iran-emrooz.net | Sat, 30.06.2007, 15:17
پرسپوليس؛ فيلمی درباره تبعيد و خاطره
راديو فردا
شنبه ۹ تير ۱۳۸۶
مرجان ساتراپی نویسنده «پرسپولیس»
فيلم انيميشن پرسپوليس، ساخته مرجان ساتراپی با همکاری ونسان پارونو، از زمان پذيرش آن در بخش مسابقه جشنواره فيلم کن تا برنده شدن جايزه ويژه هيئت داوران اين جشنواره و سپس اکران عمومی اش از تاريخ ۲۷ ژوئن در سينماهای فرانسه و بلژيک؛ همواره مسائل جنبی سياسی را با خود به همراه داشته است.
پس از اعتراض جمهوری اسلامی به حضور پرسپوليس در جشنواره کن و «ضد ايرانی» خطاب کردن اين فيلم و اظهارات برخی از مقامات حکومتی در محکوم کردن مضمون آن؛ سفارت ايران در تايلند مانع از به نمايش درآمدن پرسپوليس در جشنواره فيلم بانکوک شد.
کونجيا ناآيودها، سخنگوی سازمان جهانگردی تايلند که برگزار کننده اين جشنواره بود طی اظهارنظری اعلام کرد: «ما بايد روابط دوستانه خود را با ايران حفظ کنيم. به تقاضای سفارت ايران، فيلم پرسپوليس از برنامه های جشنواره فيلم بانکوک حذف شده است.» وی در عين حال ابراز داشت: «اما حيف شد. فيلم خوبی بود!»
جشنواره بانکوک از ۱۹ تا ۲۹ ژوئيه برگزار می شود و فيلم پرسپوليس قرار بود در مراسم افتتاحيه آن به نمايش درآيد.
در کنار اين مسائل، نمايش عمومی پرسپوليس در فرانسه و بلژيک توجه رسانه های مختلف اين دو کشور را به اين فيلم جلب کرده است. بيشتر اين رسانه ها از فيلم تمجيد کردند و به بررسی و نقد آن پرداختند.
پرسپوليس در محافل ايرانی نيز بيش از آن که از جنبه هنری آن مورد ارزيابی قرار گيرد بيشتر مسايل سياسی حاشيه ای آن مورد توجه بوده است.
مجله اکسپرس در فرانسه اخيرأ نقطه نظرات کوتاه مرجان ساتراپی و ونسان پارونو را در مورد فيلم مشترکشان منتشر کرد که کمتر به حاشيه ها و بيشتر به خود پرسپوليس پرداخته اند.
فيلمی در باره تبعيد
مرجان ساتراپی: «سه دقيقه نخست فيلم که رنگی است بر فلش بکی (بازگشت به گذشته) يک ساعت و سی و دو دقيقه ای تقدم پيدا می کند؛ فلش بکی با نقاشی های سياه و سفيد و به دقت طراحی شده و برشی از انتزاع که به تعميم کار کمک می کند. اين تصوير همچنين نشان می دهد که پرسپوليس فيلمی در باره تبعيد و خاطره است. در اين جا تأثير اکسپرسيونيسم آلمان را حس می کنيم. از سوی ديگر همانطور که ديده می شود، نئورئاليسم ايتاليا نيز در آن سهيم است. دختر کوچک فيلم نيز جنگی را پشت سرگذاشته و مأيوس،در پی پرتويی از اميد است.»
مرجان ساتراپی نويسنده «پرسپوليس» ونسان پارونو: «برخی ارجاع های فيلم روشن اند: کار لحظه به لحظه بر اساس عکس های ونيز، تهران و فيلم «رفقای خوب» مارتين اسکورسيزی، که هر دو از طرفدارانش هستيم، به ما درضرب اهنگ مونتاژ و استفاده از صدای غايب در فيلم کمک کرد. بعضی مواقع هم ناخودآگاه ما سر برمی کشيد. برای مثال وقتی طراحی صحنه را آماده می کرديم هميشه ناخودآگاه به فيلم های «مطب دکتر کاليگاری» (۱۹۲۴) ساخته رابرت وين و «نوسفراتو» (۱۹۲۲) ساخته فريدريش ويلهلم موناو، هر دو از فيلم های اکسپرسيونيستی، رجوع می کرديم.»
شوخ طبعی و ترانه
مرجان ساتراپی: «شوخ طبعی بخشی از فرهنگ مردم ايران است. بعد هجوآميز پرسپوليس به داستان آن جان می بخشد. به ويژه زمانی که دختر قهرمان داستان در نااميدی تيره ای غرق می شود و تصميم می گيرد از اين حالت خارج شود؛ موهای زايد پايش را می تراشد و ترانه Eye of the Tiger (از فيلم راکی با بازی سيلوستر استالونه) را می خواند. با چنين بيانی، پرسپوليس، نماد کمال و شکوه آمريکايی را ويران می کند.»
ونسان پارونو: «و اين تمسخر با استفاده از فيلمنامه های هاليوودی، که قهرمان داستان ناگهان موانع را از پيش رو برمی دارد؛ شکل گرفت. پرسپوليس جلوه ای بازيگوشانه، آزاد و آشنا زدا دارد. طريقی که مرجان در پانسيون اتريشی راه می رود تمثيلی از کارتون تام و جری است.»
عليه مطلق گرايی
مرجان ساتراپی: «ناگهان در ايران چيزهای ساده ای چون پيدا کردن کاستی از مايکل جکسون، خريد کاپشن، پوشيدن يک تی شرت، کارهای مربوط به حکومت شدند. اين کمی ابلهانه و پوچ به نظر می رسد. آدم به ياد «کرگدن» يونسکو می افتد.
در فيلم دو زن خشن به دختر کوچک توهين می کنند ولی بعد می گذارند که برود. در اين جا در نگاه اين دو زن انسانيت می نشيند. من هر نوع ديد مطلقی که همه چيز را سياه و سفيد می بيند رد می کنم و ترجيح می دهم پيچيدگی داستان را نشان دهم.
وقتی کتاب مصور پرسپوليس در آمريکا منتشر شد مايل بودم در ايالاتی که جمهوری خواهان حاکم بودند در بحث ها شرکت کنم. در سال ۲۰۰۴ در بحثی در آکادمی West Point به افسران گفتم: اگر تنها يک نفر از شما شرکت در جنگ عراق را رد کند من به وظيفه خود عمل کرده ام. يک سال بعد در کنفرانسی در سياتل سه جوان به من گفتند ما شما را در West Point ديديم و در اين جنگ کثيف شرکت نمی کنيم و به کانادا می رويم.»
يک خانواده «فلينی» ای
مرجان ساتراپی: «در صحنه هايی که همه خانواده با هم و بلند صحبت می کنند نئورئاليسم ايتاليا را می بينيم. خانواده ای مهربان، صميمی و ستم کشيده که بيشتر شبيه کارهای فلينی است. خانواده من برای ديدن فيلم به استوديو آمدند و منقلب شدند. من موفق شدم داستان شخصی خود را بازسازی کنم. توانستم داستانی با ۶۵۰ شخصيت بسازم. قبل از سکانس دوبله کاترين دونوو کاملأ متأثر بودم و می بايست چندين گيلاس کونياک می بلعيدم.»