iran-emrooz.net | Tue, 05.04.2011, 4:04
مصاحبه ایرنا با دكتر يزدی ساختگی، مونتاژ شده و فاقد اعت
بهاره ایرانی/جرس
سه شنبه ۱۶ فروردین ۱۳۹۰
مهندس عبدالعلی بازرگان، از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی، مصاحبهی منتشر شده توسط ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی را «ساختگی و مونتاژ شده» و فاقد اعتبار ارزیابی میکند.
مهندس عبدالعلی بازرگان، جرس: مهندس عبدالعلی بازرگان، از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی، مصاحبهی منتشر شده توسط ایرنا، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی را «ساختگی و مونتاژ شده» و فاقد اعتبار ارزیابی میکند. قرآن پژوه، نواندیش دینی و از اعضای ارشد نهضت آزادی ایران در گفتوگویی اختصاصی با جرس، دیدگاههای خود را در مورد آنچه بهنام «مصاحبه اختصاصی ایرنا با دکتر ابراهیم یزدی» منتشر شده، بیان کرده است.
روز گذشته، دوشنبه ۱۵ فروردین ماه، خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی که مواضع کودتاگران در ایران را منعکس میکند، متن گفتوگویی با دکتر ابراهیم یزدی، دبیرکل نهضت آزادی ایران را منتشر کرد و مدعی شد این مصاحبه در روز آخر اسفندماه گذشته انجام شده است.
قابل اشاره است که دکتر یزدی پس از حدود ۶ ماه بازداشت، در ۲۹ اسفندماه آزاد شد. ایرنا، خبرگزاری رسمی دولت احمدینژاد، نخستین خبرگزاری بود که خبر آزادی دبیرکل نهضت آزادی را منتشر کرد. و متعاقب این خبر، بیانیهای یک خطی از دکتر یزدی را به روی خروجی خود فرستاد. در آن بیانیه یک خطی که تاریخ ۲۹ اسفند۸۹ را ذیل خود داشت، آمده بود: «بسمه تعالی. بدین وسیله استعفای خود را از پست دبیرکلی نهضت آزادی ایران اعلام میدارم. ابراهیم یزدی»
اینک، دو هفته پس از آزادی وزیر خارجه اسبق جمهوری اسلامی، عضو شورای انقلاب و سیاستمدار ۸۰ ساله، که مسنترین زندانی سیاسی ایران محسوب میشد، خبرگزاری دولت کودتا مصاحبهی مزبور را منتشر کرده است. مصاحبهی ایرنا که در تمامی روزهای پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ خبرهای دروغ علیه حامیان جنبش سبز و رهبران آن منتشر کرده، بیش از آنکه شکل و شمایل یک گفتگو داشته باشد، و پیش از آنکه دیدگاههای یک فعال سیاسی دیرپا را بازتاب دهد، سیمای یک بازجویی دارد.
مهندس عبدالعلی بازرگان همرزم و همفکر و همراه دکتر یزدی، این مصاحبه را در گفتوگوی اختصاصی با جرس، مورد نقد و ارزیابی قرار داده است.
خبرگزاری رسمی جمهوری اسلامی (ایرنا) طی مصاحبهای با دبیر کل نهضت آزادی ایران آقای دکتر ابراهیم یزدی در روز ۱۴ فرودین سال جاری نکاتی را مطرح کردهاند که خواستیم نظر شما را به عنوان یکی از اعضای شورای مرکزی نهضت آزادی ایران جویا شویم. ایشان علت استعفای خود از دبیرکلی نهضت را عمل جراحی قلب اعلام کرده و گفتهاند: «با این شرایط جسمانی نمیتوانستم وظایفم را به عنوان دبیرکل انجام دهم ولذا استعفا کردم». بنظر شما تا چه حد این استدلال میتواند قابل قبول باشد؟
اعتبار این گونه مصاحبههای ساختگی و مونتاژ شده از بازجوئیها همانقدر است که مصاحبههای تلویزیونی با اسیران جنبش سبز در رادیو تلویزیون جمهوری اسلامی اعتبار دارد. این مصاحبه تماما مصرف داخلی دارد و برای توجیه طرفداران خودشان است وگرنه مردم آگاه ما با این دروغ گوئیهای دولتی آشنا هستند. آخر اینها فکر نمیکنند مردم میپرسند مگر دکتر یزدی در سلول انفرادی و خانه امن وزارت اطلاعات فعالیت حزبی میکرده که به دلیل خستگی و شرایط جسمانی مجبور به استعفا شده باشد؟ مگر برای حزبی که ماههاست به اجبارو تهدید تمام فعالیتهایش را به تعطیل کشاندهاند، امکان نفس کشیدنی گذاشتهاند که دبیرکلش را خسته کند؟ استعفای دبیرکل یک حزب در شرایط آزاد و به شورای مرکزی آن حزب تقدیم میگردد، نه به بازجویان و خبرنگاران اطلاعاتی!! میگویند آنکه دروغی گفته، اگرراستش را نگوید، برای توجیه آن مجبور میشود دهها دروغ دیگر هم ببافد! این مصاحبه توجیه دروغ یک خطی قبلی این خبرگزاری در استعفای دکتر یزدی میباشد.
ایشان در مصاحبه انتسابی گفتهاند: «من با نظام هیچ مسئلهای ندارم. فقط با برخی رفتارها که خلاف قانون اساسی است مشکل دارم». آیا واقعا ایشان با نظامی که بر مبنای ولایت فقیه بنا شده مسئلهای ندارند؟
ببینید، هر سخنی را باید با قبل و بعد آن، و به اصطلاح در فحوای کلام شخص فهم کرد. اولا این حرف تازهای نیست؛ هم نهضت وهم خود دکتریزدی در این ۳۲ ساله بارها اعلام کردهاند که با نظام جمهوری اسلامی ایران که در آن «جمهور» مردم، «اسلام واقعی» و منافع «ایران» وجود داشته باشد، موافق و مدافع آن هستند، در مورد «ولایت فقیه» نیز نهضت در همان سالهای حیات و حضور قدرتمند آقای خمینی جزوهای ۸۰ صفحهای در رد کامل این نظریه نوشته است و چوبش را بارها خورده و پای لرزش هم نشسته است. چه کسی شک دارد که نهضت با تمام وجودش با اصل ولایت فقیه مخالف است و آنرا ریشه اصلی انحرافات انقلاب میداند؟
بنام آقای دکتر یزدی دو بار در مصاحبه مورد ادعای خبرگزاری ایرنا، راه پیمائی مسالمت آمیز و قانونی را مصلحتا موکول به هماهنگیهای لازم با مبادی ذیربط شده و گفته شده است: «وقتی بدون هماهنگی انجام شود، تنها هواداران شما به خیابان نمیآیند، بلکه گروههای معاند هم میآیند». در شرایطی که همواره پاسخ این هماهنگیها از طرف دولت منفی است، آیا نتیجه گرفته نمیشود که چون همیشه معاندین هم میآیند پس اصولا نباید راه پیمائی شود؟
دقیقا همینطور است. این حرف وزارت اطلاعات است که به حساب دکتر یزدی گذاشته میشود! یعنی چه اگر اجازه راه پیمائی بدهیم گروههای معاند هم میآیند؟ مگر قرار است فقط مدافعان سینه چاک شما راه پیمائی کنند؟ آنها که قانون اساسی را نوشتند نظرشان به آزادی همه مردم در تظاهرات مسالمت آمیز بود نه فقط خودیها. از آن گذشته، «معاند» بودن را چه کسی و از کجا تشخیص میدهد، به تعبیری از پیامبر اسلام: «آیا شما سینه آنها را شکافته و از درون قلبشان فهمیدهاید معاند هستند»!؟ چه کسی به شما حق تفسیر قانون اساسی را داده؟ مسئله این است که اینها با هزارتا «لَیتَ و لَعَلَ» میخواهند تعطیل این اصل کاملا شفاف قانون اساسی را توجیه کنند.
از کلام منسوب به ایشان چنین بر میآمد که با شعارهای ساختار شکنانه مخالف هستند. در متن خبرگزاری ایرنا از قول دکتر یزدی آمده است: «در آن زمان نقدی به موسوی کردم که شما یا نباید مردم را به حضور در خیابانها دعوت میکردید، یا اگر اعلام میکنید مردم بیایند، بدیهی است همه آنان که میآیند، هوادار شما نیستند و شعارهای خود را میدهند و ساختار شکنی میکنند»
شما از کجا اطمینان میکنید این حرف دکتر یزدی، نه حُقه بازجویان باشد؟ در این شرایط خفقان، با این همه مراقبتهای اطلاعاتی، و حساسیت هائی که بخصوص آقای موسوی در ارتباط با احزاب مخالف داشت، چگونه ممکن است این دو نفر ملاقات کرده باشند؟ اگر میگویند نامه شخصی یا بیانیه حزبی بوده، چرا آنرا در اختیار عموم قرار نمیدهند تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد!... از آن گذشته، اصلا ساختار شکنی یعنی چه!؟ اگرساختار اصلی همان انقلاب و اهداف اولیه آن باشد، که نهضت خودش از پایه گزارانش بوده، اگر ولایت فقیه است، که بلی سی سال است نهضت با بیانیههایش صریحا آنرا شکسته است و افتخار هم میکند! اگر هم شخص رهبری است، کجای قانون اساسی گفته شده نظام مساوی شخص معینی است که انتقاد به عملکردش ساختارشکنی باشد؟ اگرقرار بود شخص پرست باشیم، که با شاه مخالفت نمیکردیم.
در بخش هائی از این مصاحبه ادعائی تعرضاتی به آقای میرحسین موسوی شده است. از جمله از قول دکتریزدی گفته شده: «باید بررسی کرد که چه طور شد نخست وزیر چند ساله مملکت به اینجا کشیده شد؟ باید بحث کرد و موضوع را ریشه یابی کرد زیرا این حادثه کوچکی نیست». منظور دکتر یزدی از جمله «به اینجا کشیده شدن» بنظر شما چیست؟
تنظیم کنندگان این مصاحبه از قول دکتر یزدی خواستهاند چنین القاء کنند که مثلا چرا مهندس موسوی با چنان سوابقی، آخرعاقبت خود را خراب کرد! در حالی که سخن ایشان متوجه حاکمان است که شما باید ببینید چه کارنامهای داشتهاید که حتی نخست وزیر خط امامی دوران هشت سال جنگ هم به شما اعتراض دارد؟ اتفاقا چندی پیش هم در داخل کشور همین سئوال را در مناظرهای رسمی، آقای دکتر زیبا کلام از حجه الاسلام رسائی (نماینده مجلس و طرفدار احمدینژاد) کرده بود که چه اتفاقی در جمهوری اسلامی در این ۳۲ ساله افتاده است که همه نخست و زیران، روسای جمهور و روسای مجلس، به غیر از آنها که از دنیا رفتهاند، از ابتدای انقلاب تا کنون همگی مغضوب واقع شدهاند؟ آیا به غیر ازشوروی سابق، هیچ نظامی با پایه گذارانش چنین کرده است؟
در قسمت دیگری از مصاحبه از قول دکتر یزدی آمده است: «من با کاندیداتوری او مخالف بودم، پذیرفتنی نیست که کسی رئیس جمهور شود و با رهبری مشکل داشته باشد. اگر موسوی انتخاب میشد، برای کشور فاجعه بود. زیرا رهبری و رئیس جمهور باید باهم هماهنگ باشند». اگر دکتر یزدی با کاندیداتوری موسوی مخالف بوده، آیا یکی از کاندیدهای دیگر را تایید میکرده یا اصلا با همه آنها مخالف بوده است؟
من نمیدانم آیا بازجویانی که این مصاحبهها را تنظیم میکنند، فکر نمیکنند چه پاسخی باید به این سئوال مقدر مردم بدهند که اگر نظر دکتر یزدی و نهضت این چنین فکر میکرده، پس چرا در طول این مدت سه بار ایشان را زندانی کرده و در خانه امن نگه داشته بودید تا کسی از نظریاتش مطلع نگردد؟ میگذاشتید آزادانه این نظر را به نفع شما تبلیغ کند و مردم را از حمایت موسوی منصرف نماید؟ در ثانی، بیانیههای نهضت و مصاحبههای دکتر یزدی قبل و بعد از انتخابات خلاف این منطق را نشان میدهد. دیدگاه یک شخص را که نمیشود از متن تهیه شده وزارت اطلاعات استنباط کرد! آیا کسی باور میکند که دکتر یزدی اعتقاد داشته رئیس جمهور باید ذوب در ولایت رهبری باشد تا هماهنگی حاصل شود؟ چرا چیزی میگویند که هر آدم عاقلی را به خنده میاندازد؟
ولی این را هم که نمیشود ندیده گرفت که هم نهضت و هم شخص دکتر یزدی به عملکرد آقای موسوی در دوران نخست وزیری ایشان انتقاداتی داشتهاند. آیا شما فکر میکنید آنچه از این باب در مصاحبه نقل شده دروغ است؟
نه من چنین نمیگویم. انتخاب گزینشی از برگههای بازجوئی و تحریف و تغییر آن به شکل مصاحبه رسمی اصالتی ندارد. مخالفت با برخی سیاستهای دولت سابق آقای موسوی را بیانیههای نهضت، که در مجموعه اسنادش درج شده به وضوح نشان میدهد. اما فرق است میان سیاستهای دیروز مهندس موسوی در مقام نخست وزیری، و سیاستهای سبز امروزش در مقام یکی از رهبران جنبش سبز. این طبیعی است که یک حزب سیاسی به برخی عملکردهای یک دولت در زمان حاکمیتش انتقاد داشته باشد، همه جای دنیا چنین است. این چه ربطی به عملکرد بعدی یک دولت مرد در زمان و مکان و موقعیت دیگر دارد؟ از آن گذشته، آدمها عوض میشوند. تغییر و تحول خصلت ممتاز انسان است، موسوی امروز با موسوی سه دهه قبل فرق دارد. اگرتغییر نکرده بود، باید در صلاحیتش شک میکردیم.
نکته دیگردر این مصاحبه، انتساب جمله: «التزام» به قانون اساسی به دکتر یزدی است. ایرنا از قول ایشان نقل کرده: «من به جمهوری اسلامی وفادار هستم، به قانون اساسی التزام دارم، اما به برخی سیاستها و رفتارهای مسئولین معترضم، ولی با نظام مسئلهای ندارم». آیا شما باور میکنید دکتر یزدی چنین عقیدهای داشته باشد؟
البته! این را شما در گفتههای قبلی ایشان و بیانیههای نهضت هم میتوانید پیداکنید، یادم میآید سالها قبل در جواب کسی که این سئوال را از ایشان کرده بود، میگفت: «به قانون باید التزام داشت، نه اعتقاد!» التزام همان ملازمت و اجباری است که اگر قانونی تصویب شد، همه را مکلف به پیروی از آن میکنند، اما میتوان با بخش هائی از قانون مخالف بود و از مجاری مسالمت آمیزی که در قانون پیش بینی شده، مثل فعالیتهای حزبی یا تظاهرات قانونی در جهت تغییرش تلاش کرد. در مورد وفاداری به نظام هم قضیه همینطور است، مگر نظام مساوی هیئت حاکمه است که اگرکسی با عملکردشان مخالف بود، در وفاداریاش به نظام خدشهای وارد شود، ویا به دلیل عملکرد انحرافی حاکمان، دفاع از نظام ننگ باشد؟. نظام همانست که مردم در تظاهرات قبل از انقلاب خواستارش بودند. مردم به جمهوری رای دادند و به ارزشهای اصلی اسلام، مثل آزادی انسان، عدالت اجتماعی، حاکمیت مردم و بالاخره سعادت مردم ایران.
اجازه دهید بحث را عوض کنیم. در بخشی از این مصاحبه انتقادی هم از قول دکتر یزدی متوجه سیاست خارجی آمریکا و دوگانگی عملکردشان در لیبی و بحرین شده است، همچنین عدم تمایلشان به مصاحبه با صدای آمریکا. شما فکر میکنید خبرگزاری ایرنا چه قصدی از طرح این سئوال داشته است؟
من نمیتوانم قصد کسی را بخوانم، اما این هم حرف تازهای نیست، خط مشی نهضت آزادی همواره اتکاء به ملت ایران در مبارزه برای آزادی و حاکمیت ملی بوده است.. چنین اعتراضاتی را قبلا هم نهضت آزادی یا شخص ایشان به تناقضات عملکرد آمریکا در سیاست خارجیاش داشتهاند،. مسلم است که هر ملتی منافع ملی خود را تعقیب میکند و عاشق چشم و ابروی ملتهای دیگر نیست، مگر ما غیر از این هستیم؟ هرچند عملکرد این چند دهه حاکمان ما به ضرر منافع ملی و به نفع بیگانگان تمام شده است.
به عنوان آخرین سئوال میخواستم برداشت کلی خودتان را از تنظیم چنین مصاحبهای، اگر نکته ناگفتهای دارید بیان کنید.
میدانم سن و سال شما اجازه نمیدهد. اما نسل گذشته به خاطر میآورند وقتی شادروان دکتر شریعتی را پس از دو سال اسارت در سلول انفرادی آزاد کردند، روزنامه اطلاعات به دستورساواک شروع به درج سلسله مقالاتی ازایشان در نقد مارکسیسم کرد تا به این وسیله دشمنی و تفرقهای میان نیروهای چپ و مذهبی ایجاد کند. نوشتهها البته از دکتر بود، اما سالیانی قبل نوشته شده بود و اینک بیاطلاع او بدون آنکه امکان تکذیب داشته باشد چاپ میشد. درج این مصاحبه توسط خبرگزاری دولتی ایرنا نیز از همان سنخ است. آنها میخواهند با طرح نظریاتی از زبان دکتر یزدی، در شرایطی که همه میدانند، علیه آقای موسوی یا جنبش سبز، در صفوف این حرکت شکاف ایجاد کنند. البته همانطور که ساده دلانی در آن روزگار فریب چنان ترفندی را خوردند و از شریعتی گله کردند، امروز نیز میتوان دید بیخبرانی این دروغها را باورمی کنند، اما اگردروغی در کوتاه مدت موثر واقع شود، در بلند مدت مسلما به زیان دروغگو تمام خواهد شد.
در خاتمه، خاطرهای را از مرحوم مهندس بازرگان یادآوری میکنم که حتما شما میدانید و بیشتر مردم هم آنرا شنیدهاند. ایشان در پایان یکی از سخنان انتقادی تندشان علیه حاکمیت گفتند: «مردم، حرفهای من همین هاست که گفتم، اگرمرا گرفتند و فردا دیدید پای تلویزیون حرفهای دیگری میزنم، آن حرفها مال من نیست، حرفهای من همین هاست». حرفهای دکتر یزدی وسایراسیران آزاده را باید از گفتهها و نوشتههای قبل از زندان آنها استخراج کرد. نه از آنچه از ذهن بازجویانشان تراوش میکند.