iran-emrooz.net | Tue, 26.01.2010, 13:02
مهدى بازرگان؛ مردى كه متهم به آزادى خواهى بود!
مهدى محسنى/جنبش راه سبز
خلاصه:
شبكه جنبش راه سبز(جرس): مهندس بازرگان، به عنوان اولين نخست وزير پس از انقلاب ۱۳۵۷ ايران، همواره منادى مشى آزادى خواهانه و اعتدالگرايانه در حيلت سياسى اش بود. اعتدالى كه بسيارى آن روز ها تحمل ننمودند و به مخالفت با وى پرداختند. بازرگان همچنان پس از ۱۵ سال از درگذشتش نماد روادارى و اعتدالجويى است. گرچه آزادى خواهى مهمترين "اتهام" اوست. :
مهدى بازرگان در سال۱۲۸۶ در شهر بازرگان آذربايجان غربى به دنيا آمد. بازرگان، سياستمدار، استاد دانشگاه و پژوهشگر قرآن بود. وى همچنين اولين نخست وزير ايران بعد از پيروزى انقلاب ۱۳۵۷ (رييس دولت موقت) و نخستين دانشيار دانشگاه تهران بود. مهدى بازرگان، در كنار محمود طالقانى و يدالله سحابى، يكى از بنيانگذاران نهضت آزادى ايران و همچنين از فعالين در ارتباط با انجمن اسلامى دانشجويان در دانشكده فنى دانشگاه تهران بود.
مهدى بازرگان در سالهاى انقلاب مشروطه، در خانوادهاى مذهبى متولد شد. پدرش، حاج عباسقلى تبريزى، پس از چندى در تهران مقيم شد و به عنوان يكى از تاجران سرشناس بازار تهران مطرح گرديد. مهدى بازرگان پس از تحصيلات مقدماتى، در سال ۱۳۰۶ در ميان اولين گروه محصلين ممتاز اعزامى دولت پهلوى قرار گرفت به همراه افرادى چون محمد قريب به كشور فرانسه رفت. او در مدرسه حرفه و فن شهر پاريس در رشتهٔ ترموديناميك و نساجى تحصيل كرد و پس هفت سال در سال ۱۳۱۳ به ايران بازگشت. مهدى بازرگان اولين نفرى است كه در تاريخ ايران زير عنوان بورسيه به تحصيل در كشور ديگرى پرداخته است.
همراه با مصدق
وى در دوران نخست وزيرى دكتر محمد مصدق (رهبر جنبش ملى شدن صنعت نفت) به عنوان رييس هيئت مديره خلع يد از شركت نفت انگليسى به آبادان رفت و به عنوان رييس هيات مديره موقت شركت برگزيده شد. اما پس از مدتى به علت برخى كارشكنىها از سوى عوامل مذهبى از اين سمت استعفا داد.
وى پس از كودتاى ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ رياست شركت آب و فاضلاب تهران را بر عهده گرفت و و موفق شد اولين شبكه لوله كشى آب را در تهران احداث كند. وى همچنين در اين سالها در تأسيس نهضت مقاومت ملى به همراه آيتالله سيد رضا زنجانى و آيتالله انگجى و آيتالله سيد محمود طالقانى نقشى مهم داشت. در سال ۱۳۳۴ و درپى شناسايى چاپخانه مخفى نهضت مقاومت ملى توسط فرماندارى نظامى تهران، همراه چند نفر ديگر از سران نهضت دستگير شد و به زندان افتاد.
بازرگان در سال ۱۳۴۰ به همراه محمود طالقانى و يدالله سحابى نهضت آزادى ايران را پايه گذارى كرد. در سوم بهمن ۱۳۴۱ نضهت آزادى اقدام به انتشار اعلاميهاى در اعتراض به انقلاب سفيد نمود كه با واكنش تند حكومت همراه شد و باعث دستگيرى سران نهضت و عده ديگرى از فعالان نهضت شد.
محاكمه بازرگان و سران و فعالان نهضت آزادى در سالهاى ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ به اتهام اقدام برضد امنيت كشور، ضديت با سلطنت مشروطه و اهانتهاى گستاخانه به "مقام شامخ سلطنت" در دادگاه نظامى برگزار شد. اين دادگاه پس از ۳۱ جلسه راى به محكوميت متهمان داد و اكثر افراد به حبسهاى طولانى مدت محكوم شدند.
بازرگان نيز به ۱۰ سال زندان محكوم شد. او پس از دوره كوتاهى در زندان قصر به زندان برازجان در استان بوشهر تبعيد شد و در سال ۱۳۴۶، پس از پنج سال زندان و تبعيد آزاد شد و فعاليتهاى علمى، مذهبى و اجتماعى خود را از سر گرفت. وى در اين دوران در تشكيل كميسيون ايرانى دفاع از حقوق بشر و زندانيان سياسى نقش موثرى ايفا كرد.
نقش مهدى بازرگان در انقلاب ۱۳۵۷
وى در جريان انقلاب ۱۳۵۷ تلاش زيادى براى تغيير حكومت به صورتى آرام و با همه پرسى پرداخت و حتى شاپور بختيار آخرين نخست وزير شاه از طريق وى (به علت سابقه آشنايى در جبهه ملى) و مهندس عباس امير انتظام حاضر به نوشتن استعفا نامه شد و متن آن به تاييد آيت الله سيد محمد حسينى بهشتى و آيت الله محمد طالقانى رسيد و قرار شد كه شخصا با آيت الله خمينى ديدار كند اما در نهايت قضيه بى نتيجه ماند.
با پيروزى انقلاب آيت الله خمينى حكم نخست وزيرى دولت موقت را به نام او صادر كرد. او به مدت ۹ ماه (۲۷۵ روز) سمت نخست وزيرى موقت را بر عهده داشت. پس از اشغال سفارت آمريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ وى و دولت او به طور كامل استعفا كردند.
رد صلاحيت پس از استعفا
بازرگان بعد از استعفا از نخست وزيرى در دوره اول مجلس شوراى اسلامى به نمايندگى مردم تهران انتخاب شد. او تا پايان عمر خود در تمام دورههاى انتخابات رياست جمهورى و مجلس ثبت نام كرد اما پس از دوره اول مجلس همواره از سوى حاكميت جمهورى اسلامى رد صلاحيت مىشد.
رد صلاحيت او در انتخابات رياست جمهورى سال ۱۳۶۴ براى رقابت با سيد على خامنهاى، رهبر فعلى جمهورى اسلامى، منجر به آن شد كه برخى مراجع تقليد وقت انتخابات را تحريم كردند.
هاشمى رفسنجانى در خاطرات سال ۱۳۶۴، "اميد و دلواپسى"، صفحات ۲۳۵ و ۲۳۶ اين ماجرا را به اين صورت توضيح مى دهد:" صندوق راى سيار جهت اخذ راى از آيت الله سيدكاظم شريعتمدارى به درب منزل ايشان در قم برده مى شود. ليكن ايشان از دادن راى خوددارى مى نمايد. در زمان مراجعه صندوق سيار به بيت آيت الله مرعشى نجفى و آيت الله سيد صادق روحانى ،از سوى اهالى منزل اظهار مى شود كه مراجع مذكور به خارج از شهر رفته اند .رسانه هاى خارجى دليل امتناع آيت الله مرعشى نجفى از شركت در انتخابات را ناخشنودى از رد صلاحيت مهندس بازرگان اعلام كردند.مهندس مهدى بازرگان رهبر نهضت آزادى ايران نامزد انتخابات رياست جمهورى به دليل حمايت از عباس اميرانتظام كه به اتهام جاسوسى براى بيگانگان در زندان به سر مى برد،از سوى شوراى نگهبان رد صلاحيت مى شود."
همچنين در نتيجه فشارهاى مختلف و بازداشت مكرر اعضاى نهضت آزادى ايران، فعاليتهاى نهضت آزادى كه وى يكى از موسسان آن بود نيز تا حدود زيادى محدود گرديد. نهضت آزادى در دوران جنگ ايران و عراق، مخالفت خود را با ادامه جنگ پس از فتح خرمشهر اعلام كرد كه اين امر بر فشارها افزود.
سرانجام بازرگان در ۳۰ دى ۱۳۷۳ درضمن سفر درمانى، در ژنو درگذشت و بعد از انتقال پيكر او به تهران، در قم دفن شد. از مهندس بازرگان ۱۰۵ عنوان كتاب منتشر شده است.
نطق نا تمام در مجلس اول
مهندس بازرگان در مدت حضور در كسوت نمايندگى مجلس روزهاى آرامى را سپرى نكرد. در اين مدت نطق هاى پيش از دستور وى و ساير همفكرانش با فشار و برخوردهاى خارج از عرف و بعضا غير قانونى برخى نمايندگان تندرو و سكوت رئيس و هيات رئيسه مجلس روبرو مى شد. يكى از مهمترين نطق هاى مهندس بازرگان در مورد لزوم آزادى مطبوعات است. بعدها اين سخنان به "نطق ناتمام" معروف شد.
بازرگان در اين نطق پيش از دستور در مجلس شوراى اسلامى اول مى گويد: "آرمان مشترك، يعنى مثلث مقدس آزادى ملت، استقلال مملكت، استقلال جمهورى اسلامى با دو اصل مقدس ديگر، يعنى حاكميت ملى و اجراى قانون اساسى، مخمسى تشكيل مى دهند كه پنج ضلع آن وابستگى ملازم متقابل با هم داشته، حيات و قوامشان در گروى انتخابات آزاد مى باشد. "
وى تصريح مى كند:" اگر ما مجلس آزاد مستقلى نداشته باشيم كه متعلق و منبعث از تمام ملت باشد، دير يا زود جمهورى اسلامى مانند سلف خود مشروطيت سلطنتى با حفظ صورت و عنوان، تبديل به نوعى استبداد و نظام طاغوتى متكى به استيلاى خارجى خواهد شد. هميشه و همه جاى دنيا استبداد از روزى شروع شده است كه يك شاه، يك خاندان، يك طبقه و حتى يك مكتب خواسته است ولو با حسن نيت و به قصد خدمت، خود را يگانه مالك، يگانه مسئول و يگانه مامور بر سايرين تصور و بر جامعه تحميل نموده، وقعى به رضايت و راى مردم ننهد. "
بازرگان خطاب به نمايندگان يادآور مى شود: "شما نمايندگان ، دو راه در پيش داريد: اجراى انتخابات در شرايط و جو حاضر انجام انتخابات واقعاً آزاد و ملى بر طبق قانون اساسى. بديهى است كه در شرايط حاكم و محيطى كه روزنامه ها و رسانه هاى گروهى، راهپيمايى ها و اجتماعات، محاكم و منابر، نهاد ها و جمعه ها حالت انحصارى يك طرفه داشته، مخالفين و معترضين و غير موافقين، محروم از روزنامه و اجتماعات و سخنرانى هاى عمومى باشند و در صورت نامزد انتخابات شدن، نگران از حملات و خطرات شديد، خصوصاً در شهرستان ها باشند، با چنين احوال و اشكالات، هيچ انتخاباتى را هيچ آدم منطقى منصف، انتخابات آزاد نخواهد گفت."
وى مى افزايد: "انتخابات واقعاً آزاد اين است كه اسماً و رسماً به دور از تبعيض و تظاهر و از هم اكنون كه چند ماه به زمان انتخابات مانده است، اعلام و اجراى آزادى گرديده، اجازه نطق و نوشتن و گرد آمدن، آن طور كه قانون اساسى و قانون مطبوعات مقرر داشته است به موافق و مخالف داده شود؛ همه افراد ملت در اظهار عقيده و انتقاد و اعتراض در انتخابات نمايندگان خود آزاد باشند و از تهمت و تهديد..."
در اين لحظه نطق پيش از دستور مهندس بازرگان به دليل اعتراض شديد و شعارهاى "مرگ بر بازرگان" برخى نمايندگان و حمله همراه با فحاشى چند نماينده به ايشان و سكوت هاشمى رفسنجانى، رييس وقت مجلس ناتمام مى ماند.
بازرگان، متهم هميشگى؛ از ليبرال آمريكايى تا بورژواى سازشكار
جنبش مسلمانان مبارز دولت مهندس مهدى بازرگان و اعضاى نهضت آزادى را "ليبرال" مى خواند و هفته نامه "امت" ارگان اين جنبش پر بود از هشدار نسبت به حاكميت ليبرالها: "ما بارها اعلام كردهايم كه اينها (ليبرالها-دولت موقت) مجبور به تكيه بر سرمايه دارى وابسته، فئودالها و عناصر وابسته ارتش هستند و خواهند بود...مشخصه اين خط (ليبراليسم) طرفدارى از دموكراسى و آزادى عقيده و بحث آزاد است، ولى قدرت تصميم گيرى و اجرايى را براى خود مىخواهند. ليبرالها همان اندازه كه قشرى و جزمگرا نيستند، مكتبى هم نمىباشند و با نظام سرمايه دارى مخالفتى ندارند." [۱]
يكى از دانشجويان تسخيركننده سفارت آمريكا نيز در سال ۱۳۷۶ در گفتگو با هفته نامه "عصر ما"، ارگان رسمى سازمان مجاهدين انقلاب اسلامى، درباره دلايل وقوع ماجراى اشغال سفارت آمريكا گفت: " چنين حادثهاى (اشغال سفارت) نه فقط محصول شور انقلابى كه حاصل نوعى سياست ورزى عقلانى براى جلوگيرى از حاكميت ليبرالها و افتادن كشور در دست آمريكا بود." حتى مسعود رجوى، رهبر سازمان مجاهدين خلق نيز مهندس بازرگان را بورژواىى سازشكار مىخواند. اما بازرگان معتقد بود اگر مقصود از انقلاب،عمل كردن، زدن و ريختن و كشتن و پاشيدن و پا روى همه اصول و قانون و مقررات گذاشتن باشد "دولت و شخص وى انقلابى نبودند".
"بازرگان دو ماه پس از اشغال سفارت آمريكا و استعفاى دولت موقت، در برابر اتهام "ليبرال بودن" اينچنين از خود دفاع نمود: «ما را متهم مىكنند و بد مى گويند ما ليبرال بوديم، آزادىخواه و آزادمنش بوديم و اين نتيجه آزادى بود كه در نتيجه آزادى خواستن و آزادى دادن كسانى كه قاعدتا و حقا هم بايد دوست باشند، عمل مخالف انجام دادند و اين مساله را بايد به عنوان يكى از جرمهاى دولت موقت و خودم بپذيرم. جزو گناهانى كه براى ما مىشمارند،يكى ليبرال بودن ما است،اما حالا بايد بگويم كه اگر ما ليبرال نبوديم،آنها كه مقاله مىنويسند و نشريه مىدهند،امروز بودند يا نه؟ اقلا اين حق شناسى را ندارند كه بگويند خدا پدرتان را بيامرزد شما آدم بدى بوديد،ليبرال بوديد ولى در نتيجه ليبرال بودن شما ما به همه چيز رسيديم و به سهم خودمان رسيديم و توانستيم همه حرفهامان را بزنيم."
عدالت خواهى و اعتدال دينى بازرگان
مسعود بهنود، روزنامه نگار معتقد است: "بسيارى از آنان حتى جان خود را بر سر آرمانهاى خود نهاده اند اما نام بسيارى از آنها از يادها رفته است و در مواردى، راهى كه آنان مى رفتند براى جامعه امروز بى ارج و مقدار است.در طول دويست سال گذشته، سه تن از اين قاعده مستثى بوده اند و هريك به نوعى به نهاد تبديل شده اند: اميركبير، مصدق و مهدى بازرگان."
وى مى افزايد: "در آن روزهاى نخست انقلاب و در اوج خون و جنون، تقريباً هيچكس در كل شهر به خاطر نداشت كه چيزى به اسم عدالت هم به هر حال جزو خواستهاى ماست و من شهادت مى دهم كه تنها مهندس بازرگان بود كه در لحظه لحظه آن دوران، هنگامى كه همه خونخواهى پيشه كرده بودند دائماً فرياد مى كرد كه پس محكمه و وكيل چه مى شود؟"
آقاى بهنود بى مهريهايى كه تا هنگام مرگ بازرگان نسبت به وى مى شد را يادآور شده، گفت: "مهندس بازرگان در دوران هشت ماهه دولت موقت نه از گروههاى سياسى و نه از فرهيختگان، قدرى نديد. بازرگان اگر قدرى ديد از طرف مردمى بود كه با اشاره آقاى خمينى به دولت، مانند دولت امام زمان نگاه مى كردند. خارج از دايره مردم، كسى جانبدار مهندس بازرگان نبود و به همين دليل وقتى مهندس بازرگان كوبيده شد، تقريباً همه جشن گرفتند."
دكتر عبدالكريم سروش نيز معتقد است: "بازرگان با اينكه در خانواده اى متمكن به دنيا آمده بود، هرگز دو افسونگر بزرگ تاريخ، يعنى ثروت و قدرت، دل او را نربودند و تمام زندگى او نشان داد كه بر وفق اعتقادات خود عمل مى كند و پاكدامنى و اخلاق را مقدم بر همه چيز مى نشاند."
دكتر سروش تصريح كرد: "بازرگان، چيزى را استشمام كرده بود و مى دانست كه چيزى در ميراث فقيهان و فيلسوفان و عارفان ما كم است و آن مقوله آزادى است. بازرگان دانسته بود كه بر آزادى به اندازه كافى تأكيد نمى رود و من بر اين حسن تشخيص او آفرين مى فرستم."
وى افزود: "ّبازرگان، استبداد را سرچشمه تمام مشكلات مى دانست و معتقد بود تا اين ريشه استبداد دوهزار ساله كنده يا سست نشده است، به هيچ جا نخواهيم نرسيد."