iran-emrooz.net | Mon, 21.02.2011, 19:25
نوال السعداوی: ما دوباره یک ملت شدیم، بدون مرزهای جنسیت
تغییر برای برابری/ترجمه نفیسه آزاد
من زندگی کردهام تا شاهد و شریک انقلابی باشم که در مصراز ۲۵ ژانویه شروع شد و تا امروز که این مطلب را مینویسم، یعنی ششم فوریه ادامه داشت. میلیونها مصری، زن و مرد، مسلمان و مسیحی، از هر آیین و باوری، با هم بر علیه رژیم فاسد و ستمکار متحد شدند، بر علیه آن فرعون والا مقامی که تاج و تخت خود را حتی به قیمت ریختن خون مردم حفظ میکند، بر علیه دولت فاسد اوکه مزدورانش را برای کشتن جوانان استخدام میکند، برعلیه نمایندگان پارلمان خیانتکار و تقلبیاش که نمایاننده داراییهای غیر قانونی، مواد مخدر و رشوه هستند، بر علیه روشنفکرانی که تحصیل کرده نامیده میشوند اما آگاهی و قلمهای خود را فروختهاند و آموزش، اخلاقیات و فرهنگ را چوب حراج زدهاند و افکار عمومی و فردی را برای به دست آوردن منافع بزرگ و کوچک و تثبیت موقعیت حاکمان گمراه میکنند.
جوانان و کودکان، زنان ومردان از خانهها بیرون آمدهاند، به رهبری خودشان و در کف حمایت خودشان! در غیاب پلیس و نیروهای امنیتی و نخبگان کنترل کنندهی رسانه و فرهنگ که این روزها در خود فرو رفتهاند. بعد از سرنگونی رهبران ثروتمند و قدرت مداری که صریح یا به طور ضمنی رژیمی فاسد و دیکتاتور را برای ۵۰ سال حمایت کرده بودند، فرصت طلبی، تبغیض نسبت به زنان و منحرف کردن ارزشهای اخلاقی هم از میان رفته است. ارزشهای منحرفی که خانوادهها و افراد را فاسد کرده است، ترویج هرج و مرج به نام امنیت، دیکتاتوری به نام دموکراسی، فقر و بیکاری به نام رفاه و توسعهی اقتصادی، فحشا و خیانت به نام اخلاق و آزادی انتخاب، تحقیر و تسلیم در برابر آمریکا و اسرائیل به نام صلح و همکاری و دوستی.... چنین رژیمی که قلمهای آزاد و خلاق را به بند کشیده است یا با تمام توان کوشیده که شهرتشان را لکه دار کند، یا آنها را به تبعید فرستاده است.
میلیونها مصری، از زن و مرد، از خانهها بیرون آمدند در همهی شهرها و روستاها، آسوان، اسکندریه، سوئز و همهی شهرهای وطن. در قاهره، یعنی پایتخت، ما ۱۱ روز در میدان التحریر ماندیم، روز و شب. التحریر زندگی ما و خانهی ما شده است، روی آسفالت میدان نشستیم، سراسر میدان را دهها هزار زن و مرد در اختیار خود گرفتند. ما هرگز مکانی را که از آن ماست ترک نخواهیم کرد حتی با وجود اینکه پلیس و لباس شخصیها به ما حمله کردند وحتی اگر میدان بازهم مورد هجوم نیروهای سازمان یافته توسط رژیم قرار بگیرد، مانند اتفاقی که در دوم فوریه افتاد، کسانی که به آنها رشوه داده شده بود (۵۰ دلار و یک جوجه برای هر کدام و برای مقامات بالاتر هدایای بیشتری هم در نظر کرفته شده بود) با اسب و شتر به میدان هجوم آوردند در حالیکه انواع و اقسام اسلحه را با خود داشتند.
یکی از این اسبها نزدیک بود که مرا زیر بگیرد، من با مرد جوانی نزدیکی میدان ایستاده بودیم، آنها توانستند مرا از این حمله نجات دهند، من آنها را با چشمان خودم دیدم که دور میدان میچرخیدند و به هر سمتی شلیک میکردند،. ورای دود و گرد و غباری که ما را احاطه کرده بود، من شعلههای آتشی را میدیدم که به آسمان زبانه میکشید، مردان جوان بر زمین میافتادند و خون بر زمین جاری بود، چیزی شبیه جنگ میان مزدوران رژیم و زنان و مردان مصری که برای آزادی، کرامت انسانی و عدالت به خیابانها آمده بودند در جریان بود، مردان جوان «کمیته دفاع از انقلاب» از خود دفاع کردند و پاسخی در خور به آنها دادند، آنها تعدادی اسب و شتر را واژگون کردند و بیش از ۱۰۰ مزدور را اسیر کردند که در میان آنها به گواه کارتهای شناسایی، افسران امنیتی دولتی، نیروهای اطلاعاتی، نیروهای پلیس و تعدادی مجرم که از زندان به همین قصد آزاد شده بودند یافت میشد. برخی از آنها اعتراف کردند که برای این کار ۲۰۰ دلار رشوه گرفتهاند و قول ۵۰۰۰ تای دیگر هم به آنها داده شده است درصورتیکه بتوانند با استفاده از اسلحههای خود میدان را از جوانان خالی کنند. آنها جوانانی که این انقلاب را رهبری میکردند «کودکان اخلالگر» میخواندند، کلامی که مبارک - یعنی کسی که به آنها پول و دستور کشتار داده بود- به آنها آموخته بود.
مردان جوان چادرهایشان را در میدان برپا کردند، زنان به همراه کودکانشان در سرما و باران در کنار آنها ماندند. صدها زن و دختری که در میدان تحریر بودند، هرگز مورد آزار مردان قرار نگرفتند، آنها با غرور در میدان ماندند و آزادی و برابری را تجربه کردند. مسیحیان شانه به شانهی مسلمانان در انقلاب مشارکت کردند، من در میان تعدادی از مردان اخوان المسلمین بودم، آنها به من گفتند: ما با بعضی آراء شما در نوشتههایتان مخالف هستیم، ولی ما شما را دوست میداریم و تحسین میکنیم برای آنکه شما هیچگاه مزورانه با هیچ رژیم یا نیرویی داخل یا خارج کشور معامله نکردید «. در مدتی که در میدان تحریر قدم میزدم، مردمان زیادی به استقبالم آمدند، آنها میگفتند» دکتر نوال، ما نسل جدیدی در مصر هستیم، کسانی که کتابهای شما را خواندهاند و خلاقیت و عصیانگری شما را تجسین میکند «اشکهایم جاری بود و به آنها گفتم» موقعیت خجستهای برای ماست که بتوانیم آزادی، کرامت انسانی، برابری، خلاقیت، عصیانگری و انقلاب خود را جشن بگیریم.
زن جوانی به نام رعنا میگوید «ما به دنبال قانون اساسی جدیدی هستیم، یک قانونی مدنیتر، قانونی که تبعیضی بر مبناینژاد، جنسیت و مذهب نداشته باشد. زن جوان دیگری که مسیحی است و نامش بوتروس داوود است میگوید» ما قانون مدنی میخواهیم که مردم را بر اساس آیین، جنسیت و مذهب از هم جدا نکند و تبعیض میانشان نگذارد «مرد جوانی با نام طریق الدمیری میگوید» جوانان این انقلاب را به ثمر رساندند و ما خود باید دولت خود را انتخاب کنیم و کمیتهای ملی برای تغییر قانون اساسی تشکیل بدهیم «. مرد جوان دیگری با نام محمد امین میگوید» ما حکومتی مردمی میخواهیم و شورایی و فرآیندی که در طی آن بتوانیم انتخاباتی شفاف و درست برای برگزیدن رئیس جمهور خود برگزار کنیم «
مرد جوان دیگری با نام احمد جلال میگوید» ما انقلابی مردمی را سامان دادهایم، بنا نهادن قرارد اجتماعی جدید نه تنها خواستهی ما که شعار انقلابمان بوده است «. آزادی، برابری و عدالت اجتماعی، چیزهایی است که انقلاب را ساخته است و قوانین دولتی جدید را میسازد، دولت انتقالی را انتخاب میکند، کمیتهی ملی برای تغییر قانون اساسی را انتخاب میکند و کمیتهای از رهبران انقلاب را سامان میدهد، بنابراین فرصت طلبان صاحب پول و قدرت نمیتوانند بیش از این چیزی را به ما تحمیل کنند. بسیاری از سیاستمداران با ما در این انقلاب مشارکت نداشتند ولی بعد از مدتی با هواپیما از اروپا و آمریکا به میان ما آمدند، کسانی که زندگیشان را بیرون از مصر گذرانده بودند و حالا برای رهبری به وطن بازگشته بودند، ما میگوییم:» کسی که انقلاب را به ثمر رساند همان کسی است که باید رهبری آن را بر عهده داشته باشد، در میان مارهبرانی ۳۰، ۴۰ یا ۵۰ ساله هست. ما در میان خود متخصصانی از تمامی رشتهها مثل سیاست و اقتصاد داریم. ما کسانی هستیم که باید کمیتهی ملی تغییر قانون اساسی را شکل دهیم. محمد جوان میگوید: «برای اولین بار در زندگیم به مصری بودن خود مباهات میکنم، یاس و افسردگی از میان رفته است و شکست به پیروزی تبدیل شده است. ماهزینهی این آزادی را با خون شهیدانمان دادیم، هیچ قدرتی نمیتواند این قدرت را از ما بازپس بگیرد.
التحریر تبدیل به کل شهر شده بود با همهی امکاناتش، در بیمارستانی همان نزدیکی به مجروحان و زخمیها رسیدگی میشد، دکترها و پرستاران از میان جوانان داوطلب این وظیفه را بر عهده گرفته بودند. داوطلبان با پتو و دارو و پارچههای کتان و گاز و باند و غذا و آب به میدان میآمدند، چیزی که برای من بیشتر شبیه رویا بود. من با این زنان و مردان جوان شب و روز زندگی کردم. کمیتهای از میان همین مردان و زنان جوان تشکیل داده شده بود که وظیفهی سازمان دهی انتقال مجروحان به بیمارستان، تهیهی آب و غذا برای ساکنین میدان، دفاع از میدان در برابر هجوم مزدوران و پاسخگویی به دروغهای رسانههای دولتی و دولت موقت دروغین و دیگر کارها را بر عهده گرفته بود. دیوارهای خانهها، نهادها و تابوها که میان شهروندان کشیده شده بود از میان رفته بود، زنان و مردان، مسلمانان و مسیحیان بدون هیچ مرزی در کنار هم بودند. ما یک ملت شدیم بدون جدایی بر اساس جنسیت، مذهب یا دیگر چیزها، ما همه رفتن مبارک را میخواستیم، دادگاهی شدن خود و همکارانش در حزب، آنهایی که در ریختن خون مردم دست داشتند و در ظلم و ستمی که ۳۰ سال بر مردم مصر روا داشته شده بود.
اصل مقاله را در اين آدرس ببينيد : http://www.siawi.org/article2356.html