يكشنبه ۲ دي ۱۴۰۳ - Sunday 22 December 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 17.06.2007, 13:15

هم‌نشينی کودکان بم با سيم‌های برق


علی نقوی/سرمايه

.(JavaScript must be enabled to view this email address)

يكشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۸۶
بيش از ۴۰ماه از زلزلهء بم می‌گذرد و باوجود تلاش‌های زيادی که انجام گرفته هنوز بم تا تبديل شدن به شهری حداقل شبيه قبل از زلزله فاصله دارد.
يکی از شهرک‌های حاشيه‌ای بم که محل اسکان کارگرانی است که در کنار جادهء پشترود زندگی می‌‌کنند.يک کيلومتر از کنار بهشت زهرای بم به سمت پايين، ‌درست سمت راست جاده، اردوگاه امام رضا قرار دارد. اردوگاهی که در روزهای اول پس از زلزله محلی برای اسکان زلزله‌زدگان بود و اينک به حاشيه‌ای در کنار شهر در حال ساخت بم تبديل شده است. مسير ورودی به اردوگاه مثل اکثر مسير‌های شهر بم خاکی و ناهموار است، کانکس‌ها و چادر‌ها به صورت نامنظمی در کنار هم قرار گرفته‌اند تنها چند خانهء نيمه‌ساز يا کامل وجود دارد که در گوشه‌ای از اين شهرک قد بر افراشته... اولين چيزی که توجه را جلب می‌کند جمعيت زيادی از زنان، مردان و بچه‌هايی است که در گروه‌های چند نفره کنار هم ايستاده يا نشسته‌اند و به‌ روبه‌رويشان خيره‌اند، گويی هيچ کدام کاری ندارند و يا حوصله و رغبتی برای کار در آن‌ها وجود ندارد. روی خاک و سنگ‌های شهرک سيم برقی رها شده روی زمين افتاده و امتداد سيم به يکی از چادرهای محل سکونت اهاليرفته است. اين سيم‌های سرگردان در اين شهرک زياد است و گويی کل برق‌کشی شهرک به همين شيوه انجام شده است. مهدی نصيرپور از ساکنين اين شهرک حاشيهء تير برقی را نشان می‌دهدکه ده‌ها انشعاب غيرقانونی از آن گرفته شده است. اين وضعيت در بسياری از تيرهای چراغ برق شهرک ديده می‌شود. گاه طول اين سيم‌کشی غيرمجاز به بيش از ۳۰ متر می‌رسد و تمامی مسير سيم‌های برق از روی زمين عبور کرده‌اند و عابرين پياده و سواره از روی اين سيم‌ها عبور و مرور می‌کنند. ادارهء برق از برق‌کشی شهرک اجتناب می‌کند و اهالی مجبور شده‌اند با اين شيوهء بسيار خطرناک برق چادر‌ها، کانکس‌ها و خانه‌هايشان را تامين کنند. يکی از زنان ساکن در اين شهرک کانکسش را نشان می‌دهد که سال گذشته در آتش اتصال برق سوخته و تمام هستی باقی مانده‌اش از زلزله را نيز از دست داده است و کسی برای جبران خسارت ياری‌اش نکرده است.

کابل‌های برق هر لحظه جان افرادی را که از آن‌جا گذر می‌کنند، تهديد می‌کند و اين خطر برای بچه‌های ساکن که تعدادشان کم نيست و اکثرا با پاهای برهنه و بدون کفش به بازی و حرکت مشغولند و نمی‌دانند برق چه خطری برايشان دارد بيش‌تر است. تنها کافی است قسمتی از روکش يکی از کابل‌ها در اثر آفتاب شديد و يا برخورد با شيئی فلزی از بين برود تا فاجعه‌ای تازه در اين شهرک رخ دهد، به همين دليل مردم شهرک روزهايشان را با استرس برق گرفتگی به شب می‌رسانند.

تصاويری از زندگی حاشيه‌نشينان
زنی تنها در خانه‌اش که هيچ حريمی ندارد مشغول ظرف شستن است و ديوار حياط بسيار کوچک اين خانه با در‌های چوبی نيمه شکسته‌ای که از زلزله به جای مانده شکل گرفته است. می‌گويد: «شوهرم راننده است و با تنها دخترم در اين کانکس ۲۰ متری زندگی می‌کنيم. قبل از زلزله مستاجر بودم و اين زمين را شوهرم خريده بود، اما الان به بهانهء اين‌که می‌گويند زمين روی گسل است، وام و پروانهء ساخت به ما تعلق نمی‌گيرد و نمی‌دانم چه‌کار بايد بکنيم. اين زن چند خانه در نزديکی خانه‌اش را نشان می‌دهد که با وام دولت و مجوز شهرداری ساخته شده‌اند و می‌پرسد مگر خانه و زمين آن‌ها روی گسل نيست؟ چرا شهرداری به آن‌ها مجوز داده است; فرق ما با آن‌ها چيست؟

محمد ۳۰ سال دارد و علاوه بر سرپرستی خانواده‌اش از دو برادر به‌جای مانده از زلزله هم مراقبت می‌کند. همهء اين افراد در يک اتاق کوچک زندگی می‌کنند. محمد کارگر ساختمانی است و دربارهء علت نساختن خانه‌اش می‌گويد: «سند اين زمين مشکل ندارد ولی شهرداری می‌گويد خارج از محدودهء شهر است پس تسهيلاتی برای ساخت به من داده نمی‌شود.»

محمد معتقد است: «اگر پارتی داشت يا رشوه می‌داد شايد به او هم پروانهء ساخت می‌دادند.»
قمر فتحی‌پور پيرزنی تبريزی است که قبل از زلزله به خاطر ازدواج فرزندش به بم آمده و الان تنها با پسر ۱۷ ساله‌اش که کارگر است در يک کانکس اجاره‌ای زندگی می‌کند ماهی ۴۰ هزار تومان اجاره می‌پردازد و فارسی را به سختی صحبت می‌کند; به همين دليل کم‌تر توانسته با اهالی ارتباط برقرار کند. يکی از دست‌های او به علت سکتهء مغزی فلج شده و اعضای خانواده‌اش را در زلزله از دست داده است. کميتهء امداد هر چند ماه يک بار به او مستمری ماهی ۴۰ هزار تومانی می‌پردازد او شکمش را با نانی که هر روز يکی از همسايه‌ها به او می‌دهند سير می‌کند. قمر فتحی‌پور تمام روز را در کانکس اجاره‌ای‌اش می‌نشيند و به آينده‌ای مبهم فکر می‌کند.

محدوده‌ای خارج از محدوده شهری
اهالی شهرک می‌گويند شهرداری اين جا را خارج از محدودهء قانونی شهر اعلام کرده و برای همين به هيچ‌کس اجازهء ساخت و ساز نمی‌دهد و آن‌ها نمی‌توانند از وام‌های دولت استفاده کنند. برخی ديگر هم می‌گويند شهرداری به اين بهانه که اين منطقه در مسيرگسل زلزله است از دادن پروانه خودداری کرده است، اما با همهء اين تفاسير، به راحتی می‌توان متوجه تناقض‌ها شد. در نقاطی از شهرک خانه‌هايی ساخته شده و معلوم نيست شهرداری چگونه به آن‌ها مجوز داده است. يکی از ساکنين می‌گويد، سال گذشته از شهرداری آمدند تا شهرک را تخريب کنند، اما بچه‌ام را جلوی لودر شهرداری گذاشتم تا اين اتفاق نيفتد. او می‌پرسد مگر گناه ما چيست؟

هر چند که برخی نيز معتقدند اين خانه‌ها قبل از اجرای طرح جامع شهری و تعيين حدود و حريم شهر ساخته شده است.
بيش‌تر ساکنان اين‌جا قبلا در شهر بم مستاجر بوده‌اند و بعد از زلزله آواره شده‌اند; چراکه وام بازسازی به آن‌هايی تعلق می‌گرفت که زمين داشتند و مستاجران برای دريافت کمک‌های دولتی برای ساخت خانه دچار مشکلات بسياری شدند. برخی از ساکنان هم قبل از زلزله يا بعد از آن در اين شهرک زمين خريده بودند چون در اين منطقه زمين از قيمت ارزانی برخوردار بود ولی الان متوجه شده‌اند شهرداری اجازهء ساخت به آن‌ها نمی‌دهد و هيچ کاری نمی‌توانند بکنند جز اين‌که در اين شرايط بغرنج به زندگی خود ادامه دهند.

حداقل ۴۰۰ خانوار در اين محدوده و با بدترين شرايط زيستی در حال گذران عمر هستند و برخی از آن‌ها در تمام سال‌های پس از زلزله در چادر زندگی کرده‌اند. علاوه بر مشکلاتی که برق‌کشی غيرمجاز برای ساکنان ايجاد کرده، وضعيت محيطی نيز اصلا شرايط مناسبی ندارد. وجود آب‌های آلوده، حشرات موذی، عدم وجود امنيت مناسب و نداشتن روشنايی محيط در شب هم برای ساکنان اين منطقه خطرآفرين شده است. اين وضعيت آسيب‌های زيادی را برای زنان و کودکان به همراه دارد چرا که آن‌ها علاوه بر اين‌که هيچ تفريحی ندارند به خاطر مسايل امنيتی مجبورند در اتاقک‌های فلزی زندگی کنند. اگر مردان افسرده و بيکار اين‌جا برای رهايی از دردها و رنج‌هايشان به موادمخدر پناه برده‌اند- و اين را می‌توان به راحتی از چهره‌هايشان فهميد- می‌توانند هر موقع اراده کنند در شهرک قدم بزنند و يا به شهر بروند، اما دختران و زنان شهرک و حتی دختران و زنان بمی‌ نمی‌دانند چه بايد بکنند.

يکی از دختران شهرک که نامش را نمی‌گويد. ۱۶ ساله است و با خواهر _۱۸ ساله‌اش همراه با پدر، نامادری و برادر کوچکش در يک کانکس زندگی می‌کند. بخشی از کانکس با يک پرده جدا شده تا حداقل کانکس به دو قسمت تقسيم شود. دختر در دبيرستان رشتهء علوم انسانی می‌خواند. او می‌گويد، به خاطر فقر مالی ترک‌تحصيل کردم، اما معلم‌ام آمد دنبالم و باز به مدرسه رفتم. او پس از نشان دادن خانه‌اش می‌گويد، شما بگوييد من چگونه می‌توانم در اين‌جا درس بخوانم؟ اوقات فراغتت را چکار می‌کنی؟ پاسخ می‌دهد: «اگر مجله‌ای پيدا کنم می‌خوانم. آرزوی او قبولی در کنکور است. نامادری او که اختلاف سنی زيادی هم با او ندارد آشپرخانه‌اش را نشان می‌دهد; صحنه‌ای دردآور; سوال برانگيز و بدون شرح! ظرفشويی و سنگ توالت در چند قدمی هم و زير يک سقف قرار داشتند.

خانواده‌هايی که با نانوايی زنان عمر می‌گذرانند
کارگران کوره‌پز خانه‌های روستای پشت رود هم در چادر زندگی می‌کنند. جادهء پشت رود از کنار ارگ می‌گذرد. مقداری از مسير که طی می‌شود در سمت راست جاده مشخص است که ده‌ها نفر در چادر‌هايشان در حال گذران زندگی هستند. دود ناشی از پخت نان نشان می‌دهد که عده‌ای آن‌جا سکونت دارند. اين گروه که تعدادشان به ۵۰ نفر هم نمی‌رسد، کارگران کوره‌پزخانه‌هايی هستند که قبل از زلزله در آن‌جا مشغول به کار بودند. آن‌ها تقريبا ۹ ماه از سال را در کوره‌ها کار می‌کردند و برخی از آن‌ها در اتاق‌هايی که صاحب‌کار در اختيارشان گذاشته بود سکونت داشتند و برخی ديگر نيز در روستاهای اطراف. با وقوع زلزله اتاق‌های آن‌ها تخريب شد و آن‌ها نيز چون زمينی نداشتند و حتی از شهروندان بم به حساب نمی‌آمدند دچار مشکلات بسياری شدند. به آن‌ها هم وامی‌ تعلق نگرفته تنها چادری، کولر آبی و مقداری وسايل اوليه سرمايهء زندگی آن‌هاست. معيشتشان هم با نانوايی زنانشان تامين می‌شود. يکی از زن‌ها می‌گويد که کيسه‌های آرد را به ۱۰ برابر قيمت از روستاييان که سهميهء آرد دارند می‌خرد. همهء زنان اين‌جا نانوايی می‌کنند، اما با وضعيت بهداشتی نامناسب; چرا که بساط نانوايی و زندگی‌شان در چادر تقريبا يکی است. اين گروه هم از زمان وقوع زلزله تا به حال در چادر زندگی می‌کنند و به‌خاطر شرايط ويژه‌ای که داشته‌اند (کارگری کوره‌پزخانه) عاقبتی را نمی‌توان برايشان متصور شد.

گوشه‌ای از اردوگاه امام رضا نيز چندين خانواده در کنار هم زندگی می‌کنند که زنانشان مشغول نانوايی‌اند. تعداد بسيار زيادی از بچه‌های اردوگاه کنار حيوانات خانگی مشغول بازی‌اند; يکی از زن‌ها که لهجه‌اش بمی نيست و به نظر می‌رسد از روستاهای اطراف آمده باشد ۱۰ بچه دارد که هيچ يک را به خاطر فقر(به گفتهء خودش) به مدرسه نفرستاده و سه دخترش را که سن و سال زيادی هم ندارند شوهر داده، دخترانش هم در کنار او نانوايی می‌کنند; جالب اين‌جاست که به سختی می‌تواند بچه‌هايش را از بچه‌های ديگران تشخيص دهد همهء آن‌ها در يک کانکس زندگی می‌کنند و کل درآمدشان از راه نانوايی است. شوهر او نيز مثل بسياری از مردان شهرک کارگری است که الان امکان کارکردن برايش فراهم نيست. خانوارهای همجوار آن‌ها نيز به نظر بمی نيستند، اما همهء آن‌ها اين مساله را کتمان می‌کنند و اصرار دارند که اهل بم‌اند هرچند که اين موضوع در اصل مساله که شيوهء معيشت و زندگی سخت آن‌ها در شهرک است، تفاوتی ايجاد نمی‌کند.

سيم‌های برق و بچه‌های پابرهنهء خاکی تصويری از بدبختی و مصيبت مردمان آن‌جاست، اين‌که چه کسی مقصر به وجود آمدن شرايط آن‌هاست زياد مهم نيست، اين‌که آن‌ها بمی‌اند يا نرماشيری يا فقيرانی از روستاهای اطراف نيز مهم نيست مهم اين است که آن‌ها به واسطهء حادثه‌ای طبيعی اينک حاشيه‌ای پر معضل را در کنار شهری ايجاد کرده‌اند که خود آن شهر هم دچار مشکلات بی‌شماری است. حاشيه‌نشينانی که نه تنها هيچ تفريحی ندارند، بلکه روشنايی برق و آب سالم به سختی به آن‌ها می‌رسد. بچه‌هايشان به مدرسه نمی‌روند و صبح تا شب به بازی ميان خاک‌ها و مصالح ساختمانی مشغول‌اند. خانواده‌هايی بسيار فقير که تنها تفريح‌شان مواد مخدر و تماشای تلويزيون و شبکه‌های ماهواره‌ای است که برخی از آن‌ها آنتن‌اش را بر سقف کانکس‌شان نصب کرده‌اند.

کارگران و خانواده‌های روستای پشترود نيز چون ساکنان اردوگاه امام رضا چشم انتظار عنايتی از سوی مسوولان هستند. مسوولانی که به روايت اين مردم کم‌تر به آن‌ها سری زده‌اند.
چند ماه ديگر در حالی‌که چهارمين سال زلزله را در بم گرامی ‌می‌داريم، سوالات بی‌پاسخ بسياری را بايد از خود بپرسيم اين که به راستی چرا بم هنوز تا آباد شدن راهی بس دراز دارد؟ و چه زمانی بايد شاهد سر و سامان يافتن اين حاشيه‌نشينان باشيم.

برای تهيهء ‌اين گزارش تلاش زيادی شد تا نظرات مسوولان شهر بم و کارشناسان مرتبط نيز منعکس شود، اما متاسفانه تماس‌های مکرر با مسوولان شهر بم مانند آقای شهردار بی‌نتيجه ماند و برخی از کارشناسانی که در اين حوزه به مطالعه پرداخته بودند هم از صحبت کردن سر باز زدند چرا که نگران بودند به خاطر صحبت‌هايشان ادامهء پروژه‌های تحقيقاتی‌شان از سوی مسوولان با مشکل روبه‌رو شود. اين گزارش روايت مردمان تنهای ساکن در اين سرزمين زلزله‌زده است.




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024