iran-emrooz.net | Sun, 13.06.2010, 23:15
درخت بىاعتمادى ميوه عدم تعلق را بار مىدهد
سيروس سازدار/پارلمان نیوز
متن كامل نطق ميان سيروس سازدار، نماينده اصلاحطلب مردم مرند و جلفا در مجلس شوراى اسلامى در جلسه علنى ۲۱ ارديبهشت بدين شرح است:
سلام و درود مىفرستم به روان پاك بنيان گذار نظام مقدس جمهورى اسلامى امام خمينى(ره) و آرزوى سلامتى و طول عمر باعزت براى رهبر معظم انقلاب اسلامى و دلسوزان نظام اسلامى ايران.
در بزرگترين بزنگاه جمهورى اسلامى در سى سال گذشته قرار داريم. قرار بود پايبند قانون و مقررات باشيم و كشور را بر اساس قانون كه اجماع عمومى است به پيش ببريم.
در ۵ سال گذشته آنچه به عنوان ميثاق عمومى و چراغ راه آينده بود به هيچ انگاشته و برنامه چهارم توسعه را كه حاصل كار كارشناسى با هزاران ساعت كار مفيد بود عملاً كنار گذاشتهايم.
بر اساس سند چشم انداز ۲۰ ساله قرار بود در جايگاه مشخص و تعريف شده باشيم. نه تنها به اين سمت حركت نكرديم بلكه از نقطه اى كه ايستاده بوديم نيز دور شديم.
پاسخگو و مسئول اوضاع پيش آمده كيست؟ آيا مجلس به عنوان قوه نظارتى به وظيفه خود عمل كرده است؟ مسئوليت ما و ديگر افراد مسئول چيست؟
در يك نگاه ساده بى آنكه زحمت موشكافىهاى محققانه به خود بدهيم، تنها با لمس واقعيت زندگى در صف مترو يا در داخل يك تاكسى و يا ايستادن در صف نانوائى و ساير فضاهاى عمومى ديگر يك مسئله به عنوان مخرج مشترك همه محيطهاى اجتماعى، به عنوان عمدهترين مسئله مردم به شكل آزاردهندهاى نمايان مىشود؛ كاهش روزافزون نشاط عمومى، اميد به زندگى، احساس رضايت و افزايش ىأس و نااميدى و شكايت از وضع موجود. و در نتيجه بروز آسيبهاى اجتماعى و ايجاد وسيع تبعات آن و حركت آن به طور وحشتناكى در يك مسير صعودى، اما در برابر اين وضع اسفبار چه كسى مسئول است؟
با صداى بلند بايد تكرار كنم تا مگر كسانى كه مستى قدرت، آستانه تحريك شنوايى و بينايى و قدرت فهم و ادراكشان را كر و كور كرده و مصداق بارز «ختم اللّه على قلوبهم» شدهاند نيز شايد بشنوند؛چه كسى مسئول است؟ در برابر سفرههاى فقرزده مردم، چهرههاى افسرده مردم، ىأس وحشتناكى كه چون خورهاى جامعه را از درون مىپوساند، گسترش سرطانى اعتياد، زوال اخلاق و ترويج دروغ و نيرنگ و ريا و بى اعتمادى، آخرين بيراهههاى است كه بازگشتى ندارد، چه، اعتماد آخرين و اصلى و مهمترين پلى است كه مىتواند آسيب ببيند، زيرا درخت بىاعتمادى، ميوه بى اعتنايى و عدم احساس تعلق را بار مىدهد و اگر روزى افراد يك جامعه، مخصوصاً جامعه علمى، معلمان، دانشجويان و جوانان و البته كارگران دچار بىاعتمادى و بىاعتنايى و بىتعلقى نسبت به نظام ارزشى، اخلاقى، اجتماعى و سياسى آن جامعه شوند، آن جامعه توان دفاعىاش را در برابر كمترين تهديدها از دست مىدهد حتى اگر پيشرفتهترين سلاحهاى نظامى را داشته باشد.
واقعاً چه كسى مسئول است؟ آنانكه علىرغم شعارهايشان به سفرههاى مردم بىاعتنا هستند، نخست با طرد نخبگان از عرصه تصميم گيرىهاى مهم اقتصادى و اتخاذ تصميمهاى اقتصادى نامطمئن در فضاهاى پرتنش سياسى و كور كردن و تنشزايى در عرصه بينالمللى با به زبان آوردن جملات نسجيده، غيرعلمى و دور از عقلانيت ديپلماتيك و به انزوا كشاندن ملت بزرگ ايران در عرصه جهانى و سرازير كردن سيل تحريمهاى اقتصادى و سوزاندن فرصتهاى سرمايهگذارى و بسترهاى اشتغال آفرينى با ساختن تصويرى امنيتى از فضاى كشور و تحويل گلوگاههاى اقتصادى كشور به افراد خاص و اختصاصىسازى به نام خصوصى سازى و انتصاب بىحد و حصر افراد خاص با روحيات امنيتى در مديريت خرد و كلان كشور و اقدامات غيرقانونى و غيرعقلانى بىشمار ديگر گرد فقر را به سفره زندگى مردم مىپاشند و سپس نان خود مردم را به خود آنان به نام سهم عدالت قرض مىدهند و با توپخانه تبليغاتى تكگو و بىرقيب رسانه به اصطلاح ملى با لحنى اربابانه خود را ولىنعمت مردم مىشمارند.
آرى آنان مسئول هستند و هر آنكه در هر مقامى در برابر اينها سكوت اختيار مى كنند علىالخصوص نمايندگان مردم كه گاه فراموش مىكنند فرموده امام راحلمان را كه «مجلس عصاره فضايل ملت است» و «مجلس در رأس امور است».
روى سخنم با مسئولين اجرائى مملكت است. جامعهاى نمىتواند دغدغه پيشرفت و توسعه را داشته باشد اما مغزهاى علمى جامعه را با سوء ظنها و تماميت طلبىهاى جناحى و توهمهاى ايدئولوژيك و با اسم بازنشستگى از دانشگاه اخراج و از عرصه تصميمگيرى كنار بگذارد. دانشگاهيان ما روزى نيست كه از سوى صاحبان قدرت تهديد نشوند و در معرض اتهامات پوچ و نامربوطى مثل ليبرال، سكولار و غيره و غيره نباشند.
امروز بداهت اين اصل مورد ترديد هيچ انسان بىغرضى در جهان نيست كه قلب تپنده پيشرفت و توسعه همه جانبه در هر جامعه دانشگاه است، دانشگاهى كه زنجيره غرضهاى سياسى، دعواهاى جناحى و توهمات پوچ و علمستيز ايدئولوژيك را به پاى خود نبينند.
آقايانى كه فلسفه خواندهايد به جاى من شما از وزير علوم بپرسيد: سكولار يا ديندار بودن يك استاد دانشگاه را به چه معيارى سنجيده ايد؟ غير از آنكه در زندگى خصوصى آنها تجسس كنيم. البته معيار نادرست و ضد منطق «هر كه با ما نيست، منتقد ماست، پس سكولار است»، نيز اخيراً چراغ راه و مبناى حركت شده است.
آيا اين خلاف منطق جذب حداكثرى نظام اسلامى نيست؟ مگر بزرگان ما بر آزادى بيان حتى براى گروههاى غير اسلامى تأكيد نمىكردند؟ چه شده است كه امروز به بيت شريف امام (ره) نيز رحم نمى كنيم.
و كلام آخر از مغالطههاى غرض آلود روزگار ما ايجاد تقابل تبليغاتى بين دو حق و ارزش انسانى، يعنى «آزادى و عدالت» است.
شعار انقلاب اسلامى مگر «استقلال» «آزادى» «جمهورى اسلامى» نبود؟ آيا در اين شعار، اعتقادى به عدالت نبوده است؟ پاسخ من اينست: هر زمان و در هر جامعه اى اگر انسان مجبور به انتخاب يكى از دو حق آزادى يا عدالت! شود با صداى بلند مىگويم آن لحظه لحظه شوم است زيرا آن انتخاب فريبى بيش نيست در جهت منافع حاكمان، بدون وجود فضاى آزاد، نقد و آزادى پس از بيان، همانكه شما آزادى حداكثرى مىناميد، سرابى بيش نيست.و نيز در فضاى نابرابر، آزادى براى بالاترهاست.
براى تحقق عدالت بايد نخست فضاى باز سياسى ايجاد شود و سنگينى فشار و تهديد را از دوش احزاب و جامعه علمى منتقد برداشته، مجال نشر را به ايده و نظر مخالف خود در مطبوعات و رسانهها بدهيم. رسانه ملى بايد به رسالت اصلىاش كه انعكاس ديدگاههاى همه جريانهاى فكرى جامعه است عمل كند، نه آنكه در سياستهاى داخلى افراط گرايى را ترويج داده و هركس را كه دلسوز مملكت و نظام بوده و در گذرگاههاى خطير امتحان پس داده است را با انواع انگها و تهمتها كنار زده و سياست حذف رقيب را در دستور كار قرار دهد و با زدن اتهاماتى سخيف به شخصيتهاى تأثير گذار در سى سال گذشته اين فرهنگ شوم را رواج دهد.
بعنوان يك سرباز انقلاب و نظام جمهورى اسلامى كه بهترين سالهاى عمرم را فداى اين انقلاب كردهام هشدار مىدهم آخرين فرصتها را براى بازسازى و جلب اعتماد مردم از بين نبريم و دست دوستان نظام و ياران واقعى امام و انقلاب را نبنديم كه اگر چنين شود دست كسانى را باز گذاشتهايم كه كوچكترين تعلق و تعهدى به انقلاب ندارند و تيشه به ريشه مملكت و نظام مىزنند خوف آن دارم از مراكزى كه وظيفه تزريق علم و تقوا و بزرگوارى به جامعه هستند با تحت تاثير قرار گرفتن از مراكز قدرت و ثروت از انجام وظيفه خود بازمانده در صورتى كه جامعه ما نيازمند افرادى است كه علم را توأم با تقوا، بزرگى را همراه با بزرگوارى و عزت نفس را همراه با بزرگ منشى و گذشت را بدور از انتقام پيشه خود قرار دهند.
خدا را شاهد مىگيرم در اين موقعيت حساس آنچه وظيفه دارم و حق نمايندگى ملت ايجاب مىكرد را بيان كردم، تو خواه پند گير خواه ملال.
والسلام عليكم و رحمه الله