iran-emrooz.net | Tue, 02.06.2009, 11:47
خانباباتهرانی: انتخاباتی سرنوشتساز پیشرو داریم
خدابخش/دویچه وله
به اعتقاد ناظران امور ایران، دهمین دورهی انتخابات ریاست جمهوری ایران تفاوتها و ویژگیهایی نسبت به دورههای پیشین دارد که کاهش رویکرد انزواجویی و تحریم در میان ایرانیان یکی از آنهاست. دلایل چنین رویکردی چیست؟ چرا بخش بزرگ مخالفان و منتقدان نظام سیاسی ایران به سیاست مشارکت روی آوردهاند؟ برای یافتن پاسخی به این پرسشها، دویچه وله مصاحبهای داشت با مهدی خانبابا تهرانی، تحلیلگر مسائل سیاسی ایران.
دویچه وله: آقای تهرانی، شما معتقدید که این دور از انتخابات ریاست جمهوری ایران اهمیت بسیار دارد. میتوانید برای ما توضیح بدهید که اهمیت آن در چیست؟
مهدی خانبابا تهرانی: اجازه بدهید به این نکته اشاره کنم که این انتخابات در زمانی برگزار میشود که از یک طرف وضعیت منطقه در مجموع پرآشوب و مخاطرهآمیز است. مسئلهی عراق و نابسامانیهای درونی این کشور، وضعیت لبنان و حزبالله لبنان، مسئلهی حماس و مسئلهی اسرائیل و فلسطین، موقعیت افغانستان، رشد نیروهای طالبان در افغانستان و پاکستان و تشدید عملیات تروریستی در کل منطقه و از سوی دیگر، نابسامانیهای سیاسی و اخلاقی در جامعهی ایران و گسترش جنبشهای اعتراضی و سرکوب خونین، نقض مستمر حقوق بشر و غیره ایران ما را به لبهی پرتگاهی هولناک کشانده است.
باید اضافه کنم، صرف نظر از خطراتی که در اثر عدم کفایت و درایت لازم سیاسی حاکمان جمهوری اسلامی تا کنون گریبانگیر جامعهی ایرانی ما شده بود، دوران چهارسالهی غمانگیز دولت احمدینژاد نیز، بر مشکلات ما هم در داخل و هم در عرصهی بینالمللی افزوده است. از طرف دیگر، شکاف قابل رؤیتی که در صفوف حاکمان جمهوری اسلامی در آستانهی این دور از انتخابات ریاست جمهوری به چشم میخورد، برخی از سیاستمداران جمهوری اسلامی که برای کرسی ریاست جمهوری دورخیز کردهاند، ناگزیرشان کرده که خواستهها و مطالبات گروههای اجتماعی را به صورت محورهای برنامههای انتخاباتی خودشان بسازند. این خود یک تفاوت فاحش را با دورههای پیشتر نشان میدهد؛ حتا با دورهای که آقای خاتمی آمد و فقط یک کلام گفت "ایران برای همهی ایرانیان" که البته مانع اجرای آن شدند. حتا دولت خاتمی جرأت نکرد مسائل دیگری را که طرح کرده بود، به میان بیاورد.
به نظر میرسد، فشار جامعه و فشار از پایین، کار خودش را کرده است. برخیها پی بردهاند که فشار از پایین در دههی گذشته و تلاشهای بیوقفهی نهادهای مدنی و حرکتهای اعتراضی در جامعه بسیار کارآمدتر از چانهزنیها در بالا از کار درآمده است. به این جهت من فکر میکنم با پرچم مطالبات اجتماعی قشرهای گوناگون، انتخابات این دوره در حال برگزاری است.
طرف دیگر قضیه این است که آن بخشی از سرنشینان کشتی قدرت در جمهوری اسلامی که در شنوایی حساس هستند، صدای ترک برداشتن را زودتر میشوند. آنها با گنجاندن خواستهها و مطالبات مردمی در برنامههای خودشان، راه حل را در نزدیکی با خواستههای مردم دیدهاند. اینکه آیا آنها به این کار توفیق پیدا میکنند، آیا اصولا در پیگیری این سیاست، پس از انتخاب شدن پایبندی نشان میدهند، مسئلهی دیگری است. این امر بستگی به فشار نیروهای بیرون از قدرت، سازمانها و عناصر فعال سیاسی و گروههای مدنی جامعهی ایران دارد.
با مشاهدهی چنین وضعی است که بسیاری از سازمانها و عناصر فعال سیاسی، که در دور قبل از سیاست امتناع از مشارکت در انتخابات پیروی میکردند، این بار با عنایت به شرایط حساس کشور و اوضاع منطقه، بنا را بر مشارکت در انتخابات بر اساس سیاست مطالبهمحور گذاشتهاند. این نیروها، به قول یکی از نویسندگان ایرانی که چند روز پیش نوشته بود، «آزموده را دوباره باید آزمود» از اصل «آزموده را آزمودن خطاست» صرفنظر کردند و این بار مشارکت را در سیاست پیش گرفتند.
یک دلیل دیگر این است که شرایط کنونی ایجاب میکند نیروهای سیاسی دخالت بکنند. این امر اصلا به این معنا نیست که کسانی حاکمیت جمهوری اسلامی را به صورت ولایت فقیه پذیرا باشند، یا اصولا تمام سیاستهای جمهوری اسلامی را مورد تأیید قرار بدهند. بیشتر نظر بر این است که اینها با این کار میتوانند در سرنوشت آیندهی ایران دخالت بیشتر داشته باشند. از این رو، عدهای از نیروهایی که تا دیروز از مشارکت امتناع میکردند، امروز سیاست مشارکت را پیشه کردهاند.
به نظر شما انتخاب مجدد آقای احمدینژاد، صرفنظر از احتمالا تشدید بحران اقتصادی و اجتماعی که در داخل به دنبال خواهد آورد، چه پیامدهای بینالمللی در بر خواهد داشت؟ به عبارت دیگر، کشورهای غربی در انتظار چه هستند؟
مهدی خانبابا تهرانی: از انتخاب مجدد احمدینژاد، در صورت پیگیری سیاستهای اقتصادی - اجتماعی نابخردانهی تاکنونی در داخل و سیاستهای تحریکآمیز او در سطح بینالمللی، نباید انتظار دیگری جز تشدید بحرانهای اجتماعی و اقتصادی تا کنونی و سرانجام درگیریهای احتمالی نظامی خارجی و حتا داخلی، با نیروهای اجتماعی جان به لب رسیده داشت. این همان خطری است که بسیاری از کوشندگان باسابقهی سیاسی داخل کشور در این روزها یادآور میشوند. از جمله چهرهی مبارز و ملی مانند آقای عزتالله سحابی، به این مطلب اشاره میکنند و با بیان نگرانی خودشان دربارهی سرنوشت ایران و موجودیت و بود و نبود آن، از مردم میخواهند، صرف نظر از اختلافات و مخالفتشان با جمهوری اسلامی، در این انتخابات شرکت کنند.
این واقعیت که انتخابات در ایران آزاد نیست را هم آنها قبول دارند و میگویند با وجود تمام عدم صلاحیتی که این حکومتگران تاکنون داشتهاند، این دوره از انتخابات برای سرنوشت جامعهی ایرانی ما مهم است. آنها از این رو، همهی نیروهای سیاسی ایران را فرامیخوانند برای جلوگیری از چنین خطری، در انتخابات شرکت بکنند.
بدون شک کشورهای غربی و در رأس آنها ایالات متحده آمریکا، در انتظار این هستند که نتایج این انتخابات چه میشود، تا بدانند، چگونه باید با ایران رفتار کنند. یعنی باید بر اساس سیاست دوستی، نزدیکی و احیای مناسباتشان جلو بیایند، یعنی بر اساس سیاست "هویج"، یا سیاست "چماق" به کمک اسرائیل؛ به ویژه که ایران به اندازهی کافی با مسائل عدیده و پیچیده در منطقه خاورمیانه و کشورهای همسایه رو به رو هست و اسرائیل هم همواره به خاطر سلاحهای هستهای که ایران احتمالا در آینده صاحب آن خواهد شد، بر طبل جنگ میکوبد.
در رابطه با گزینش مجدد آقای احمدینژاد، شما نقش نیروهای نظامی و بالاترین ارگان رهبری در جمهوری اسلامی را چگونه ارزیابی میکنید؟ فکر میکنید آنها در این شرایط خواهان ابقای آقای احمدینژاد هستند؟
مهدی خانبابا تهرانی: چنین به نظر میرسد که گزینش مجدد آقای احمدینژاد خواست بخش اعظم نیروهای نظامی و ولی فقیه، رهبر جمهوری اسلامی است. آنها همچنان که تاکنون از دولت احمدینژاد حمایت کردند، در حال حاضر به هر قیمت و به هر صورت که بشود، خواهان ابقا و ادامهی سیاستهای تاکنونی ایشان هستند. دورنمای دولت احتمالی احمدینژاد و سیاستهای او، چیزی نیست جز ادامهی زورمدارانهی یا اقتدارگرایانه در داخل و نزدیکتر شدن گام به گام به مرزهای یک سازش، به باور من حتا متعفنانه، با ایالات متحدهی آمریکا، به ازای قبولاندن ضرورت یک حکومت نظامی در ایران به سیاستمداران آمریکا و غرب. آنهم به بهانهی اینکه وضع در کل منطقه نابسامان است، امنیت نیست، کشورهای همسایهی ایران و کل خاورمیانه در حالت آشوب زندگی میکنند، ترور روز به روز بال و پر میگشاید و به همین دلیل در چنین شرایطی یک حکومت نظامی قدرتمندی مانند حکومت آیندهی خیالی آقای احمدینژاد و ولی فقیه برای اصل امنیت لازم است و میتواند عامل برقراری امنیت و ثبات در ایران و منطقه پرآشوب خاورمیانه باشد. اما من چنین سیاستی را یک سیاست ایران بربادده میدانم. من متعقدم که مسائل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران و مطالبات روزافزون جامعهی ما، نه تنها از طریق نظامی و سرکوب قابل حل نیست، بلکه ایران را به مرحلهی خطرناک و جنگهای داخلی میکشاند.
نیروهای آزادیخواه راه حل مشکلات و مطالبات اجتماعی ایران را در راستای وحدت و حاکمیت ملی و استیفای حقوق حقهی انسانی، یعنی حقوق بشر و دمکراسی جست و جو میکنند. من فکر میکنم، اگر چنین اتفاقی بیافتد [در صورت انتخاب مجدد احمدینژاد]، ایران ما با همان خطری که بسیاری نگران آن هستند، رو به رو خواهد بود. تا آنجایی که من صحنهی انتخابات را مشاهده کردهام، بخش اعظم نیروهای نظامی که به هر حال از وجود یک چنین حکومتی سود میبرند و دارای رانت بسیار هستند و نامعلوم بودن سرنوشت ۳۰۰ میلیارد پول کشور، خود نشان میدهند که این پولها تقسیم شده است به در خانهی کسانی که خواهان چنین قدرتی هستند.
در رسانههای داخل و خارج از کشور، به ویژه در یک هفتهی گذشته در شبکهی اینترنت، مطالبی رد و بدل میشود که همگان صحبت از شرکت گسترده در انتخابات و نفی تحریم انتخاباتی میکنند. حتا کسانی دعوت به شرکت میکنند که چهار سال پیش به تحریم روی آورده بودند. فکر میکنید علت چیست؟
مهدی خانبابا تهرانی: اجازه بدهید من با اشاره به این مسئله یک نگاه همهجانبهتری را داشته باشم. واقعیت این است که بسیاری از هممیهنانم که در صف مخالفان جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند، از آنجا که در جهان ذهنی خود یک بار برای همیشه جمهوری اسلامی را به دلیل عدم مسئولیتپذیری، به مثابه یک نظام تبعیضگرا نفی مطلق کردهاند، دیگر به رویدادهای واقعی و درونی جامعه، و به ویژه نظام اسلامی و امکان تغییر در آن در چشمانداز آینده، هیچ عنایتی ندارند. از این رو، به این درک از واقعیت نرسیدهاند که نظامهای بسته و ایدئولوژیک، مانند نظام ولایت مطلقهی فقیه، در مرحلهی معینی در اثر بحرانهای داخلی و فشارهای خارجی و بینالمللی و بالاخره عدم همراهی و هماهنگی میان جناحبندیهای درونی خودش، دچار وضعیتی میشود که دیگر مانند گذشته قادر به ادارهی حکومت نیست. به این جهت، آنها بدون توجه به این واقعیتها، روی احساس یا هر عامل دیگری، میگویند ما با این نظام دیگر کاری نداریم و کاری نمیشود کرد. آنها به تجربهی آقای خاتمی اشاره میکنند. خود بنده هم در بسیاری موارد اشاره کردهام. اما متوجه نیستم که با ایجاد شکاف در هرم قدرت، نیروهای مردمی هیچ وظیفهای ندارند جز اینکه میتوانند و باید در سیاست مداخله کنند و باعث برخی تغییرات در دگرگونیهای لازم بشوند.
به نظر من تسریع این فرایند برعهدهی نیروهای چالشگر سیاسی است که دل به سرنوشت جامعه و آیندهی ایران دارند. باور من هم بیشتر بر این است که شرایط کنونی گواه بر چنین وضعیتی است. از این رو، بسیاری از تحریمکنندگان دیروز، امروز در سیاستشان تجدیدنظر کردهاند و سیاست مشارکت را در پیش گرفتهاند.
مصاحبهگر: داود خدابخش
تحریریه: مصطفی ملکان