iran-emrooz.net | Fri, 24.09.2010, 19:20
انتخابات آزاد ابزاری برای پیشبرد دموکراسی
علی اکبر مهدی
گفت و گو با دكترعلیاکبر مَهدی استاد ممتاز و بازنشسته دانشگاه اوهایو وزلیین و صاحب كتابهای "فرهنگ و سنت های ایرانی" (همراه با التون دانیال)٬ "نوج وانان در خاورمیانه٬" و "جامعه شناسی در ایران" (همراه با علی لهسایی زاده) به زبان انگلیسی و "جامعه شناسی خانواده ایرانی٬" و "فرهنگ ایرانی٬ جامعه مدنی و دغدغه دموكراسی" به زبان فارسی است۔ از دكتر مهدی تحلیل های زیادی در مورد جوانان٬ زنان٬ و سیاست در ایران بصورت مصاحبه٬ مقاله٬ و بررسی كتاب در نشریات دانشگاهی و عمومی بچاپ رسیده است۔
سایت انتخابات آزاد با ایشان در باره چرایی و چگونگی کمپین انتخابات ازاد به گفت و گو نشسته است
در شروع گفت گو مایلم تعریف شما از دوران گذار به دموکراسی در ایران و وضعیتی که ایران هم اکنون در ان قرار دارد را کمی برای ما توضيح دهید؟
دموكراسی یك ساختار سیاسی است كه برای مستقر شدن آن در هر جامعه ای میبایستی یك سلسله شرایط و امكانات فراهم آید. ایجاد این امكانات و شرایط در یك جامعه نیز مستلزم آگاهی٬ اراده سیاسی٬ و زمانی لازم برای پیاده كردن چنین طرحی میباشد. دموكراسی یك محصول حاضر و آماده ای نیست كه بتوان آنرا از جایی تهیه كرد و در جایی دیگر به مصرف رساند. نیز دموكراسی بعنوان یك ایده و اندیشه نیز برای نفوذ و استقرار در یك جامعه نیازمند به زمان برای تطبیق پذیری با فرهنگ و ساختارهای بومی٬ مقابله با ساختارهای مخالف و ستیزنده٬ و آموزش شهروندان و همراه كردن آنها با فرهنگ و ساختار دموكراسی است.
تجربه صد و اندی ساله ایران در شكستن ساختارهای سیاسی سنتی و رویش دموكراسی در كشور نمونه بسیار طولانی از دستیابی به دموكراسی در جهان است. ایران از پیش قراولان چنین همتی در جهان سوم است – یعنی در میان كشورهای آمریكای لاتین٬ آسیا٬ و آفریقا – و متاسفانه بسیار از دیر آمدگان امروز در موقعیتی جلوتر از ما هستند٬ اگرچه ما خیلی زودتر از آنها صاحب ابزارها و دست مایه های دموكراسی٬ مثل مجلس٬ قانون اساسی٬ انتخابات و غیره شدیم.
دو تا از علل متعدده طولانی شدن و پرهزینه شدن فراگرد دموكراسی در ایران سخت جانی ساختارهای سنتی و عدم وجود فرهنگ دموكراتیك در جامعه است٬ گرچه ایندو نیز خود بطور دیالكتیكی بهم مرتبط هستند. مهمترین ساختارهای سنتی كه از ابتدا در مقابل خواست دموكراسی خواهی در جامعه به مقاومت پرداختند پادشاهی و روحانیت شیعه بودند. پس از تصویب قانون اساسی و تاسیس مجلس در دوران مشروطه٬ ساختار تضعیف شده پادشاهی باز سر برآورد و با قبضه ابزارهای سیاسی نوین آنها را مسخ كرد. زمانی فراتر٬ همراهی استعمار و استبداد باعث دگرگونی خاندانی در ساختار پادشاهی شد و همچنان ابزارهای دموكراتیك تحت كنترل قدرت متمركز پادشاهی باقی ماند.
با خروج رضاشاه و رشد احزاب در ایران٬ نهضت ملی شدن نفت و روی كارآمدن دكتر مصدق زمینه مناسب دیگری برای تداوم و رشد دموكراسی در كشور فراهم آورد. كودتای ۲۸ مرداد این فراگرد را دوباره دچار مشكل كرد و كشور را تا مرز تك حزبی و سلطه بلامنازع و خودبزرگ بینانه یك فرد پیش برد. انقلاب بساط پادشاهی را برچید و امید به نهادی كردن جمهوری و دموكراسی را در دلها زنده كرد. جمهوری تاسیس شد٬ قواعد دموكراتیك بیشتری در قانون اساسی جدید وارد شد٬ گروه های فرودستی كه از سیاست بدور بودند در سطح جامعه فعال شدند و اقتدارمندان دوران پادشاهی را خلع ید كردند. لیكن در فرصتی بسیار كوتاه روحانیت توانست یك یك نیروهای سیاسی رقیب را در صحنه دولت آفرینی مات كرده و قانون اساسی مطروحه خود را با اصل ولایت فقیه و حكومت روحانیون مزین كند.
اگرچه همواره بخشی از روحانیون مایل به دگرگونی مشروط كشوردر جهت نوگرایی بوده اند و در دوران مشروطه چندی از آنها با مشروطه خواهان همراه شدند٬ ولی روحانیت مخالف دموكراسی هیچگاه در این دوران گذار آرام ننشست و پس از انقلاب سوار بر موج انقلاب اهداف خود را آرام آرام دنبال نمود. در شش سال گذشته٬ این بخش از روحانیت چهره خود را آشكارتر كرده وبا موفقیت در كنارزدن اصلاح طلبان دینی در یكسال اخیر٬ میرود كه كشور را به قله مطلوب حكومت اسلامی خود برساند. ساختار رسمی جمهوری اسلامی بسرعت در حال تهی شدن از عناصر جمهوریخواهانه ای است كه در قانون اساسی آن گنجانیده شده است. تضاد نهادینی كه در این قانون نهفته بود٬ یعنی همسانی و همنشینی جمهوریت و اسلامیت٬ امروزدارد به نفع اسلامیت حل میگردد.
آنچه كه شرایط فعلی را خطرناك تر می كند رشد فزاینده فضای امنیتی در كشور٬ حذف و تحدید نهادهای مدنی و قبضه این حوزه ها توسط شبه نهادهای كنترل شده توسط دولت٬ انحصار امكانات مالی كشور در دست یك فرد٬ قبضه فرصت های اقتصادی توسط سپاهیان٬ اتحاد روحانیت و نظامیان٬و قبضه خیابان ها توسط عناصرغیرقابل كنترلی كه وفاداری آنها به رهبری بیشتر از تبعیت از قانون است. قامت بلند قانون در كشور لباس ولایت پوشیده و بطور كامل در خدمت فردی قرار گرفته است كه انتخاب و پاسخگویی خویش را به خداوند نسبت میدهد. در چنین شرایطی٬ انتخاب به انتصاب تبدیل شده و دیگر نیازی به استفاده از واژه دموكراسی برای ظاهرنمایی هم لازم نیست.
تصور میکنيد مهمترین تهدیدها و فرصت هایي که با ان روبرو هستیم چیست؟
در حوزه داخلی چهار عامل را تهدید آمیزترین عوامل برای فراگرد دموكراسی در كشور میدانم:
گسترش دامنه نفوذ و كنترل نظامیان٬ انحصاری شدن قدرت در دست یك فرد٬ تداوم و رشد جمعیت لباس شخصی و شبه نظامی در ساختاری كاملا غیر رسمی٬ و گسترش خرافات و افكار ارتجاعی در سطح جامعه. متاسفانه٬ هر چهارعامل با یكدیگر مرتبط بوده و بسا از یك چشمه آب میخورند. حاكمیت جدید برای استقرار و استحكام خویش نظامیان را از پادگانها به خیابانها و ادارات و دانشگاه ها كشانیده است. بنام ولایت٬ یك یك نهادهای تعریف شده در قانون اساسی از محتوی خود تهی شده و در خدمت و نظارت كامل نهاد رهبری قرار گرفته است. تحمیل و كنترل چنین مهندسی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی نیاز به یك بازوی نظامی و امنیتی دارد كه اتحاد بین رهبری و نظامیان را قویتر كرده و باعث امنیتی شدن بیشتر فضاهای اجتماعی در جامعه شده است. در مقابل این تحركات خطرناك٬ جامعه همچنان مقاومت از خود نشان میدهد. برای سركوب این مقاومت حاكمیت به افزایش تعداد و حوزه های اقتدار لباس شخصی ها٬ بسیجیان٬ و نظامیان پرداخته است. اگر شكل سخت افزارانه این سركوب توپ و تفنگ و زندان و اعدام است٬ شكل نرم افزارانه آن پاپولیسم اقتصادی٬ اجتماعی٬ و حتی دینی را بصورت اندیشه های خرافاتی به جامعه تزریق میكند.
در حوزه خارجی٬ تحریم هایی كه امروز در مورد جمهوری اسلامی به تصویب رسیده و در حال اجراست از پیچیده ترین و گسترده ترین تحریم های تاریخ كشور است. دولت های غربی برنامه اتمی ایران را تهدیدی برای منافع خود دیده و برای متوقف یا محدود كردن آن بهر ابزاری متوسل شده اند. اگرچه احتمال استفاده از ابزار جنگ و حمله نظامی به كشور كاسته شده است ولی شبح آن همچنان بر سر كشور سنگینی می كند و متاسفانه سیاست خارجی آقای دولت احمدی نژاد نیز هیچ كمكی به كاهش تنش های مخاطره آمیز برای منافع ملی كشور نمی نماید. اگر ایران نتواند اعتماد دول خارجی را نسبت به فعالیت های هسته ای خود جلب كند٬ بسا كه این تقابل نابرابر كشور را به پرتگاه جنگی خانمانسوز بكشاند. در هر صورت٬ حتی اگر این سناریوها به واقعیت نپیوندند٬ كه امیدواریم چنین باشد٬ هزینه ای كه تاكنون ایران در این مقابله پرداخته است بسیار سنگین بوده و باعث از دست رفتن بسیاری از موقعیت های توسعه ای كشور شده است.
تحلیل شما از انچه تحت عنوان جنبش سبز در ايران اتفاق افتاد چیست؟ و هم اکنون این جنبش در چه مرحله ایی قرار دارد؟ ايا جنبش سبز تمام شد؟
آنچه كه به ایجاد جنبش سبز انجامید تقلب بزرگی بود كه در آخرین انتخابات ریاست جمهوری رخ نمود. خیل عظیمی در اعتراض به این واقعه پا در خیابان ها گذاشتند و خشم خود را بصورت "رای من كو؟" ابراز داشتند. این یك حركت جمعی نیمه سازمان یافته ای بود كه بخش سازمان یافته آن به امكانات اصلاح طلبان دولتی بستگی داشت و بخش سازمان نایافته آن انرژی خودجوشی بود كه در جریان احساسی-سیاسی انتخابات بوجود آمده بود. عظمت و گستردگی این اعتراض هم دولت را به واكنشی شدید و رفتاری نسنجیده كشانید و هم به مخالفان رنگارنگ جمهوری اسلامی٬ كه بعضا نه اعتقادی به جمهوری اسلامی دارند و نه در انتخابات هم شركت كرده بودند٬ شهامت بخشید و آنها را به میدان عمل سیاسی خیابانی كشاند. در هفته های بعد و ماه های بعد مقاومت دوتن از كاندیدها ( آقایان موسوی و كروبی)٬ حمایت دو رییس جمهور سابق (رفسنجانی و خاتمی) و بسیاری از علما بویژه آیت اله منتظری نوعی تفاهم عمومی در تداوم بخشیدن اعتراض عمومی به دولتی كه آنرا محصول یك كودتا میشناختند بوجود آورد. عدم پاسخگویی حاكمیت به این اعتراض٬ واكنش سركوبگرانه و خشونت گرایانه آن٬ و همراهی مردم با معترضان٬ بویژه جوانان و زنان٬ زمینه ساز شكل گیری جنبش سبز شد.
جنبش در چهارده ماه گذشته مراحل سختی را پشت سر گذاشته و شیوه های گوناگونی را برای پیشبرد اهداف سیال و متعدد خویش در پیش گرفته است. در ایران جنبش از حركت های خیابانی آغاز كرد و امروز به تحركات گفتمانی رسیده است. روزهای اول واقعه به واقعه در خیابان ها حضور می یافت و امروز در زمان بندی های متفاوت بیانیه صادر می كند٬ دیدار بین رهبران و چهرهای سرشناس مخالف را ترتیب میدهد٬ نسبت به اخبار و وقایع حیاتی كشور واكنش گفتاری نشان میدهد٬ و به شیوه های مختلف به یاری یاران و همراهان گرفتارش در زندانهای جمهوری اسلامی میرود. اگرچه با محدود كردن و بستن بسیاری از امكانات رسانه ای و كانال های ارتباطی بین معترضین دولت توانسته است كه بخشی از آثار فیزیكی حضور جنبش را از صحنه های اجتماعی حذف كند٬ لیكن این عمل خاكستر بر روی هیزم های خشك و سوزان ریختن است كه دیر یا زود شعله های خشم آن همچو بغضی عظیم در صحنه و فرصتی غیرقابل پیش بینی سربرمی آورد و تر و خشك نظام را با هم می سوزاند – چنانكه این پدیده در روز بعد از تقلب انتخاباتی نمود كرد. بهرحال٬ فعالیت های علنی جنبش در درون روز بروز محدودتر شده است لیكن فعالیت های مجازی آن همچنان قوی است٬ بویژه كه جنبش از هر طرفداری ستادی ساخته كه خود خواسته و خود انگیزانه همچون یك خبرنگار٬ نویسنده٬ سخنگو٬ و مدعی عمل می كند.
در ابتدای امر جنبش از انرژی بیكرانی برخوردار بود و در نبردی خونین با رژیم گرفتار آمد كه امروز بخشی از آن انرژی از حالت فعال خارج شده و دوباره به سكوت و سكون كشیده شده است. بیشك بخشی از آن نیز به ناامیدی و یاس انجامیده و تعدادی از حامیان را برای همیشه از سیاست خارج می كند٬ چنانكه میدانیم كه آمار مهاجران قانونی و غیرقانونی ایرانیان از كشور در یكسال گذشته افزایش یافته است. بخشی نیز قربانی حملات سبعانه نیروهای خودسر و كلاهخود بسر حاكمیت شدند و جان باختند وبخشی دیگر امروز جسم و جانشان در سلولهای جمهوری اسلامی در معرض خطر است. عوامل مختلفی باعث شده است كه جنبش نتواند به نحو بهینه ای از این انرژی عظیم سود جسته و دستیابی به اهداف خود را سرعت بخشد. شاید از عمده ترین این عوامل عدم وجود سازماندهی٬ رهبری٬ برنامه ٬ استراتژی مشخص٬ و امكانات مالی لازم باشد. پرداختن به هریك از این نكات مستلزم فضا و فرصتی دیگر است.
در خارج از كشور٬ جنبش همچنان فعالیت های خود را ادامه میدهد. در فضای مجازی حضوری بسیار فعال دارد و در چند ماه گذشته توانسته رسانه های صوتی و تصویری جدیدی را تاسیس كند. یاران رنگارنگش همچنان تولید گفتمانی و سیاسی می كنند – در مطبوعات می نویسند٬ در كشورهای مختلف سمینارمی گذارند٬ نمایشگاه عكس و نقاشی بپا می كنند٬ یاد یاران از دست رفته را گرامی داشته و بزرگداشت برقرار می كنند٬ و مهمتر از همه اسناد جنایات انجام گرفته در پس از انتخابات را جمع آوری كرده و در سطح بین المللی توزیع می كنند.
با تصویری كه من در بالا بدست داده ام٬ پس معتقد به پایان جنبش سبز نیستم. اما معتقدم كه جنبش بعلت ماهیت سیال و تحولی آن امكان دگردیسی بسیار دارد. گونه گونی اهداف و یاران٬ و عدم وجود سازمان و رهبری متمركز برای ایجاد حركت جمعی تهاجمی منسجم میتواند جنبش را به پریشان رفتاری كشانیده و كارآمدی سیاسی آن را در این مقطع شدیدا كاهش دهد. این امكان در این برهه زمان شاید بیشتر باشد چرا كه حلقه محاصره امنیتی بدور شخصیت های برجسته جنبش مثل آقای كروبی و موسوی روزبروز تنگ تر و خشونت آمیز تر شده است. اگر جنبش نتواند در صورت دستگیری و محاكمه این رهبران واكنش جمعی چشمگیری از خود نشان دهد٬ وارد مرحله شكننده تری میشود كه احتمالا با سرعتی بیشتر یاران دوردست و تصادفی خود را از دست میدهد.
جنبش سبز در دوران گذار چه تاثیراتی بر روند دموکراتيزاسیون در ایران داشته است؟
اثرات این جنبش در فرایند دموكراتیزه شدن كشورچندلایه و چندزمانی است. بعبارت دیگر باید اثرات كوتاه مدت را از اثرات دراز مدت و اثرات آن در حوزه های مختلف اجتماعی٬ سیاسی٬ و فرهنگی را از یكدیگر جدا كرد. در كوتاه مدت٬ جنبش توانست آزمونی دیگر را در بسیج عمومی در جمهوری اسلامی تجربه كند. چنین آزمونی به مخالفان جمهوری اسلامی می آموزد – اگر كه از این تجربه درس بگیرند – كه چه عوامل٬ شرایط٬ و مسایلی میتواند حساسیت جامعه را نسبت به قوانین و سیاست های تبعیض آمیز حاكمیت بر انگیخته و آنها را به حوزه اعتراض عمومی بكشاند. در دراز مدت٬ تجارب و فرآورده های رفتاری و ارزشی این جنبش راهنمای حركات اعتراضی بعدی در جامعه خواهد شد. شاید از عمده ترین ارزشهای شكل گرفته در این جریان كه میتواند تاثیر بسزایی در فراگرد دموكراتیك شدن كشور داشته باشد ارزش گذاری به تكثرگرایی و عدم خشونت باشد. اگر این دو ارزش فرهنگی و سیاسی بتواند جزء لاینفك فرهنگ سیاسی كشور گردد٬ فراگرد دموكراتیك كردن كشور فرسنگها به پیش رفته است. در حوزه هنری٬ یكسال و اندی تجربه جنبش مجموعه وسیعی از آثار هنری و فرهنگی از خود بجا گذاشته و فرهنگ و توشه مقاومت سیاسی در جامعه را فربه تر از گذشته كرده است – آثاری بسا بروزتر و جهانی ترا از آثار و ابزار مقاومت در دوره های قبلی اختناق. از نظر اقتصادی٬ مقاومت جنبش در مقابل سركوب خانمان برانداز هزینه زیادی را هم به نیروهای نظامی و هم به جامعه تحمیل كرده است – امری كه مقامات جمهوری اسلامی نیز بدان اعتراف دارند. از نظر سیاسی٬ جنبش توانست با واكنش خود نسبت به مهندسی انتخابات بسیاری از اسطوره های رژیم را فرو ریخته و چهره خشونت بار و بی مهر و بی عدالت آنرا آشكار كند – شفافیتی كه ریزش زیادی در سنگر یاران رژیم ایجاد كرده است.
اخیرا عده ایي ر باره کمپين انتخابات ازاد در دوران گذار صحبت میکنند ؟ تعریف و برداشت شما از این کمپین چیست؟
من شخصا با این كمپیین آشنایی ندارم٬ لیكن با گفتمان انتخابات آزاد كه دو سالی است بعضی از اعضای اتحاد جمهوریخواهان٬ بویژه آقای سیاوشی و گنج بخش٬ مطرح نموده اند آشنا هستم و مقالات ایشان و گفتارهای آقای شریعتمداری را دنبال كرده ام. از آنجا كه از بنده خواسته بودید پاسخگوی سوالات شما برای پایگاه مجازی "انتخابات آزاد" باشم٬ امروز برای اولین بار این پایگاه را پیدا كرده و با آن آشنا شدم٬ گرچه این پایگاه مشخص نمی كند كه اعضای هیات امنا و كارگزاران آن چه كسانی هستند --- امری كه شرط اول گسترش اطلاعات آزاد و معتبر است. بعضی از مقالاتی كه در این پایگاه بود را بعضا در گویا و دیگر پایگاه ها خوانده بودم و برخی دیگر برایم جدید بود و خواندن چندی از آنها برایم آموزنده.
این کمپین چه تاثیراتي در دموکراسی سازی در ایران دارد؟ و در این مسير و براي شکل گيری با چه مشکلات و يا فرصت هایی روبرو است؟
تاكید و پافشاری برای انتخابات آزاد در كشوری غیر دموكراتیك در هر صورت عملی است مثبت٬ بهر شكل به هر میزانی٬ چرا كه یكی از ابزارهای عملی كردن دموكراسی در هر كشوری انتخاب آزاد و رقابتی برای مناسب سیاسی٬ دولتی-عمومی٬ قضات٬ و روسای امور در نهادهای مدنی است. انتخابات آزاد مشاركت برابر تمامی شهروندان و گروه های سیاسی را در تصمیم گیری برای تعیین رهبران و حتی ارایه راهنمودهای ملی٬ از جمله رفراندوم در مورد مسایل ویژه٬ ممكن كرده و زمینه را برای وفاق ملی و همكاری جمعی فراهم می آورد. "انتخابات آزاد" بعنوان یك شعار در هر نظامی و در هر شرایطی ابزار گفتمانی و سیاسی موثری در پیشبرد كارزار دموكراسی است.
اما باید بیاد داشت كه نه این شعار همه دموكراسی است و نه با داشتن انتخابات میتوان وجود دموكراسی را در كشوری تضمین كرد. ظرافت و كارآمدی این شعار در ارتباط بین دو واژه انتخابات و آزادی است. داشتن انتخابات در كشوری كه در آن آزادی سیاسی احزاب و گروه های سیاسی وجود ندارد٬ چرخش قدرت محدود و انحصاری است٬ انتخابات فرمایشی و مهندسی شده است. این دقیقا پدیده ایست كه هم در حكومت پهلوی با آن مواجه بودیم و هم در حكومت جمهوری اسلامی٬ علیرغم تفاوت های فاحش آنها از نظر قانون اساسی٬ آزادی و تعداد احزاب سیاسی٬ و غیره.
در دو دهه گذشته كارزارهایی برای انتخابات آزاد در كشورهای آسیای مركزی٬ آمریكای لاتین٬ و خاورمیانه شكل گرفته كه فضای سیاسی-اجتماعی را برای مشاركت و رقابت گروه های مخالف در انتخابات ممكن كرده است. بعضی از این كارزارها در پس راندن حزب حاكم و بلامنازع موفق بوده و فضای سیاسی این كشورها را بازگشوده است و در بعضی موارد چنین موفقیتی حاصل نشده است. نكته ایكه در مورد مشكلات پیشرو در كارزار انتخابات آزاد باید مورد توجه قرار گیرد اینست كه امكانات مالی و تبلیغاتی بعضی از این كارزارها از طرف دولت های خارجی تامین می شده است. در بعضی از كشورها كه اشتراك فرهنگی و تاریخی با كشورهای غربی دارند٬ مثلا در اروپای شرقی٬ این حمایت ها چندان مشكل زا نبوده است. در كشورهای اسلامی خاورمیانه٬ با توجه به سلطه تفكرﺗﻮﻃﺌﻪ٬ این امر مشكل زا بوده است. همانطور كه میدانید٬ حاكمیت اصولگرای جمهوری اسلامی در انتخابات اخیر ریاست جمهوری در این زمینه تا آنجا پیش رفت كه دو كاندید انتخاباتی مورد تایید شورای نگهبان خود را بعنوان مامورانی كه از دول غربی پول گرفته و قصد كودتای انتخاباتی برای فراهم كردن زمینه سلطه خارجی داشتند معرفی كرده است. اگر كارزارهای انتخابات آزاد بخواهند در كشورهای اسلامی خاورمیانه٬ بویژه در ایران٬ موفق باشند٬ باید از اینگونه برچسب ها بری باشند وگرنه در فضای موجود بسیار ناموفق خواهند بود.
اساسا تصور میکنید با وجود اين قانون اساسی ایا امکان انتخابات ازاد در جمهوری اسلامي وجود دارد یا تنها پس از سرنگونی امکان برگزاري چنین اتفاقي وجود دارد؟
آری و خیر. در موقعیت فعلی٬ اگر شعار انتخابات آزاد به مفهوم ایجاد فشار به دولت موجود و اجبار آن به رفع موانع انتخابات آزاد باشد٬ این كارزار میتواند بسیار موثر و موفق باشد. برای پیاده كردن چنین شعاری و تاكتیكی٬ دو كارزار همزبان لازم است: كارزار نظری و كارزار عملی. در بعد نظری٬ مفهوم سازی و نظریه پردازی در مورد ماهیت انتخابات آزاد٬ انواع٬ ابزار٬ بسترها٬ عناصر٬ و هماهنگی آن ضروری به نظر میرسد – كاری كه میزانی از آنرا در پایگاه شما میتوان یافت. نیز٬ در بعد نظری٬ برای پیشبرد انتخابات آزاد باید یك یك موانع حقوقی در یك جامعه مشخص شده و در مورد عملكرد محدود كننده و غیر دموكراتیك آنها آگاهی بخشی انجام گیرد.
در بعد عملی٬ موارد تعیین شده حقوقی بالا باید مورد انتقاد قرار گرفته و كارزارهای تغییر آفرین در مورد آنها بوجود آید. گروه های كاری در احزاب و گروه های مدنی باید مجهز به دانش و ابزار تغییر آفرینی در سطح جامعه شده و برای بسیج عمومی در جهت ایجاد فشار برای ملغی كردن این مفاد محدود كننده در قانون اقدام نمایند. مثلا در ایران امروز شما باید در مرحله اول در جهت الغای "نظارت استصوابی" كوشش كنید و پس از موفقیت در این زمینه تلاش خود را معطوف به عملكرد انحصارگرایانه و تفرقه آمیز شورای نگهبان دارید. در مرحله بعدی٬ خود قانون اساسی و محدودیت هایی كه برای كاندیدها میگذارد باید مورد توجه قرار گیرد. این همه زمانی ممكن است كه شما در جامعه ای باشید كه امكان همكاری و گروه بندی سیاسی و مدنی را به شما میدهد. در جامعه ای كه چنین فرصتی در اختیار شهروندان نیست٬ باید ظرفیت عملی ساختارها و ابزارهای موجود را سنجید و بر اساس امكانات تاكتیك های مشخصی را پیاده كرد.
اما چرا خیر؟ در جامعه ای كه قانون اساسی آن امكان حضور گروه های متنوع سیاسی در جامعه را نمیدهد٬ شهروندان را به "خودی" و "غیر خودی" تقسیم می كند٬ و اهمیت ویژه حقوقی و حقیقی برای "خودی" ها قایل است٬ امكان ایجاد انتخابات آزاد اگر غیر ممكن نباشد٬ آسان نیست. آیا باید شهروندان این جوامع آرزوی آزادی را با خود به گور ببرند؟
مطمئنا نه. در این جوامع هم امكان ایجاد انتخابات آزاد هست٬ بشرطی كه گروه های مخالف دولت هم از وزن و اعتباری برخوردار باشند كه دولت را از مواضع رسمی خود٬ علیرغم گزاره های قانوی و سیاسی اش٬ به عقب نشینی وادار كنند و هم بدیل های مطلوبی برای بخش های متنوع جامعه فراهم آورند كه به طرفداران و همراهان آنها افزوده و وزن سیاسی آنها را در جامعه٬ بویژه در مقابل دولت غیر دموكراتیك٬ بالا ببرد. در نهایت امر باید توجه داشت كه انتخابات میدان رقابت بین گروه های مختلفی است كه دارای افكار٬ سیاست ها٬ و طرفداران متفاوتی هستند. هرچه تعداد طرفداران این گروه ها بیشتر باشند٬ امكان موفقیت آنها در انتخابات و گسترش اندیشه ها و سیاست خود در سطح جامعه بیشتر خواهد بود.
از دیدگاه سیاست نظری "انتخابات آزاد" فقط ابزاری برای پیاده كردن دموكراسی است و نه یك بدیل سیاسی برای كشوری دموكراتیك. برای ایجاد ساختارحكومتی٬ میتوان ده ها الگوی سیاسی ارایه داد كه در آن انتخابات آزاد هم وجود داشته باشد. شما امروز در اروپا نظام سلطنتی دارید كه داری انتخابات آزاد است و بر عكس درجمهوری های لیبی و كره شمالی ساختار سیاسی ای وجود دارد كه واژه دموكراتیك را نیز با خود همراه دارد ولی هیچ اثری از آزادی و دموكراسی در این جوامع٬ چه رسد در فراگرد انتخابات٬ نمی یابید. بنابراین باید توجه داشت كه برای ایجاد انتخابات آزاد٬ گروه های سیاسی میبایستی نه تنها "انتخابات آزاد" را بعنوان یك تاكتیك سیاسی در فضای غیردموكراتیك و غیرآزاد پیش ببرند٬ بلكه باید یك الگوی سیاسی بدیل ارایه داده و بتوانند بر اساس آن در جامعه یارگیری كنند. بدون یارگیری سیاسی و افزایش اعضای فعال٬ هیچ حزبی و گروه مدنی نمیتواند دولتی مستقر را از كار انداخته و خود را برای جانشینی آن در انتخاباتی آزاد آماده كند! انتخابات آزاد زمینه و ابزار و فضا و امكانات خود را میطلبد. این زمینه و ابزار و فضا از طریق احزاب سیاسی و جامعه مدنی ایجاد و عملی میگردند. در جامعه ای كه احزاب وجود ندارند٬ یا احزاب بی برنامه و فعال مایشا هستند٬ داشتن انتخابات آزاد هم گره ای از مشكل دموكراتیك كردن جامعه باز نخواهد كرد.
آیا کمپین انتخابات ازاد می تواند گروههای سیاسي را بدون خشونت در یک رقابت منصفانه کنار هم قرار دهد ؟ به گونه ای تمرین تن دادن به یک رقابت و تن دادن به رای مردم باشد؟ انتخابات ازاد تا چه حد به تحزب در ایران کمک میکند؟
بیشك چنین چیزی ممكن است٬ ولی مشروط بر این كه اولا امكان انتخابات آزاد فراهم آید و ثانیا گروه های سیاسی در جامعه خشونت را ابزاری مفید و موثر برای پیشبرد اهداف سیاسی و كسب اقتدار ندانند. در این زمینه٬ دو نكته در رابطه با ایران قابل ملاحظه است: اول اینكه جنبش سبز گفتمان خشونت گریزی و مبارزه خشونت پرهیز را ترویج می كند و تاكنون از توسل به شیوه های خشونت آمیز پرهیز كرده است. این امری مبارك است در فرهنگ سیاسی كشوری كه سه چهار دهه قبل گروه های سیاسی آن خشونت انقلابی را مقدس شمرده و مخالفان آنرا دشمنان خلق میشماردند. دوم اینكه٬ فرهنگ تحزب باید در ایران پا گرفته و ارتقاء یابد. متاسفانه دایما از دولتمردان ایرانی می شنویم كه چون "احزاب در ایران ریشه ندارند" نباید انتظار رقابت سالم حزبی در سیاست داشت. ٬ این گزاره از غلوآمیزترین دروغ های سیاسی در جامعه ایران است كه سیاستمداران تنگ نظر برای توجیه محدود كردن رقابت و یكه تازی سیاسی خود ارایه میدهند. در همه جوامع احزاب پدیده ای نوین هستند و در ایران هم ما سابقه احزاب نسبتا موفقی را در دهه چهل داشته ایم. احزاب زاده شرایط باز و رقابتی هستند. نبود و كمبود احزاب ناشی از فضای بسته و محدودی است كه امكان بروز استعدادهای سیاسی را نمیدهد. انتخابات آزاد بیشك فضای رقابت سیاسی را گسترش داده و به عمیق كردن نهاد حزب در جامعه می انجامد.