شنبه ۳ آذر ۱۴۰۳ -
Saturday 23 November 2024
|
ايران امروز |
هزار سال زمان می برد تا اندیشه ساخته شود. و هزار سال زمان می برد تا اندیشه فرهنگ را بسازد. و سده ها زمان می برد تا بر فرهنگی تمدنی ساخته شود. علت اینکه تمدن ها نیرومند و مقاوم بوده اند همین بنیان محکم آنهاست.
عینی ترین مثال در این باب تمدن معظم ایران است که مدت زیادی پیشوای تمدن بشری بوده است و بر چنان بستر فرهنگی استوار بوده که با وجود همه ی دگرگونی ها از پس بارها تاراج تاریخی و هجوم فرهنگی و نظامی ویرانگر برآمده و همه را در دل فرهنگ خود هضم کرده است.
حتی تهاجم عظیمی همچون خلافت اعراب مسلمان که بقایای تمدن های کهن بین النهرین... و تمدن های جدیدتر در شرق و غرب را برانداخت و ۱۲ قرن ناپیوسته بر فرهنگ ایران سایه انداخت و غبار و رسوبات فرهنگ فروتر را بر ظاهر تمدن ایران نشاند در نهایت نتوانست بر فرهنگ ایرانی چیره گردد و نوزایی فرهنگ و تمدن ایران تداوم یافت.
اما این روند نوزایی فرهنگ ملی ایران پس از اینکه نهادی معطوف به قدرت به نام روحانیت در ایران بر ساخته شد متوقف گردید. این نهاد با استیلا بر ساختار آموزش و فرهنگ اجتماع در دوران گسترش خویش آگاهانه فرهنگ ملی و خردگرای ایران را در چارچوب دفاع از ایدئولوژی تضعیف کرد و هر بار که در ایران جنبش یا دولت ملی و تجددخواه پا گرفت در نهایت آن را از پا انداخت.
در نتیجه ی کارویژه ی زوال فرهنگی توده ها و افسون روشنفکران، سالها بعد در هماهنگی با منافع رقبای تمدنی و تاریخی ایران این قشر توانست به قدرت برسد.
در گام اول در ابتدای انقلاب ۵۷ با صدای رسا گفت که افراد ملی به درد ما نمی خورد و اساس بدبختی ما ملی گرایی است و چهل سال بعد در گام دوم رساتر گفت هدف ما ساختن تمدن نوین اسلامی است. تلاشی برای برساخت تمدنی مصنوعی در ایران زمین که خود گاهواره تمدن جهان بوده است. شبه طرح ایجاد ریملند مقاومت یا هلال فراملی عقیدتی برای پیوستن به هارتلند نوین ضدغرب در روز موعود ...
استفاده از کلیدواژه تهدید تمدنی برای طرح بحث کاملا واقعی و به دور از اغراق است...(متن خلاصه می شود)
امروز دو تهدید تمدنی بزرگ ایران را تهدید می کند: تهدید تمدنی خارجی و داخلی.
تهدید تمدنی خارجی:
یک جنگ عظیم تمدنی_نژادی بر سر نظم نوین جهانی در زیر پوست جهان در جریان و در حال شدن است. این بار و برخلاف انقلاب ۵۷ نه تنها هیچ توافق اجباری استعماری بین دو محور بر سر ایران جدید وجود ندارد بلکه یک طرف سعی دارد ایران را به جبهه اصلی نبرد بدل نماید. تهدید اصلی برای ایران از جانب محور چپ گلوبال (چین/اسلاو/گلوبالیسم/پست مدرن/ توران...) است. این محور درمورد کشور و جامعه ای چون ایران در بسیاری اهداف باهم همپوشانی دارند. هدف در نهایت سیطره تمدنی و اجتماعی وحتی ارضی است. اما برای نیل به این هدف نیاز به تضعیف همه شاخص های ملی، فرهنگی و نسلی در ایران است.
نیاز است تا فرهنگ ملی ایران و حس ملی مضمحل گردد، تمام منابع انرژی و قدرت و نیروی انسانی کشور در ایده های موهومی چون محور فراملی مقاومت با هدف اصلی “فرسایش تمدنی ایران” مصرف گردد.
این محور تا مادامی که بتواند در غالب بحران های سیستم سیاسی موجود و در تداوم نظام حاکم برنامه های خود را مزورانه پیش می برد اما مهم تر اینکه این محور به نحوی برنامه ریزی و بحران سازی کرده که بتواند در شرایط سقوط و گسست اجتماعی ایران نیز اهداف خطرناک خویش را پی بگیرد.(در نوشتار مفصل دیگری به این پروژه پرداخته ام)
اما تهدید بزرگتر و اصلی در داخل است.
تهدید تمدنی داخلی:
تهدید بزرگ داخلی تداوم نظام حاکم و پوچ انگار فعلی است. پوچ انگار یعنی آنکه در این دوره حساس تاریخ که کشورها برای توسعه و تحکیم قدرت ملی در عرصه جهانی در حال رقابتی شگرف و لحظه ای هستند حکومتی در ایران برسرکار است که اهداف و ایده های آن نه تنها هیچ چیز بر تمدن و تاریخ ایران نیافزوده بلکه ایده های پوچ فراملی اش و هزینه های اجرای آن امروز به تهدید جدی تمدنی و حیاتی علیه کشور منجر شده است.
تفکری به واقع واپس گرا که کشور را یک و نیم قرن به عقب رانده است. تهدید تمدنی داخلی یعنی بنیان های حفظ تمدنی ایران همچون فرهنگ ملی ایران، گنجینه ژنتیک و جمعیت ایرانی، همبستگی بوم ها و تیره ها، روان و ناخودآگاه جمعی، بقای نسلی، زیست بوم، اقتصاد درون زا، منابع ملی و بین نسلی همگی در نتیجه عملکرد سیستم در معرض فروپاشی یا جعل قرار گرفته است.
پس پرواضح است که امروز تداوم وضع موجود به یک خطر بزرگ و غیرقابل چشم پوشی برای موجودیت ایران بدل شده است.
در کنار تمام عقب ماندگی ها و ضعف های حاصل از عملکرد چهل ساله ی سیستم درچند سال اخیر وقایع و عملکردهای ایران سوزی در کارنامه ی آن ثبت شد که ایران را در مرز فاجعه بزرگتری قرار داده است. از جمله این وقایع عمده :
نابودی گنجینه ژنتیک ایرانیان و ناامیدی جمعی:
پس از سالها ناکارآمدی سیستم و ناامیدی بخشی از مردم از تغییر در نظام سیاسی و اجتماعی حاکم جامعه ایران شاهد موج های عظیم مهاجرتی جوانان و الیت ها و همچنین نرخ نزدیک به صفر رشد جمعیت در نسل جدید است که این بحران بزرگ نسلی جمعیتی آینده ایران را به شدت تهدید می کند. حتی همین امروز هم جامعه به وضوح با کمبود نیروی انسانی ماهر و مولد، ژن های نخبه، جوان و پیش ران مواجه است. در کنار این بحران هرز رفتن جمعیت موجود با انهدام سیستم های آموزش و آموزش عالی، ابتذال فرهنگی، دسترسی عمدی سریع به مخدر-الکل، ترویج فرهنگ غم خویی و عزا و از همه بدتر سونامی خودکشی که همگی ریشه در سیاست ها و کارکردهای نظام موجود دارند به شکل ناامیدی جمعی از آینده بهتر به خطر فوری برای جمعیت امروز ایران بدل گشته است.
از بین بردن توازن اجتماعی- اقتصادی و فروپاشی نظام اجتماعی:
بطور همزمان در دهه گذشته نظام حاکم قشربندی اجتماعی و اقتصادی ایران را برهم زد. نابودی طبقه حساس و اثرگذار متوسط از طریق ویرانی اقتصادی کف شرایط زندگی آنان و در نتیجه تبدیل بخش زیادی از این طبقه به خرده بورژوازی اقتصادی که ممکن است برای بقای اقتصادی تن به هر شرایط خفت باری بدهند. منکوب کردن و قلع و قمع طبقه فرودست با فشار وحشتناک اقتصادی بر آنها که در نتیجه منجر به احساس محرومیت کامل از امکانات ملی و بی پناهی اجتماعی شده و درنتیجه خشم آنها را به شکل غیرقابل کنترلی افزایش داده است.
تبدیل طبقه کارمند_یقه سفید به قشری وابسته و رانت خوار که بجای خدمت به میهن و کارآمدی از ارتباط سازمانی با حکومت زیست کرده و چون طبقه عامل و دست اندرکار جامعه است و مدام در حال بازتولید این فرهنگ خطرناک ریاکاری، رانت زیستی، منفعت طلبی به صورت صفات غالب جامعه ایرانی است.
هر سه این انفعالات طبقاتی و اجتماعی آینده ایران و ثبات ایران را تهدید خواهد کرد.
عادت به کشتارهای بزرگ خیابانی و زوال کامل مشروعیت:
سرکوب های ۶ سال اخیر با توحشی بی سابقه منجر به درد عمیق در روان اجتماعی ایرانیان شد. در نتیجه ی زوال شدید مشروعیت سیستم نقش دولت مستقر در حد حاکمیت بیگانه تنزل یافته است و هیچ راه برگشتی برای این حکومت باقی نگذاشته است. پس از همراهی با رژیم هایی چون سوریه و روسیه و چند مرحله سرکوب گسترده و تاریخی گویی قبح عمل برای سیستم فروریخته است. به نحوی که امروز به رکورددار سرکوب های بزرگ خیابانی در قرن ۲۱ بدل گشته است.
جنگ های منطقه ای و دشمن سازی برای ایران:
پس از آنکه نظام برآمده از انقلاب ضد ملی ۵۷ به هیچ یک از رسالت هایی که در داخل برای خود قایل بود دست نیافت دست به قلب آرمانها زد و سناریوی های هسته ای، منطقه ای نیابتی را کلید زد. برای این هدف چندین سال ایران را درگیر و n میلیارد دلار منابع ملت را مستقیم و غیرمستقیم هزینه کرد. در طرح جنگ های نیابتی با پاسوز کردن نیروی اقتصادی و نظامی ایران (که اعتبار آن در نهایت به حساب محور ضد غرب واریز خواهد شد) علاوه بر سوزاندن منابع و نیروی ملی ایران در منازعات منطقه منجر به دشمن تراشی بزرگی شد که تبعات آن سالها بعد دامان ملت و حکومت ملی آینده ایران را خواهد گرفت. در نتیجه این دشمن تراشی ها و ایران هراسی ها نه تنها به اقتدار ملی افزوده نشد بلکه کار به جایی رسیده که حتی جمهورک باکو و طالب و دولت_جزایر خلیج فارس هم به ایران بزرگ لگد می پرانند.
در کنار این موارد عمده دیگر تهدیدات مهم اجتماعی داخلی که کیان ملت ایران را به جد تهدید می کند سونامی خودکشی، سونامی طلاق و فروپاشی خانواده، تخریب روانی جامعه، قبح زدایی از تن فروشی، فروپاشی سیستم بهداشت و درمان، فروپاشی نظام بازنشستگی، بحران آب و حوزه های آبریز، ابرتورم پیوسته (هزاردرصد در ۵ سال)، رکود مطلق اقتصادی، آرزوی مسکن، تبعات خاص کشتار کرونا و تحریک تفکرات واگرایانه است.
بنابر آنچه گفته شد حاصل رفتار، ایده ها و مجموعه عملکرد سیستم امروز به شکل یک تهدید تمدنی آشکار و به خطر افتادن بنیان های حفظ تمدنی ایرانی بروز کرده است.
پس آنچه برای هر فرد، گروه یا جریان سیاسی در حال حاضر اولویت کامل دارد فهم اهمیت و بزرگی یک تهدید تمدنی و تلاش برای تغییر وضع موجود است، اما این تغییر حتما باید در جهت محور ملیت یعنی برآیند نیروی های ملی بسوی حکومت ملی باشد.
درک و تفاهم بر سر این موضوع که نجات موجودیت من، ما، جامعه، گذشته و فردای ایران در گرو حفظ تمدن و بنیانهای تمدنی ایران است نقطه شروع یک تفاهم نظری گسترده تر درباب شرایط و تهدیدات دوران گذار و نیل به حکومت ملی آینده ایران خواهد بود.
رسالت ما نجات ایران است.
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|