يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Wed, 23.01.2008, 9:40

نقد كتاب «گفتگوهای تهران»


شهروند / سعید رهنما

    اخیرا كتابی تحت عنوان گفتگوهای تهران كه توسط دونویسنده كانادائی٬ ژان دانیل لافوند و فرد رید در باره ایران نوشته شده توسط انتشارات تالن بوكس به زبان انگلیسی انتشار یافت. قبلا نیز فرد رید نوشته های دیگری در باره ایران منتشر كرده٬ و ژان دانیل لافوند٬ كه همسر فرماندار كل كانادا نیز هست٬ فیلمی در باره ایران تهیه كرده بود.
    به دعوت مجله «لیتراری ریویو آو كانادا» كه مهم ترین مجله نقد ادبی كانادا است٬ دكتر سعید رهنما نقدی بر این كتاب نوشته كه ترجمه فارسی آنرا در زیر می خوانید.

گفتگوهای تهران
ژان دانیل لافوند٬ فرد رید
انتشارات تالن بوكس
٢٢٤ صفحه
شابك ٩٧٨٠٨٨٩٢٢۵۵٠٣
سعید رهنما



‎‎‎Conversations in Tehran‎‎‎‎
‎Jean Daniel Lafond, Fred Reed
Talon Books
ISBN: 9780889225503
Saeed Rahnema
Literary Review of Canada
Vol. 15, No. 3, April 2007


انقلاب ١٩٧٩ ایران یكی از مهم ترین رویداد های قرن بیستم بود. انقلابیون با خواست های دموكراسی٬ آزادی های سیاسی٬ عدالت اجتماعی و استقلال ملی٬ رژیم شاه را كه دهه ها قبل با كودتای سیا و ام آی ٦ بر علیه دولت ملی و دموكراتیك دكتر محمد مصدق به قدرت باز گردانده شده بود٬ سرنگون كردند.
انقلاب توسط روشنفكران٬ هنرمندان٬ حقوق دانان٬ دانشگاهیان٬ كارگران و دانشجویان سكولار اعم از لیبرال و چپ آغاز شد و با پیوستن اسلام گرایان تحت رهبری یك روحانی بنیاد گرای شیعی٬ آیت اله خمینی٬ به یك جنبش وسیع توده ای مبدل شد. اسلام گرایان از آغاز گروه نا همگنی را تشكیل میدادند: عده ای بر ایجاد دولت مستضعفان تاكید داشتند٬ و عده ای دیگر طرفدار یك اقتصاد تمام عیارمتكی به بازار و اسلامی تر شدن جامعه بودند.
البته هر دو جناح در حذف صداهای سكولار اعم از لیبرال و چپ با هم توافق داشتند٬ با انكه اینان نیز بنوبه خود بر اساس سیاست های پوپولیستی شان رهبری خمینی را پذیرا شده بودند. پس از آنكه بدنبال گروگان گیری در سفارت امریكا در اواخر ١٩٧٩ و حمله صدام حسین به ایران در٠ ١٩٨ اسلام گرایان قدرت خود را مستحكم تر كردند٬ تمامی گروه ها و سازمانهای غیر مذهبی و حتی گروه های مذهبی مخالف خمینی بطرز بی رحمانه ای سركوب شدند. با اینحال نیروهای غیر مذهبی علی رغم شرائط دشواری كه بر علیه آنها عمل می كرد٬ بمثابه بخشی فعال٬ هر چند غیر آشكار٬در سیاست٬ فرهنگ و جامعه ایران حضور داشته اند.
در درون ساخت قدرت مذهبی ایران نیز٬ پاره ای رهبران تغییر موضع داده و برخی ازآنها كه خود بخشی از دستگاه سركوب رژیم بودند به اصلاحات روی آورده وعلیه شرایط موجود خواستار تغییراتی در نظم سیاسی ـ حقوقی شدند.
ژان دانیل لافوند و فرد رید در كتاب گفتگوهای تهران عمدتا بر این اختلافات درون حكومتی تاكید دارند. بنظر می رسد كه نویسندگان با ایران آشنائی داشته باشند و این كتاب ثمره چندین سفر آنها (بویژه رید) و دنباله كارهای قبلی شان است از جمله فیلم لافوند ( سلام ایران: یك نامه ایرانی) و كتابهای رید (كارت پستال های ایرانی: ایران بعد از خمینی٬ و ‎ همكاری با معصومه ابتكار٬در نوشتن كتاب اشغال در تهران: داستان درونی گروگانگیری سفارت امریكا در ١٩٧٩ ). نویسندگان نسبت به ایرانیان همدردی نشان داده و تصویری نسبتا متعادل در مورد رژیم اسلامی ارائه می دهند. این كتاب بخاطر آنكه ژان دانیل لافوند شوهر فرماندار كل كانادا نیز هست٬ ممكن است توجه بیشتری را در میان خوانندگان كانادائی جلب كند.
اما گفتگو های لافوند و رید با چه كسانی صورت گرفته ؟ گفتگو ها٬ بجز چند استثنای كم اهمیت٬ تنها محدود به بازیگران مذهبی است كه بسیاری از آنها بطو ر مستقیم و غیر مستقیم به رژیم جمهوری اسلامی وابسته بوده و یا هستند. حال انكه اگر قصد نویسندگان این بود كه به خوانندگان كانادائی و دیگران تصویری دقیق از جامعه امروزی ایران ارائه دهند٬ در آن صورت گفتگو هایشان می بایست طیف وسیع ایرانیان سكولار٬ از جمله اعضاءكانون نویسندگان ایران٬ روزنامه نگاران بلاگ نویس٬ حتی جوانانی كه مخفیانه راپ می نویسند و می خوانند٬ و نیز طیف وسیع افراد مذهبی٬ اعم از اصلاح طلبان و محافظه كاران را در بر می گرفت. بعبارت دیگر كتاب تنها اختلافات درونی اسلام گرایان را منعكس می كند. در این محدوده٬ كتاب متنی خواندنی و واضح دارد و اطلاعات خوبی را به خواننده میدهد. اما اشكال اساسی نویسندگان این است كه به اشتباه تصور می كنند كه مصاحبه شوندگان شان كل جامعه ایران را نمایندگی می كنند. در مقدمه كتاب می خوانیم كه «هدف این گفتگو ها نه تائید و نه رد آنچیزهایی است كه ایران می گوید ». (تاكید از من است) اما تقلیل « ایران» به درگیری های درون حكومتی و مذهبی٬ چیزی جز تحریف واقعیت نیست. مطالعه دقیق تر این كتاب بوضوح نظرات نادرست و كج فهمی های نویسندگان را از جامعه ایران نشان می دهد.
در مقدمه اش٬ لافوند بدرستی «تاریخ نگاری رسمی» رژیم را٬ آنطور كه در موزه انقلاب در تهران مشاهده كرده٬ به باد انتقاد می گیرد. می گوید در آنجا شخصیت ها ئی چون علی شریعتی٬ محمود طالقانی٬ و حسینعلی منتظری «بطرز مرموزی فراموش» شده٬ و «و بوضوح غا یب اند ». اما طنز تلخ اینجاست كه در كتاب خودشان این شخصیت های غیر مذهبی سكولارهستند كه بطرز مرموزی فراموش شده و بوضوح غا یب اند. با توجه به كلیشه های مسلط در مورد جوامع خاور میانه و ایران٬ برای خواننده نا آشنا به سیاست٬ فرهنگ و تاریخ ایران این شبهه بوجود می آید كه مذهب تنها چیزی است كه در ایران مطرح است واین كشور عاری از شخصیت های غیر مذهبی است. برای كشوری كه اخیرا یكصدمین سال انقلاب مشروطه اش را پشت سر نهاد٬ انقلابی كه در آن یك روحانی ارشد٬ آیت اله فضل اله نوری (معادل آیت اله خمینی در آن زمان) بخاطر مقابله با اصلاحات قانونی و حمایت اش از سلطنت مطلقه و قانون مبتنی بر شرع اعدام شد٬ چنین برخوردی بسیار نا منصفا نه است. نیزكتاب یك بی انصافی است به دهها هزار روشنفكر ایرانی كه توسط رژیم اسلامی كشته و یا زندانی شدند٬ و صد ها هزار ایرانیانی كه بخاطر مخالفت شان با دولت اسلامی به اجبار از وطن خود دوری جسته اند. واقعیت آن است كه مردم ایران كه اولین رژیم بنیاد گرای اسلامی دوران معاصر را ایجاد كرد٬ در مقایسه با دیگر كشورهای اكثرا مسلمان ٬ سكولار ترین اند و جای تاسف است كه كتاب مورد بحث نا همگنی مذهبی این جامعه را ندیده گرفته است.
این بی توجهی بهیچ وجه اتفاقی نیست. پشت جلد كتاب كه قاری نابینائی را با قیافه ای ترسناك همراه با زنان چادر سیاه در یك مراسم مذهبی نشان می دهد٬ صحنه را برای تصویر جامعه ای سراسر مذهب زده آماده می كند. رید در مقدمه خود متواضعانه اشاره می كند كه احساسش این است كه «با نوك پا در تمدنی دوهزار و پانصد ساله٬ كه هزار و چهارصد سالش مهر اسلام را بر پیشانی دارد٬ قدم بر می دارد». با اینحال این جامعه را ماهیتا با سایر جوامع متفاوت می یابد. با آنكه آشكارا «توسعه طلبی ستیزه جویانه غرب» را محكوم می كند٬ اصطلاحات و زبا نی را كه بكار می گیرد٬ آهنگی شرقیت گرا (اوریینتالیست) دارد.درطرح مسئله توضیح ایران طرح می كند كه ما با «واقعیت پیچیده فرهنگی كه از بیخ و بن با فرهنگ ما متفاوت است» بر می خوریم. نویسنگان قصد بدی ندارند٬ اما بینش پر مسئله شان سبب ضعف تجزیه و تحلیل شان می شود.
نویسندگان نسبت به محافظه كاران رژیم بر خوردی انتقادی دارند و آشكارا از اصلاح طلبان اسلامی حمایت می كنند. بسیاری از مصاحبه شوندگاانشان مقامات قبلی رژیم اند كه بیشتر در دستگاههای سركوب كار می كردند و حال تغییر موضع داده و در زمره اصلاح طلبان بحساب می آیند. رید و لافوند جنبش اصلاح طلبان تحت رهبری پرزیدنت محمد خاتمی را بخاطر «ابداعات نقادانه» شان مورد تحسین قرار می دهند.اما واقعیت آن است كه اصلاح طلبان رژیم اسلامی كلا٬ و خاتمی بطور مشخص هرگز« ابداعات نقادانه» ای كه در دیگر مناطق جهان اسلام شاهد آن بوده وهستیم٬ ارائه ندادند. اصلاح طلبان رژیم هرگز افرادی چون محمود محمد طه٬ و یا طارق رمضان را به جامعه عرضه نكردند. اكثر قریب به اتفاق اصلاح طلبان اسلامی ایرانی بعد از انقلاب٬ بجز چند استثنا كه در زیر به آنها اشاره خواهد شد٬ تنها خواستار اصلاحاتی سیاسی در ساختار قدرت رژیم موجود بوده اند و در واقع قصد آنها حفظ رژیم را از خطاهای خودبوده. نه تنها آنها هیچ یك از نظرات بنیانی شیعی را بزیر سئوال نبردند٬ حتی هرگز جرات آنرا نیافتند كه نظرات خمینی را به چالش طلبند٬ و یا نظرات و اعمال گذشته خودشان را به انتقاد كشند.
معصومه ابتكار٬ گروانگیر سابق كه بعدا به معاونت ریاست جمهوری در زمان خاتمی رسید٬ (و باكمك رید كتاب اشغال در تهران را منتشر كرد)٬ در مصاحبه خود در این كتاب می گوید٬ «امام خمینی ... می دانست كه ما باید عناصر اساسی دموكراسی را برای مردم بسط و توسعه دهیم.» و امام «هرگز به مردم بعنوان ابزار نگاه نمی كرد.» ابتكار از مردی سخن می گوید كه با استفاده ابزاری از پیروانش٬ یكی از سركوب كننده ترین و تاریك اندیش ترین رژیم های دوران معاصر را پایه ریزی كرد. سعید حجاریان نیز كه یكی از صریح ترین و با شهامت ترین اصلاح طلبان رژیم است و از پایه گذاران دستگاه امنیتی بود٬ و بعدها هزینه سنگینی را بخاطر افشای فجایع رژیم پرداخت٬ در مصاحبه اش به تحسین و تمجید خمینی می پردازد. می خوانیم٬ «اگرانقلاب اسلامی را با دیگر انقلابات مقایسه كنید٬ می بینید كه در آن خشونت مفرطی در كار نبود.... آیت اله خمینی همه را به صبرو شكیبائی دعوت می كرد.» همین تم تحسین خمینی را در صحبت مصاحبه شونده دیگری نیز بنام علی پایا مشاهده می كنیم. اسباب شگفتی است كه كسی بتواند محاكمه شتابزده و اعدام بلافاصله مقامات و مسئولین رژیم سابق٬ قتل مخالفین رژیم در داخل و خارج از كشور٬ ناپدید شدن ها و قتل عام وسیع چندین هزار زندانی سیاسی به دستور شخص خمینی را چیزی جز خشونت دولتی توضیح داد.از محتوای كتاب پیداست كه لافوند و رید با این فجایع آشنا هستند٬ اما نخواسته اند مصاحبه شوندگانشان را به چالش كشانند.
نویسندگان با چندین نفر ازمذهبیون سرشناسی كه به كارهای ایدئولوژیك می پردازند نیز٬ از جمله عبدالكریم سروش٬ یك دانشگاهی مذهبی كه بعد از انقلاب اعتباری بهم زد و از مقامات مهم انقلاب فرهنگی رژیم بود و استادان و دانشجویان چپ و لیبرال را از دانشگاهها «پاكسازی» نمود٬ مصاحبه می كنند. سروش سرخورده از رژیم٬ بعدا وقت خود را عمدتا صرف كارهای تئوریك در زمینه مذهب و سیاست كرد٬ و یكی از منقدین پیگیر رژیم شد. با آنكه نوشته ها و سخنرانی های انتقادی سروش خشم بنیاد گرایان را سخت بر انگیخت٬ در نظریاتش هرگز جدائی مذهب و دولت را طرح نكرد. سروش در واقع سعی بر آن داشت كه از دیدگاه نظری مذهب را از در پشت وارد دولت سازد. از جمله می گوید دولت از جامعه پیروی می كند و اگر جامعه مذهبی باشد٬ دولت نیز رنگ مذهبی خواهد گرفت. تناقض این حرف در این است كه چون هیچ جامعه ای از نظر مذهبی و ایدئولوژی یكدست نیست٬ اگر دولت رنگ مذهبی گروه خاصی را بخود بگیرد٬ حتی اگر آن گروه اكثریت جامعه باشد٬ دیگر آن دولت نمی تواند دولتی دموكراتیك باشد.
چنین بنظر میرسد كه لافوند و رید بسیار تحت تاثیر سروش واقع شده و حتی سعی می كنند كه اعمال گذشته او را توجیه كنند. ضمن آنكه آنها به تفصیل و نقادانه انقلاب فرهنگی و تاثیرات فاجعه بارش بردانشگاههای ایران را طرح می كنند٬ كوششان بر این است كه از سروش حمایت كنند. می خوانیم كه «فعالیت های بعدی سروش و برخوردهای متعهدانه اش ــ كه عناصر آنرا تاریخ قضاوت و درك خواهد كرد ــ نه تنها ایرادات را كاهش خواهد داد٬ بلكه پاسخی خواهد بود به منقددینش.» واقعیت آن است كه نه سروش به انتقادات منقدینش پاسخ گفته٬ و نه منقدینش نقش او را در انقلاب فرهنگی «درك» كرده اند.
نویسندگان چند قسمت كتابشان را به زنان در جمهوری اسلامی اختصاص داده اند. بی تردید مسائل مربوط به حقوق زنان یكی از مهم ترین معضلات ایران بعد از انقلاب و یكی از دردسرهای های بزرگ دستگاه روحانیت بوده. اما زنانی را كه لافوند و رید برای گفتگو انتخاب كرده اند٬ تعجب بر انگیزند. اگر زنان غیر مذهبی و سكولار را كنار گذاریم (چرا كه اصولااین گروه از ایرانیان در محدوده رادار نویسندگان نبوده اند)٬ بسیاری زنان شناخته شده تركه در صف مقدم جنبش اصلاحات قرار داشته اند٬ از جمله شهلا شركت٬ سر دبیر نشریه زنان٬ شهلا لاهیجی٬ ناشر٬ شادی صدر٬ حقوقدان ٬ نویسنده٬ و یا دانشگاهیانی چون ژاله شادی طلب. هیچ یك ازاین زنان ویا د یگرزنان برجسته و با شهامتی چون نوشین احمدی خراسا نی و پروین اردلان كه تحت سخت ترین شرائط مجله جنس دوم را٬ كه حال نشریه ای ممنوعه است منتشر می ساخت٬ در این كتاب حضوری ندارند.
لافوند و رید در مورد برخی كسانی كه با آنها گفتگو كرده اند٬ اغراق می كنند. از جمله خانمی بنام فریبا داودی ـ مهاجر را بعنوان پایه گذار و پرزیدنت حزب زنان٬ و بعنوان «زنی كه می خواهد صدای زنان ایران را به گوش همگان برساند» معرفی می كنند. نویسندگان به این به اصطلاح «حزب» كه هرگز گروه كوچكی بیش نبود و عملا راه نیفتاد و ناشناخته باقی ماند٬ اعتبار زیادی می دهند. نویسندگان با زن دیگری بنام خدیجه صفیری٬ كه او را «یكی از جامعه شناسان پیشتاز ایران» و «دانشوری پر دستاورد» معرفی می كنند٬ به گفتگو می نشینند. اما می خوانیم كه این خانم ترجیح داده كه مصاحبه را در حضور شوهرش انجام دهد٬ در حضور شوهر كلماتش را با احتیاط فراوان انتخاب می كرده٬ و زمانی كه شوهرش از اطاق خارج شده آسوده تر به صحبت خود ادامه می داده! نویسندگان بهیج وجه روشن نمی كنند بر چه اساسی به این نتیجه رسیده كه او یك جامعه شناس پیشرو ودانشوری پر دستاورد است.
بر خلاف این مصاحبه ها٬ گفتگوی نویسندگان با دو زن فعال در میان مردم و سازمان های غیر انتفائی٬ بویژه مصاحبه با فرزاده گوهری كه هم آرایشگر است و هم كتابدار٬ بسیار جالب و خواندنی است. نویسندگان با فصاحت بسیار فعالیت های گوهری را كه «سالن آرایش اش را به یك نهاد فرهنگی و سیاسی محلی مبدل ساخته» شرح می دهند. مصاحبه با پری صابری٬ هنر پیشه و كارگردان معروف تاتر دوران قبل از انقلاب٬ نیز بویژه از آنرو كه از معدود مصاحبه شوندگان سكولاری است كه در این كتاب از فرهنگ و شعر در ایران سخن می گوید٬ جالب توجه است.
لافوند و رید در سال ٢٠٠٤ ٬ در اواخر دوره دوم ریاست جمهوری خاتمی و در زمان انتخابات مجلس در تهران بوده٬ وشاهد سرخوردگی مردم و قطع امید آنها از اصلاح طلبان بودند. آنها بدرستی به این نتیجه رسیدند كه اصلاح طلبان نتوانستند از فرصت حمایت وسیع مردمی كه برای مدتی از آن بهره مند بودند٬ استفاده كنند. می گویند٬ «جنبش اصلاحی نتوانست قدرت محكم دستگاه حاكمه را سست كند ... و محمد خاتمی علی رغم ــ و شاید بخاطر ــ اصالت شخصی اش ٬ نشان داد كه سیاستمداری متوسط بیش نیست٬ و نمی تواند برنامه های بلند پروازانه اش در مورد باز كردن فضای سیاسی ایران را بموقع اجرا در آورد.» مشاهدات نویسندگان در این زمینه دقیق تر و گویا تر از این نمی تواند باشد: می خوانیم «كودكان بی خانمان و سرگردان در خیابانها٬ اعتیاد گسترده ٬ فحشای آشكار و رو به گسترش تنها چند نمونه بارز از علائم ورشكستگی پدیده ای هستند كه خود را دولت مذهبی می نامد.» در آخرین مصاحبه شان٬ سعید حجاریان٬ با نفوذترین صدای اصلاح طلبان مسلمان٬ با تاثرگلایه می كند كه مردم در دستجات دهها هزارنفری صف می كشند تا به كنسرت خواننده معروف ایرانی٬ شجریان٬ بروند٬ اما اگر پرزیدنت خاتمی بخواهد برای مردم سخنرانی كند٬ هرگز نمی تواند چنین جمعیتی را جمع كند. حجاریان نتیجه گیری می كند كه اگرقرار باشد كه تمامی اعضاء دولت خاتمی استعفا دهند٬ دیگر هیچ اتفاقی نخواهد افتاد: می گوید «دیگر بسیار دیر شده»٬ و حق با اوست.
شكست جنبش اصلاحی مذهبی و تحریم انتخابات ریاست جمهوری٬ سبب شد تا درسال ٢٠٠۵ محمود احمدی نژاد٬ یك مذهبی متعصب و افراطی كرسی ریاست جمهوری را اشغال كند. اما ناتوانی دولت او در حل مشكلات فزاینده داخلی و بین اللملی سبب شد كه تنها یكسال پس از ریاست جمهوری اش٬ رای دهندگان در انتخابات شوراهای شهروحتی انتخابات مجلس سراسر ملایان خبرگان٬ اكثریت قاطع تمامی كاندیداهای مورد حمایت او را شكست دهند. دعواهای درونی مذهبیون ادامه دارد و رژیم اسلامی نشان داده كه قادر به اصلاح خود از درون نیست.
اكنون وظیفه تحقق اصلاحات واقعی در دست ایرانیان بیرون از رژیم٬ اعم از زنان و مردان مذهبی و غیر مذهبیون سكولار٬ بویژه جوانان است كه در سخت ترین شرائط با رژیم مقابله می كنند. اگر مداخله و توطئه ای از خارج صورت نگیرد٬ مردم ایران تغییرات لازم را در نظام سیاسی موجود بوجود خواهند آورد. هنوز خواست های اصلی و اولیه انقلاب پس از گذشت تقریبا سه دهه پا بر جا و تحقق نیافته است.
علی رغم پاره ای كمبود ها٬ كتاب گفتگوهای تهران كتاب با ارزشی در زمینه درگیری های مذهبی در ایران است . باید امیدوار بود كه گفتگوهای بعدی لافوند و رید گروه های وسیع تری را كه نظرات مختلف ایرانیان را نمایندگی می كنند٬ در بر گیرد.


-----------------------
۱. محمود طه عالم الهیات و سیاستمدار برجسته سودانی خواستار اصلاحات اساسی در برداشت های مذهبی اسلام و مخالف كاربرد قانون شریعت در سودان بود٬ چرا كه آنرا مغایر با حقوق شهروندان غیر مسلمان سودانی می دانست. بنیاد گرایان اسلامی مصری و سعودی كه از انتقادات طه به بنیاد گرائی اسلامی به خشم آمده بودند٬ بر علیه اش فتوا صادر كردند و سر انجام در ١٩٨۵ به جرم ارتداد در سودان به دار آویخته شد. طارق رمضان٬ عالم الهیات و از دانشگاهیان مسلمان اصلاح طلب سویس است. او نوه حسن البنا بنیاد گرای مصری و موسس اخوان المسلمین است.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024