iran-emrooz.net | Fri, 03.07.2009, 23:39
جبههی سیاه کودتا
عیسی سحرخیز
.(JavaScript must be enabled to view this email address)
"جبههی سیاه کودتا" تا به خود بجنبد، از زمان تائید "انتصابات ۲۲ خرداد ۸۸ " توسط شورای نگهبان، سه گلوله ی توپ سنگین از جانب سران اصلاحات در غالب بیانیههای سیاسی به خیمه و خرگاه اردوگاهش فرود آمده است و دهها گلوله ی خمپاره از نوع بیانیه آیت الله طاهری.
گلولههایی که قدرت تخریب شان چنان وسیع و گسترده بوده است که اقتدارگرایان حتی جرات و جسارت منتشرشدن یکی از این بیانیهها را در نشریات اصلاح طلب نداشته و ندارند. طرفه آن که آیت الله خامنهای که هر روز به بهانهای دم از قانون میزند و قانونگرایی، از روی ضعف و استیصال برای جلوگیری از نشر نگاه حق طلبانه ی اصلاح طلبان، بر خلاف نص صریح اصول "قانون" اساسی و قانون مطبوعات به عوامل خود دستور سانسور و ممیزی گسترده ی این بیانیهها را میدهد و فرمان توقیف فلهای شش روزنامه را در یک شب به دلیل نشر آنها صادر میکند.
بیانیههای پی در پی مهدی کروبی و میرحسین موسوی و سخنان شورانگیز سید محمد خاتمی در رد "کودتای نرم و مخملین"، که آن را در گرامیداشت یاد شهدای دو هفته ی اخیر باید "کودتای سیاه" نامید، در اوج یاس و انفعال مردم چنان هیجانی در قلب ملت و شور و امیدی در دل جوانانی آفریده است که بی شک در آیندهای نه چندان دور، سرنوشت ساز خواهد شد.
هر یک از این بیانیهها و اعلام مواضع، به خصوص "مانیفیست سیاسی" میرحسین موسوی درپنجشنبه دهم تیرماه - هم جهت با بیانیه ی صادره ی چهارشنبه شیخ اصلاحات - که اکنون دست مشارکت و اتحاد به سوی کلیه تحول خواهان ایران دراز کرده است، میتوانند زمینه ساز تاسیس و تحرک "جبهه ی سبز امید" باشند. جبههای که راهبرد مرحلهای آن در شرایط کنونی برهم زدن نتیجه ی فرمایشی انتخابات ۲۲ خرداد ۸۸ و به زیر کشیدن دولت انتصابی آیت الله خامنه ای، در جهت سپردن حق به حقدار است.
مفاد بیانیه موسوی نشان میدهد که او در حال شکل دادن "حزب سبز امید" است و افزودن یک نهاد بسیارمهم و اثرگذار به درون جبهه ی گستردهای که در دوران انتخابات با حضور پر رنگ احزاب سیاسی، کنشگران اجتماعی و اقشار وسیع مردم غیرسیاسی، اما طرفدار "آزادی، دموکراسی و حقوق بشر" شکل گرفت. این آزادیخواهان حق طلب که روز به روز از نظر کمی، تعداد و حضورشان، و از لحاظ کیفی، قدرت و اثرگذاری شان بیشتر میشود، اکنون در دل "جبهه ی سبز امید" وظایف مشخص تر و روشن تری به عهده خواهند داشت. جبههای که اعضای آن از درون زندان اوین و دیگر بازداشتگاههای پیدا و پنهان تا گوشه گوشه ی این سرزمین پهناور و حتی در پایتختهای بزرگ جهان در برابر "جبهه سیاه کودتا" ایستادهاند و نمایش شگفت انگیزی از مقاومت، ابتکار، مبارزه و پیشروی را به جهانیان عرضه میکنند.
به نظر میرسد وظیفه ی مقدماتی اعضای "جبهه ی سبز امید"، اکنون اعلام وجود و حضور از طریق ارسال پیام تبریک به دولت امید میرحسین موسوی است تا او راحت تر و سریع تر بتواند "دولت سایه" خویش را تشکیل دهد و برای فردای روز سرنگونی احمدی نژاد آماده و حاضر به یراق باشد.
به گمان این قلم، دیگر وظیفه ی مقدماتی اعضای این جبهه این است که بگویند عضویت شان نه برای سهم خواهی احتمالی در روز پیروزی و بهره برداری، که برای انجام وظیفه ی قطعی در زمان سختی و مبارزه است.
به یاد دارم که آن زمان که قرار بود، تلاشی گسترده برای تشویق سید محمد خاتمی به نامزد شدن صورت گیرد، جمع گستردهای از دوستان به ایشان گفتند که "می دانید ما این تلاش را برای کسب سهم و گرفتن پست و مقام انجام نمیدهیم، چون تقریبا اطمینان داریم که خود از اولین قربانیان وضعیت جدید خواهیم بود و در خط مقدم اعضای جبههای که با آنان برخورد خواهد شد؛ پروندههای گذشته را باز خواهند کرد، پروندههای رنگارنگ جدید برای شان خواهند گشود، دادگاهی شان خواهند کرد و به بازداشتگاه و زندان روانه شان میکنند. هر چند که خاتمی خود نیامد و مهدی کروبی و میرحسین موسوی جایگزین او شدند، اما این پیش بینی اکنون پس از اجرای "کودتایی مخملین" تحقق یافته است و اکثر آن گروه سیاسی و مطبوعاتی اکنون یا در اوین هستند و دیگر بازداشتگاههای دائم و موقت، یا به صورت مخفیانه- اما در ارتباط با مردم- زندگی موقت خود را در شرایط ویژه میگذرانند.
"جبهه ی سبز امید" اکنون تکلیفش روشن است و وظیفه ی تک تک اعضای سی میلیونی این اپوزیسیون نیز. اعضای جبهه سبز اکنون بر اساس این توصیه ی میرحسین موسوی که "اگر نا امید شویم، دولت احمدی نژاد اعتبارمی یابد، پس اميد به آينده رساترين اعتراض ماست " نور امید در دل میپرورانند و بر اساس سخن پروردگار یکدیگر را به "حق " و "صبر" توصیه میکنند.
"جبهه ی سیاه کودتا" نیز از مدتها قبل به رهبری آیت الله خامنهای صفش را از صف مردم جدا کرده است و برای حفظ قدرت و به اصطلاح "حفظ بیضه ی اسلام طالبانی" راه سرکوب مردم را با شدیدترین وجه در پیش گرفته است . تنها میماند "جبهه ی میانه" که هنوز سمت و سوی دقیق حرکت خود را روشن نکرده است و میزان نزدیکی به جبهه ی حق یا باطل. این جبههای است از شخصیتهای حقیقی سیاسی و مذهبی که در میانه ی میدان سیاست ایران در خوف و رجا مانده است. اعضای این جبهه دست کم باید روشن کنند که ایستادن در این مکان میانه چونهاشمی رفسنجانی در جایگاه "میانجیگری" از سر تفکر و تعقل است یا "بندبازی سیاسی" فرصت طلبانه از نوع آنانی که هفته ی گذشته هر شب به بهانهای یا زیر مهمیزی در "رسانه ی ملی" خیمه شب بازی پرسش و پاسخ را شکل دادند!
شاید بیان خاطره ی دیگر خالی از لطف نباشد. در گرماگرم وقایع خونین پس از انتخابات، از سر اتفاق در خیابانی با دو دوست قدیمی برخورد کردم که هر دو به گونهای در ماجرای محاکمه ی هویدا به دست خلخالی حضور داشتند. این بحث خود به خود در میان ما درگرفت که آیا آن اعدام بر حق بود و قانونی، یا نادرست و غیرانسانی؟ با توجه به کودتای مخملی و نرم کنونی، این بحث نیز مطرح شد که مگر نه این است که باید جنایتکار اصلی و شرکای جرم محاکمه و مجازات شوند، از جمله آنان که همچون ایادی رژیم شاه اکنون دست به کشتار مردم زدهاند و خون در خیابانها ریختهاند؟
دوستان میگفتند خلخالی در دادگاه دوم هویدا که حدود یک ماه از دادگاه اول که با دخالت مستقیم آیت الله مطهری توسط بنیانگذار انقلاب دستور توقفش صادر شد، تنها بر یک بند از چهار بند کیفرخواست تکیه و حکم اعدام صادر کرد و آن "مسئولیت مشترک اعضای دولت و حکومت" بود. مسئولیتی که امیر عباس هویدا به دلیل سفر خارجی به ژنو برای شرکت در یک نشست بین المللی وزیران دارایی، در زمان اخذ تصمیم در خصوص برقراری مجدد کاپیتولاسیون در ایران، خود را مبری از آن میدانست.
استدلال حقوقی قاضی وقت در برابر متهم مسلط به تمام قوانین کیفری داخلی و بین المللی این بود: "بر اساس مفاد قانون اساسی ایران که شما به آن قسم خورده اید، وزرا در برابر تصمیمهای متاخذه ی دولت، به صورت فردی و جمعی، مسئولیت مشترک دارند و نمیتوانند از زیر بار مسئولیت، به دلیل عدم حضور در جلسه ی تصمیم گیری شانه خالی کنند، مگر آن که در اعتراض به این تصمیم به صورت علنی استعفا داده باشند".
پنجشنبه ۱۱/۴/۱۳۸۸
________________
تمامی تلاشهايی که اين روزها در مخالفت با شما صورت میگيرد برای آن است که از ثمربخش بودن اعتراضات قانونی خود نااميد شويد، زيرا تا ما نااميد نشويم اين دولت از اعتبار واقعی برخوردار نخواهد شد. اميد به آينده رساترين اعتراض ماست