iran-emrooz.net | Fri, 12.11.2010, 1:49
خواب سياسى زمستانى!
عباس عبدى/سحام نیوز
جمعه ۲۱ آبان ۱۳۸۹
مخاطب اين يادداشت بخش اكثريت جناح غالب است كه طى چند دهه اخير فعاليت سياسى چشمگيرى داشتند و درست يا غلط در بسيارى از امور ادعاهاى فراوان نيز داشتهاند. ولى اينك كه بيش از همه تاريخ سياسى خود بايد اثرگذارى داشته باشند و ادعاهاى خود را ثابت كنند، در مقابل منفعلترين دوران سياسى خود را تجربه مىكنند، گويى كه جملگى به خواب سياسى زمستانى رفتهاند و هر از چند گاهى بر اثر سير حوادث براى لحظاتى بيدار مىشوند، و در اين بيدارى نيز جز نق زدنهاى موردى يا بهبه و چهچه كردن دايمى كار ديگرى نمىكنند.
امروز و در شرايطى كه همه نيروها و قواى سياسى بايد خود را براى اجراى كمخطرتر طرح هدفمند كردن يارانهها آماده كنند و دولت بيش از هر نهاد ديگر بايد انتظار چنين هماهنگى و حمايتى را داشته باشد، به يكباره و بدون هيچگونه پيشزمينهاى خبر انحلال يك دانشگاه مهم پزشكى كشور اعلان مىشود! و هزاران دانشجو، استاد و كارمند و كارگر دانشگاه را در بهت و حيرت فرو مىبرد. چنين تصميمى حتى اگر بر فرض درست هم بود (كه ظاهراً عموم دستاندركاران پيشين آن را رد مىكنند) دو اشكال اساسى دارد.
يكى اينكه به لحاظ زمانى نامناسب بود و براى اجراى طرح هدفمند كردن بايد از اتخاذ تصميمات تشنجآميز و بحرانزا اجتناب كرد. تصميماتى كه ممكن است تبعات آن با تبعات اجراى اين طرح گره بخورد و يكديگر را تشديد و به صورت تصاعدى نمايان گردد. در اين وضعيت، حتى بايد كوشيد كه اجراى تصميمات مشابهى هم كه در گذشته اتخاذ شده، بطور موقت مسكوت گذاشته شود و براى مدتى به تأخير انداخته شود؛ نه آنكه با انجام كارهاى جديد، هيزم لازم را براى برافروختن هر آتش احتمالى فراهم كرد. آنان كه بارها گفتهاند، صدها سايت و نشريه عليه اجراى طرح هدفمندسازى بسيج شدهاند، بايد بدانند نوشتن صدها يادداشت و مقاله عليه اجراى چنين طرحى، به اندازه اتخاذ يك تصميم مشابه انحلال دانشگاه پزشكى ايران براى اين كار خطرناك و دردسرآفرين نيست.
دومين اشكال به عدم رعايت ويژگى لازم براى تصميم سياسى در اين مورد خاص مربوط مىشود. ويژگى اصلى تصميم سياسى، گذر كردن آن از مجراى مشاركت عمومى است. تصميم سياسى مثل نسخه پزشك نيست كه فارغ از فهم و خواست بيمار نوشته و تجويز شود. تصميم سياسى از خلال مشاركت و گفت و گوى عمومى و با حضور طرفهاى ذىنفع اتخاذ مىشود. آيا تاكنون مقامات تصميمگيرنده خود را به جاى يكى از اساتيد، دانشجويان يا كارمندان دانشگاهى معتبر در پايتخت قرار دادهاند كه وقتى سر كار حاضر مىشوند، بىخبر از همه جا با دستور انحلال دانشگاهشان مواجه شوند؟ در اين صورت چه احساسى به آنان دست مىدهد؟ احساس بىقدرتى و مورد توهين واقع شدن، و سپس عصبانيت و بدبينى اولين احساسهايى است كه به فرد دست مىدهد. اگر كسى معتقد است كه ايران و مردم آن يك ابرقدرت هستند، بايد پاسخ دهد، اين چه ملت ابرقدرتى است كه فرهيختهترين اقشارش نه تنها هيچ نقشى در تعيين سرنوشت خود ندارند، بلكه آنان لايق اين هم دانسته نشدهاند كه از پيش از سرنوشتى كه برايشان مقرر خواهد شد مطلع شوند. چنين رفتارى با مردم اين حس را به آنان مى دهد كه گويى بر يك قايق كوچك نشسته و در درياى بيكران و مواج به اين سو و آن سو فرستاده مى شوند و هيچ قدرت و اختيارى در تعيين مسير زندگى خود ندارند و نمى دانند كه عاقبت در كدام ساحل پهلو خواهند گرفت.
آنچه كه در اين ميان خطاب به اكثريت جناح غالب بايد گفت اين است كه گرچه اين تصميم به تنهايى نيز مهم است، ولى مسأله مهمتر از آن، اين است كه مجموعه سياستهاى جارى در كشور واجد ويژگىهاى مشابه همين تصميم هستند، و كاملاً روشن است كه تبعات و نتايج چنين تصميماتى براى كشور چگونه است و اگر امروز اقدامى موثر براى جلوگيرى از تكرار تصميمات مشابه نشود، در حالى كه قدرت لازم براى آن وجود دارد، در آينده چگونه مىتوان خود را از مسئوليت تبعات آن مبرّا دانست؟ اين جناح در اين زمينه از دو سو مسئوليت دارد؛ از يك سو خواسته يا ناخواسته در ايجاد چنين مديريتى مسئوليت دارد و از سوى ديگر امكان جلوگيرى از تداوم اين وضع را دارد. اين خواب سياسى زمستانى نتائج مطلوبى براى جامعه ايران نخواهد داشت.