يا زينب

به نام ات سكه مى زنند
خبر دارى؟

به نام ات خطبه مى خوانند
تا ستمگرى را ترويج دهند
خبر دارى؟

يا زينب،
فراموش كرده اند جوهره ى ظلم ستيزى را در
خطبه ى دادخواهى تو
و خطبه مى سرايند به نام تو
اما به كام خويش
خبر دارى؟

يا زينب،
به نام ات آدم مى كشند
و زندان مى سازند
خبر دارى؟

يا زينب،
زندانيان، تو را به نام مى خوانند
تا بارى ديگر شاهدى بشوى بر ستمگريها
و روايت كنى شقاوت انسان بر انسان را
صداى آنها جهان را پر كرده است

يا زينب ،
بارى ديگر خطبه اى بخوان
و ذكر مصيبت كن
وبگو از مظلوميت اسيران
كه تشنه لب در انتظار جرعه اى از جام آزادى
چشم به راه معجزه اى پشت درهاى بسته
نشسته اند .

يا زينب،
آسمانى كه ديدن آن
و رها كردن پرنده ى آرزو
به سوى آن را ممنوع كرده اند
در خطبه هاى تو
پر از ستاره است
اما اسيران ما چشم بند دارند
و ستاره ها را نمى بينند

يا زينب
خطبه سرائى را بر اهل علم و انديشه
حرام كرده اند
لب خاموش و
تشنه لب مى ميرند
و در خفا خاك مى شوند
خبر دارى؟

نمى خواهى بارى ديگر
از اين مصيبت
بسرائى؟
خواهران و برادرانت را
به جرم شرح مصيبت
از سقف آويزان مى كنند
به نام تو
خبر دارى؟

يا زينب،
مى گويند اگر تو نبودى
حق بر باطل پيروز نشده بود
خود را حق نام نهاده اند و
همه ى كسانى را كه داد خواهى مى كنند
باطل
خبر دارى؟

يا زينب،
ببين كار مكتب و مذهبى كه
بر پايه ى دادخواهى تو
جان گرفته
به كجا كشيده است
روا مى دارى به نام اين مكتب
جاى عشق را با نفرت عوض كنند
راه بر بال پرواز ببندند
و تو را خرج كنند
درراه سركوب زنانگى؟

يا زينب،
از زبان تاريخ و اسطوره شنيده ايم
تو جهانى را از ظلم و بيداد خبر كرده اى
و خطبه هايت بسترى شده است
براى نشو و نماى يك مكتب
كه بسيار پيرو دارد
اينك مكتبى را
كه بر كلام فصيح يك زن
استوار شده است
درمسير ستيزه جوئى با زن
از ذات و جوهره اش
تهى كرده اند
خبر دارى؟

بارى ديگر خطبه اى بخوان و
اين بار از آن ستمها بگو
كه به نام تو
بر مظلومان روا مى دارند
يا زينب...

برگرفته از جرس