iran-emrooz.net | Mon, 03.03.2008, 12:10
مادران و صلح
خديجه مقدم/مدرسه فمینیستی
۱۱ اسفند ۱۳۸۶
مدرسه فمینیستی
از زمانی که" گروه مادران صلح " در تاريخ ۱۳ آبان ۱۳۸۶ اعلام موجوديت کرد، عده ای سوال می کنند که چگونه می خواهيد صلح را برقرار کنيد. برخی، می پرسند رابطه صلح و جنبش زنان چيست و تعدادی از دوستان، نگرانند که اعضای کميته مادران کمپين يک ميليون امضا نا آگاهانه به مادران صلح پيوسته اند، و آنجا هم نمی دانند که چه می کنند، ذوب سياسيون شده اند، خود را منحل کرده اند و ... . هر چند، برخی از مطالب نوشته شده، به دليل اينکه مستند به حرکت سه ماهه مادران صلح نبود و مرا به عنوان کسی که عضو کمپين و کميته مادران و همچنين عضو مادران صلح هستم از برخورد فعال معاف می کرد ولی لازم ديدم از آنجا که کمپين يک ميليون امضا به نظرم تاثير گذار ترين حرکتی است که حداقل من در چهل ساله ی فعاليت اجتماعی ام ديده ام و دوستان سايت مدرسه فمينيستی را نيز که همگی از اعضای کمپين هستند سال هاست می شناسم و به تلاش هايی که تا کنون برای ارتقا ء آگاهی های مردم به ويژه زنان در زمينه ی حقوق برابر انجام داده اند، ارج می گذارم، تصميم گرفتم در باره ی پاره ای از ابهام های به وجود آمده که به عنوان بحث و چالش در سايت مدرسه فمينيستی مطرح شده است توضيحاتی بنويسم. شايد بتوانيم با همزبانی و همفکری و همدلی بيشتری مثل گذشته با يکديگر همکاری داشته باشيم. اميدوارم بتوانم حسن نيت و صداقت خود را در بيان مطالب به خواننده منتقل کنم .
کميته مادران و آش نذری
همانطور که در" بخش چالش ما "سايت مدرسه فمينستی" نوشته شده است ابتدای حرکت مادران، از نيرو گرفتن ما در کمپين به عنوان يک مادر شروع شد، بدين معنا که من وقتی به عنوان عضو کمپين در کادر پشتيبانی، هنگام دستگيری زينب پيغمبر زاده در اسفند ۸۵، به ايستگاه متروی چيتگر رفتم و از زينب پرسيدم پدر و مادرت از دستگيريت اطلاع دارند و پاسخ شنيدم که: " مادرم فوت شده و پدرم هنوز خبر ندارد" ، انگار يک حس غريزی مرا واداشت که در پليس امنيت گيشا به ماموران امنيتی خودم را مادر زينب معرفی کنم. وقتی هم از من شناسنامه خواستند برای آنها فرق مادر اجتماعی و مادر بيولوزيک را توضيح دادم تا جايی که برای دفاع از زينب، هم در پليس امنيت عشرت آباد بازجويی شدم و هم قبول کردم که با دستبند وارد دادگاه انقلاب شوم تا بتوانم از زينب دفاع کنم هر چند" مادری خواسته همه زنان نيست " و چنين شد که بعد از مدت کوتاهی کميته مادران کمپين شکل گرفت و ما قويتر از پيش به فعاليت مان ادامه داديم و جوان ها با دلگرمی بيشتری پيگير خواسته های مشترک مان شدند؛ پدر و مادرهای اعضاء جوان کمپين هم، وقتی ما زنان سن و سال دار و با تجربه را ديدند، با آرامش، فرزندانشان را در راهی که برگزيده بودند، همراهی کردند و الحق کميته مادران سپر بلايی شد برای جوانان کمپين به طوری که هر کس دستگير می شد قبل از حضور پدر و مادر اعضا، اين مادران کمپين بودند که در کلانتری ها و دادستانی های حتی درشهرستان ها، از عضو دستگير شده حمايت می کردند و همچنان به وظايف شان که خود طراحی و به عهده گرفته اند، پايبندند.
کميته مادران به صورت خود جوش حالا با هرنامی که برايش بگذاريم کميته، کار گروه، هسته تشکيل شده در چارچوب سه سند کمپين به صورتی مستقل از طرفی و همبسته با ساير اعضا از طرف ديگر به کار خود ادامه می دهند. تمام کوشش اوليه برای شکل گيری کميته ها تسهيل در کارها بود و بازبودن رفت و آمد افراد به کميته ها و جذب پتانسيل های بيشتر به کمپين بدون آن که تصوری از سازمان و تشکل يابی در کار باشد. توجه به همين موضوع بود که کميته مادران در تصميم گيری مثلا پختن آش نذری اعضا ء کميته با عنوان کميته دخالتی نداشت و فقط تعدادی از مادران به انجام نذر گوهر عزيز ( مادرجلوه ) کمک کردند، يعنی با همه احترامی که به عقايد اعضا می گذاريم، به هيچ عنوان نپذيرفتيم که اين حرکت يا هر حرکت ديگری که ممکن بود نشانه ای از ايدئولوژيکی شدن فعاليت ها و شکلی از سازمانی شدن فعاليت کميته در کمپين تصور شود به نام کميته مادران ثبت شود، شايد يکی ازموارد چالش برانگيز نيز همين مسئله بود که چرا حرکتی که کميته مادران کمپين مسئوليت برگزاری آن را نپذيرفته در سايت تغيير برای برابری به نام مادران کمپين درج می شود که جواب گرفتيم خبر آش نذری تغيير کرده و با خبر اوليه ای که اعضای رسانه در سايت گذشته بودند تفاوت داشته است!
از کميته مادران کمپين تا مادران صلح
از آنجايی که مادری اجتماعی، حد و مرزی جنسيتی نمی شناسد، دانشجو و کارگر و معلم، سياسی و... همه فرزندان ما ملت هستند، تعدادی از مادران کمپين، بعد از دستگيری منصور اسانلو به ديدار مادر و همسر اسانلو که هر دو از اعضاء کمپين بودند رفتيم و نامه ای در جهت حمايت و همدردی نوشته شد که مورد انتقاد برخی از اعضاء کمپين قرار گرفت و ما متوجه شديم که کميته مادران کمپين حمايت ما را بيش از هر چيز به حمايت از اعضای کمپين محدود می کند و کاملا هم درست بود. خواسته های مشترک حداقلی ما در کمپين، اين اجازه را به ما نمی داد و دليل موفقيت کمپين هم همين خواسته های حداقلی است که زنان از هر طبقه و با هر بينشی جذب کمپين شده اند.
از طرفی دانشجويان اميرکبير به دليل حمايت از سه دانشجوی زندانی که متاسفانه هنوز هم آزاد نشده اند، دستگير شدند و من که خود، روزهای تنهايی را زمانی که پسرم در زندان بود تجربه کرده بودم در کنار مادران دانشجويان دستگير شده قرار گرفتم و با آنان همراهی کردم و احساس کردم که در ايران مرد سالار، مادری قدرتی دارد که ما پيش از اين از آن بی خبر بوده ايم. بدين ترتيب به فکر تشکيل گروهی از مادران افتادم تا بتوانيم از خودمان و همه ی فرزندان مان جدا از جنسيت و قوميت و بينش، به صورتی مادرانه، مسالمت آميز و صلح طلبانه دفاع کنيم. طبيعی است لازم بود ايده اول با تک تک دوستان پيشکسوت در فعاليت های اجتماعی، درميان گذاشته شود و از دانش و تجربيات آنان استفاده گردد تا طرحی پخته ، مناسب زمان و مکان و شرايط حاکم طراحی شود.
در ابتدای شهريور ۸۶ فقط ايده را با دوستانم در ميان گذاشتم و هيچ طرحی از قبل آماده نکردم، چرا که به دموکراسی معتقدم گر چه اعتقاداتم ممکن است با رفتارهايم تفاوت داشته باشد ولی حداقل سعی می کنم و با شجاعت می گويم خيلی خيلی سعی می کنم، خشونت را با خشونت پاسخ ندهم و اين را هم می دانم که اغلب موفق نمی شوم و اگر سکوت و خشونت گفتاری را مهار می کنم با حرکات اعضا ء بدنم حتی با نگاهم خشونت روا می دارم و کاملا با " فرانسواز سيرونی" موافقم که کسانی که در کشور های استبداد زده و ديکتاتوری به دنيا می آيند و در شرايط ناسالمی، زندگی می کنند حتی اگر زندان نرفته باشند، خودشان متاسفانه اغلب، هم شکنجه گرند و هم قربانی. بهر ترتيب، دوستان عزيز و طرف مشاوره ی من، که اکثريت شان، بيش از من دانش و تجربه فعاليت های اجتماعی داشتند نظرات سازنده ای دادند و ترجيح دادند صدای سومی باشند که هم با سياست های جنگ افروزان مخالفت کنند و فرهنگ صلح را ترويج نمايند و هم از حقوق خود و فرزندان شان، دفاع کنند و چنين شد که" مادران صلح" با تعريف جديد از صلح که بدون امنيت، عدالت و برابری، معنايی ندارد با ساختاری فروم گونه و افقی با استفاده از تجربه های همه مادران در کمپين و هم انديشی و زنان صلح شکل گرفت و اسامی پيشنهادی من و ساير دوستان از جمله" مادران صلح و برابری" کنار گذاشته شد. نه اينکه برابری فراموش شود، برابری و عدالت، در دل صلح آشکارا ديده می شود. اگر به بيانيه اعلام موجوديت ما، مادران صلح، دقت کافی بشود نه از روی " اخبار رسيده "و" شنيده ها "به روشنی بيان شده است که:" ما به هر آنچه که امنيت سياسی، اقتصادی و اجتماعی را به خطر اندازد اعتراض داريم" .
فزون بر اين، جايزه نوبل صلح که به خانم شيرين عبادی تعلق گرفت، افتخاری برای همه ی مردم ايران شد برای فعاليت های شجاعانه و خستگی ناپذير حقوق بشری و صلح طلبانه خانم عبادی بوده است. همه می دانيم که خانم عبادی پيشنهاد" شورای ملی صلح " را در روز ۲۸ آبان ۱۳۸۶ در يک کنفرانس مطبوعاتی در کانون مدافعان حقوق بشر اعلام کردند و پس از آن "کميته موقت صلح " برای کمک به تشکيل" شورای ملی صلح" به وجود آمد، و من هم با پيشنهاد خانم عبادی ، افتخار همکاری با اعضاء کميته را همچنان تا تشکيل شورای ملی صلح به عنوان يک زن هوادار محيط زيست دارم.
دوستان سوال می کنند آيا واقعا ايران در تهديد جنگ به سر می برد ؟
من به عنوان يکی از اعضای گروه مادران صلح، با توجه به بيانيه هايمان از ابتدای اعلام موجوديت تا کنون و فعاليت های حقوق بشری اعضا گروه به خود حق می دهم از اين دوستان سوال کنم :
آيا کشور ما ايران امروز در شرايط صلح بسر می برد ؟ وقتی به خاطر جمع آوری امضا برای تغيير قوانين، دختران جوان را که می خواهند به عنوان يک انسان کامل در قانون به رسميت شناخته شوند ، بازداشت می کنند ( به ياد راحله و نسيم، عزيزان مان در بند و با آرزوی آزادی هر چه سريعتر آنان ) و احترام شادفر، مادری ۶۲ ساله و معلم بازنشسته را، که همه ما مديون خدماتش هستيم به حبس محکوم می کنند آيا صلح وجود دارد ؟ آيا چشممان را در مورد، نقض حقوق بشر دانشجويان، کارگران، اقليت های مذهبی، اقليت های قومی و نوانديشان و دگرانديشان بايد ببنديم ؟
آيا وقتی پزشک جوانی که برای خدمت به دورافتاده ترين نقاط کشور رفته به جرم اينکه با مردی در روز روشن در پارک نشسته و صحبت می کند کشته می شود، آيا وقتی سنگسار ، قطع دست و پا، پرتاب از بلندی، اعدام، حتی اعدام کودکانی که زير ۱۸سال مرتکب جرم شده اند، وجود دارد صلح برقرار است ؟ وقتی اکثريت مردم زير خط فقر هستند، و تحريم های اقتصادی آنان را هر روز فقير تر می کند صلح چه معنايی دارد ؟
وقتی به خاطر شرايط نه جنگ، نه صلح بخش مهمی از دريای خزر بخشيده می شود، زنان بايد سکوت کنند ؟ آيا قيمت شيرخشک را اين روز ها می دانيد ؟ که در عرض يکماه با تحريم ها ی اقتصادی صورت گرفته از ۲۷۰۰ تومان به ۴۱۰۰ تومان افزايش يافته ؟ آيا ما نبايد از آثار مخرب انرژی هسته ای حداقل از منظر اقتصادی و محيط زيستی حرف بزنيم؟ نگران نباشيد، همه در يک جهت حرکت می کنيم با روش های مختلف. بگذاريد جامعه مدنی بی شکل ايران اندام متناسبی پيدا کند.
فراموش نکنيم، دغدغه های زنان فقط حقوق زنان نيست، و کمپين خواسته های حداقلی ما را مطرح می کند. روشی که کمپين در پيش گرفته يعنی گفتگو ، آموزش و جمع آوری امضا ء ، در ارتقای جنبش دموکراسی خواهی در جامعه کنونی ما نقش مهمی دارد و نبايد اين را کتمان کنيم. روز ۵ شهريور وقتی جلوی درهای بسته موسسه رعد، در خيابان، کمپين را افتتاح کرديم هرگز فکر نمی کرديم که اين حرکت چنين تاثير گذار باشد و حالا بايد خيلی خوشحال باشيم زيرا اگر همين امروز هم اعلام کنند، جمع آوری امضا جرم است و اعضا اوليه کمپين هم اعلام کنند که کسی امضا جمع نکند، کمپين به حرکت خود ادامه خواهد داد، چرا که در حال حاضر، کمپين، هزاران متولی دارد که می دانند چه می خواهند و مثل ما فمينيست های نسل گذشته خواسته های خود را فدای خواسته های بزرگتر! نمی کنند.
اما نبايد مساله مهمی را هم فراموش کنيم که در کنفرانس پکن ۱۹۹۵ دغدغه های زنان جهان که ما هم جزو آن هستيم در ۱۲ محور طبقه بندی شد که يکی از آنها حقوق زنان بود ، قاعدتا امروز بايد دغدغه های ديگری هم به آن اضافه شده باشد . منظورم اين است که توجه کنيم اين بار برای جبران اشتباهات ما قديمی ها ، زنان جوان از اينطرف بام به پايين پرتاب شوند. و نگران نباشند که تعدادی از زنان برای صلح، حفظ محيط زيست، ورزش و... هم وقت می گذارند و به اين فرصت هم توجه کنند که بحث حقوقی زنان با فعاليت در ساير جنبش ها همانطور که تا کنون هم شاهد بوده ايم ، موجب تقويت جنبش زنان هم می شود .
اگربه حرکت صلح خواهانه ای که در ايران هم دارد شکل می گيرد به وسيله مادران صلح و کميته موقت صلح و در آينده شورای ملی صلح توجه کنيم، اين را به صورت روشنی مشاهده می کنيم. برای مثال دو نفر از کميته مادران کمپين و به طور کلی از کمپين ( فرخنده جبارزادگان و خديجه مقدم ) تا کنون، در مادران صلح فعال بوده ايم ولی در تمام برنامه های عدالتخواهانه و برابری خواهانه جنبش زنان، اکثريت مادران صلح با عشق و محبت شرکت کرده اند. البته اين حمايت مادران صلح را هرگز به حساب ما دو نفر، در تاريخ جنبش زنان ثبت نکنيد، مادران صلح ، به عينه می ببينند که قوانين تبعيض آميز چه تاثير وحشتناکی بر روی زندگی زنان گذاشته و خود مصداق های عينی آن هستند، شايد ما فقط توانسته باشيم تلاش کنيم تا ارتباط سالمی بين " گروه مادران صلح " و" جنبش يک ميليون امضا " به وجود بيايد. و اين نوشتار، نمونه ای از اين تلاش است. مگر ما به تکثر اعتقاد نداريم ؟ پس چرا تا گروهی سربلند می کند تا پا بگيرد می خواهيم زمين اش بزنيم؟
مادران صلح ، به عنوان گروهی از مادران معرفی شده اند که سال های نو جوانی و جوانی شان را برای مبارزه با ديکتاتوری شاه و امپريالسم هزينه کرده اند و در پيروزی انقلاب نقش مهمی داشته اند به طوری که هويت فردی خود را فدای هويت جمعی کرده و حقوق ناچيز خود را نيز از دست دادند . مادرانی که در دوران جنگ فرزندان شان را در شرايط سخت و طاقت فرسا با تحريم های اقتصادی بزرگ کرده اند و اينک شاهد هزينه شدن آنان هستند. آنان ، در انقلاب و جنگ ، فرزندان زيادی را برای مبارزه با دشمن خارجی و پس از پيروزی انقلاب و جنگ فرزندان بيشماری را برای مبارزه با ديکتاتوری ، در زندان ها ، از دست داده اند و اينک ساير فرزندان جوان شان هم در معرض تهديد و شکنجه ، برای خواسته های قانونی و حداقلی خود هستند .
آنان ، ضمن اينکه به هيچ دولت بيگانه ای حق دخالت در امور داخلی کشور را نمی دهند ، معتقدند به روش مسالمت آميز و صلح طلبانه بايد اصول حقوق بشر که ايرانيان پايه گذار آن بوده اند در ايران رعايت شود و فرهنگ صلح به جای فرهنگ خشونت و جنگ طلبی در ايران ترويج پيدا کند و خود در اين راستا با اهداف و فعاليت های تعريف شده و مکتوب، پيشقدم شده اند، نه اينکه خود را مادر و ريشه صلح خواهی در ايران بدانند و بگويند، قبل از ما، کسی در اين زمينه فعاليتی نداشته است بلکه مادران صلح به عنوان گروهی از مادرانی که آرزوی صلح را دارند معرفی شده اند با قبول اينکه صلح و حقوق بشر دو مقوله جدايی ناپذيرند .
به عقيده ی من صلح خواهی مادرانه در تاريخ کهن ايران ريشه ای چند هزار ساله دارد و "سيندخت" به واقع، مادر صلح است که هم کشورش را از خطر جنگ نجات داد و هم از حق و حقوق دو جوان عاشق دفاع کرد و موفق شد و حکيم ابولقاسم فردوسی چه زيبا سيندخت را منادی صلح در شاهنامه ، معرفی کرده است .
برای برقراری صلح در دنيای امروزی که شايد آرزويی دست نيافتنی باشد، راهی طولانی و دشوار در پيش روی صلح خواهان جهان قرار دارد که ابتدا با ترويج فرهنگ صلح و حقوق بشر از پايين به بالا و فشار به حکومت ها از بالا آغاز شده است .
مادران صلح با عقايد و بينش های مختلف ، تا جايی که يکی برای دفاع از مردم مظلوم فلسطين، قصد جنگيدن با اسرائيل و آمريکا را داشته و ديگری ، شعار" نه موشک قسام و نه بمباران غزه"را سر می دهد. يکی آرزو می کند اگر قوانين تبعيض آميز تغيير کند آشی بپزد تا همه زنان ايرانی بتوانند پياله ای از آن را نوش جان کنند و ديگری سرسختانه مخالف اعدام است و تلاش می کند حتی بتواند برای مدتی کوتاه اعدام يک انسان را به تعويق بياندازد تا شايد راهی برای نجات جان او و يا حداقل فضايی برای مخالفت با اعدام به وجود بيايد .
نگاهی به فعاليت های مادران صلح در مدت کوتاه سه ماه نشان از اراده و پشتکار و اعتقاد به اصولی است که برای اجرای آن هم قسم شده ايم .
الف -فعاليت های ضد جنگ مادران صلح که متن کامل بيانيه ها را در پايگاه موقت اطلاع رسانی مادران صلح می توانيد مطالعه بفرماييد.www.motherspeace.blogfa.com
۱- بيانيه اعلام موجوديت
۲- نامه به مسئولين حکومتی در مورد مخالفت با جنگ و انرزی هسته ای، تحريم و شرايط نه جنگ، نه صلح و اعتراض به نقض حقوق بشر که ۵۲۱ نفر از مادران ( معلم ، پزشک ، خانه دار ، نويسنده ، استاد دانشگاه ، شاعر ، هنرمند ، کارگر ، مهندس فنی ، فعال اجتماعی ، روزنامه نگار ، مادران دانشجويان زندانی ، مادران شهيد ، مادران کرد – آذری – بلوچ – عرب – ترکمن و...) امضا کردند .
۳- نامه به مردم ، در مورد شرايط بحرانی به وجود آمده و هشياری مردم و مخالفت با جنگ
۴- نامه به شورای امنيت برای اعتراض به تحريم های اقتصادی و جلو گيری از تصويب قطعنامه سوم
۵- تجمع اعتراضی در مقابل سازمان ملل برای جلوگيری از کشتار بيرحمانه مردم بی دفاع و زنان و کودکان فلسطينی و اسرائيلی .
۶- بر گزاری سمينار صلح و بر رسی آثار تخريبی جنگ از منظر روانشناسی – اقتصادی و جامعه شناسی .
۷- محکوميت ترور خانم بی نظير بوتو و هر گونه خشونت .
ب – در اعتراض به نقض حقوق بشر
۱- اعتراض به بازداشت های دانشجويان و همراهی با خانواده های آنان در دادگاه انقلاب
۲- تلاش های فراوان برای جلوگيری از اعدام راحله زمانی – زندانی عادی
۳ ديدار با خانواده دکتر زهرا بنی يعقوب و پيگيری همراه برادر زهرا برای انتقال پرونده به تهران
۴-شرکت در برنامه انجمن صنفی روزنامه نگاران و قرائت بيانيه حمايتی از مريم حسين خواه و جلوه جواهری از اعضای کمپين .
۵- ديدار با خانواده راحله عسگری زاده و نسيم خسروی از اعضای زندانی کمپين برای همدردی .
۶-پيگيری توقف حکم اعدام زنان و کودکانی که زير ۱۸ سال مرتکب جرم شده اند، در قوه قضائيه .
۷- پيگيری تصويب قانون لغو اعدام کودکانی که زير ۱۸ سال مرتکب جرم شده اند از طريق مجلس و کميسيون قضايی مجلس .
۸ – تجليل از مادر اسانلو کارگر زندانی در جلسه عمومی مادران صلح
اين مادران با همه ی تفاوت های شان يک وجه مشترک دارند و آن اينست که همه برای تغيير بسوی توسعه ی متوازن و پايدار ، تلاش می کنند. اکثريت آنان از جان و مال خود گذشته اند برای يک نوک سوزن پيشرفت و توسعه و سربلندی ايران به معنای واقعی.
آيا ما لايق شرکت در اين حرکت مقدس هستيم ؟
آيا روزی در ايران جنبش صلحی قوی به وجود خواهد آمد ؟
آيا روزی فرا خواهد رسيد که زن و مرد ، پير و جوان و کودک با هر بينش و مذهبی ، از هر قوميتی ، با حقوقی برابر ، سرود صلح سر دهيم ؟
با اين آرزو، روزی ، تن های خسته مان را به خاک خواهيم سپرد تا شايد ، درختان زيتونی در آن بار ور شوند و فرزندان مان زير سايه ی آن رشد نمايند.