سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ - Tuesday 3 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 05.04.2010, 10:18

نگاه انتقادى زمينه ساز تحول در علوم انسانى


خراسان

خراسان - دوشنبه ۱۶ فروردين ۱۳۸۹
بحث تحول در علوم انسانى مدت هاست مورد توجه انديشمندان دلسوز و عالمان آگاه قرار گرفته است. سال گذشته نيز رهبر انقلاب اسلامى در چند سخنرانى بر استخراج مبانى علوم انسانى از قرآن تاكيد كردند و از قرآنى كردن اين علوم سخن گفتند. دكتر منصور ميراحمدى عضو هيئت علمى دانشگاه شهيد بهشتى و از طلاب فاضل حوزه علميه قم، در نوشتارى كه در سايت دفتر حفظ و نشر آثار آيت ا...خامنه اى منتشر شده است، به تحليل وضعيت علوم انسانى در ايران پرداخته و راه كارهايى براى تحول ارائه كرده است. اين نوشتار كه با هماهنگى نويسنده منتشر مى شود از نظر شما مى گذرد. گروه انديشه
در توصيف شرايط كنونى علوم انسانى در ايران، مى توان گفت اگر اين علوم در شرايط بحرانى نباشد، دست كم در وضعيتى هست كه هويت آن به طور جدى زير سوال قرار دارد؛ به بيان ديگر پرسش هاى اساسى در برابر هويت اين دانش و هم چنين مباحثى درباره چگونگى كاربرد آن مطرح مى شود.

مفهوم شناسى «علم دينى»
در اين كه داراى «علم دينى» هستيم، ترديدى وجود ندارد، با اين حال لازم است «علم دينى» تعريف شود. مقصود از «علم دينى» علمى است كه گزاره ها، نظريه ها و قوانين آن همگى برگرفته از متون و منابع دينى باشد، يعنى از متون و منابع دينى به دست آمده باشد و اين نتيجه منطقى گزاره ها و آموزه هايى است كه در متون دينى وجود دارد. اين گزاره و آموزه ها در قالب نظريه هاى علمى صورت بندى و تدوين مى شود كه نتيجه آن؛ علمى است كه مى توان از آن تحت عنوان «علم دينى» ياد كرد. اين تعريف رايج است و با اين تعريف به طور قطع داراى علم دينى هستيم. مى توان علومى مانند فقه و كلام و ديگر علومى كه به طور مستقيم از منابع و متون دينى تغذيه مى شوند و گزاره هاى خود را با اين متون مستند مى كنند، علم دينى ناميد و ظاهرا در اين زمينه، ترديدى وجود ندارد.
اما در تعريفى ديگر كه از تعريف نخست فراتر است، اين نكته در نظر گرفته مى شود كه بعضى از علوم كه به نوعى با دين ارتباط پيدا مى كنند و اعتبار خودشان را از اصول و آموزه هاى دينى مى گيرند، اين اعتبار و حجيت آن ها به اين دليل نيست كه لزوما گزاره هاى اين علوم از خود متن دين استخراج شده، بلكه ممكن است گزاره ها و نظريه هاى يك علم به وسيله عقل بشر به دست آمده و صورت بندى شده باشد، اما اگر اين اصول و گزاره ها از سوى متون و آ موزه هاى دينى تاييد شد و اعتبار و حجيت يافت، از اين منظر نيز مى توان نوعى استنادسازى كرد. از اين رو، مى توان اين علم و نظريه را علم و يا نظريه دينى ناميد.
اين معنا، معناى وسيعى در علم دينى است كه در بحث علوم انسانى متعارف، به اين معنا و رويكرد توجه مى شود؛ براى مثال مى توان شاخه هايى از علوم انسانى را به معناى عام آن، شامل دو دسته علوم اجتماعى و غيراجتماعى در نظر گرفت؛ علوم سياسى، اقتصادى و اجتماعى از جمله علومى هستند كه در طول تاريخ از آن ها صورت بندى هايى انجام گرفته و گزاره ها و نظريه هاى علمى مطرح شده است؛ اگر اين گزاره ها و نظريه ها را بتوان مستندسازى و استنادهاى آن را با دين پيدا كرد و به اصطلاح سره از ناسره را براساس دين تشخيص داد، به اين معنا هم مى توان علوم انسانى را مستند به دين كرد و از علم دينى در علوم انسانى سخن گفت.در مورد تفاوت هاى ميان مبانى علوم انسانى اسلامى و نمونه غربى آن، تمايزات متعددى مى شود در نظر گرفت كه مهم ترين تفاوت ها را مى توان در مبناى معرفت شناسى اين علوم مشاهده كرد. علوم انسانى به معناى جديد آن در غرب كه حاصل انديشه و فكر دوران مدرن است، علومى است مبتنى بر دريافت و برداشت نوعى از عقل كه از آن با عنوان «عقل فردى» و يا «عقل خود بنياد» و تعابيرى مشابه ياد مى شود. بر اين اساس علوم انسانى مدرن و در دوران مدرن، علومى هستند كه عقلانى و مبتنى بر عقل بشر هستند، اين عقل را هم، عقل خودبنياد و بى نياز از عقل متعالى و آسمانى مى دانند، اما در علوم انسانى دينى يا علوم انسانى كه مبتنى بر دين قرار مى گيرند به طور طبيعى اين عقل، عقل خودبنياد نيست؛ عقلى است كه نيازمند مددرسانى وحى است؛ عقلى است كه منبعى فراتر از خود به نام وحى را به رسميت مى شناسد؛ عقلى درون دينى است، از اين رو با چنين نگاهى به عقل مى توان گفت علوم انسانى مورد قبول دين، علومى هستند كه براساس اصل مغايرت نداشتن عقل و وحى بنا شده است.

استخراج مبانى علوم انسانى از قرآن
همان طور كه پيش تر نيز اشاره شد، در مورد استخراج مبانى علوم انسانى از قرآن بايد گفت اين امر به چگونگى تعريف علم دينى بستگى دارد، چنان چه تعريف نخست در نظر باشد، مى توان اظهار كرد كه مبانى علوم انسانى و متون دينى از آيه هاى قرآن كريم قابل استخراج است، اما پاسخ به اين پرسش در مجموع مثبت است، چنين چيزى امكان پذير است، براى مثال، سياست از منظر و ديدگاه قرآن تشريح شود.براساس نگرشى كه قرآن به سياست، اقتصاد، فرهنگ و ساير مقوله ها دارد، استخراج مبانى علوم انسانى از قرآن كريم امكان پذير است. با وجود اين انجام اين امر نيازمند روش شناسى متناسبى است و روش شناسى متناسب هم چيزى جز روش تفسيرى نيست كه اين روش، گونه هاى مختلفى دارد، براى مثال، در تفسير قرآن كريم، تفسيرهاى مختلف قرآن به قرآن، تفسير موضوعى، تفسير اجتهادى و تفاسير ديگر وجود دارد.

در حقيقت به نظر مى رسد باتوجه به طرح روش شناسى هاى جديدى كه صورت گرفته است، با استفاده از قابليت هايى كه بعضى از اين روش ها دارند، مى توان روش هاى تفسيرى را بازسازى كرد و به وسيله آن به پرسش هاى امروزى بشر از ديدگاه قرآن كريم پاسخ داد.


وضعيت علوم انسانى در ايران
به طور كلى پرسش ها در مورد علوم انسانى را مى توان در يك طبقه بندى كلان به دو دسته تقسيم كرد؛ دسته نخست از اساس هويت و مبانى معرفت شناختى علوم انسانى پرسش مى كنند، براى مثال اين پرسش كه آيا علوم انسانى برخاسته از سنت فكرى ايرانى است؟ اگر تناسبى با بنيان ها و سنت فكرى ايرانى ندارد، چگونه مى توان مبانى و پيش فرض هاى اين علم و دانش را براساس مبانى و اصول سنت پيش فرض ايرانى، نقد و بررسى كرد؟ پرسش هاى مطرح شده در اين زمينه، پرسش هاى ناظر بر هويت و مبانى هويتى علم و دانش ناميده مى شود.

دسته دوم از پرسش ها، صرف نظر از ناسازگارى هايى كه بعضى از اين علوم به لحاظ مبنايى با سنت فكرى ايرانى پيدا مى كنند، ناظر بر مسائل كاربردى است؛ براى مثال آيا دستاوردهايى كه اين علوم و دانش ها دارند، قابليت پياده شدن در ايران و جامعه ايرانى را دارند يا خير؟ آيا اساسا اين علوم قابليت كاربردى شدن را دارند يا خير؟ پرسش هاى مطرح شده در اين زمينه، فرض را بر كاربرد علوم مى گيرد، يعنى انطباق اين دانش ها را با جامعه ايرانى مورد پرسش قرار مى دهد.

نگاه به علوم انسانى بايد دست كم باتوجه به اين كه برچه اساسى و از چه زاويه اى به اين علوم نگريسته شود، دقيق و تصحيح شود كه به اعتقاد بنده اين تصحيح نگاه از مهم ترين مسائل است.علوم انسانى داراى يك جنبه عقلانى و يك جنبه فرهنگى است؛ جنبه عقلانى مربوط به دستاوردهاى عقل بشر است و اگر از اين حيث به علوم انسانى نگريسته شود، مى توان آن را به عنوان يك علم جهان شمول در نظر گرفت، در اين صورت مى توان اظهار داشت اين علوم در همه جوامع و از جمله جامعه ايرانى، قابليت پياده سازى را دارند. اما اگر از زاويه فرهنگى به علوم انسانى نگاه شود، مى توان دريافت كه اين علوم، در يك زمينه فرهنگى متناسب با جوامع غربى شكل گرفته اند، بنابراين هنگامى كه از زاويه فرهنگى به اين علوم نگاه مى شود، متوجه به وجود آمدن مشكلاتى در جوامع اسلامى و در جامعه ايرانى مى شويم؛ پس در گام نخست بايد زاويه ديد درباره اين علوم مشخص شود.

شرط نخست، داشتن يك نگاه انتقادى به علوم انسانى است؛ يعنى نه پذيرش مطلق و نه طرد مطلق اين علوم. زيرا چنان چه از زاويه عقلانى به علوم انسانى نگريسته شود، نمى توان آن را به طور كامل طرد كرد. از سوى ديگر از ديدگاه فرهنگى نيز نمى توان به طور مطلق آن را پذيرفت، اما با نگاه انتقادى به علوم انسانى، ضمن اين كه اين علوم دستاورد عقل بشر تلقى مى شود، با مبانى فكرى و فرهنگى جامعه ايرانى نيز نقد و تحليل مى شود تا بتوان از نقاط قوت آن استفاده كرد و نقاط ضعف آ ن را كنار گذاشت؛ بنابراين تا چنين نگاه و رويكردى نباشد، علوم انسانى متناسب با سنت و زمينه هاى فكرى و فرهنگى جامعه ايرانى حاصل نمى شود.

دومين گام به دست آوردن عزم و اراده عمومى و فراگير است كه به نظر مى رسد از موانع ديرينه به شمار رود، يعنى هنوز عزم و اراده اى جدى براى تدوين و تاسيس چنين علومى انجام نگرفته است. حال مى توان نبود چنين اراده اى را كه يك مانع است، در سطوح مختلف پى گيرى كرد.

براين اساس، يكى از اين سطوح، سطح نخبگان و مراكز علمى و پژوهشى است كه به نظر مى رسد در ميان نخبگان هنوز آن اراده جمعى براى رسيدن به چنين هدفى شكل نگرفته است، بعضى از آن ها كه اساسا اعتقادى ندارند، بعضى هم كه اعتقاد دارند، عزم جدى ندارند؛ به هر حال اجماع نخبگان در اين زمينه لازم و ضرورى است كه متاسفانه هنوز شكل نگرفته است.

سطح دوم، اراده و اجماعى است كه بايد در ميان تصميم گيران و سياست گذاران فكرى و فرهنگى جامعه، يعنى كسانى كه سياست گذارى اصلى را در زمينه هاى فكرى و فرهنگى برعهده دارند، حاصل شود. به نظر مى رسد يكى از موانع شكل نگرفتن اراده عمومى در اين سطح باشد، هر چند كه به تازگى بحث هاى مطلوبى مطرح شده و نشانه هاى خوبى در حال ظهور است.


راهكارهاى برون رفت
در توصيف شرايط كنونى علوم انسانى در ايران، مى توان گفت اگر اين علوم در شرايط بحرانى نباشد، دست كم در وضعيتى هست كه هويت آن به طور جدى زير سوال قرار دارد؛ به بيان ديگر پرسش هاى اساسى در برابر هويت اين دانش و هم چنين مباحثى درباره چگونگى كاربرد آن مطرح مى شود.

با اين حال طبيعى است كه هميشه ممكن است ظرفيت هايى به صورت بالقوه در اين علوم موجود باشد كه نيازمند بالفعل شدن هستند؛ توجه به اين نكته هم خالى از اهميت نيست كه اسلام به طور كلى عقل را به رسميت شناخته است و به دستاوردهاى عقل بشر احترام مى گذارد، هم چنين ساز و كارهايى را براى سازگار كردن آن با دين و شريعت مطرح مى كند؛ بنابراين در يك نگاه كلى مى توان گفت كه اسلام، علوم انسانى و علومى را كه حاصل عقل بشر است به رسميت مى شناسد، منتهى معتقدم، براى اين منظور بايد به دو اقدام به عنوان دو راهكار اساسى توجه كرد تا اين هدف محقق شود.

راهكار نخست كه راهكارى نظرى است به اين ترتيب است كه نه بايد به شكل طبيعى و برنامه ريزى نشده و نه كاملا برنامه ريزى شده عمل كرد، بلكه بايد يك حالت بينابين و حد وسط را در نظر گرفت؛ يعنى سياست گذارى هاى علمى بايد با يك برنامه ريزى توام باشد، اما بايد به مراكز علمى و پژوهشى، استادان و پژوهشگران به شكل طبيعى فرصت داده شود تا ظرفيت هاى بالقوه موجود در مراكز به صورت تدريجى به فعليت برسد.

راهكار دوم اين است كه در كنار تمهيد شرايط و فرصت ها براى نظريه پردازى، بايد اراده اى كه پيش تر نيز اشاره شد شكل بگيرد و طبيعى است كه اراده هم با شرايط و زمينه هاى خاصى شكل مى گيرد؛ بايد موانع پيش روى آن را برطرف كرد تا هم اراده نخبگان و استادان علمى و هم اراده سياست گذاران براى رسيدن به چنين هدفى تدارك ديده شود و در صورتى كه چنين اراده اى در كنار فعاليت هاى فكرى و فرهنگى انجام بگيرد، به اعتقاد بنده مى توان به اين هدف دست يافت.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024