iran-emrooz.net | Sun, 26.11.2006, 13:53
تناقضهای فکری پوپولیسم
كارگزاران / دکتر موسی غنینژاد
یکی از ویژگیهای مهم ایدئولوژیهای پوپولیستی ابهام موجود درباره مفاهیم مورد استفاده و استناد آنهاست. آنها بر آرمان عدالت در راس خواستههایشان تاکید میورزند اما هیچگاه به روشنی بیان نمیکنند که منظور آنها از عدالت چیست؟ آنها برخی معضلات مشخص و ملموس جامعه مانند فقر، گرانی و نابرابری غیرقابل توجیه در توزیع ثروت و درآمد را به درستی افشا میکنند اما نمیگویند با چه سازوکارهایی در صدد چاره جویی برای این معضلات هستند. عدالت شاه بیت چکامههای آنها است. اما معلوم نمیکنند واقعا چه تصوری از این آرمان ارزشمند در ذهن دارند؟
افشای اینکه یک عده بدون زحمت و تلاش و به صرف داشتن برخی «ارتباطات» به ثروتهای افسانهای دست یافتهاند. سخن حقی است و عامه مردم این گونه افشاگریها را ارج مینهند و به طور کلی برای چنین موضوعاتی حساسیت بسیار زیادی از خود نشان میدهند، اما واقعیت این است که این نوع افشاگریها از حد تهدید به اعلام چند نام فراتر نمیرود. اصل موضوع که عبارت است از سازوکاری که چنین سوءاستفادههایی را امکان پذیر میسازد مورد بحث واقع نمیشود و این معضل بزرگ ناشی از ساختار پیچیده اقتصادی به صورت ساده انگارانه به عنوان جنگ میان انسانهای خوب و موجودات خبیث طرح میشود.
تصویر پوپولیستها از مسائل جامعه شباهت زیادی به برخی کارتونهای تلویزیونی دارد که در آنها نیروهای شر که معلوم نیست به چه دلیل شرورند به جان مردم خوب و بیگناه افتاهاند و در این میان قهرمانان نیک سیرت که ذاتا خوباند و باز هم معلوم نیست که به چه دلیل خوب اند، کمر همت به نجات مردم میبندند.
نهایتا نیروهای خیر بر شر پیروز میشوند و نکته جالب توجه اینکه مردم که خود موضوع اصلی مبارزه هستند هیچ نقشی در آن ندارند و صرفا نظاره گرند.
پوپولیستها میگویند فقر بد است اما نمیگویند ثروت خوب است. آنها ثروتمندان را موجودات خبیثی معرفی میکنند که با کنار نهادن اخلاقیات، صرفا در پی نفسانیات هستند اما توضیح نمیدهند که اگر واقعا چنین است به چه دلیل میخواهند فقر را از بین برند و ثروت را جایگزین آن کنند؟
آنها از یک طرف میخواهند فقر را از میان بردارند اما از طرف دیگر همه خوبیها برای آنها نشان از فقر دارد. در گفتار پوپولیستها همه نیکوییها با فقر و زندگی زاهدانه ملازمه دارد، نتیجه منطقی این گفتار توسعه فقر است نه از بین بردن آن. فقدان انسجام فکری نزد آنها نشانه و نیز علت بی اعتنایی انها به مباحث علمی است، مباحثی که شرط لازم و اولیه آن سازگاری درونی اندیشه است.
پوپولیستها میگویند گرانی پدیده شومی است و باید با آن مبارزه کرد اما برای آنها تئوری علمی در خصوص گرانی معنی ندارد. برای آنها گرانی به سادگی پدیدهای است نشأت گرفته از خبث طینت برخی گرانفروشان، بنابراین برای مبارزه با گرانی کافی است که با ابتکار عمل قهرمانان نیک سیرت، گرانفروشان سرکوب شده و قیمتها کنترل گردد. پوپولیستها به علم اقتصاد و موضوع اصلی آن یعنی تخصیص بهینه منابع باور ندارند لذا برای آنها تحلیلهای این علم در خصوص نتایج زیانبار مخدوش کردن مکانیسم قیمتها ارزشی ندارد. آنچه برای آنها مهم است نشان دادن نتایج ملموس و آنی کنترل قیمتهاست.
اتلاف منابع گسترده ناشی از این سیاستها در درازمدت موجب نگرانی آنها نیست چون اعتقادی به درازمدت ندارند. انصاف باید داد که پوپولیستها حداقل در یک مورد سازگار عمل میکنند و آن پیش بردن سیاستهای تبلیغاتی است. آنها به علت فقدان مبانی علمی در اندیشه خود میکوشند در گفتارهای خود به جای عقل، عواطف و احساسات مردم را مخاطب قرار دهند.