iran-emrooz.net | Fri, 01.01.2010, 16:33
اکنون توپ بازی در زمین اصولگراهاست
دویچه وله / حسن شریعتمداری
دویچه وله: میرحسین موسوی در واکنش به وقایع عاشورا و دستگیریها و تهدیدهای پیامد آن بیانیهای انتشار داد. او در این بیانیه برای برونرفت از بحران سیاسی فعلی پنج راه حل مطرح کرده است: مسئولیتپذیری دولت، تدوین قانون شفافی برای انتخابات، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی رسانهها و آزادی اجتماعات. اینکه این راه حلها به کدام سمت میتوانند راهبر باشند و آیا جناح حاکم با آن چگونه مواجه میشود، موضوع گفتوگویی است با حسن شریعتمداری، از اتحاد جمهوریخواهان ایران.
دویچه وله: آیا بیانیهی امروز آقای میرحسین موسوی به معنای پذیرش واقعیت محمود احمدینژاد به عنوان رییس جمهور ایران است و اینکه بحث تقلب و کودتا کنار گذاشته شده است؟
خیر؛ ایشان در بند اول این بیانیه میگوید که دولت باید جوابگوی اعمالش باشد. عقیدهی ایشان این است که اگر حمایتهای کافی و غیرملموسی که از این دولت میشود و قانونی نیست، برداشته شود - که منظور حمایت رهبری است - آن وقت معلوم میشود که این دولت آمر و مسبب وقایع اخیر و تقلب انتخاباتی بوده است و بنابراین باید برکنار شود.
ولی برای اینکه این منظور ایشان واضح دیده شود، من پیشنهاد میکنم، به جای این بند در این راهحلی که بسیار هم مثبت است، بگنجانند که یک کمیسیون حقیقتیاب با حضور فعالان حقوق بشر و افرادی مانند خانم عبادی، آقای لاهیجی و دیگران تشکیل شود و آمران و عاملان قتلها، جنایتها و تقلبهای انتخاباتی را پیدا کنند و به دست محاکم قضایی بیطرفی بدهند که بیطرف بودن آنها نیز باید تضمین شود و آقای احمدینژاد نیز باید برکنار شود.
تا چه حد شما این چشمانداز را میبینید که وارد دوره بحث راجع به آشتی و وحدت بشویم؟
اگر خودمان را از هیاهوی صحنههای سیاسی اخیر دور نگاه داریم، میبینیم که با وجود همهی تشبثاتی که دولت احمدینژاد با حمایت آقای خامنهای برای آوردن طرفداران دولت، با گذاشتن اتوبوسها و متروی مجانی و تعطیل کردن کارخانهها و مدارس انجام داده و سعی کرده در خیابانهای شهرهای بزرگ عده زیادی را به نمایش بگذارد، این عده پایگاه اجتماعی آنها نیست و خیلی کمتر است. ولی به هر صورت آن گروه هم پایگاه اجتماعی دارد.
گروهی هم که میخواهد در ایران دمکراسی برقرار شود و شاخص این گروه که جنبش سبز نام گرفته و آقای مهندس موسوی و آقای کروبی هستد، نیز پایگاه اجتماعی وسیعی دارند.
صحبت بر سر میزان پایگاه اجتماعی این دو نیست. هر دو پایگاه اجتماعی دارند و این کار اگر در خیابان پیش برود، مملکت را دچار بحران لاینحلی خواهد کرد.
آقای موسوی به درستی با دادن راهحلی ایجابی و دقیق، خود را از سطح یک رهبر اخلاقی و انتخاباتی، به یک رهبر سیاسی باکفایت برکشید که راه حل در آستین دارد و میگوید بیایید دعوای خود را بر سر صندوق رأی حل کنیم.
اکنون توپ بازی در زمین عقلای اصولگراها است که آیا میخواهند در مملکت جنگ حیدری و نعمتی راه بیندازند و جامعه را به دو دسته تقسیم کنند و مرده باد و زندهبادها تا ابد ادامه پیدا کند یا میخواهند این وزنکشی اجتماعی بر سر صندوق رأی باشد و هرکس به اندازهی پایگاه اجتماعی خود که در صندوق رأی معلوم میشود، از مواهب قدرت برخوردار باشد.
فکر میکنید، جناح مقابل تا چه حد حاضر به پذیرفتن این پیشنهادها است؟
جناح مقابل یکپارچه نیست؛ در درون این جناح نیز اختلافات بسیار عمیقی وجود دارد؛ چه در پایهی جناح اصولگرا، چه در بین سران سیاسی این جناح. طرحهایی مانند طرح آقای علی مطهری یا آقای ناصر مکارم شیرازی نشان میدهند که در میان آنها نیز عدهای هستند که میدانند به هر صورت اختلافات بر اساس طرح باید حل شود.
هرچند طرحهای آنها بسیار یکطرفه و بهدور از انصاف است و این طرحها میگوید که در حقیقت رهبری آقای خامنهای و نتیجهی انتخابات را بپذیرید، به داخل دایرهی قدرت بیایید و احیانا در داخل این دایرهی قدرت نیز حذف شوید و هیچ سهمی از قدرت را نداشته باشید. با وجود این، همین که عنایت و اذعان به وجود بحران کردهاند و خواستهاند راهحلی نشان بدهند، حاکی از آن است که در میان اصولگرایان نیز این فکر جوانه زده است که خشونت و ندیده گرفتن بحران راهحل نیست و روز به روز اوضاع را بدتر خواهد کرد.
از خود این بیانیه، میتوان حدس زد که از دل بحث بیرون آمده است. تصور میکنید که این بیانیه با توافق کسانی مانند آقای هاشمی رفسنجانی نوشته شده باشد؟
نمیدانم در داخل با توافق چه کسانی نوشته شده است؛ اما انتخابات آزاد، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، آزادی احزاب بحثهای نویی در صحنهی سیاسی ایران نیستند. خردمندی آقای موسوی این است که در لحظهی درست، طرح درستی را ارائه دادهاند.
بنابراین، آقای هاشمی، کروبی، خاتمی و طرفداران جنبش سبز اینک باید درایت و بصیرت خود را نشان بدهند و یکپارچه از این طرح حمایت کنند. جنبش سبز نیز به جای این که با ورود قشرهای جدید اجتماعی، شعارهایش در لفظ رادیکال شود، باید از این طرح حمایت کند. برای اینکه این طرح در محتوا، رادیکالتر از هر شعار رادیکالی در صحنهی خیابان است و راه گذار به دمکراسی را هموار میکند.
از طرف دیگر، آقای خامنهای دیگر فصلالخطاب حتی مذهبیون هم در ایران نیست. امروز فصلالخطاب مردم در ایران صندوق رأی است. باید آقای خامنهای قبول کند و مانند مظفرالدین شاه این طرح را که در حقیقت فرمان مشروطیت است و راهحلها هنوز در داخل این نظام قرار گرفته، بپذیرد.
اگر آقای خامنهای این طرح را نپذیرد، ممکن است مدتی بعد جنبش سبز و جنبش مردم ایران به قدری رادیکال شود که ایشان مجبور شود به فرمان اضمحلال جمهوری اسلامی و رفراندم تعیین نوع نظام گردن بنهد.