iran-emrooz.net | Sat, 29.01.2011, 12:35
اسلامگرایی در جنبشهای سیاسی خاورمیانه غائب است
رادیو فردا / مجید محمدی
بنا به ادعای رسانهها و تبلیغاتچیهای دولتی جمهوری اسلامی «حوادث امروز جهان عرب پس لرزههای انقلاب اسلامی است» (احمد خاتمی، کیهان، ۹ بهمن ۱۳۸۹) و «انقلاب اسلامی ایران الگوی مردم تونس و مصر است». (مصباح یزدی، کیهان، ۹ بهمن ۱۳۸۹)
فراتر از طنز نهفته در الفاظ فوق (پس لرزه پس از ۳۲ سال و الگوگیری از انقلاب بهمن ایران با استفاده از توئیتر و فیس بوک) و درخواست وزارت خارجه جمهوری اسلامی از دولت مصر برای تمکین به خواستههای مردم و پرهیز از برخورد خشونت آمیز با آنان (فتنهگران)، آنها به نتیجه این رویدادها بیش از خود آنها یعنی سوار شدن اسلامگرایان بر موج اعتراضات («موج بیداری اسلامی در جهان عرب») علاقه نشان میدهند.
آنها منتظرند که از دل جنبشهای سیاسی موجود در تونس، مصر، یمن، اردن (و احتمالاً بحرین و عربستان سعودی) و خلأ قدرتی که در شرایط سقوط دولتهای اقتدارگرای منطقه پدید میآید دولتهای اسلامگرا همانند رویدادهای انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و مابعد آن سر بر آورند و نه تنها قدرت مطلقه را از آن خود سازند بلکه خامنهای را چنان که ادعا میشود رهبر مسلمین جهان بخوانند. این انتظار تا چه حدی واقعبینانه است؟ اسلامگرایان در هر یک از کشورها در چه شرایطی به سر میبرند؟
جنبشهای دمکراسیخواهی
آنچه در همهٔ جنبشهای اخیر به چشم میخورد خلاصی از رؤسای جمهور مادامالعمر (در تونس، مصر و یمن)، فساد ناشی از نظام مبتنی بر امتیاز و تبعیض و نقض حقوق ابتدایی بشر از جمله بیکاری گسترده، فقدان چتر حمایتی، و فقدان حداقلهای یک زندگی شرافتمندانه و کرامتمندانه است. جوانان و زنان و تحصیلکردگان دانشگاهی عمدهترین نیروهای این جنبشها هستند و تقاضاهای طبقه متوسط شهری را بیان میکنند.
همانند انقلاب بهمن ۱۳۵۷ ایران، هیچ اثری از درخواست حکومت دینی یا اجرای احکام شریعت در شعارها و فریادهای مردمی که در خیابانها حاضر میشوند وجود ندارد. در ظهورات بیرونی این جنبشها زنان بیحجاب در کنار دختران باحجاب دیده میشوند و در شعارها مردم خواهان کنار رفتن دیکتاتورها هستند و سخنی از اسلام و اسلام خواهی و اسلام پناهی حتی در حد انقلاب بهمن ۱۳۵۷ و شعارهای ظاهرا دینی (و در واقع اعتراضی) آن نیست.
سوار شدن بر موج اعتراضات
اما همان طور که روحانیت شیعه در ایران منتظر سقوط شاه ماند تا با اتکا بر شبکه سراسری خود به عنوان قدرتمندترین بدیل حکومت قدرت را به دست گیرد، اسلامگرایان مصر و تونس و یمن بدون مشارکت جدی و پرداخت هیچ هزینهای در کمین اسب راهوار قدرت نشستهاند.
گروههای اسلامگرای مصر در تظاهرات هفته آخر ژانویه تقریباً هیچ حضوری نداشتهاند چنانکه اسلامگرایان تونسی نیز در حاشیه به تماشا نشسته بودند. رهبر حزب اسلامگرای تونس نیز مقایسه خود با خمینی را رد کرده و حزبش را وفادار به دموکراسی خوانده است. (سایت یورونیوز فارسی، ۲۳ ژانویه ۲۰۱۱)
اما آیا این گروهها که در برخوردهای خیابانی حضوری ندارند خواهند توانست پس از سقوط دولت بنعلی در تونس یا سقوط احتمالی مبارک در مصر قدرت را به دست بگیرند؟
نهادهای دینی در کشورهای عربی قبلاً دولتی شده است
در کشورهای عربی بر خلاف ایران ماقبل انقلاب نهادهای دینی در اختیار دولت هستند. در ایران رژیم پهلوی که مشغول به سرکوب مارکسیستها و نیروهای ملی بود دست روحانیون شیعه را برای گسترش نهادهای خود باز گذاشت و همین نهادها به بدیل سیاسی آن تبدیل شدند اما در کشورهای سنی نشین شبکهای از روحانیون و نهادهای دینی نسبتا مستقل برای تبدیل شدن به جایگزین حکومت وجود ندارد.
حتی در همسایه با اکثریت شیعه ایران یعنی عراق با حوزه هزار ساله نجف، پس از سقوط صدام و سرمایهگذاری زیاد جمهوری اسلامی، اسلامگرایان حکومت را به دست نگرفتند.
اسلامگرایان مصری نه در نهادهای دینی که همه دولتی هستند بلکه عمدتاً در نهادهای خیریه مشغول به فعالیت هستند. بدین ترتیب مساجد و مدارس دینی در جنبشهای سیاسی بیطرفانه کنار خواهند ایستاد. آغاز تظاهرات جمعه هشتم بهمن در قاهره و سوئز و اسکندریه پس از نماز جمعه اصولاً به این معنی نیست که مساجد نقشی در سازماندهی تظاهرات داشتهاند بلکه جوانان و دانشجویان معترض تنها از این محل برای آغاز تظاهرات خود بهره میگیرند.
اسلامگرایی ایرانی قابل صدور نیست
اسلامگرایان در کشورهای عربی اصولاً نمیتوانند مدل روحانیت برای کسب قدرت در ایران را تکرار کنند به چهار دلیل:
۱) دولتهای عربی برخلاف رژیم پهلوی دست اسلامگرایان را برای گسترش شبکههای اجتماعی خود باز نگذاشتهاند و این گروهها بدون کمک خارجی نمیتوانند رشد چندانی داشته باشند؛ حزبالله لبنان بدون کمک مالی ایران یک باره با میلیونها مستمری بگیر ناراضی، سازمانهای اجتماعی ورشکسته و سلاحهای بدون تعمیر و نگه داری مواجه خواهد بود و اکنون به ازای محمولههای صدها میلیون دلاری ایران تابع ولی فقیه است.
اسلامگرایی بخشی از نیروهای حماس نیز نظیر اسلامگرایی حزبالله لبنان، نفتی و ناشی از اشغال است که با بخششهای ولی فقیه سر پا نگاه داشته شده است؛ عطش احمدینژاد برای رابطه با مصر نه برای باز کردن راه جهانگردان ایرانی برای دیدار از اهرام ثلاثه و تمدن چند هزار ساله مصر بلکه برای ارسال کمک مالی به اخوانالمسلمین و تقویت آنها در ساختار سیاسی این کشور بوده است.
۲) مردم و اقشار و گروههای اجتماعی در کشورهای عربی انگاره تحولات ایران را در پیش چشم دارند. بخشی از آنها ممکن است از شعارهای ضد اسرائیلی یا ضد سیاست خارجی ایالات متحده توسط احمدینژاد خوششان بیاید اما در سه دهه گذشته به خوبی ناظر تحولات ایران بودهاند.
نظامیان این کشورها فراموش نکردهاند که خمینی اسلامگرا پس از سقوط شاه سران ارتش را یک به یک اعدام کرد؛ کارکنان دولت در این کشورها میدانند که رژیم خمینی در ادارات دولتی دست به تصفیههای گسترده زد و مخالفان خود را از دم تیغ گذراند. دانشگاهیان، روزنامه نگاران و روشنفکران آنها نیز میدانند که یک حکومت دینی با آزادیهای چهارگانه بیان، رسانهها، تشکلها و اجتماعات چه میکند؛ زنان و جوانان این کشورها تحولات سال گذشته در ایران را به خوبی دنبال کردهاند و صحنههایی که این روزها در یوتیوب و شبکههای تلویزیونی دیده میشود یادآور حرکتهای جوانان ایرانی در سال گذشته است.
تا زمانی که دلارهای نفتی ولی فقیه به جیب بخشی از شیعیان لبنان ریخته میشود آنها سرکوبهای حکومت دینی را نادیده میگیرند و عکس خامنهای و احمدینژاد را بالا میبرند اما درآمد نفتی ایران محدود است و ولی فقیه نمیتواند همه جهان عرب را با این دلارها در اردوگاه اسلامگرایان نگاه دارد.
۳) مردم مصر و یمن و تونس با اسطورههای شیعه ساختهٔ حسینی و مهدوی و علوی پا به میدان شهادتطلبی و مرگباوری، بر ساختن جامعهٔ آرمانی وام القرای جهان اسلام و پیگیری عدالت تخیلی عرضه شده از سوی روحانیت نگذاشتهاند تا تحقق این اسطورهها را به دست نائب امام زمان و روحانیت شیعه بسپارند. ایدئولوژیهای اسلامگرایی در جهان عرب در شرایط امروز نه از رقابت با مارکسیسم و لیبرالیسم بلکه عمدتاً از تعارضهای بینالمللی و منطقهای و فساد حکومتهای دیکتاتوری نیرو میگیرند تا رقابت داخلی با نیروهای دموکرات و طرفدار حقوق بشر، و از همین جهت چاقوی اسلامگرایی در شرایط نسبتاً آزاد و دموکراتیک در چالشهای داخلی بر سر توزیع ثروت و قدرت و منزلت در مقایسه با نیروهای لیبرال دموکرات بسیار کند خواهد بود.
۴) ایدئولوژی اسلامگرا در ایران در زمانی رشد و نمو کرد که مارکسیسم در اوج دوران ایدئولوژیک خود در ایران به سر میبرد و همه الگوهای سرکوب کشورهای بلوک شرق توسط اسلامگرایان نسخهبرداری شد. اما امروز مارکسیسم در کشورهای عربی مثل همه کشورهای در حال توسعه در دوران حضیض خود به سر میبرد و گفتمان حاکم در میان همه جنبشهای اجتماعی بالاخص جنبشهای بر آمده از طبقهٔ متوسط و زیر متوسط شهری گفتمان دموکراسی و حقوق بشر است.
جوانان جویای کار و منزلت اجتماعی نیز مطالبات خود را در شعارها و ایدههای اسلامگرایان برای اجرای شریعت در حوزه عمومی و تبعیض میان روحانی و غیر روحانی مشاهده نمیکنند. سنگسار و حجاب اجباری و شلاق و اعدام حتماً خواسته نیروی حاضر در خیابان در اعتراض به دیکتاتوری نیست.