سه شنبه ۱۳ آذر ۱۴۰۳ -
Tuesday 3 December 2024
|
ايران امروز |
در ایران هیچ حوزهای به اندازه عقلانیت و فلسفه مظلوم نبوده و فیلسوفان کمتر روی آرامش و آسایش دیدهاند. شاعران، عارفان، صوفیان، متکلمان، فقیهان و شاهان... هرگز چشم دیدن فلسفه و فیلسوف را نداشتهاند...!
از زندانی که سهروردیِ در آن کُشته شد تا زندانی که ارانی در آن، جان سپرد، تقریبا هزار سال فاصله هست. چقدر از زمان سهروردی دور هستیم اما در عین حال، چقدر به زمان او نزدیکیم..! و شگفتانگیز است که هر دو فیلسوف جوانمرگ و در زمانِ مرگ ۳۸ ساله بودند!
ارانی در زندان رضاخان با همان بیماری درگذشت که «روبر دسنوس» در اردوگاهها آلمان فاشیست: تیفوس!
فرهنگ ایرانی شهیدپرور بوده تا فیلسوف پرور! در حالیکه این جامعه به فیلسوف و روشنگری از نانِ شب محتاج تر بوده است...
در کتاب «ماهی سیاه کوچولو» یک جملهای وجود دارد که به مانند یک آیهای مقدس، ورد زبان چپها مخصوصا چریکها بوده و اطاعت از آن را واجب می شمردند، آنجا که ماهیها در شکم مرغِ سقا گرفتار شدهاند و ماهی سياه کوچولو، ماهیريزههای ترسیده را مورد خطاب قرار داده، میگوید:
«شما زيادی فکر میکنيد، همهاش که نبايد فکر کرد، راه که بيافتيم، ترسمان به کلی میريزد».
این تاکیدی افراطی است بر تقدم عمل و نفیِ کتاب، نفی فکر کردن... و در یک کلمه یعنی: تقدم پراتیک و عمل بر تئوری و نظر.
جالب اینکه، ابتدا اسم كتاب «ماهی سياه كوچولوی دانا» بوده، اما بعداً کلمه «دانا» از آن حذف شده، چرا که دانایی در میان چریکها نه تنها ارزش نبوده، بلکه بار معنایی منفی نیز در بر داشته!
پر واضح است که صمد این جملهی نصیحتگونه را از مارکس گرفته و در واقع، سخنِ مارکس را در دهانِ ماهی سیاه کوچولو گذاشته است، آنجا که مارکس در «تزهایی درباره فویرباخ» و سپس در کتاب «مانیفست» تاکید می کند:
«فیلسوفان تا به حال جهان را تفسیر کردهاند، اما مسألهی اساسی ما تغییر جهان است.»
همین تک جمله، به مدت نیم قرن بر تاروپود جامعه روشنفکری ایرانی، سیطره داشته، بطوریکه در سالهای منتهی به انقلاب، اگر کسی سخن از کتاب و اندیشیدن و بالاتر از همه، اگر از کار فکری و از لزومِ کار فرهنگی سخن میگفت با بدترین انگها و فحشها مواجه میشد که از انگِ محافظهکاری شروع میشد تا به مزدور ساواکی بودن...
اما همین فاصله گرفتن از کتاب و تحقیر کار فرهنگی، فاجعه به بار آورد و بهترین استعدادها و بهترین جوانان این سرزمین را به راهِ سلاح، سیانور، خشونت، تعصب و انجماد فکری کشانید...
چرا که: بدون فکر و اندیشه و کار فرهنگی، در افتادن با مرغ ماهی خوار خودکشی است و شهیدسازی. که در نهایت هم شهید میگردد و در پایان نیز، در حالیکه تمامی ماهیها میخوابند، تنها یکی بیدار می ماند تا دوباره راه او را ادامه دهد و شهید گردد...!
نسل صمد یکی از تاریخ نخواندهترین نسل بودند و بخاطر این، هرگز توجه نکردند که در تاریخ ایران بدونِ کار فرهنگی، بارها از از شکمِ مرغ ماهیخوار بیرون جستهاند اما به آسانی در شکمِ هزاران نهنگ دیگر گرفتار آمده که حسرتِ بازگشت به شکم ماهی خوار میخورده!
برگردم به نقدِ سخن مارکس. مارکس در تاکیدی افراطی بر پراگماتیزم و عملگرایی، توجه نمیکند که برای هر گونه تغییرِ جهان، باز ابتدا شما نیازمندِ نوعی تفسیر از جهان «هستی» هستی! تا براساس آن تفسیرت، دست به تغییرِ جهان بزنی...
هایدگر در نقدی جانانه بر این سخنِ مارکس بدرستی میگوید: «در سخن مارکس این نادیده گرفته میشود که دگرگون کردن جهان، مستلزم دگرگون شدن مفهوم جهان است و اینکه، مفهوم جهان صرفا می تواند به وسیلهی تفسیری مناسب از جهان بدست آید...»
یعنی در هر صورت و در همه حال، شما نیازمندِ به تفسیری از جهان هستید...
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|