iran-emrooz.net | Fri, 25.03.2011, 20:14
رساترین رسانه
علی شکوری راد/کلمه
جمعه، ۵ فروردین، ۱۳۹۰
جنبش سبز نوپاست و امکانات رسانهای آن محدود است. حقیقت این جنبش و مطالبات برحق آن در نزدیک به دو سال گذشته بر طیف بزرگی از رسانهها که دیرپا بوده، سمت گیری، نگرش و دیدگاههای خاص خود را دارند سایه افکنده و عملاً از امکانات آنها بهره برده است. شبکه تلویزیونی رسا که مخفف «رسانه سبز ایران» است و چند ماه است راه اندازی شده به گمان من پاسخی لازم والبته نه کافی به یک نیاز فراگیر در جنبش سبز است. «رسا» را نمیتوان و نباید رقیب رسانههای آزاد که فقط رسانه هستند تلقی کرد. رسا رسانۀ جنبش سبز است و رسالت خود را پیگیری اهداف جنبش سبز تعریف کرده است و طبیعی ست در آن به اخبار جنبش جامعتر و پر رنگتر از سایر رسانهها پرداخته شود و اخبار غیر مرتبط، اگرچه مهم باشند، در آن کمرنگ بوده و یا حتی انعکاس نیابند....
تلویزیون فارسی بیبی سی اخیراً مستندی را به مناسبت هفتادمین سال راه اندازی بخش فارسی بنگاه سخن پراکنی بیبی سی که در ابتدا فقط شامل رادیو بوده و اکنون تلویزیون هم هست پخش کرد و در آن به برهههایی از اثر گذاری این رسانه در تاریخ معاصر ایران پرداخت. بدون تردید راه اندازی این رسانه در راستای سیاست خارجی انگلیس یا همان استعمارگر پیر بوده است اما این هدف در بسیاری از مواقع پوشیده بوده و گاهی نیز تحت الشعاع استقلال رسانهای، به مثابه لازمۀ جلب اعتماد مخاطب، قرار داشته است. از جمله در بحبوحه شکل گیری و وقوع انقلاب اسلامی نقش رادیوی فارسی بیبی سی در اطلاع رسانی حوادث مربوط به انقلاب تردید ناپذیر است. علاوه بر امام خمینی که همیشه رادیوهای خارجی را گوش میدادهاند نوع رهبران نهضت و فعالان سیاسی و نیز توده مردم مشتریان ثابت اخبار و تحلیلهای خبری این رسانهها که بدلیل پارازیتهای شدیدی که رژیم شاه بر روی فرکانسهای آنها میفرستاد به سختی دریافت میشدند، بودند. در این مستند پرویز راجی که در آن زمان سفیر کبیر رژیم شاه در لندن بوده است توضیح میداد که چه مقدار رژیم شاه بر او فشار میآورده است که از طریق مقامات وزارت خارجه انگلیس جلوی سخن پراکنی آن رادیو و انتشار اخبار نهضت توسط آن را بگیرد تا جائی که او ناگزیر شده است جسورانه به دربار بنویسد که اگر امنیت داخلی کشور با چند دقیقه برنامه روزانه رادیو بیبی سی بر هم میخورد بگذار بخورد.
بیبیسی و دولت انگلیس هرگز با انقلاب اسلامی همراه نبودهاند بلکه این حقیقت انقلاب اسلامی بود که خود را بر رسانهای نظیر بیبی سی که به حداقلی از اخلاق حرفهای رسانه پای بند بود تحمیل میکرد و موجب میشد نهضت از امکان رسانهای آن بهره ببرد.
اما شکل گیری جنبش سبز در شرایط تنوع بسیار زیاد رسانهها بود. علاوه بر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی در عرصه اینترنت که امکان ارتباط چند سویه را فراهم آورده و پدیده خاص این دوره و عامل اصلی شکل دهندۀ جنبشهای اخیر بودهاند، شبکههای ماهوارهای نیز بسیار متنوع و متکثر بوده و امکان دسترسی به آنها نیز روزافزون شده است.
صدا وسیما به مثابه رسانۀ ملی که گستردهترین، پر امکاناتترین و نیز سهل الوصولترین رسانه در کشور است در عین حال به دلیل عدم پای بندی به حداقلهای اخلاق رسانهای، بیاعتبارترین آنها نیز هست و متأسفانه روز به روز از اعتبار و دامنه اثر آن کاسته شده است.
اگر در گذشته این «رسانه» بوده است که میبایست اخبار پالایش شده را در اختیار مخاطب قرار میداد اکنون این مخاطب است که میبایست اخبار متنوعی را که به او میرسد ارزیابی کرده و بر اساس تشخیص خود آنها را بپذیرد و یا نپذیرد. این کار اگرچه ارزشمند است اما بسیار وقت گیر است. ممکن است یک نفر فرصت آن را نیابد که به همۀ سایتها سر بزند و همه شبکههای ماهوارهای را بررسی کند تا به اخبار و تحلیلهای قابل باور دست بیابد. در چنین شرایطی هر فرد، کم کم به یک یا چند سایت و یا شبکۀ محدود خو کرده و از آنها تغذیه میکند. بنابراین و به این ترتیب مناسبات رسانهای گذشته در قالبی جدید بازتولید میشود. این بازتولید اگر چه در همه حال مذموم نیست ولی در شرایط کنونی بدلیل عدم توزیع عادلانه امکانات رسانهای، لزوماً نتایج منصفانهای را به بار نمیآورد.
جنبش سبز نوپاست و امکانات رسانهای آن محدود است. حقیقت این جنبش و مطالبات برحق آن در نزدیک به دو سال گذشته بر طیف بزرگی از رسانهها که دیرپا بوده، سمت گیری، نگرش و دیدگاههای خاص خود را دارند سایه افکنده و عملاً از امکانات آنها بهره برده است. البته کسی نمیتواند خود را متولی جنبش سبز بنامد و حتی رهبران شناخته شده جنبش، خود از پذیرش این عنوان اجتناب کردهاند. با این حال نمیتوان هیچ یک از رسانههایی را که پیش از شکل گیری جنبش وجود داشته و اهداف خاص خود را دنبال میکردهاند، هر چند اکنون با جنبش همراه باشند، نماینده آن دانست. در این میان رسانههای پر مخاطب و اثر گذاری نیز وجود دارند که اساساً بدلیل اینکه بودجه آنها توسط دولتهای بیگانه تأمین میشود ادعایی نداشته و نمیتوانند داشته باشند.
شبکه تلویزیونی رسا که مخفف «رسانه سبز ایران» است و چند ماه است راه اندازی شده به گمان من پاسخی لازم والبته نه کافی به یک نیاز فراگیر در جنبش سبز است. اگر چه امکانات این شبکه تلویزیونی ماهوارهای در مقایسه با شبکههای دیگر فارسی زبان و سیمای جمهوری اسلامی بسیاراندک بنظر میرسد و معلوم است که دست اندکاران آن با زحمت فراوان آن را تدارک و راه اندازی کردهاند ولی به لحاظ اعتبار، از آنجا که مولود خود جنبش سبز است، به منابع مستقل و مردمی تکیه کرده و نیز به چارچوبهای تبیین شده در منشور جنبش که به امضای آقایان موسوی و کروبی رسیده است پای بند است، میشود آن را «رساترین رسانه» جنبش سبز نامید.
«رسا» را نمیتوان و نباید رقیب رسانههای آزاد که فقط رسانه هستند تلقی کرد. رسا رسانۀ جنبش سبز است و رسالت خود را پیگیری اهداف جنبش سبز تعریف کرده است و طبیعی ست در آن به اخبار جنبش جامعتر و پر رنگتر از سایر رسانهها پرداخته شود و اخبار غیر مرتبط، اگرچه مهم باشند، در آن کمرنگ بوده و یا حتی انعکاس نیابند.
به گمان من آنان که دل در گرو جنبش سبز دارند لازم است که رسا را نیز ببینند. ولی بدیهی ست که رسا به تنهایی نمیتواند نیاز روزانه هر فرد را به دانستن اخبار ایران و جهان برآورده سازد.
دولت، صدا و سیما و دستگاههای امنیتی، قضائی و تبلیغاتی جمهوری اسلامی ایران تا کنون واکنش چندانی نسبت به این رسانه از خود بروز ندادهاند ولی علی القاعده و به سیاق رفتار گذشتۀشان، بزودی در صدد مقابلۀ با آن برخواهند آمد و آن را اقدام علیه امنیت ملی برخواهند شمرد کما اینکه تا کنون هر نقد و اعتراضی را چنین قلمداد کردهاند. اما اگر چنین کنند مبنای قانونی نخواهد داشت و بیشتر سر و صدا و جار و جنجال به قصد ارعاب خواهد بود و البته شاید بگیر و ببندهای بیحاصلی نیز بدنبالش بیاید تا بلکه به زعم خود این صدا را نیز خفه کنند. اما در این حال، حکایت همان گفته است که اگر امنیت کشور با یک ساعت برنامه تلویزیون رسا بر هم میخورد.