iran-emrooz.net | Mon, 26.01.2009, 0:57
آمريكا در عمل به نيكىها از جمهورى اسلامى سبقت نگيرد
عبدالله نورى/ادوارنيوز
يكشنبه، ۶ بهمن ۱۳۸۷
عبدالله نورى گفت: «براندازى در واقع مختص سيستمهايى است كه يا مستقر نيستند يا احساس استقرار نمى كنند و از اين بابت نگران اند وگرنه يك نظام مستقر هيچگاه خود را متزلزل معرفى نمى كند كه ممكن است در آن براندازى نرم و يا زبر اتفاق بيافتد».
با عبرت از تجارب ما از نگاه مطلق پرهيز كنيد
عبدالله نورى در ديدار با جمعى از فعالان دانشجويى دانشگاههاى آزاد، با اشاره به لزوم "ارزيابى مسايل در زمان رخداد هر حادثه يا واقعه تاريخى" گفت: «فعالان دانشجويى و سياسى كه در دوران جوانى به سر مىبرند بايستى همواره سعى كنند به دنبال ارزيابى صحيح و درست مسايل باشند و از مطلق انگارى و نگاه سياه و سفيد به مسايل روز و يا تاريخى با نگرشهاى افراطى و يا تفريطى بپرهيزند و همه مسايل به ويژه مسايل تاريخى را در ارتباط با شرايط و ويژگيهاى خاص زمان خودش بررسى نمايند. يكى از اشكالات جدى امروز نيز مطلق انگارى است از هر دو سو، چه مقدس انگارى مطلق و چه سياه انگارى مطلق، گاهى تعريف و تمجيدها مطلق مىشود و گاه نقدها هم به گونه اى مىشود كه شايد سياه تر از آن قابل تصور نباشد. توصيه مىكنم كه از گذشته خود ما عبرت بگيريد، ما دچار همين مشكل بوديم از دوران مبارزه تا پس از پيروزى انقلاب آنچه كه براى ما مقدس مىشد گاهى نقد ناپذير مىگشت و آنچه را معيوب مىدانستيم چه بسا غير قابل اصلاح مىپنداشتيم. در قضاوتها به يكباره سى سال جمهورى اسلامى را سياه و يا سفيد جلوه ندهيم، زيرا مطلق گرايى انسان را به انحصار طلبى سوق مىدهد چون خود را صالح مطلق و نيروى مقابل را نا صالح مطلق مىپندارد. تفكر مطلق انگارى مىتواند انسان را در هاله اى از قداست قرار دهد كه هر نقدى را در جهت مقابله و براندازى تفسير كند و به مرور فرد مطلق انگار را نسبت به خير خواهان خودش نيز بدبين كند و در طول زمان به حدى از وسواس برسد كه با مصلحان جامعه و دلسوزان كشور به گونه اى برخورد كند كه يكى پس از ديگرى سكوت را بر نقد دلسوزانه ترجيح دهند. اين روحيه نقد ناپذيرى به مرور هر نقدى را توطئه و در جهت براندازى مىبيند و چون قدرت را در اختيار دارد از قدرت براى سركوب توطئه گران و براندازان خيالى بهره مىگيرد. »
جمهورى اسلامى در رفتار نيك از آمريكا عقب نماند
عبد الله نورى در بخش ديگرى از سخنان خود در اين ديدار با اشاره به نتيجه انتخابات رياست جمهورى آمريكا اين جريان را "واقعه اى تأثيرگذار و قابل توجه" توصيف كرد و افزود: «جمهورى اسلامى از ابتدا از يك طرف اينگونه مىانديشيده است كه در منطقه و جهان مىتواند تأثير گذار و چه بسا الگو باشد و از سوى ديگر همواره آمريكا را به عنوان خطرى بزرگ براى جامعه جهانى معرفى كرده است، به نظر من مسئولان كشور و نظام بايد با توجه به تحولى كه در آمريكا روى داده است كارى كنند كه از مخالفان خود، در جهت بسط و گسترش مبانى فكرى خود در سطح دنيا عقب نمانند و به تعبير معصوم، آنها در عمل به نيكىها از شما سبقت نگيرند.»
وزير كشور دولت اصلاحات انتخاب باراك اوباما را به عنوان رييس جمهور آمريكا بخشى از يك روند تحول در جامعه آمريكا دانست و گفت: «تا چند دهه پيش آمريكا يكى از مراكز مهم برده دارى بود به گونه اى كه باندهاى قاچاق انسان سياهان را با كشتى از آفريقا به اين كشور منتقل مىكردند و به عنوان برده به فروش مىرساندند و اربابان از آنها بيگارى مىكشيدند و ارتباط آنها را با مبدأ و خانواده هايشان تا زمان مرگ قطع مىكردند، در شرايطى كه در جهان غرب مباحث دموكراسى و حقوق بشر مطرح بود و حركتها و تحولها و حتى انقلابها در جهت آزادى انسان و كرامت او انجام مىشد در گوشه اى از جهان كشورى مانند آمريكا با برده دارى به استثمار انسان مىپرداخت. در اين كشور پس از چندين دهه رفتار وحشيانه اى كه نسبت به سياهان وجود داشت، پس از الغاى برده دارى به مرور از آنچه در جهت تبعيض نژادى وجود داشت كاسته شد. آمريكا از آبراهام لينكلن تا مارتين لوتركينگ و از كينگ تا اوباما مسير طولانى را طى نموده است، بزرگترين اعتصاب غيرخشونت آميز سياهان ايالات متحده به صدور بيانيه اى از سوى دادگاه عالى ايالات متحده مبنى بر حقوق مساوى سياهان و سفيدپوستان در استفاده و اشتغال در اتوبوسرانى منجر شد. مرحله به مرحله محروميتها و ممنوعيتها حذف شد تا امروز كه شرايط در آمريكا به مرحله اى رسيده كه فردى از اقليت سياه پوست، مهاجر و مسلمان زاده بتواند به عنوان ريس جمهور آمريكا و به صورت ظاهر مقتدرترين فرد جهان انتخاب شود و در نهادينه كردن دموكراسى گوى سبقت را از تمامى كشورهاى پيشتاز دموكراسى نيز بربايد. به تعبير رقيب انتخاباتى آقاى اوباما انتخاب يك سياهپوست به رياست جمهورى نشانه تغييرات وسيع در طول يك قرن اخير در آمريكا مىباشد و يا به تعبيرى ديگر اين انتخاب شهادت ديگرى است بر اينكه حقارتهاى انسانى دائمى نيستندِ».
مديرمسئول روزنامه توقيف شده خرداد افزود: «جالب است بدانيم كه امروز و پس از اين رويداد صاحب نظرى اينگونه سخن مىگويد: ""روياى مارتين لوتركينگ جامعهاى است كه عارى از نژادپرستى باشد و در آن ارزش انسانها را نه با رنگ پوستشان يا نوع دينشان بلكه با شخصيت و عملكردشان بسنجند. قطعاً اين كه آمريكا فردى سياه پوست را به رياست جمهورى انتخاب مىكند نشان از آن دارد كه اين كشور راه درازى را در جهت تحقق بخشيدن به آن رويا طى كردهاست، اما سخت بتوان گفت كه هم اكنون و با اين انتخاب آن رويا تحقق يافته است!""
عبدالله نورى افزود: «در عين حال همين حادثه چه تأثيرى بر نگرش مردم جهان نسبت به آمريكا مىگذارد؟ من در اينجا صرفا به موضوع برابرى حقوق و نهادينه شدن دموكراسى در آمريكا اشاره مىكنم و نه در ارتباط با عملكرد آمريكا در نقاط مختلف دنيا كه در هر مورد بحث خود را دارد و مىتواند پسنديده و يا ناپسند باشد. همانگونه كه در ارتباط با آقاى اوباما هم عملكرد آينده وى مىتواند در جهت تاييد و يا تخريب او و يا كشورش مؤثر باشد، سخن من اين است كه نفس همين اتفاق چه تأثيرى در ميان مردم آمريكا و نيز مردم جهان داشته است؟ بسيارى از نظر سنجىها ظرف همين چند روز بيانگر تأثيرات شگرف اين تحول تاريخى در ميان مردم جهان است. البته ممكن است گروهى معتقد باشند كه آقا شما ساده ايد اوباما هم قبل از كانديداتورى سر سپردگى خود را به محافل صهيونيستى اعلام كرده تا به او مجوز داده اند كانديدا شود و سگ زرد هم برادر شغال است، اين حرفها ممكن است در بدبينانه ترين تحليل مطرح باشد، لكن آيا مىتوان منكر تأثير عظيم جهانى اين حادثه شد؟ و يا ممكن است ديگرى بگويد پس از تخريب گسترده چهره آمريكا در ميان جهانيان سياستمداران كار كشته آمريكايى براى بازسازى چهره آمريكا چنين كرده اند كه در اين راستا مىتوان انگيزههاى متفاوتى را برشمرد و تحليلهاى گوناگونى را ارائه كرد ولى هم اكنون موضوع بحث من نيست، بحث بر سر تأثير گذارى اين رفتار در ميان جامعه آمريكا و ديگر جوامع جهانى است. »
عبدالله نورى با بيان اين مطلب كه "البته برخى پيش از برگزارى اين انتخابات مىگفتند كه هستههاى قدرت در آمريكا نمى گذارند يك سياه پوست در آمريكا رييس جمهور شود" گفت: « كشورى كه مىرفت به يك كشور منفور نزد افكار عمومى جهانى بدل شود با اين تحول به كانون توجهات افكار عمومى جهانى تبديل شده است. جمهورى اسلامى هم چنانچه مىانديشد كه اين روش مىتواند داراى تأثيرات مثبتى باشد همينگونه عمل كند تا در جهت جذب قلوب داخل و خارج به سمت و سوى خود اقدام كرده باشد و نه اينكه دلسوزان ايران را هم بر نتابد و يكى پس از ديگرى آنان را حذف كند. »
حكومت بايد در راه تحول گام بردارد و از براندازى نترسد
وزير اسبق كشور در ادامه افزود: «حكومت بايد در راه اين تحول گام بردارد و از ميدان دادن به جريانهاى گوناگون واهمه نداشته باشد كه مثلاً اين امر ممكن است به مرور موجب براندازى شود. حكومتى كه با حذف منتقدان دلسوز ، داخل را هم براى خود حفظ نكند چگونه مىخواهد خارج را به خود جذب كند؟»
عبدالله نورى با اشاره به اظهارات اخير در مورد براندازى نرم گفت: « در يك نظام سياسى استقرار يافته براندازى معنى ندارد، تفوه به براندازى در واقع مختص سيستمهايى است كه يا مستقر نيستند يا احساس استقرار نمى كنند و از اين بابت نگران اند وگرنه يك نظام مستقر هيچگاه خود را متزلزل معرفى نمى كند كه ممكن است در آن براندازى نرم و يا زبر اتفاق بيافتد. هميشه و در ارتباط با آنچه در جهان غير مسلمان و به ويژه جهان غرب در ارتباط با كرامت انسانى انجام مىشد مسلمانان افتخار مىكردند كه اسلام بسيارى از اين موارد را در ۱۴ قرن قبل گفته است. حال آيا به راستى در ميان كشورهاى امروز جهان اين كشورهاى اسلامى هستند كه پرچم دار دفاع از حقوق و كرامت انسان و نهادينه كردن دموكراسى هستند و يا ديگران؟ اين حكومتهاى اسلامى هستند كه به شهروندان خويش با حسن ظن مىنگرند و يا ديگران؟ اين كشورهاى اسلامى هستند كه خود را پاسخگو به مردم خويش مىدانند و خود را نه حاكم، كه منتخب و پاسخگوى ملت مىدانند و يا غربيان به تعبير برخى از خدا بىخبر؟»
عبد الله نورى در ادامه سخنان خود و در بخشى ديگر گفت: «انسان در هر دو سوى حق و باطل زياده طلب است چون هر چه تلاش مىكند باز هم احساس مىكند چيزهاى دست نيافته اى وجود دارد. انسان مىتواند تا حد "قاب قوسين او ادنى" بالا رود و يا در حد "انعام بل هم اضل" پايين رود. »
وى ادامه داد: «سرشت انسان اينگونه است كه اگر در مسير گناه برود و طعم آن برايش لذت بخش باشد ديگر از اين مسير برنمى گردد و اين روند توقف ناپذير است همچنانكه در قرآن كريم آمده است "ثم كان عاقبة الذين اسائوا السوئ ان كذبوا بآيات الله"، در عين حال اگر انسان به خصايل نيكو مانند گسترش آزادى، عدل و قسط عشق بورزد در اين مسير گام بر مىدارد و دست هم از آن نمى كشد تا آزادى و عدالت واقعى را تا اعماق جامعه و دورافتاده ترين روستاها ببرد و همواره اين مساله دغدغه ذهنى او خواهد شد. به بخيل و سخى نگاه كنيد، بخيل هر روز بر بخلش افزوده مىشود و سخاوتمند بر سخاوتش، آزاد انديش در جهت گسترش آزادى و نهادينه كردن بيشتر آن و ديكتاتور در جهت تعميق ديكتاتورى و محدود كردن آزادى و مخدوش كردن حقوق و كرامت انسانها گام بر ميدارد.
به اين دو نمونه توجه فرماييد، آقاى نلسون ماندلا كه پس از ۲۷ سال زندان و تحمل مشقات فراوان به رياست جمهورى آفريقاى جنوبى برگزيده شد، پس از يك دوره رياست جمهورى در مقابل درخواست مردم براى ادامه رياست جمهورى مىگويد مگر من چه مقدار از اين نظام طلب دارم كه بار ديگر در اين پست بمانم؟ و حاضر نشد كانديدا شود و در اين سو و آنسوى جهان و به ويژه در ارتباط با آفريقا خود را موظف به فعاليتهاى بشردوستانه نمود. در مقابل، انقلابى ديگرى هم به نام رابرت موگابه در زيمبابوه پس از پيروزى انقلابش زمام امور را به دست گرفت و دستاورد زمامدارى او براى كشورش طبق گزارشهاى منتشر شده پس از ۲۰ سال گسترش فقر، فساد، درد ، رنج و بيمارى بوده است و هنوز هم حاضر نيست از اريكه قدرت پايين بيايد و هر حركتى در جهت بركنارى و ياايجاد محدوديت در قدرت مطلقه خود را توطئه استكبار جهانى مىداند. حال در ميان اين دو، كدامين چهره در جوامع جهانى تأثير گذارتر، محبوب تر و با فضيلت تر است؟
آنچه به عنوان الگو و اسوه از مولاى متقيان آموخته ايم اين است كه او مىخواست حكومت عدل را به همه انسانها در طول تاريخ نشان دهد اگر چه خود نتواند حكومت كند. حال آيا اين رفتار را در اين زمان تنها در وجود انسان غير مسلمانى همچون ماندلا بايد بيابيم؟ و آيا در جوامع اسلامى نمونه اى هر چند كوچك براى آن يافت مىشود؟ راستى اگر دلبستگى به قدرت نباشد آن همه با حقوق و كرامت انسانها برخورد مىشود؟ انسان قدرتمندى كه دلبستگى به قدرت نداشته باشد و مسئوليت الهى مردمى بر دوش او سنگينى كند براى اينكه به انحراف كشيده نشود و از قدرت خويش سوء استفاده نكند نقد را بر همه نه تنها آزاد مىگذارد كه الزامى مىكند و همچون امير مؤمنان از مردم مىخواهد كه به طور جد او را نقد كنند و هرگز او را همچون جباران و ديكتاتورها ندانند، چون براى او اصل، اجراى عدالت و احقاق حقوق مردم است و نه بقاء در قدر ت به هر قيمت. »
انتقاد از اختصاص سهميه به دانشجويان بسيجى
عبدالله نورى كه خود از خانواده شهدا است و برادرش را در جنگ هشت ساله از دست داده، همچنين در بخش ديگرى از سخنان خود در ديدار با اين فعالان دانشجويى نسبت به تغيير بافت دانشگاهها ابراز نگرانى كرد و گفت: « تخصيص سهميههايى كه ديگر موضوعيت ندارد به برخى افراد مشخص براساس گرايشهاى سياسى خاص موجب شبهات جدى مىشود. آيا مىتوان از امكانات ملى برداشتهاى اينگونه كرد و امكانات كشور را در اختيار تعداد معدودى از افراد جامعه قرارداد؟ و آيا مىتوان به قيمت كاهش سطح علمى و كيفى دانشگاهها به دنبال تربيت نيروهايى براى اهداف خاص بود؟»
گفتنى است در ابتداى اين ديدار فعالان دانشجويى دانشگاههاى آزاد تهران به طرح ديدگاهها و نظرات خود در مورد وضعيت كلى جامعه و دانشجويان دانشگاه آزاد پرداختند و نسبت به شيوه مديريت اين دانشگاه انتقاد كردند. آنها همچنين فعاليت بيش از پيش عبدالله نورى را موجب ايجاد اميد و نشاط در جامعه دانستند و از وى خواستند تا در انتخابات آينده رياست جمهورى كانديدا شود.