iran-emrooz.net | Wed, 28.07.2010, 17:08
ارزیابی کارنامۀ جنبش سبز
علی اکبر مهدی
ارزیابی کارنامۀ جنبش سبز در گفتگو با علی اکبر مهدی
پیمان اصفهانی
جرس: دکتر علی اکبر مهدی معتقد است اگر جنبش هدفی بیشتر از گسترش آگاهی عمومی و موج آفرینی در جامعه دارد، بویژه اگر قصد تغییر قوانین تبعیض آمیز و فساد سیاسی حاكم بر جامعه را دارد، باید از تمركز و قاطعیت تصمیم گیری و هماهنگی گسترده آن از طریق نهادهای بسیج كننده برخوردار باشد۔
دکتر مهدی لیسانس خود را در تهران گرفت و در سال ۱۹۸۳ فوق لیسانس و دکترای خود را در رشته جامعه شناسی در دانـشگاه میـشیگان به پایان رساند. دکتر مهدی پس از پایان تحصیلات به ترتیب در دانشـگاههای دولتی میشیگان، آدریان، مركز ایالت اوهایو، و وزلیین به تدریس جامعه شناسی پرداخت که در دانـشگاه وزلیین علاوه بر داشتن سمت استادی ممتاز به عنوان رئیس دپارتمان جامعه شناسی نیز مشغول به کار بوده است. از دکتر مهدی بیش از صد مقاله و نقد به زبانهای فارسی و انگلیسی در نشریات مختلف تخصصی و غیر تخصصی در زمینه جامعه شناسی، خاورمیانه، و ایران و همچنین سه کتاب به زبان انگلیسی با عناوین "جامعه شناسی در ایران" ، "نوجوانان در خاورمیانه" و "فرهنگ و سنتهای ایران" و کتابی به زبان فارسی به عنوان "فرهنگ ایرانی، جامعه مدنی، و دغدغه دموكراسی" به چاپ رسیده است.
در مصاحبۀ پیش رو ، دکتر مهدی با ذکر این نکته که " تحول جمهوری اسلامی از یك جمهوری دینی به یك حكومت اسلامی با حاكمیت مطلق ولی فقیه و داشتن اختیارات نامحدود از جمله كنترل درآمدهای نفتی و ملی ، حاكمیت فعلی را تبدیل به نوعی دیكتاتوری منحصر به فرد كرده است" اضافه می کند که با این وجود شكاف ها و گسل های داخلی در حاكمیت به اضافه افزایش فاصله دولت و ملت موقعیت بسیار شكننده ای را برای حاكمیت بوجود آورده است كه راهكارهای آسانی برای خروج از آن وجود ندارد و حاکمیت به شدت در حال از دست دادن مشروعیت ایدئولوژیک، سیاسی و کارکردی خویش می باشد. دکتر مهدی معتقد است که به جای توجیه مشکلات جنبش باید با یک دیدگاه آسیب شناسانه در جهت فراهم آوردن شرایط لازم برای تداوم جنبش کوشیده شود .وی معتقد است هر جنبشی نیاز به سازماندهی دارد و موفقیت جنبش در انتقال از موقعیت تدافعی به تهاجمی است . وی عدم وجود رهبری مشخص و سازمان دهی آشكار در جنبش سبز را بیشتر از محدودیت های موجود در کشور ناشی از ماهیت متفرق آن می داند.
دکتر مهدی معتقد است خواست های جنبش سبز آنقدر بنیانی و اساسی است كه به سختی میتوان جنبشی اجتماعی خاصی را یافت كه با آن هماهنگ نباشد، هر چند جنبشهای اجتماعی خاص نباید همكاری خود را با كاهش خواست های خود همراه كنند. استاد جامعه شناسی دانشگاه وزلیین معتقد است حرکت خیابانی، فرهنگی، پارلمانی، چانه زنی در بالا، فشار از پایین، اعتصابات پراكنده و عمومی، نافرمانی مدنی، و غیره همه شیوه های لازمی هستند كه ضرورت كاربرد آنها را مراحل و شرایط مشخص مبارزه تعیین می شود و تدارک فرهنگی باید همراه با افزایش مقاومت مدنی باشد.
دکتر مهدی آفریده شدن صدها الگوی هنری، فرهنگی و سیاسی، زبان و ادبیات مقاومت و همچنین شرکت و هماهنگی میان ایرانیان خارج از کشور که در سی سال گذشته بی سابقه بوده است را جلوه های درخشان حرکت اعتراضی یک سال گذشته می داند. وی " گسترش فرهنگ مدارا و اهمیت بالایی كه این روزها به "كثرت گرایی" داده میشود" را امیدوارکننده برای آینده فضای سیاسی و روشنفكری ایران توصیف می کند.
متن کامل مصاحبه مکتوب جرس با دکتر مهدی در زیر می آید:
یک سال از جنبش اعتراضی سبز می گذرد، در قالب تئوریک بحثهای متنوعی پیرامون جنبش سبز به عنوان جنبش حقوق مدنی ، جنبش نوین اجتماعی ، جنبشی پسا اسلامگرا ، جنبشی در ادامۀ حرکت صد سالۀ ایرانیان برای برپائی قانون و عدالت و پاسداشت میراث انقلاب ۱۳۵۷ و یا جنبشی معلول بحران شدید در انسجام و اتحاد طبقۀ حاکم و..انجام شده است. ارزیابی کلی شما با توجه به کارنامۀ یک سالۀ جنبش از این حرکت چیست؟ در تحلیل جنبشهای اجتماعی چهار عامل وضعیّت نارضايتی عمومی، شبکهی سازماندهی، ايدئولوژی و رهبری جنبش سنجیده می شود، پس از یک سال وضعیت ایران با توجه به چهار عامل ذکر شده چگونه ارزیابی می کنید.
اگرچه وضعیت ایران بی ارتباط با وضعیت جنبش نیست و این دو با یكدیگر مرتبط و بسا هریك تعیین كننده شرایط آن دیگری است، از نظر تحلیلی باید شرایط اینها را ابتدا جدا از یكدیگر و سپس در ارتباط با یكدیگر مورد توجه قرار داد۔ از نظر بین المللی موقعیت ایران نسبت به یكسال قبل بسا شكننده تر و آسیب پذیرتر شده است چرا كه عدم اعتماد كشورهای غربی به برنامه هسته ای ایران به مرحله حساستری رسیده و آنها را وادار به تصویب تحریم های جدیدی هم از طرف شورای امنیت و هم بطور جداگانه از طرف كشورها وا داشته است۔ فشارهای اقتصادی و سیاسی بر ایران بطور فزاینده ای رو به رشد است۔ چهره جمهوری اسلامی و نگاه خارجیان به ماهیت آن نیز هرروز منفی تر شده بطوریكه اخیرا آقای علاالدین بروجردی رييس کميسيون امنيت ملي نیز از این بی اعتباری و كاهش حیثیت جمهوری اسلامی گله مند شده اند۔
از نظر داخلی موقعیت كشور و حاكمیت از وضع بهتری برخوردار نیست۔ كشور با بحران های اقتصادی و اجتماعی و سیاسی بیشتری روبرو است و حاكمیت موجود با سرعت و وسعت بیشتری در حال از دست دادن مشروعیت كاركردی و ایدیولوژیك و سیاسی خویش میباشد۔ سقوط فزاینده مشروعیت سیاسی دولت همراه با شكاف عمیق درون حاكمیت مخالفت با عملكرد و حاكمیت موجود را شدت بخشیده و نارضایتی عمومی را به بیشترین میزان خود در بعد از انقلاب رسانده است۔ شكاف ها و گسل های داخلی در حاكمیت به اضافه افزایش فاصله دولت و ملت موقعیت بسیار شكننده ای را برای حاكمیت بوجود آورده است كه راهكارهای آسانی برای خروج از آن وجود ندارد۔ در عین حال، این وضعیت نافع سلطه ماشین سركوب حاكمیت نیست۔ شواهد گویای آگاهی مجریان و مدیران سركوب از شكنندگی سكوت و ثبات ناشی از آن می باشد۔
آنچه كه این وضعیت ناگوار كشور را با جنبش سبز پیوند میدهد ریزش سریع مشروعیت دولت، ضعف كاركردی و ایدیولوژیك حاكمیت، امنیتی شدن بیش از حد فضای كشور، و سركوب فزاینده ای است كه بعد از انتخابات ریاست جمهوری اعمال شده است۔ میزان دستگیری ها و افزایش كمی زندان ها، به همراه وضعیت اسفبار این دخمه های ستم، روز به روز به بی آبرویی بیشتر نظام و رویكرد بیشتر مردم به ندای اعتراضی و حق طلبانه جنبش انجامیده است۔ علیرغم تمام سركوب ها و بگیر و ببندها، آنچه كه بیشتر باعث پایداری جنبش سبز و هماهنگی و هم آوایی طرفداران آن شده است شدت و سبعیت سركوبی است كه در یكسال گذشته بر جامعه تحمیل شده است۔ متاسفانه، این فضای سركوب و خفقان امكان سازماندهی و ابهام زدایی از مواضع سیاسی جنبش را گرفته و زمینه تفاهم و گسترش آن در داخل كشور را محدود كرده است۔ بیشك جنبش به دنبال فرصت ها و فضا های جدیدی برای پالایش و آرایش و گسترش اهداف و برنامه های خود میباشد – پالایش و آرایشی كه هنوز در جنبش به وجود نیامده است۔
جنبش سبز به صراحت جنبشی سیاسی است اما خصائص جنبشهای نوین مدنی همچون بی ساختاری، رهبری متکثر، رویکرد جامعه محور و،،برای آن شمرده می شود.آیا به نظر شما هنگامی که ما در ایران با یک دولت رانتیرِ متکی بر درآمدهای نفتی و قدرت متمرکز روبرو هستم، امکان دست یافتن به خواستۀ انتخابات آزاد با این خصائص ممکن است؟
منابع مالی مستقل برای دولت ذاتا نباید به استبداد بینجامد۔ رابطه استبداد با نفت در گستره ملی، رابطه ای ثابت نیست۔ دولت های بسیاری هستند كه ساختار اجاره ای آنها به استبداد نینجامیده است۔ وجود نفت در كشورهای اروپایی و حتی آمریكا مانعی برای رشد دموكراسی نبوده است۔ برعكس، استبداد در جوامع زیادی وجود دارد كه دولت آنها هیچ منبع مالی مستقلی جز درآمد های مالیاتی ندارند۔ رابطه استبداد و نفت (اجاره ای بودن دولت) بیشتر متكی به موقعیت تاریخی و سیاسی خاصی است كه در آن این دو عامل بهم متصل می شوند۔ حتی شرایط مشابهی كه در منطقه خاورمیانه به رشد این ویژگی سیاسی- اقتصادی دامن زده است، از استثناها و ویژگی های خاص هر كشوری بدور نبوده است۔ استبداد سربرآورده از انقلاب در ایران امروز نه تنها با استبداد موجود در عربستان سعودی قابل مقایسه نیست، بلكه با استبداد شاهنشاهی هم قابل مقایسه نیست۔ ماهیت هر یك از این استبدادها متفاوت است، اگرچه ساختار اقتصادی اجاره در مورد هر سه صادق است۔
شكی نیست كه دستیابی دولت ایران به درآمد نفتی در شش دهه گذشته یكی از عوامل مهم در پایداری و سخت جانی استبداد در این جامعه بوده است۔ قدرت سیاسی در ایران نیز پس از تاسیس دولت پهلوی كمابیش متمركز بوده است۔ با اینكه بنا بود انقلاب به محو این دو ویژگی ساختاری بیانجامد، متاسفانه دولت ایران هنوز متكی به درآمد های نفتی است و این وابستگی نیاز آنرا به توجه به آرای جامعه و افكار عمومی كاهش میدهد۔ اما بدتر از این موقعیت، سربرآورد استبداد دینی است كه با ویژگی اول گره خورده و ساختار استبداد در ایران را پیچیده تر از كشورهای مشابه كرده است۔ با تداخل دین در دولت بعد از انقلاب ما با شرایط بسیار پیچیده تری از استبداد روبرو هستیم – استبدادی كه هم از سنت تزریق می كند و هم از نوگرایی، هم دین را ابزار حكومت كرده است و هم منابع ملی را۔ ولی وضع امروز ما بسا بدتر از موقعیتی است كه در سه دهه گذشته داشته ایم۔ تحول جمهوری اسلامی از یك جمهوری دینی به یك حكومت اسلامی با حاكمیت مطلق ولی فقیه و داشتن اختیارات نامحدود از جمله كنترل درآمدهای نفتی و ملی حاكمیت فعلی را تبدیل به نوعی دیكتاتوری منحصر به فرد كرده است – انحصار و اقتدار مطلقه ای كه به آنچه حاكمیت اجاره ای نام بردید نزدیك كرده است۔
رهبری و سازماندهی
شما در یکی از سخنرانیهای خود بر نقش رهبری و سازماندهی تاکید کردید، به نظر شما در شرایط سرکوب شدید در ایران که به گفتۀ مهندس موسوی حتی سه نفری که برای پی گیری وضعیت کشته شدگان تعیین شده بودند به سرعت بازداشت شدند، چه راهی برای سازماندهی وجود دارد؟
بیشك شرایط سازماندهی و سامان بخشی برای یك جنبش سیاسی در ایران بسیار سخت میباشد۔ لیكن مشرف بودن به این دشواری ها مشكل عدم سازماندهی و رهبری در یك جنبش سیاسی را حل نمی كند۔ بیشك جنبش در مسیر بسیار سختی قرار گرفته است و عبور آن از گردنه سركوب و رسیدن به مقصود كار آسانی نخواهد بود۔ اما یك دیدگاه آسیب شناسانه بیشتر در جهت فراهم آوردن شرایط لازم برای تداوم جنبش میباشد تا توجیه مشكلات آن۔ هر جنبش سیاسی در حاكمیت غیر دموكراتیك با شرایط سختی روبروست و این خلاقیت و انسجام و اراده جمعی طرفداران جنبش است كه این موانع را برطرف كرده و سلطه خود را بر اوضاع تاسیس می كند۔ تا زمانی كه شرایط عمل برای یك جنبش اجتماعی-سیاسی فقط از طرف حاكمیت تعیین میگردد، جنبش در حالت دفاعی خواهد ماند۔ موفقیت جنبش ها در انتقال از موقعیت دفاعی به تهاجمی است۔ عدم وجود رهبری مشخص و سازمان دهی آشكار در جنبش سبز بیشتر ناشی از ماهیت متفرق آن است تا قصور و محدودیت های موجود در ایران۔ اهداف و سخنگویان جنبش بیش از حد متنوع هستند و این واقعیت را رژیم درك كرده و از دستگیری چند فرد مشخصی كه تا به امروز به عنوان رهبران جنبش شناخته می شوند پرهیز می كند۔ چنانكه یكی از عاملان ولایت در انتقاد از عدم دستگیری "سران فتنه" اعلام می كند كه هدف بطور مشخص جلوگیری از قهرمان شدن آن آنهاست۔ البته، باید بیاد داشت كه شرایط جنبش سبز به قدری سیال است كه به سختی میتوان موفقیت یا شكست تاكتیك های جنبش و دولت را زودهنگام ارزیابی كرد۔ ما نیاز به زمان بیشتری برای ارزیابی فعل و انفعالات سیاسی موجود در ایران داریم۔ بهرحال، لب كلام من اینست كه هر جنبشی در هر شرایطی باید توانایی سازماندهی خود را داشته باشد وگرنه امكان رشد و تداوم خود را كاهش داده و بسا كه صحنه مبارزه را به رقبای جدیدی بسپارد كه فرصت شناسی و مهارت بیشتری در سازماندهی در شرایط سخت را دارند۔
معمولا سه خصیصه و نقش برای رهبری جنبشهای اجتماعی شمرده می شود ایدئولوگ، بسیج کنندگی و مدیریت. با توجه به سرکوب شدید، ممانعت از فعالیت احزاب، دستگیری افراد سازمان دهنده و کاربر خشونت عریان از سوی حاکمیت ، ارزیابی و تعریف شما از رهبری جنبش سبز چیست و در این شرایط چگونه می شود بین بدنه و راس جنبش هماهنگی ایجاد کرد؟
هنوز پس از یكسال از عمر جنبش، ما چهره ثابتی از رهبری جنبش سبز نداریم۔ بیشك آقایان موسوی و كروبی و نیز خانم زهرا رهنورد فعالیت های جهت بخشی داشته اند۔ بیانیه های های پی در پی آقای موسوی و مصاحبه های متعدد حجت الاسلام كروبی و خانم رهنورد هم نقد اقتدارگران را وسعت بخشیده اند و هم در بسیج طرفدران و تداوم بخشی به پیوند آنان یاری رسانیده اند۔ لیكن هم بعلت شرایط سخت سركوب از طرف حاكمیت و هم ماهیت اعتقادی این شخصیت ها و دلبستگی شان به جمهوری اسلامی و نوع تعامل و تقاطعی كه با آن دارند ما هنوز تصویر روشن و منسجمی از رهبری جنبش نداریم۔ البته بسیاری این را به ماهیت و ویژگی جنبش نسبت داده و با ارجاع به نظریه جنبش های نوین در پی توجیه آن هستند۔ این توجهیات از آسیب پذیری جنبش در اثر نداشتن رهبری مشخص نخواهد كاست۔ اگر جنبش هدفی بیشتر از گسترش آگاهی عمومی و موج آفرینی در جامعه دارد، بویژه اگر قصد تغییر قوانین تبعیض آمیز و فساد سیاسی حاكم بر جامعه را دارد، باید از تمركز و قاطعیت تصمیم گیری و هماهنگی گسترده آن از طریق نهادهای بسیج كننده برخوردار باشد۔
رابطۀ جنبشهای اجتماعی و جنبش سبز
رابطۀ جنبشهای اجتماعی خاص فعال در ایران همچون جنبش دانشجوئی، جنبش زنان،جنبش کارگری،..و جنبش عام سبز از بحثهای مطرح در یک سال گذشته بوده است. به نظر شما آیا خرده جنبشهای اجتماعی در شرایط موجود باید خواسته های کلان جنبش سبز را در اولویت قرار دهند و یا اصولا تفاوت و تناقضی میان این خواسته ها و جنبش سبز وجود دارد؟
تجربه تاریخی خرده جنبشهای اجتماعی، حرفه ای، و سیاسی در ایران تحویل خواست های خود به دوران بعد از كسب خواست های عمومی جامعه بوده است۔ این تجربه متاسفانه نتایج مثبتی نداشته است، نه در ایران و نه در دیگر كشورها۔ آخرین تجربه تلخ ما در ایران مشاركت وسیع زنان، كارگران، معلمان، دانشجویان، و حتی اقوام مختلف در انقلاب بود۔ پس از موفقیت انقلاب، روحانیت شیعه قدرت سیاسی را در انحصار خود گرفت و حتی یكی از قدیمی ترین یاران خود، یعنی بازار را هم به تابعیت محض از خود واداشت۔ زنان كه از عمده ترین نیروهای شركت كننده در انقلاب بودند، بویژه زنان عرف گرا، اولین قربانیان این انقلاب شدند۔ نیروهای چپ نیز بطور همزمان حذف شدند، اگرچه شعارها و تعابیر آنها، به ویژه شعار ضدیت با امپریالیسم و آمریكا، به عاریت گرفته شد و ابزاری برای سركوب لیبرالیسم سیاسی در جامعه ایران گشت۔
در عین حال كه همكاری و همراهی جنبش های اجتماعی و قومی و سیاسی و فرهنگی میتواند به دستیابی اهداف ضد استبدادی كمك كرده و سرعت بخشد، لیكن هیچ یك از این جریانات نباید همكاری خود را با كاهش خواست های خود همراه كنند۔ این همكاری ها بعضا استراتژیك و بعضا تاكتیكی است و نباید دستیابی به یكی با نفی دیگر همراه باشد۔ بنابراین هریك از این جنبش ها بطور همزمان باید پیگیر خواست های خاص خود و عام جامعه باشند۔
در مورد تناقض و تناسب بین مطالبات این جنبش ها میتوان گفت كه در جامعه استبداد زده و استعمار زده ایران بیشتر این خواست ها مشترك بوده و حول حقوق اساسی و بشری دور میزنند۔ در عین حال احتمال تنش بین بعضی از خواست های ملی گرایانه و قومی وجود دارد كه در شرایط انتقال سر باز می كند۔ در مرحله مبارزاتی جنبش ها كمتر وارد جزییات شده و امكان اصطكاك كمتر است۔ شما همین تنش ها را در فردای پیروزی انقلاب شاهد بودید۔ جنبش زنان اولین قربانی پیروزی انقلاب بود۔ جنبش های قومی موقعیت بهتریت نیافتند۔ نیروهای سیاسی لیبرال و چپ نیز بزودی قربانی انحصارطلبی روحانیت شدند۔ البته باید توجه داشت كه میزان تنش و اصطكاك و استهلاك رابطه مستقیمی دارد با میزان جزمیت ایدیولوژیك و شناخت شناسانه این جنبش ها۔ در هر حال، در شرایط موجود كه بنیادی ترین حقوق انسانی در جامعه زیر پا گذاشته میشود، راهی جز همكاری و همراهی بیشتر این جنبش ها نیست۔ نیز، تجربه تلخ تاریخی تحویل مطالبات مشخص سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و غیره به كسب مطالبات عمومی را هم نمیتوان فراموش كرد و باید به عنوان عاملی در تعیین شرایط همكاری مد نظر داشت۔
هنر و ادبیات مقاومت
شما پیشتر ذکر کرده بودید که از درخشان ترین نکات جنبش سبز تولید ادبیات و زبان مقاومت است. لطفا در این باره بیشتر توضیح دهید.
اگر جنبش های سیاسی دهه سی و چهل و پنجاه یكی دو ترانه و قهرمان و مجموعه شعری را بعنوان ادبیات مقاومت به جا گذاشتند، جنبش سبز امروز صدها الگوی هنری و فرهنگی و سیاسی جدید آفریده است كه برای مشاهده آنها كافی است كه شما سری به یوتیوب بزنید۔ جنبش اعتراضی جدید از آخرین ابزارهای فرهنگی و سیاسی برای گسترش پیام خود سود میجوید و این در شرایط تاریخی ایران بی سابقه است۔ البته، حضور پررنگ در فضاهای مجازی، شهری، و حتی جهانی نمی تواند جایگزین تحریك و تحول پایدار در لایه های ضخیم سنتی در دورادور جامعه ایران گردد۔ جنبش اعتراضی موجود، و هر جنبش سیاسی دیگر در جامعه ایران، با چالش دستیابی به لایه های سنتی و زیرین جامعه ایران مواجه است و این چالشی كم وزن و بی اهمیت نیست۔
مقاومت مدنی
به نظر می رسد استراتژی جنبش سبز در ایران بر مبنای "تدارک فرهنگی" استوار است. به معنای تولید و انتشار گفتمان دمکراسی، تقویت گسترۀ همگانی و جامعۀ مدنی، نقد سیاستهای رایج، آموزش مدنی و و آگاهی رسانی و.. از سوی دیگر با هم به دلیل سرکوب و عملکرد بی رحمانه و خشن حاکمیت، حرکت و تسخیر خیابان مانند گذشته نمی تواند باشد.به نظر شما چه شیوه های جایگزین اعتراضی را می توان در این شرایط به کار برد.
تدارك فرهنگی پیش شرط هر نوع تحول اجتماعی و سیاسی و فرهنگی در جامعه است۔ اما اولویت این امر نباید ما را از اهمیت افزایش مقاومت در مقابل سیاست های تبعیض گرایانه و تخریبی حاكمیت استبدادی غافل كند۔ رمز پیشرفت فزاینده در پیشبرد تدارك همزمان فرهنگی و مقاومت مدنی است۔ نیز بطور همزمان باید مقاومت را با بسیج عمومی برای فلج كردن ماشین استبداد و تبعیض همراه كرد۔ منظور از بسیج اینجا لزوما انقلاب و تحركات خیابانی نیست۔ حركت های اصلاح طلبانه نیز نمی توانند خود را از كاربرد شیوه های مختلف، حتی تسخیر خیابانی، محروم كنند۔ حرکت خیابانی، فرهنگی، پارلمانی، چانه زنی در بالا، فشار از پایین، اعتصابات پراكنده و عمومی، نافرمانی مدنی، و غیره همه شیوه های لازمی هستند كه ضرورت كاربرد آنها را مراحل و شرایط مشخص مبارزه تعیین می كند و نه اندیشه ورزان اطاق های فكری جنبش ها۔
پایگاه طبقاتی جنبش سبز
تحلیل شما از پایگاه طبقاتی و پراکندگی جنبش سبز چیست؟ آیا این جنبش فراطبقاتی است یا بر طبقۀ متوسط تکیه دارد. آیا طبقۀ کارگر به این جنبش پیوسته است؟
بی شك خاستگاه این جنبش در طبقه متوسط شهری است۔ این بدین معنی نیست كه مطالبات این جنبش بیگانه با نیازهای بخش های قومی و روستایی و جنسیتی، و دیگر طبقات است۔ خواست های جنبش آنقدر بنیانی و اساسی است كه به سختی میتوان جنبشی را یافت كه با آن هماهنگ نباشد۔ مشكل جنبش كمتر در خواست های عمومی حقوق اساسی و انسانی است و بیشتر در تعابیر ایدیولوژیك از این حقوق است۔ اگر امكان تضاد و تقابلی بین این جنبش و دیگر جنبش ها وجود داشته باشد، بیشك با جنبش های كارگری و قومی خواهد بود چرا كه دیدگاه ها و منافع اقتصادی طبقات مختلف گوناگون بوده و بسا در تضاد با یكدیگر قرار گیرند۔ خواست های ویژه اقوام نیز گاه حساسیت های ملی گرایانه را افزایش داده و ایجاد تنش كرده است۔ تا زمانی كه جامعه ایران صاحب یك ساختار سیاسی دموكراتیك نگردد، امكان این تقابل و تضاد ها وجود دارد و كم و زیادش بستگی به شرایط و مراحل انتقال قدرت و مدعیان آن دارد۔
در مورد جنبش كارگری باید گفت كه احساس همدلی بین آن و جنبش سبز وجود دارد ولی سركوب حكومتی، فضای امنیتی موجود، و ابهامات موجود در جایگاه نظری و موقعیت سیاسی جنبش سبز امكان تعامل آشكار بین آنها را كاهش داده است۔
نقش ایرانیان مقیم در خارج از کشور
ایرانیان خارج از کشور در یک سال گذشته فعالیتهای بسیاری در اعتراض به انتخابات و حمایت جنبس سبز انجام دادند. ارزیابی کلی شما از این فعالیتها چیست؟ نقش اپوزیسیون خارج از کشور و رابطۀ آن با رهبری جنبس سبز چگونه باید باشد؟
فعالیت های ایرانیان خارج از كشور در حمایت از جنبش اعتراضی یكسال گذشته هم بی نظیر و هم درخشان بوده است۔ ما در سی و اندی سال گذشته هیچگاه شاهد این گونه همبستگی و پیوستگی و گستردگی رفتاری بین ایرانیان خارج از كشور نبوده ایم۔ من بیشترین امتیاز را در این تحول به نسل جوانی میدهم كه حتی سالهای زیادی را در كشور زندگی نكرده است۔ این جوانان امروز در كشورهای غربی از موقعیت آموزشی و فرهنگی و طبقاتی نسبتا تحسین برانگیزی برخوردارند و سقوط اخلاقی سیاست در ایران امروز و فساد سیاسی حاكم بر جامعه ایران را دون شان كشور اجدادی خود میدانند – كشوری كه انباشته از منابع طبیعی و استعداد های درخشان انسانی است۔ بیشتر فعالیت های این جوانان از نوع هنری (تولید نوار، فیلم، تصویر، پوستر و غیره) ، آموزشی (مقاله نویسی، وبلاگ نویسی، برگزاری كنفرانس و كارزارهای آموزشی، و مصاحبه با رسانه ها)، و سیاسی (ایجاد كارزارهای سیاسی مثل تظاهرات، اعتراض جمعی به حضور مقامات جمهوری اسلامی در سازمانهای بین المللی، و غیره) بوده است و به نظر میرسد كه بیشتر از نوع خودجوش بوده و از هماهنگی زیادی با داخل كشور برخوردار نیست۔ یكی از مهمترین اولویت ها برای تداوم و گسترش و عمق بخشی به این فعالیت ها ایجاد هماهنگی با داخل كشور می باشد۔ از آنجا كه جنبش در داخل كشور هنوز از سازمان و رهبری مشخصی كه بتواند بطور سازمان یافته طرفداران خود را هدایت كند برخوردار نیست، این هماهنگی بسختی میسر خواهد شد۔ نیز تنوع دیدگاه ها و گروه هایی كه جنبش سبز را همراهی می كنند این امر را مشكل می كند۔
در مورد ارتباط رهبری جنبش با خارج از كشور نیز مشكلات ذكر شده خودنمایی می كند۔ نیز باید در نظر داشت كه نوع وابستگی و گرایش های دینی و سیاسی و اجتماعی گروه های سیاسی خارج از كشور بسیار متنوع تر و متضاد تر از الگوی سیاسی و ایدئولوژیك رهبران فعلی جنبش در درون كشور است۔ بخشی از این تمایز ناشی از درونی و برونی بودن آنها و امكانات و محدودیت و فرصت های متفاوتی است كه در اختیار آنهاست و بخشی ناشی از ماهیت سیاسی و اعتقادی آنهاست۔ رفع مشكلاتی كه ناشی از درون و برون مرزی بودن است بسیار آسان تر از مشكلات اعتقادی است۔ آنچه كه ما را نسبت به حل مشكلات نوع دوم امیدوار می كند افزایش فرهنگ مدارا و كاهش تب و تاب انقلابی بودن در بخش های مختلف جامعه ایران، بویژه در میان مخالفان دولت، است (بغیر از حاكمیت كه هنوز از انقلابی بودن به عنوان ابزاری برای تحكیم سلطه و دفع و نفی مخالفان استفاده می كند۔)۔ گسترش فرهنگ مدارا و اهمیتی بالایی كه این روزها به "كثرت گرایی" داده میشود ما را نسبت به آینده فضای سیاسی و روشنفكری ایران امیدوار می كند۔ بیشك حضور گسترده ایرانیان در خارج از كشور و تجربه عینی فضاهای دموكراتیك در غرب در گسترش این گرایشات موثر بوده است۔