباط با پیگیری صلح است.
دهها سال است که کشمکش بین اسرائیلیها و فلسطینیها سایهای بر تاریخ منطقه افکنده است. این برای اسرئیلیها، به این معنی است که دائم با هراس از دست دادن فرزندانشان در انفجار یک اتوبوس یا توسط موشکهایی که به سوی خانههایشان پرتاب میشوند زندگی میکنند، و نیز با رنج از علم به اینکه کودکان دیگری در منطقه تنفر از آنان را میآموزند. فلسطینیها از تحقیر و اشغال سرزمینشان رنج بردهاند. افزون بر این، این منازعه آسیبهای بزرگتری به منطقه خاورمیانه وارد کرده است چرا که مانع مشارکتهایی که موجب امنیت و کامکاری بیشتر و توانمندی مردم عادی میشود.
برای بیشتر از دو سال، دولت من با اتکا بر اقدامات دولتهای پیشین در طی دهها سال، با طرفین این کشمکش و جامعه بینالمللی برای پایان دادن به این کشمکش کار کرده است. با اینحال نتیجهای حاصل نشده است. شهرک سازی اسرئیل همچنان ادامه دارد. فلسطینیها میز مذاکره را ترک کردهاند. جهان شاهد منازعهای است که مدتهاست ادامه دارد و چیزی به جز بنبست نمیبیند. براستی، کسانی هستند که استدلال میکنند با وجود تمام تحولات و تردیدها در منطقه، پیشرفت در حال حاضر غیر ممکن است.
من با این استدلال مخالف هستم. در زمانیکه مردم خاورمیانه و شمال آفریقا بارهای گذشته را از شانههایشان بر میدارند، کوشش برای دستیابی به صلح پایداری که به این کشمکش پایان خواهد داد و تمام خواستهها را برآورده خواهد کرد بیش از همیشه ضرورت دارد. این امر قطعاً برای دو طرف واقعیت دارد.
نامشروع دانستن اسرائیل توسط فلسطینیها به شکست خواهد انجامید. اقدامات نمادین برای منزوی ساختن اسرائیل در سازمان ملل متحد در ماه سپتامبر منجر به تشکیل دولتی مستقل نخواهد شد. در صورتی که حماس بر روش خود در مسیر ترور و انکار اصرار ورزد، رهبران فلسطینی به صلح و موفقیت دست نخواهند یافت و فلسطینیها هرگز از طریق انکار حق موجودیت اسرائیل به استقلال دست نخواهند یافت.
در مورد اسرائیل، دوستی ما با این کشور ریشه عمیقی در تاریخ و ارزشهای مشترک دارد. تعهد ما به امنیت اسرائیل تزلزل ناپذیر است و ما در برابر تلاشها برای منزوی ساختن این کشور که به منظور انتقاد از آن در مجامع بینالمللی صورت میگیرد خواهیم ایستاد، اما به طور مشخص به دلیل دوستیمان، مهم است که حقیقت را بیان کنیم: وضعیت موجود قابل دوام نیست و اسرائیل نیز باید با شجاعت برای پیشبرد صلحی پایدار تلاش کند.
حقیقت این است که تعداد روز افزونی از فلسطینیها در ساحل غربی رودخانه اردن زندگی میکنند. فن آوری، دفاع از خود را برای اسرائیل دشوار خواهد کرد. منطقهای که دستخوش تغییرات عمیقی است تسلیم کثرت گرایی خواهد شد که در آن میلیونها نفر جمعیت – و نه فقط یک یا دو رهبر – باید به تحقق پذیری صلح باور داشته باشند. جامعه بینالمللی از روند بیپایانی که هرگز به نتیجهای نایل نیامده است خسته شده است. رویای دستیابی به کشوری یهودی و دموکراتیک نمیتواند با اشغال دائم تحقق یابد.
نهایتاً، بر عهده اسرائیلیها و فلسطینیها است که قدم پیش گذارند. هیچ صلحی نمیتواند بر آنها تحمیل گردد، نه از طرف ایالات متحده و نه از طرف هیچکس دیگر اما تاخیر بیپایان نیز مشکل را برطرف نخواهد ساخت. آنچه آمریکا و جامعه بینالمللی میتوانند انجام دهند بیان صادقانه آن چیزی است که همه از آن آگاه هستند - صلح پایدار شامل ایجاد دو کشور برای دو ملت است: اسرائیل به عنوان کشوری یهودی و سرزمین مردمان یهود و کشور فلسطین که سرزمین مردم فلسطین باشد؛ هر یک از این دو کشور از خودمختاری، به رسمیت شناختن طرف دیگر و صلح بهرهمند شوند.
بنابراین، در حین اینکه مسائل اصلی مورد اختلاف باید مورد مذاکره قرار گیرد، اساس این مذاکرات واضح است: فلسطینی پایدار و اسرائیلی امن. ایالات متحده معتقد است که مذاکرات باید منجر به ایجاد دو کشور گردد، با مرزهای ثابت فلسطین با اسرائیل، اردن، و مصر، و مرزهای ثابت اسرائیل با فلسطین. ما اعتقاد داریم که مرزهای اسرائیل و فلسطین باید بر اساس خطوط مرزی سال ۱۹۶۷ مشخص گردند با بخشهای معاوضه مورد توافق، به طوری که مرزهای امن و به رسمیت شناخته شدهای برای هر دو کشور تعیین گردد. مردم فلسطین باید حق حکومت بر خود را داشته باشند، و به توانایی کامل در ایجاد کشوری خودمختار و همجوار دست یابند.
در مورد امنیت، هر دولتی حق دفاع از خود را دارد، و اسرائیل باید قادر باشد از خود - به تنهایی- در برابر هر گونه تهدیدی دفاع کند. تمهیدات نیز باید به اندازه مافی قدرتمند باشند تا از ظهور دوباره ترویسم جلوگیری کنند؛ نفوذ تسلیحات را متوقف سازند؛ و امنیت مرزی موثری فراهم آورند. عقب نشینی کامل و مرحلهای نیروهای نظامی اسرائیل باید همگام با بر عهده گرفتن مسئولیت امنیتی فلسطین درکشوری خود مختار و غیر نظامی صورت گیرد و مدت این دوره انتقال باید مورد موافقت قرار گیرد، و موثر بودن اقدامات امنیتی باید نشان داده شود.
این اصول، اساس مذاکرات را فراهم میسازد. فلسطینیها باید خطوط قلمرو مرزی کشور خود را بدانند؛ اسرائیلیها باید بدانند که نگرانیهای امنیتی بنیادی آنها مد نظر قرار خواهد گرفت. من آگاهم که این مراحل به تنهایی منجر به حل این کشمکش نخواهد شد زیرا دو موضوع پیچیده و احساسی باقی خواهد ماند: آینده بیت المقدس، و سرنوشت پناهجویان فلسطینی. اما پیشرفت کنونی بر پایه قلمرو و امنیت زمینه را برای حل عادلانه و منصفانه این دو مسئله فراهم میآورد، که به حقوق و خواستههای هم اسرائیلیها و هم فلسطینیها احترام بگذارد.
اجازه بدهید این مطلب را بیان کنم: به رسمیت شناختن اینکه مذاکرات باید با مسئله تعیین قلمرو و امنیت آغاز گردد به معنا آن نیست که بازگشت به میز مذاکرات کار سادهای خواهد بود. به طور خاص، اعلام اخیر توافق بین فتح و حماس پرسشهای بنیادی و مشروعی را برای اسرائیل مطرح میسازد: چگونه میتوان با حزبی مذاکره کرد که تمایلی در به رسمیت شناختن موجودیت شما نشان نمیدهد؟ و در هفتهها و ماههای پیش رو، رهبران فلسطین میبایست پاسخ قابل قبولی برای این پرسش ارائه دهند. در همین حال، ایالات متحده، شرکای ما در گروه چهارگانه، و کشورهای عرب لازم است تمام تلاش خود را برای عبور از بن بست موجود انجام دهند.
میدانم که انجام این کار تا چه اندازه دشوار خواهد بود. سوء ظن و خصومت برای نسلهای متمادی در میان بوده است، و در مواقعی منسجمتر شده است. اما من متقاعد شدهام که اکثریت اسرائیلیها و فلسطینیها ترجیح میدهند به آینده بنگرند تا اینکه در دام گذشته گرفتار آیند. ما این روحیه را در پدر اسرائیلی میبینیم که پسرش توسط حماس کشته شده است، کسی که به ایجاد سازمانی کمک کرد که فلسطینیها و اسرائیلیهایی را که عزیزان خود را از دست داده بودند در کنار یکدیگر گردهم آورد. آن پدر گفت، «من به تدریج متوجه میشوم که تنها راه امید برای پیشرفت، شناختن وجود این درگیریها است.» ما این روحیه را در اقدامات یک فلسطینی میبینیم که سه دختر خود را در گلوله باران غزه توسط اسرائیل از دست داده است. او گفت، «من این حق را دارم که احساس خشم کنم. بسیاری از مردم از من انتظار ابراز تنفر داشتند. پاسخ من به آنها این است که من متنفر نخواهم بود... بیاید به فردا امید داشته باشیم.»
این انتخابی است که باید صورت گیرد – نه تنها در مورد کشمکش اسرائیل و فلسطین، بلکه در تمام منطقه – انتخابی بین تنفر و امید؛ بین زنجیرهای گذشته و نوید آینده. این انتخابی است که باید توسط رهبران و توسط مردم صورت گیرد، و انتخابی است که آینده منطقهای را که مهد تمدن و جرقه کشمکشها بوده است تعریف خواهد کرد.
با تمامی چالشهای پیش رو، ما برای امیدوار بودن دلایل بسیاری داریم. در مصر، این امید را در تلاش جوانانی که تظاهرات را رهبری کردند میبینیم. در سوریه، آن را در شهامت کسانی که شجاعانه در برابر گلولهها میایستند و شعار «صلح جویانه، صلح جویانه» سر میدهند میبینیم. در بنغازی، شهری که تهدید به تخریب شد، آن را در میدان شهر میبینیم که مردم برای جشن گرفتن آزادیهایی که هرگز نمیشناختند در آن گرد هم میآیند. در سراسر منطقه، کسانی که خود را از مشتی آهنین رها میکنند، حقوقی را که برای ما امری عادی تلقی میشود، با شادمانی از آن خود میدانند.
برای مردم آمریکا، صحنههای این تحولات در منطقه ممکن است ناراحت کننده باشد، اما نیروهایی که آن را به پیش میبرند ناآشنا نیستند. کشور خود ما بر پایه قیامی بر علیه یک امپراتوری بنا شد. مردم ما جنگ داخلی دردناکی را که منجر به آزادی و منزلت برای کسانی شد که به بردگی گرفته شده بودند تجربه کردند. و اگر نسلهای گذشته به نیروی اخلاقی عدم خشونت به عنوان راهی برای کمال بخشیدن به اتحادمان رو نیاورده بودند، من امروز در اینجا نمیایستادم – سازماندهی، راهپیمایی، و اعتراض مسالمت آمیزی که به واژههای شکل دهنده کشور ما معنایی واقعی بخشیدند: «ما این حقایق را مسلم میدانیم، که همه انسانها برابر آفریده شدهاند.»
این واژهها باید راهنمای ما در پاسخ تغییراتی باشند که در حال دگرگون ساختن خاورمیانه و شمال آفریقا هستند – واژههایی که به ما میگویند سرکوب شکست خواهد خورد، و خودکامگان سرنگون خواهند شد، و همه مردان و زنان از حقوق مشخص و غیر قابل انکاری برخوردارند. کار سادهای نخواهد بود. راه مستقیمی برای پیشرفت وجود ندارد، و دشواری همواره فصل امید را به همراه خواهد داشت. اما ایالات متحده آمریکا بر این باور تاسیس گشت که مردم باید بر خودشان حکومت کنند. و اکنون، ما نمیتوانیم از ایستادن در کنار دیگران که در پی حقوق خود هستند به خود تردید راه دهیم، با علم به اینکه موفقیت آنان دنیایی برخوردار از صلح بیشتر، با ثباتتر و عادلانهتر را به همراه خواهد داشت.
از همگی شما سپاسگزارم. سپاسگزارم.
پایان
ساعت یک بعد از ظهر به وقت شرق آمریکا