iran-emrooz.net | Sat, 13.03.2010, 9:51
نظم خودجوش چيست؟
مترجم: حسن افروزى/روزنامه دنياى اقتصاد
استاد: استيون هورويتز
مترجم: حسن افروزى
استيون هورويتز، استاد اقتصاد دانشگاه سنت لاورنس در كنتون نيويورك و محقق ارشد موسسه مركتوس آرلينگتون ويرجينيا است. او مولف دو كتاب است: «پايههاى خرد و اقتصاد كلان: يك ديدگاه اتريشى» و «تكامل پولى، بانكدارى آزاد و نظم اقتصادى». وى همچنين آثار زيادى را در باب اقتصاد مكتب اتريشى، اقتصاد سياسىهايك، تئورى و تاريخ پولى نگاشته است.
كارهاى او در نشريههاى حرفهاى چون History of Political Economy، Southern Economic Journal و The Cambridge Journal of Economics چاپ شدهاند. او PhD خود را در رشته اقتصاد از دانشگاه جورج ميسون و مدرك كارشناسىاش در اقتصاد و فلسفه را از دانشگاه ميشيگان دريافت كرده است.
عبارت «نظم خودجوش»، عبارتى متعلق به قرن بيستم است ولى مفهومى كه در پشت آن وجود دارد هسته اصلى اقتصاد و بحثهاى مربوط به اقتصاد آزاد را براى چيزى بيش از ۲۰۰ سال تشكيل داده است. نظم خودجوش به چيزى اطلاق مىشود كه طى آن نتايج مفيد اقتصاد بازار همانطور كه آدام فرگوسن مىگويد، «نتيجه كنشهاى انسانها است ولى نتيجه طراحى انسان نيست.» نظم سودمند بازار نتيجه اقدام آگاهانه يك فرد يا گروه نيست بلكه نتيجه ناخواسته انتخابهاى آزاد تك تك انسانها است. بدين ترتيب، نظم خودجوش شكل گسترده ترى از «دست نامرئى» معروف آدام اسميت است، به طورى كه اقدامات افراد بنا به نفع شخصى شان به نتايجى مىانجامد كه جزو نتايج مطلوب آنها نبوده ولى به نفع ديگران بوده است.
چگونه ممكن است كه تصميمهاى مستقل ميليونها نفر از افراد دخيل در بازار منجر به نتايج سودمند براى جامعه به عنوان يك كل گردد بدون اينكه تصميمى آگاهانه از قبل نسبت به اينكه چه كارى چگونه انجام شود، گرفته شده باشد؟ جواب اين است كه قيمتها و سودها، انگيزهها و اطلاعات لازم را به مردم مىدهد تا بهترين راه خدمت به ديگران را بشناسند (در بازار كسى بيشترين سود را مىبرد كه كالا يا خدماتى را كه بيشترين تقاضا براى آن وجود دارد در اختيار ديگران قرار دهد. م.) با خريد و فروش در بازار، قيمت كالاها بالا و پايين مىشود و بدين ترتيب نشانهها به توليدكنندگان انتقال داده مىشود كه ارزش كالاى آنها رو به كاهش دارد يا افزايش، اينكه چه مواد اوليهاى براى توليد كالاى آنها بهترين است. سودها زمانى شكل مىگيرند كه مصرفكنندگان كالايى را بسيار بيشتر از ارزشگذارى مواد اوليه آن كالا توسط توليدكننده، ارزشگذارى كنند. سودها نشاندهنده اين امر هستند كه هر دو طرف از معامله منتفع مىشوند و اين انگيزه را براى توليدكنندگان به وجود مىآورد كه كالاهايى را توليد كنند كه مصرفكنندگان خواهان آنها هستند. اين خصوصيات بازارها باعث مىشود فروشندگان و خريداران در بازار كه به نفع شخصى خود مىانديشند، نظمى را به وجود آورند كه هدف فعاليتهاى آنها نبوده است.
با اين حال آزادى فردى تنها زمانى به شكلگيرى نظم طراحى نشده خواهد انجاميد كه ساختار نهادى جامعه خوب باشد. نفع شخصى هيچ گاه به نظم سودمند نخواهد انجاميد اگر كه افراد براى دزدى و قتل آزاد باشند. نظريه نظم خودجوش ابدا موافق اين مساله نيست كه حرص و طمع هميشه خوب است. چيزى كه اين نظريه به دنبال توضيح آن است، اين است كه اگر افراد براى مالكيت خصوصى و مبادله آزادانه، آزاد گذاشته شوند و جان و مال آنها در برابر هرگونه تهديدى محافظت شود، آنگاه نفع شخصى با اتكا به نشانههاى بازار به شكلگيرى نظم خودجوش و منفعت جامعه خواهد انجاميد. كنشهاى افراد منجر به نظم خودجوش نمىشود مگر آنكه اقتصاد، سياست و نهادهاى اجتماعى به آنها اجازه آزادانه عمل كردن را بدهند و آنها را از تهديدات ديگر افراد و دولت در امان نگاه دارند.
نظم خودجوش به اين معنا نيست كه تمامى افراد جامعه سود خواهند برد. براى مثال هنگامى كه امپىترىپليرها وارد بازار شدند، سازندگان سىدىپليرها در كوتاهمدت دچار ضرر شدند. ولى نظم خودجوش با انتقال اطلاعات و نشانههاى جديد اين افراد را به سمت توليد كالاهاى جديد هدايت مىكند.
يكى از خصوصيات نظمهاى خودجوش، مانند بازار، همانطور كه هايك آن را اينگونه مىنامد، «مستقل از هدف» بودن آنها است. به اين معنى كه بازار مستلزم اين نيست كه ما حتما بر روى مجموعهاى از اهداف توافق كنيم. در عوض، آنها پروسههايى هستند كه تمامى افراد مىتوانند براى رسيدن به اهداف متنوع خود از آنها استفاده كنند.
به اين بيان، بازارها شبيه زبان هستند، كه خود يك نظم خودجوش ديگر است: براى اينكه فردى بتواند يك زبان مثل زبان انگليسى را حرف بزند كافى است كه دستور زبان و معانى كلمات آن را بداند. تنها به اين شرط او مىتواند از زبان براى بيان هر آنچه خود مىخواهد استفاده كند.
نظم خودجوش يك بازار عميقا با فردگرايى و آزادى انسان مرتبط است. تنها كافى است كه افراد تحت نهادهاى درست آزادانه عمل كنند تا بازار نتايجى بهتر از تمامى سيستمهاى ديگر اقتصادى ارائه دهد.
نگاه بازار به عنوان يك نظم خودجوش توضيحدهنده اين مساله مىتواند باشد كه چرا تلاش براى جايگزينى آن با اقتصادهاى با برنامهريزى متمركز شكست خوردهاند، چنانكه شوروى دچار آن شد. به جاى اينكه پيچيدگى بازارهاى مدن را دليلى براى طراحى نظمهاى پيچيدهتر بدانيم بهتر است به اين نكته توجه كنيم كه درست برعكس اين مساله درست است: بازارهاى ما شديدا پيچيدهاند چرا كه به آنها اجازه داده ايم به صورت خودجوش نظم پذيرند. انواع اهدافى كه افراد به دنبال آنها هستند و همچنين ميليونها ميليون منابع كه براى نيل به اين اهداف استفاده مىشوند پيچيدگى را به وجود آوردهاند كه هيچ برنامهريزى متمركزى هيچ گاه نمىتوانست آن را درك كرده يا طراحى كند.
زمانى كه طراحان در تلاش براى جمعآورى اطلاعات لازم براى طراحى اقتصاد هستند، بازارها اين امكان را به وجود مىآورند كه هر كس اطلاعاتى را كه در اختيار دارد به گونهاى به كار بندد كه ديگران نيز بتوانند از آن استفاده كنند. بدين ترتيب، بازار رقابتى فرآيندى است كه امكان كشف دانش مورد نياز هر فرد را براى او به وجود مىآورد. همانطور كه علم نيز همينگونه است، اگر به افراد آزادى آزمايش و رقابت را بدهيم نتايج بهتر از حالتى خواهد بود كه نحوه انجام هركارى را براى آنها ديكته كنيم.
انگاشت بازار به عنوان يك نظم خودجوش اين درك را به ما اعطا مىكند كه بتوانيم رفتار خود را با ميليونها فرد ديگر هماهنگ سازيم، افرادى كه تنها چند تن از آنها را مىشناسيم. همانطور كه بازارها با تكامل اين نظم خودجوش گستردهتر مىشوند، فرصتهاى بيشترى را نيز در اختيار افراد مىگذارند و بدين ترتيب به رفاه بيشتر تمامى افراد مىانجامند. تلاش براى مهار و تحت كنترل گرفتن نظمهاى خودجوش نتيجهاى جز شكست و درگيرى نخواهد داشت.