شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ - Saturday 23 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Fri, 26.01.2007, 19:41

وطن شما کجاست؟


نقطه ته خط

جمعه - ۶ بهمن ۱۳۸۵
ما ايران را دوست داريم. هر ويرانه‌ای که هست و هر کس و هر گروهی بر آن حکومت می‌کند، ايران خانه‌ی خود ماست. هر جای دنيا که باشيم، ايران در هر مرز سياسی و تاريخی ناگزيری که هست، خانه‌ی عزيزان ماست، کسانی که به آنان عشق می‌ورزيم و دوست‌شان داريم. کسانی که به خاطر آنان و نه به خاطر يک مشت خاک و آجر و سيمان، حاضريم جان‌مان را هم بدهيم و صلح و آرامش را در آن حفظ کنيم. اگر مفاهيمی همچون انسانيت و شرف نزد برخی بی‌معناست، با اين وجود، هر بيگانه‌ای که قصد تعدی به آن را داشته باشد، متحد می‌شويم و به خاطر آن و حفظ و امان عزيزان خود هم که شده خواهيم جنگيد. اگر نقدی و انتقادی می‌کنيم از وضع موجود و سيستم و بی‌عدالتی و برای ساختن است نه ويران کردن. اگر امروزه سرزمينی از تبعيض و تزوير و بی‌عدالتی است، بايد آن را اصلاح کرد، بايد فرهنگ‌ مردم را از ريشه عوض کرد تا سرشاخه‌ها درست از کار دربيايند. بايد آن را ساخت و بايد همه از هر گروه و دسته و طرز فکری هستند به چنين باوری برسند که اگر اين خانه‌، ويرانه و پر از کين و نفاق است، دلايل بسيار دارد و هر کس در حد و توان و موقعيت خود آجری بگذارد و برای اين تفکر جمعی و عاری از خشونت تلاش کند.

هر بيماری‌ای علتی دارد، برای درمان بيماری هم بيمار را نمی‌کشند، علت را جستجو می‌کنند. اگر با نظام جمهوری اسلامی هم مخالفيم حداقل پاس‌دار و حافظ منافع خانه‌مان و پاس‌دار آبروی خودمان باشيم نه اين که آن را از بغض و کينه ويران کنيم و راضی شويم که به آتش کشيده شود تا خود و آيندگان‌مان در آن بيش از اين بسوزند. و نه اين که به خاطر پول يا منافع شخصی، خودمان را به هر بيگانه‌ای بفروشيم. بگذاريد با هر اعتقاد سياسی و در هر جای دنيا و تبعه‌ی هر کشوری که هستيم لااقل اين نيم‌بند و رشته‌ی اشتراک «وطن» را به فنا ندهيم که از ايرانی بودن تنها همين لفظ اشتراکی برايمان باقی مانده است. اين ضدفرهنگ خطرناکی است که رسانه‌های خودی و غيرخودی به آن دامن می‌زنند که ناسيوناليسم مثبت ايرانی را اخته کنند. ايران ايران کردن و ای مرز پرگهر گفتن هم به تنهايی کافی نيست.

در نقد «رفتار ايرانی» و خصلت‌های منفی در افکار عمومی ايرانيان و ضدفرهنگ‌های موجود، خود ما بسيار گفته و خواهيم گفت اما دليل نمی‌شود يکباره تمام ويژگی‌های مثبت و منفی‌اش را جمع زده و آنجا را به قول چند لاشی حشيشی، مستراح و به قول چند مجری شيزوفرنيک تلويزيون‌های لوس‌آنجلسی همه را خودفروش و خائن و شستشوی مغزی داده يا تمام مردم ايران را احمق بناميم. اين ديدگاه تنها يک ذهن بيمار و روان‌پريش است. ايرانيان خصائل منفی بسياری دارند اما خصلت‌های مثبتی هم دارند که در دنيا متمايزند. مهربانی و مهمان‌نوازی و ارتباطات عاطفی ايرانيان در کمتر جای دنيا پيدا می‌شود و بسياری خصلت‌های مثبت ديگر. استثناها و خوب و بد همه جا هستند و منحصر به ايران نمی‌شود.

واقعيت اين است که همه‌ی ما می‌دانيم که وطن ما بيمار است، بيماری نفاق و سياست‌زدگی و استبدادزدگی و دليل اين بيماری به همه‌ی ما در گذشته و حال برمی‌گردد. خود ما مگر چه هستيم؟ يا طرف که اين گونه به همه‌ی ما اهانت می‌کند ما هم از او می‌پرسيم مگر پدرانش نطفه‌اش را در اسکانديناوی انداخته‌اند؟ اگر اين همه از مردم ايران نفرت داری و اگر اسکانديناوی‌تبار يا کانادايی‌تبار هستی و اين گونه به ما اهانت می‌کنی غلط زيادی می‌کنی که در مورد ايران و تمام ما اين‌گونه می‌نويسی. برو در مورد خرس قطبی و فک‌ها و گوزن کانادايی و جفتگيری لاک‌پشت‌ها در سواحل نروژ و پر و پاچه بيکينی‌پوش‌ها در سواحل فلوريدا و خاطرات کشور خودت بنويس. مگر مجبوری؟ اصلاً اگر ايرانی نيستی و نمی‌خواهی اينجا ساخته شود غلط می‌کنی با ايل و تبارت که به مردم و جوانان ما توهين می‌کنی و تمام اين هفتاد ميليون نفر را که بسياری‌شان رنج می‌کشند و پناهی جز خودشان ندارند احمق و بی‌شعور می‌نامی و بيجا می‌کنی فارسی می‌نويسی و ايرانی صحبت می‌کنی. طرف در حالت توهمی بعد از کشيدن حشيش با چشمان زرد و قی کرده پشت مانيتور نشسته و همه‌ی ايران را مستراح ديده يا آن يکی بعد از هورت کشيدن مشروب شبانه‌اش با چشمانی که قيلی‌ويلی می‌روند به اين نتيجه‌ی سياسی فلسفی بزرگ رسيده که ايران کلاً بايد خراب شود و نبايد کسی هم تلاش کند. پس وطن شما کجاست؟ کشور خود شما کدام گوری است؟ اگر بی‌وطن هستيد و اگر خانه‌تان ايران نيست پس بی‌زحمت گاله را ببنديد و در مورد وطن خودتان صحبت کنيد نه ايران ما.

شبانه‌روز در تلويزيون‌ها و رسانه‌ها و سايت‌های مختلف مرتب مشغول فحاشی و هتک حرمت و تحقير ايرانيان به دست خودشان هستيم. شبانه‌روز همه به ما اهانت می‌کنند و همه را غير از خودشان خائن و مزدور و خودفروش می‌نامند و خودشان می‌شوند قديس و مبارز و معصوم و طرفدار حقوق ما. اجازه هم نمی‌دهند کسی صحبت کند و نظر بدهد غير از خودشان. مثل گله‌های شغال و کفتار منتظرند کسی نظری خلاف مصالح‌شان بدهند تا سرش بريزند. به قول دوستی: وای اگر اين بيماران عقده‌ای و روانی به ايران بازگردند! بدتر از آيت‌الله خلخالی حمام خون راه می‌اندازند. بايد آنها را قرنطينه و درمان کرد و تا اطمينان کامل از شفايشان نگذاشت هيچ وقت به ايران بازگردند.

کسی که اين همه نگرانی و اضطراب صدها هزار ايرانی خارج از ايران را نمی‌بيند که با شنيدن هر خبری در مورد ايران غم غربت‌ و نگرانی به خاطر عزيزان‌‌شان مضاعف‌تر می‌شود بايد چگونه آدمی باشد؟ کسی که به انسانيت احترام نمی‌گذارد، کسی که اصلاً نمی‌فهمد در ايران چه خبر است و ايران و دنيا را تنها از دريچه تنگ يک مانيتور و محدوده‌ی اينترنت و رسانه‌های تنگ‌نظر و يکجانبه‌نگر و اعتقادات کليشه‌ای و ابلهانه سياسی خود می‌بيند و دنيا را از نوک دماغ يا آلت جنسی‌اش بيشتر نمی‌بيند و پس از زدن آروغ شکم‌سيری، مردم را به خاطر اعتراض به گرانی احمق می‌نامد، فهم ندارد که همين گوجه‌فرنگی ساده، غذا و قوت بسياری خانواده‌های تهيدستی است که چند ماه يک بار هم نمی‌توانند گوشت بخورند و فهم ندارد که مساله گوجه فرنگی نيست، گرسنگی است. اعتراض به بی‌عدالتی و فشاری است که به طبقات محروم می‌آيد. همان طبقات محرومی که آقای احمدی‌نژاد با شعارهای عوام‌فريبانه ادعای حمايت از آنها را دارد و با کج‌فهمی‌هايش بدترين و بيشترين ضربه را به آنان زده و بهترين خدمت‌ها را به سرمايه‌داران سوءاستفاده‌طلب و فرصت‌طلب کرده است که با هر بحرانی سرمايه‌شان بالاتر می‌رود. کمی هم درک و فهم اين واقعيت‌ها برای بعضی که می‌خواهند اوضاع ايران را تفسير کنند بد نيست و کمی هم فهم اين واقعيت که ايران و اخبار آن و درون جوامع آن در اينترنت خلاصه نمی‌شود.

بايد همه‌ی ما به ويژه افراد روان‌پريشی که از سياسی‌کاری مانند اسلاف نادان‌شان تنها خشونت و انتقام ياد گرفته‌اند، بفهميم کسانی که به محمود احمدی‌نژاد رای داده‌اند مثل همه‌ی ما انسان بوده‌اند و مثل همه‌ی ما اشتباه کرده‌اند نه اين که آنها را احمق و مهدورالدم بناميم. بسياری از آنان با هدف تحقق «عدالت»، عدالتی که در دولت‌های پيشين از آنان دريغ شده به او رای دادند و اگر فريب شعار عدالتخواهی و پوپوليسم را خورده‌اند نبايد يکباره همه‌ی آنان را به حماقت متهم کرد و حکم به حذف آنان داد. آنها هم انسانی مثل ما بوده‌اند که در اين خاک نفس می‌کشند و توقعات و اعتقاداتی دارند. اين که در انتخاب‌شان و در اين «تجربه تلخ جمعی» اشتباه کرده و موجب عقب‌ماندگی خود و تمام کشور شده‌اند بايد برگشت‌پذير و هدايت‌گر باشد نه با فحاشی و دافعه به نفاق و خشونت بيشتر دامن زد. خود احمدی‌نژاد به عنوان نماينده طرز فکر خاص خودش که اصلاح بشو نيست! اصلاً اصلاح او به عنوان يک فرد به چه درد می‌خورد؟ بايد به هوادارانش بفهمانيم «سياست» و کشيدن کشور به منجلاب بحران با صداقت و اعتقاد متفاوت است.

بايد به طرفدارانش و کسانی که به او رای دادند با هر هنر و زبان و موقعيتی که داريم به جای محاکمه و قضاوت، بفهمانيم رای‌شان غلط بوده و بفهمانيم که «محمود احمدی‌نژاد» هر چند مدير اجرايی خوبی باشد، هر چند بسيار صادق و متعهد و نمونه کامل يک مديريت اسلامی مطلوب‌شان هم باشد اما هيچ وقت «سياست»مدار خوبی نبوده و نخواهد بود. و با همين سياست‌نافهمی و ايران را تبديل به موش آزمايشگاهی کردن برای يادگيری سياست، آن را به سمت ويرانه و بحران پيش می‌برد که برده است. اگر سياست، به معنای حيله‌گری و مديريت مبتنی بر منافع ملی هم باشد و به خاطر منافع و تضمين‌کننده آرامش و آزادی و رفاه «تمامِ» شهروندان يک کشور با کمترين امتياز باشد، ما «سياست» بخواهيم نه اعتقادات شخصی. ما برای امنيت و آرامش و رفاه ايران، سياستمدار و فردی بسيار مکار و حيله‌گر و باهوش بخواهيم نه نابخردِ صادق و بااعتقاد! صداقت و عقيده در دنيای سياست تنها فقط يک وسيله است و نه خودِ سياست. واقعيت تلخ و مرموزی است اما غير از اين است؟ بگذاريد اعتقاد به جای خود بماند و سياست و ديپلماسی کار خود را بکند. چيزی که دولت فعلی هر دو را نابخردانه بر باد داده است و تاوانش را همه‌ی ما «ايرانيان» در سراسر دنيا می‌دهيم.
noqte.com




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024