iran-emrooz.net | Sat, 28.02.2009, 6:47
نه معتاد؛ نه جانباز؛ بلكه انسان
عباس عبدى/آينده
قدر و منزلت و ارزش واقعى انسان در هر جامعهاى چقدر است؟ اگر اين قدر و منزلت پايين بود، چگونه مىتوان آن را افزايش و به حدود قابل قبول ارتقا داد؟ و چه كسانى اين قدر و منزلت را ناديده مىانگارند؟
هر يك از ما به عنوان يك فرد و انسان، فارغ از ثروت، اصل و نسب و زيبايى، تحصيلات و قدرت و عقايدمان يا... موارد مشابه يك وجود انسانى داريم كه در اين «وجود» با تمامى انسانهاى ديگر مشابه و مشترك هستيم، و در هر جامعهاى بايد قدر و منزلت و ارزش اين وجه مشترك را سنجيد و اندازه گرفت، البته وجوه ديگر اين وجود از جمله اصل و نسب، تحصيلات، ثروت، قدرت و... مىتواند موجب افزايش اين ارزش و قدر و منزلت باشد، اما اين موارد، اضافه بر آن اصل وجود مشترك انسانى است. از اين رو بايد ديد در هر جامعه قدر و منزلت يك فرد بدون ثروت، بدون قدرت، بدون انتسابات خانوادگى و ... چقدر است؟
تصور مىكنم كه اين قدر و منزلت در جامعه ما بسيار اندك است، و در مقابل ويژگىهاى ثانوى مثل ثروت و قدرت و تحصيلات و اصل و نسب و... آن را بسيار بالا مىبرد. اگر وسيلهاى براى سنجش ميزان ارزش و قدر و منزلت داشتيم، متوجه مىشديم كه توزيع آن نزد انسانهاى يك جامعه سالم و اخلاقى با تفاوتهاى زيادى همراه نيست، وضع آن مثل توزيع ثروت است، كه بخشى از افراد ثروتمند (يا با قدر و منزلتتر) هستند، اما در اين جامعه همه افراد ديگر از حداقل درآمد و ثروتى برخوردار هستند كه زندگى آبرومندانهاى را تأمين و اداره كنند، ضمن آنكه درآمد و ثروت ۱۰ درصد افراد طبقات بالا به ۱۰ درصد افراد طبقات پايين مثلاً حداكثر ۲ يا ۳ برابر است، اما در يك جامعه ناسالم ديده مىشود كه ميان مردم از حيث درآمد و ثروت نابرابرى بسيار است، به طورى كه قشر زيادى از مردم از حداقل لازم برخوردار نيستند و درآمد ۱۰ درصد گروه پردرآمد به ۱۰ درصد پايين شايد تا ۳۰ يا ۴۰ برابر هم برسد. توزيع قدر و منزلت هم در اين جامعه همين طور است، و گمان مىرود كه در جامعه ما توزيع قدر و منزلت حتى نابرابرتر از توزيع ثروت باشد، ثروتى كه توزيع آن در جامعه ايران به نحو چشمگيرى نابرابر است. وقتى كه قدر و منزلت و ارزش انسان به صفت وجودى آن، كم اهميت و در حد هيچ بود، اين انسان براى كسب و حفظ منزلت، هر ترفندى را بكار مىبرد و اينجاست كه شاهد رواج نوعى خصايص رذيلانه در ميان افراد جامعه خواهيم بود. وقتى كه ما براى انسان به صفت وجودى خودش ارزش قايل نباشيم، به معناى آن است كه براى خودمان هم به اين صفت ارزشى قايل نخواهيم بود، و در اين صورت اين وجود انسانى را براى رسيدن به آن ويژگىهاى موجد و منشاء قدر و منزلتدار (قدرت، ثروت و...) به سهولت خواهيم فروخت.
اظهارات رييس مجلس و يكى از نمايندگان در معتاد معرفى كردن فردى كه خود را آتش زده است، جهت بىاهميت تلقى كردن اين خودسوزى به ظاهر در نقطه مقابل اظهارات كسانى بود كه براى اهميت دادن به آن گفتند كه وى جانباز جنگ بوده است. اين دو گرچه با دو هدف متفاوت (يكى براى ارتقاى اهميت خبرى و ديگرى براى بىاهميت كردن آن) چنين اظهار كردند، اما هر دوى آنها يك نقطه مشترك و واحدى دارند، و آن اينكه انسانيت و وجود انسانى وى در حاشيه است، آنچه كه تعيينكننده اهميت اين خبر است، صفت اضافه شده بر او يعنى جانبازى يا معتادى است و اگر جانباز است، پس بايد براى آن متأثر شد و مخاطبان اين اقدام(در اينجا مجلس ) را نكوهش كرد، و اگر معتاد بود، بايد بىخيال قضيه شد. البته قصد من اين نيست كه بگويم كه وجود اين دو صفت در يك فرد به يك اندازه ارزش و قدر و منزلت دارند يا بايد داشته باشند، اما تفاوت آن به حدى نيست كه اگر جانباز بود، مجلس و نمايندگان محكوم شوند و اگر معتاد بود تبرئه گردند. اين دو نگاه در ناخودآگاه ذهنيت اجتماعى ما (چه مخالف و چه موافق) وجود دارد و در اين مواقع خود را بروز مىدهد.
چرا اين وضعيت بهبود نمىيابد؟ در اينجا فقط از حيث نقش نهادهاى مدنى به موضوع مىپردازم. مدتى پيش يكى از سياستمداران غربى كلمهاى تعريضى را عليه قشر خاصى از جامعه بكار برد، نهادهاى مدنى مدافع آن قشر و گروه عرصه را چنان بر وى تنگ كردند كه چارهاى جز عذرخواهى علنى و رسمى نداشت. طبيعى است كه اگر در جامعهاى انجمنهاى قوى مدافع حقوق حيوانات وجود داشته باشند، به طريق اولى از حقوق انسانها هم حمايت خواهند كرد. اگر در جامعهاى انسان به صفت وجود انسانى خود واجد اهميت باشد، كسى رضايت نمىدهد كه انسانى در كنار خيابان روى زمين دراز بكشد و با وضع فلاكتبارى گدايى كند و كودك بيچارهتر از خود را هم كنار دستش بنشاند. چرا رضايت نمىدهد؟ چون از نظر او اين "انسانيت" است كه به اين فلاكت افتاده است و فرد حس مىكند كه بخش مهمى از وجود اوست كه دچار اين وضع شده است. در جامعه امروز ما جاى خالى يكى از نهادهاى مهم مدنى كه وظيفهاش دفاع از كرامت و حيثيت انسانى (فارغ از هر تعلقى از جمله رنگ، نژاد، زبان، قدرت، ثروت و...) است، مشهود مىباشد، و اگر چنين نهادى بود، قطعاً زمان زيادى طول نمىكشيد كه توهينكنندگان به اين حيثيت، رسماً و علناً عذرخواهى كنند، و از آن مهمتر اين عقيده تبعيضآميز خود را تغيير دهند.
آينده - وب سايت شخصى عباس عبدى
http://www.ayande.ir/