پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Sun, 05.05.2024, 18:35

سنگ خارایی به نام ایران


علی مرادی مراغه‌ای

امروز ۱۶ اردیبهشت روز مراغه است روزِ آغاز ساخت رصدخانه مراغه در دورهٔ هلاکوخان به دست خواجه نصیر طوسی.

ایرانیان بیشتر ملتی احساسی هستند تا عقلانی. زمانی با نبوغِ مخصوصِ خود، خشت‌ها را روی هم چیده، تمدنی خیره کننده برپا می‌کنند اما زمانی دیگر، دیوانگی کرده و همه را با دست خود و یا بدست مهاجمی از بیرون، ویران می‌کند!
ایران در طول تاریخ، طوفان‌ها و ضربات خرد کننده‌ای پشت سر گذاشته اما هر بار دوباره از زیر تلِ خاکستر، چون ققنوسی بالیده و متولد شده.
بهترین تشبیه در پایداری ایرانیان را گوبینو بر زبان رانده:
«...من هر وقت که بدین ملت می‌اندیشم سنگ خارایی را به نظر می‌آورم که با امواج خروشان دریا در گوشه‌ای در غلتیده و تحولات اعصار و قرون، آن را فرسوده و زوایایش را صاف کرده و در آن خلل و فرج بسیار پدید آورده اما با این همه این سنگ، سنگ خارا مانده است»
(سه سال در میان ایرانیان...ص۳۴۲)

سئوال اینست که با اینهمه دیوانگی‌ها و ضربات ویرانگر، چه عواملی باعث ماندگاری این سنگِ خارا شده؟
به نظر من، یکی از بزرگترین علتِ ماندگاریش، توانایی پروراندن نبوغ‌هایی چون خواجه نصیرها...بوده.
در آن اوضاع اسف‌انگیزِ پس از حمله مغول که به قول جوینی «هر کجا که ۱۰۰ هزار کس بود، ۱۰۰ کس نمانده بود» نقل است که وقتی نابغه ایرانی(خواجه نصیر) آواره و جان بدر برده از مرگ، به دربار المستعصم خلیفه بغداد پناه آورده و از او تقاضای شغل می‌کند، المستعصم که غیرعرب را همواره تحقیر می‌نمود و اعراب، خراسانیان را به گاو تشبیه می‌کردند، با تمسخر می‌گوید:
«تو که خراسانی هستی پس شاخت کو؟...»
خواجه نصیر بی‌هیچ سخنی، از بغداد خارج شده و در ایران، به خدمت هلاکوخان در می‌آید و او را تشویق به فتح بغداد می‌کند.

نقل است که پس از شکست خلیفه متکبر، وقتی خواجه نصیر به همراه هلاکوخان برای دستگیری خلیفه وارد کاخ او می‌شود، المستعصم با دیدن او به التماس افتاده و می پرسد که کجا بودی؟
و خواجه نصیر با کنایه می‌گوید رفته بودم شاخم را با خودم بیاورم و با دستش، هلاکوخان را نشانش می‌دهد...!
آنگاه خلیفه به دستور هلاکوخان، نمدمالی  و کشته میشود.
(جامع التواريخ...ص ۷۰۴)

در واقع عمل خواجه نصیر مصداق بارزی است از این مثل که:
شغال بیشه مازندران را / نگیرد جز سگ مازندرانی

و کتابخانه نفیسِ بغداد و دانشمندانش و «عموم آلات رصدى لازم را كه در بغداد و غيره مغول به غارت گرفته بودند» نصیب رصدخانه مراغه می‌گردد.
(ابن فوطی، تلخیص مجمع الآداب...ص ۳۵۰)
یعنی رصدخانۀ مراغه با ۲۰۰۰۰ دينار از ماترک اموال خلیفه بغداد که زمانی او را گاو نامیده بود بنا می‌شود.

در واقع از پدر بزرگِ ایلغارگر(چنگیز) که همواره از شمشیرش خون می‌چکیده، تا نواده‌اش هلاکوخان که مسلمان، رام، روشنفکر و فرهنگ گستر می‌گردد! کمتر از نیم قرن فاصله بوده!
بدین ترتیب، در مراغه کانون و مرکز علمی شکل می‌گیرد که جریان ساز است و خواجه نصیر هر جا کتابی، دانشمندی یا ادوات علمی و هنری سراغ می‌گیرد به مراغه گسیل می‌دارد حتّی از چین، روم، شامات و اروپا...
و خودش نیز با آنهمه انقلابات جانكاه و گرفتاري‌هاى روح‌كُش، دقيقه‌اى از پژوهش و تدريس غافل نبوده كه پس از كشف دقيقه‌اى از دقايق علوم، شادى‌كنان و پاى‌كوبان مى‌گفته:
«اگر سلاطين شمشيرزن از عالم لذت ما خبر مى‌يافتند يقينا اين نعمت را هم از كف ما بدر مى‌بردند.»
همان لذت کشفی که قبل‌تر از او، آن ریاضیدان یونانی گفته بود که:
اگر قانونی کشف کنم لذتبخش‌تر از آنست که آتن را به من بدهند...

راز ماندگاری ایرانیان همین است که گوبینو از آن به «سنگ خارا» تعبیر می‌کند یعنی تبدیل شمشیرِ خونین چنگیزی به رصدخانه و مکتب مراغه.
شهر مراغه در برهه‌های مختلفی دِین خودش را به این مرز و بوم به خوبی ادا کرده است.
امروزه، مراغه جزو شهرهایی است که به گذشته خود فخر می‌ورزد.
اما افسوس بر آن شهرهایی که به جای حال، به مرده ریگِ گذشته‌ی خود فخر ورزد...!

تلگرام نویسنده




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024