سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
داریوش شایگان
داریوش شایگان شش سال پیش در چنین روزی (دوم فروردین) درگذشت. او از تاثیر گذارترین روشنفکران پس از انقلاب بود که حتی پیش از عبدالکریم سروش (فربه تر از ایدئولوژی) درباره آفات ایدئولوژیک شدن سنت (انقلاب دینی چیست؟) هشدار و انذار داده بود. شایگان همچنین از معدود روشنفکران برجسته ای است که از شجاعت داوری درباره کارنامه فکری اش برخوردار و از آن ابراز ندامت کرده بود.
وی در آخرین سالهای عمرش به صراحت بیان کرد: «ایران در سالهای دهههای چهل و پنجاه داشت جهش میکرد. ما از آسیای جنوب شرقی آن زمان جلوتر بودیم. علت عدم موفقیت ما این است که شتاب تغییرات را تحمل نکردیم. ما روشنفکران جایگاه خود را ندانستیم و جامعه را خراب کردیم. یکی دیگر از آسیبهای جامعه ما در آن هنگام چپزدگی شدید بود که با اتفاقات بیست و هشتم مرداد ۳۲ هم تشدید شد، و قهرمانگرایی بیش از پیش در جامعه فراگیر شد. باید اعتراف کنم شرمندهام که نسل ما گند زد!»
اما چرا روشنفکران در دهه پنجاه چنین کردند؟
چپزدگی و غربستیزی: حزب توده فارغ از جدیت تشکیلاتی تاثیری ژرف بر جریان روشنفکری پیش از انقلاب بهجا گذاشت و برخی از متنفذترین چهرهها همچون آلاحمد را در دورهای مفتون خود ساخت. اثری ماندگار که با وجود جدایی سازمانی در پوشش غربستیزی و ضدیت با امپریالیسم در میان آنها ادامه یافت. حتی روشنفکرانی مانند شریعتی هم در رقابت با چپگرایان کوشیدند تا با وام گرفتن برخی از مولفههای مارکسیسم خوانشی مدرن، رادیکال و غربستیزانه از اسلام ارائه نمایند.
جهان سومگرایی و بومیزدگی: جهان در دهه ۱۹۶۰ متاثر از گفتمان تضاد و غلبه ارادهگرایی بود. اوجگیری نهضتهای ضد استعماری، شکاف خوردن جامعه امریکا به دنبال ظهور جنبشهای زنان، جوانان، رنگینپوستان و مخالفان جنگ، معنویتگرایی و ایجاد تردید در محتوم بودن فرآیند سکولاریزاسیون، در کنار رونق رویکرد وابستگی در عرصه توسعه از جمله نشانههای تغییر پارادایم در عرصه جهانی بودند. روشنفکران ایران هم به مثابه نخبگان یک کشور پیرامونی با الهام گرفتن از این تحولات، ساز بومیگرایی و جمع میان مادیات و معنویات را کوک کردند.
تجدد آمرانه در فقدان سیاست: پروژه هدایت ایران به سوی تمدن بزرگ که شاه سودای آن را داشت اگر چه در ظاهر حمایت بخشهایی از مردم را در میتینگهای تبلیغاتی به خود جلب میکرد ولی بیش از حدآمرانه و بیگانه ساز بود. از یکسو شتاب تحولات فرهنگی فراتر از تابآوری جامعه متدین ایران بود و از سوی دیگر انسداد سیاسی، حاکمیت سانسور و در یک کلام فقدان سیاست به مثابه فرصتی برای ظهور و فعالیت نیروهای اجتماعی موجب احساس بیگانگی مردم از پروژه تجدد شد. بستری مناسب برای ظهور رادیکالیسم که خود را در قالب مبارزه مسلحانه پدیدار ساخت.
فقدان فضای آزاد رسانهای: حکومتهای اقتدارگرا اگر چه در ابتدا از ایجاد محدودیتهای رسانهای احساس پیروزی میکنند ولی در ادامه از آن شکست سختی میخورند. انسداد فضای رسانهای در حکومت شاه تاثیراتی چندگانه به دنبال داشت. از یکسو به دلیل بیاعتمادی عمیق جامعه درگذشت طبیعی بزرگانی مانند تختی، بهرنگی، آلاحمد و شریعتی توطئه رژیم تلقی و از آن مشروعیتزدایی شد. از سوی دیگر برخی اقدامات توسعهمحور حکومت نیز نتوانست از پشتیبانی روشنفکران در یک گفتوگوی آزاد با مخالفان برخوردار شود. فرجام این هر دو نوعی عوامزدگی روشنفکرانه و در نتیجه ساده دیدن قضایا را موجب شد.
نکته پایانی: خوشبینی برخی از روشنفکران نسبت به تواناییهای خود از یک طرف و عدم توجه به جایگاه دیرینه روحانیت در ایران پیش از انقلاب آنها را به سوی تز اسلام منهای روحانیت سوق داد. رنسانس وعده داده شده هم نه تنها در فردای انقلاب فرصت ظهور نیافت بلکه ایران در عمل به صدها سال پیشتر بازگشت. در طنزی تاریخی همان کسانی که با راندن منورالفکران عصر مشروطه، امید را در سیمای طلاب جوان جستوجو می کردند خیلی زود خود در فهرست حذف شدگان قرار گرفتند.
تلگرام نویسنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|