iran-emrooz.net | Mon, 22.11.2010, 10:10
در موسيقى؛ رشد نكردهايم
گفتگوى ايلنا با همايون خرم
دوشنبه ۱ آذر ۱۳۸۹
در موسيقى؛ رشد نكردهايم چون استادان دلسوز نداشتهايم
همايون خرم نه تنها يك موسيقيدان است بلكه خود بخشى از تاريخ موسيقى و اجتماعى است. همنشينى وى با دو يار قديمى يعنى بيژن ترقى و على تجويدى منجر به ساخت آهنگهايى شد كه ذهن مخاطبان را براى سالهاى دور به خود مشغول مىكند و زمزمهى آنها خاطرات تلخ و شيرين بسيارى را زنده مىكند.
مادر همايون خرم از شيفتگان موسيقى اصيل ايرانى بود و از مقامهاى موسيقى به دستگاه همايون علاقهاى وافر داشت به همين دليل نام همايون را براى فرزند خود انتخاب كرد. خرم در سن ۱۰-۱۱ سالگى به مكتب استاد صبا راه يافت و به دليل استعداد زياد خود در ۱۴-۱۵ سالگى بهعنوان نوازنده چهارده ساله به تنهايى ساز نواخت. بعدها در بسيارى از برنامههاى موسيقى راديو خصوصا در برنامه گلها بهعنوان آهنگساز سوليست ويلن و رهبر اركستر؛ آثارى با ارزش ارائه داد. همايون به موازات فعاليت در موسيقى ايران؛ از كسب علم نيز غافل نبود و در اكثر مراحل تحصيل از شاگردان ممتاز بود. او تحصيلات عاليهى خود را با اخذ دانشنامه در رشته مهندسى برق ادامه داد. سمتهاى ايشان در زمينهى هنر موسيقى شامل: عضو شوراى عالى موسيقى راديو، رهبر اركستر سازهاى ملى، سرپرست اركستر سازهاى ملى، استاد دانشكده موسيقى ملى و هنرستان شبانه، آهنگساز در برنامههاى موسيقى ايرانى و خصوصا برنامه گلها، رهبرى اركستر گلها و سوليست ويلن است.
تعدادى از آهنگهاى خاطرهبرانگيز همايون خرم عبارتنداز: تو اى پرى كجايى، امشب در سر شورى دارم، ساغرم شكست اى ساقى، رسواى زمانه منم، آيا همه شما بىگناهيد، اشك من هويدا شد، بعداز تو هم در بستر غم، ساقى ببين، دل پريشانم ز غم گرفته، خسته دلان و دهها آهنگ ديگر كه همگى بيانگر نبوغ همايون خرم در كار آهنگسازى است.
همايون خرم كه در ضمن تسلط در نوازندگى و بداههنوازى، آهنگسازى خلاق و كمنظير و درعين حال تسلط به ظرايف نظرى و تئوريك موسيقى ايرانى، محققى باارزش است. خرم بعداز ۱۰ سال چشم انتظارى مخاطبانش؛ قرار است ۱۰ و ۱۱ آذرماه ساعت ۲۱ در برج آزادى به صحنه برود. و اين اجرا بهانهاى شد براى يك گفتگوى با خرم.
* براى شروع؛ چرا حدود ۱۰ سال از اجراهاى صحنهاى دور بودهايد و چرا به يكباره تصميم به اجراى صحنهاى گرفتهايد؟
ــ من از صحنه و اجرا دور بودم ولى هيچگاه از موسيقى دور نبودم. به اين دليل كه موسيقى در درون من است و به همين دليل به راحتى نمىتوانم آن را از خود دور كنم. من فعاليت حرفهاى خود را در اين ۱۰ سال ادامه دادم و وظيفهاى كه نسبت به موسيقى داشتم را در اين سالها به درستى انجام دادم. در طول اين ۱۰ سال روى چند آلبوم موسيقى كار كردم. يكى از آنها آلبوم «تنها ماندم» است كه در اين آلبوم هفت قطعه با صداى آقاى اصفهانى اجرا شده است. قطعهى ديگر «رسواى زمانه» نام دارد كه با صداى آقاى قربانى منتشر شده است. اين آلبوم درواقع همان كارهايى است كه در برنامهى گلها اجرا شده است با دو قطعهى جديد كه نتيجهى كار روى اشعار حافظ است. به عقيده خودم؛ من هيچگاه از موسيقى كناره نمىگيرم.
امروز هم بهدليل استقبال شديد مردم؛ تصميم گرفتم به صحنه بروم و دركنار مردم و مخاطبان؛ شاگردانم بسيار علاقه دارند كه من دوباره به صحنه بروم و اجرا كنم.
در هنر و موسيقى بايد عشق باشد اگر عشق نباشد يعنى صورت وجود دارد اما معنا ندارد. در اين راستا باتوجه به آشنايى با موسسه فرهنگى گلچين آواى شرق؛ تصميم گرفتيم يك برنامهى موسيقايى را در شهر تهران اجرا كنم شايد آن را به ديگر شهرها ايران نيز ببريم.
* فكر مىكنيد اجراى قطعات قديمى علاوه بر حس ناستالوژيك براى مخاطبان؛ چه تاثيرى بر روند موسيقى خواهد گذاشت؟
ــ بهنظر من؛ موسيقى خوب داراى دو جنبه است. امروزه بخش اول موسيقى را موسيقى پاپ و سنتى تشكيل مىدهد كه در نوع خودش مىتواند به اندازهى كافى تحرك و تاثيرگذارى داشته باشد ولى بايد اين مساله را مورد بررسى قرار دهيم كه چرا امروز؛ ديگر جوانان به موسيقى پاپ هم اهميت نمى دهند و به سمت موسيقىهاى ديگر گرايش يافتهاند.
بهعقيده من؛ اهل موسيقى در اين امر مهم مقصر هستند. اهل موسيقى بايد كارى كنند كه موسيقى ايرانى جاذبه داشته باشد و جوانان را به سوى خودش جذب كند؛ چراكه هنر بايد آزادانه ارائه شود. اما امروز شاهد اين هستيم كه بهراحتى نمىتوان موسيقى را ارائه داد تا بر دل و جان مردم بنشيند. درواقع هويت فرهنگى فراموش شده است اگر هم اهل موسيقى و هم مخاطبان به شناخت درستى برسند؛ مىتوانيم اين علاقمندى رادر تك تك افراد شاهد باشيم.
بخش دوم در يك موسيقى خوب؛ بخش معرفت موسيقى ايرانى است كه بايد بر مبناى اصالت باشد. در موسيقى اگر معرفت وجود نداشته باشد، بخش اول هم كارايى خود را ازدست مىدهد. درواقع اين دو بخش همديگر را كامل مىكنند.
* در اوايل سال ۸۰ شما يك اركستر تشكيل داده بوديد كه رهبرى آن را بابك شهركى و پيانوى آن را سامان احتشامى عهدهدار بودند اما اجراى شما در فرهنگسراى بهمن لغو شد، چرا دوباره اقدام به راهاندازى آن اركستر نمىكنيد؟
ــ تعدادى از شاگردان من تصميم به اين كار گرفتند. بابك شهركى تعدادى از شاگردان را دعوت و گروهى را تشكيل داد كه اسم اين گروه بهنام خرم نامگذارى شد. سامان احتشامى هم در اين كنسرت با نوازندگى پيانو گروه را همراهى مىكرد. همچنين سالار عقيلى به گروه پيوست و خوانندگى را بهعهده گرفت و كارهاى من را اجرا كرد. اين گروه مىخواست اين راه را ادامه دهد اما چون همه دركنار هم نبودند و در گروههاى مختلف فعاليت مىكردند، مجبور شدند كه بعداز چند اجرا؛ گروه را در وسطهاى راه رها كنند.
* بسيارى معتقدند كه آموزش موسيقى ايرانى بايد سينه به سينه و شفاهى باشد، نظر شما در اين زمينه چيست؟
ــ براى يادگيرى يك سطح و يك عمق وجود دارد كه بايد مطابق با زمان پيش رفت كه به طور اصولى؛ آموزش لازم از همين طريق انجام مىشود. آموزش اصولى موسيقى بايد گام به گام پيش برود يعنى بايد نت و ريتم و ميزان و ....ياد گرفت. ازنظر يادگيرى بهتر است با نت موسيقى آموزش داده شود. اما اين سطح كار آموزش است. عمق قضيه نزد استاد است. استاد بايد معرفت موسيقى را آموزش دهد و كسى؛ عمق موسيقى را دريافت مىكند كه بتواند معرفت را به درستى ياد بگيرد. در آموزش موسيقى؛ گفتار و عمل دركنار هم معنا پيدا مىكنند.
* بسيارى معتقدند كه موسيقى ايرانى همزمان با مناسبات اجتماعى پيش نرفته است؛ بهگونهاى كه تاثير اين مناسبات اجتماعى در اشعار شاعرانى مانند شاملو، اخوان و سياوش كسرايى معلوم است اما اين تغيير مناسبات چرا در موسيقى مشهود نيست؟
ــ موسيقى هميشه بايد جلوتر از مردم پيش برود و هميشه جلوتر باشد. مردم به مرور زمان افكار و عقايدشان تغيير مىكند. موسيقى هم بايد همزمان با اين تغييرها متحول شود. ممكن است از طريق طرز فكر؛ تغيير كرده باشيم ولى هنوز به همان منوال قديم در حوزه موسيقى ماندهايم و اصلا رشد نكردهايم. ما بايد آثارى ارائه دهيم تا اين تغييرات اساسى در آثار موسيقى هم خودش را نشان دهد.
* برنامه گلها متعلق به زمانى بود كه رسانههاى مختلفى مانند تلويزيون و ماهواره نبود. شايد يكى از دلايل معروف شدن اين برنامهها به همين موضوع برمىگردد. شما چه فكر مىكنيد؟
ــ در آن زمان فقط راديو بود كه انسان را مجذوب مىكرد. در طول هفته يكبار آهنگ روز را پخش مىكردند. اما ازنظر من به رسانهى خاصى ربطى ندارد بلكه به افراد برمىگردد. من به اين معتقد هستم كه سخن چون از دل بر آيد بر دل هم مىنشيند. در زمان حال؛ تعداد آثار موسيقى بسيار بالاست ولى بهدليل آنكه به آن اهميت نمىدهند مورد توجه واقع نمىشود. در زمان ما هم اهل موسيقى و هم مردم مشتاق بودند و با علاقه؛ برنامه يا يك اثر را دنبال مىكردند و پيگير بودند. بهدليل آنكه هنرمندان با عشق و علاقه پيگيرى مىكردند؛ كار هم در انتها بازدهى كار خود را داشت.
* وقتى بسيار جوان بوديد، هنرمندى مانند استاد ابوالحسن خان صبا دست شما را گرفت و شما را به برنامههاى راديو دعوت كرد اما هماكنون شايد ديگر چنين شخصيتى براى هدايت استعدادهاى جوان وجود ندارد.
ــ استادانى همچون ابوالحسن خان صبا بسيار كم پيدا مىشوند. استاد صبا با جان و دل و قدم به قدم به من آموزش داد. درواقع امروزه استادان دلسوزى وجود ندارند و در اين رابطه دو طرفه نقش استاد بسيار پررنگتر است و خودش را بيشتر نشان مىدهد. استاد؛ وظيفهى ياد دادن هنر موسيقى را برعهده دارد حتى در زمان استاد صبا؛ استادان بسيارى وجود داشتند اما در پايه و سطح ايشان نبودند. استادانى همچون استاد صبا منحصربفرد هستند. اين چنين استادانى در تربيت هنرى شاگردان نقش اساسى دارند. ازنظر من؛ استادان بايد بذر را بپاشند و منتظر باشند تا آن را درو كنند. چون اين شاگردان؛ استادان فردا هستند و بايد تمامى آموزشها را دوباره به ديگرى منتقل كنند. خوب بودن يك استاد؛ درونى است پس بايد همكارى داشت تا چراغ در عرصه موسيقى خاموش نشود.
* به تازگى خبرى درباره انتشار رديفهايتان انعكاس دادهايد، درباره آن توضيح دهيد؟
ــ رديف اول؛ نواى مهر يك است كه چپ كوك است و مدتها است كه منتشر شده و به تازگى تجديدچاپ شده است و بعدى؛ نواى مهر دو است كه راست كوك است و بسيار مفصل توضيخ داده شده است. من به اين نتيجه رسيدم كه بايد كم كم اين رديفها چاپ شوند. همچنين مىخواهم شور ابوعطا و دشتى را چاپ كنم كه در آن؛ راجع به سه مقام صحبت شده است و ديگرى چهارمضرابهاى من است كه روى ۱۲ مقام و دستگاه كار شده است و بداههنوازىهاى من را شامل مىشود.
گفتگو از: آمن خادمى