پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ - Thursday 21 November 2024
ايران امروز
iran-emrooz.net | Mon, 09.01.2023, 22:27

«ایران آشفته و کباب جوجه‌تیغی»


مهدی تدینی

مشروطه رؤیایی بود که به گِل نشسته بود. ده سال پس از انقلاب مشروطه، در دهۀ ۱۲۹۰، اوضاع ایران عجیب تأسف‌بار شده بود و وقتی امروز تقلاهای آن روزهای ایرانیان دلسوز را می‌بینیم، اگر دچار نخوت پوچ نباشیم، به آن‌ها حق می‌دهیم که گاری‌شان در گل‌ولایِ آن ایران شب‌زده گیر کرده باشد. این گرفتاری ملی عوامل متعدد داخلی و خارجی داشت. از بد روزگار در ۱۲۹۳ جنگ جهانی اول درگرفت و ایران به رغم اعلام بی‌طرفی محل تاخت‌وتاز قوای خارجی بود ــ از روسیه و انگلیس که در دست‌درازی به ایران برای خود حق آب‌وگل قائل بودند، تا عثمانی و در برهه‌هایی هم آلمان که مشتریان جدیدِ این تجاوزات بودند.

مشروطه به جای اینکه مشکلات ایران را حل کند، مسائل را غامض‌تر کرده بود. در واقع مشروطه باعث شد یکی از معدود فواید حاکمیت قاجار در ایران تا حد نابودی کامل از بین برود. قاجار سیستم بوروکراتیک نصفه‌ونیمه‌ای را در ایران ایجاد کرده بود که اجازه می‌داد سررشتۀ همۀ امور به رغم یک شبکۀ سست در نهایت به هر حال به کاخ شاه برسد. این بوروکراسی همان چیزی بود که ایرانیان وطن‌دوست از هر سو آرزومند آن بودند. و در واقع، بسیاری از مشروطه‌خواهان هم که چندان دموکراسی را نمی‌فهمیدند، در واقع فقط دنبال تقسیم قدرت بودند و حتی «بوروکراسی» را با «مشروطه» اشتباه گرفته بودند؛ در اصل خواستار بوروکراسی بودند و نامش را گذاشته بودند مشروطه. پس از انقلاب مشروطه، با خارج شدن اختیارات از دربار و پخش شدن اختیارات میان دولت و مجلس، سررشتۀ امور منسجم نشد ــ متلاشی شد! مجلس را یک بار شاه به توپ بست، دفعۀ بعد روس‌ها متلاشی‌اش کردند. دولت‌ها هم هر چه جلوتر می‌رفتیم ناپایدارتر و ضعیف‌تر می‌شدند.

مشکل دقیقاً این بود: مشروطه به جای تقویت بوروکراسی که پایۀ توسعه بود، به فروپاشی بوروکراسی منجر شد (و البته با توجه به روند کلی اوضاع شاید بهتر باشد بگوییم: مشروطه فروپاشی بوروکراسی را تسریع کرد). وقتی در دهۀ ۱۲۹۰ اوضاع دولت‌ها را می‌بینید، وضعیت شرم‌آور است! دولت‌ها فقط چند هفته و چند ماه دوام می‌آوردند. احمدشاه هم که توان آن را نداشت اقتدار شاهانه را احیا کند، دست‌وپای بیهوده می‌زد. چند هفته یا چند ماه یک بار مجبور بود فرد جدیدی را مأمور تشکیل کابینه کند ــ در بسیاری موارد، کسی که مأمور می‌شد، از ترس مشکلات از قبول مسئولیت فرار می‌کرد. مگر دیوانه بود سکاندار کشتی‌ای شود که هر نظاره‌گری حس می‌کرد درزهای آن در حال باز شدن است! با دولت‌های مستعجل و مجلس تعطیل، امکان بهبود اوضاع خواب و خیال بود.

اما، وقتی به شخصیت‌های سیاسی و نخست‌وزیرانِ منصوب او نگاه می‌کنیم، انصافاً بهترین نیروهای ایرانیِ آن زمان بودند. او با بهترین دولتمردان ایران همکاری خوبی داشت، اما نمی‌شد اوضاع را جمع کرد. از طرفی نه فقط احمدشاه، کلاً ماهیت دربار پس از درگیری محمدعلی‌شاه با مشروطه‌خواهان خوار شده بود. آرمان مشروطه این است که «قانون» جایگزین «اقتدار ملوکانه» شود و به جای «شاه»، «قانون» حکمرانی کند. اما حالا نه اقتدار شاهانه مانده بود و نه اقتدار قانون. در نتیجه کابینه‌ها بیش از چند ماه دوام نمی‌آورد. بگذارید بهترین مثال را بزنم: در یکی از سیاه‌ترین بُرهه‌ها در میانۀ دهۀ ۱۲۹۰، شاه عین‌الدوله را مأمور تشکیل کابینه کرد. عین‌الدوله به شاه پاسخ داد که ادارۀ کشور تنها در صورتی ممکن است که همۀ نیروها یکصدا کمک کنند. به همین دلیل شورایی از بزرگان کشور در حضور احمدشاه تشکیل شد و همه قول دادند به عین‌الدوله کمک کنند. قوی‌ترین کابینۀ ممکن تشکیل شد. چهار نفر از نخست‌وزیران پیشین در این کابینه عضو بودند. دوران قحطی بود و مردم نان نداشتند. عین‌الدوله که از بزرگ‌ترین ملاکان بود، املاک خود را گروی بانک گذاشت تا وام بگیرد و با پول آن برای مردم نان رایگان و ارزان تهیه شود. خود او شخصاً در نانوایی‌ها حضور می‌یافت... اما کابینۀ او با همۀ وجاهتش پس از پنجاه روز سقوط کرد! این مثلاً قوی‌ترین کابینه بود. وضع دولت رقت‌انگیز بود و وضع مردم حزن‌انگیز...

یکی از چهره‌های پرامید این دهه کسی بود که بعدها به یکی از بدنام‌ترین دولتمردان تبدیل شد: وثوق‌الدوله؛ همان‌کسی که می‌خواست قرارداد ۱۹۱۹ را میان ایران و انگلستان منعقد کند و ایران را به نوعی تحت‌الحمایۀ بریتانیا درآورد. حسن وثوق یکی از امیدهای ایران در آن سال‌ها بود ــ پیش از آن‌که خبری از آن قرارداد باشد. او خواهرزادۀ یکی از بهترین دولتمردان ایران بود: امین‌الدوله. امین‌الدوله حسن وثوق را مانند فرزند خود برای مملکتداری تربیت کرده بود (و البته حتماً می‌دانید که برادر حسن، احمد بود ــ همان احمد قوام).

دولت مانند تکه‌ای آتش بود که هر کس آن را برمی‌داشت، زود دستش می‌سوخت و آن را می‌سپرد به نفر بعد.

وثوق‌الدوله بار اول از مرداد ۱۲۹۵ تا خرداد ۱۲۹۶، به مدت ده ماه نخست‌وزیر (رئیس‌الوزرا) شد. وقتی کناره‌گیری کرد، فقط در عرض یک سال دولت چهار دست چرخید و یک سال بعد دوباره نوبت او رسید. اما نه به این راحتی! از اواسط اردیبهشت ۱۲۹۷ نجفقلی‌خان بختیاری، ملقب به صمصام‌السلطنه، نخست‌وزیر بود. نارضایتی از او دائم افزایش می‌یافت. عده‌ای از بازاریان و روحانیان در شاه‌ عبدالعظیم تحصن کردند تا احمدشاه نجفقلی‌خان را برکنار کند و به جای او وثوق‌الدوله را دوباره نخست‌وزیر کند. سخنگوی این هوادارانِ وثوق‌الدوله هم کسی نبود مگر سیدحسن مدرس. احمدشاه که اهل هر چیزی بود مگر درگیری سیاسی، به خواست مخالفان تن داد. به نجفقلی‌خان گفت استعفا دهد و وثوق‌الدوله را مأمور تشکیل دولت کرد. اما نجفقلی‌خان کناره‌گیری نمی‌کرد! اوضاع مضحک شده بود: همزمان ایران دو نخست‌وزیر داشت. حال یک سکانس برویم به مراسم تدفینِ یک اروپایی در تهران...

از سال ۱۲۹۱ دیپلمات کارکشته و بزرگی به نام کُنت هوگو لوگوتِتی سفیرِ امپراتوری اتریش‌ـ‌مجارستان در ایران بود. اجداد کُنت به امپراتوران بیزانس می‌رسید. او فارسی و عربی و ترکی را روان صحبت می‌کرد و چند دهه سابقۀ دیپلماتیک درخشان داشت. او باید تلاش می‌کرد جلوی نفوذ بیشتر روسیه و انگلیس در ایران را بگیرد ــ به ویژه پس از آغاز جنگ جهانی اول. بارها متفقین (روس و انگلیس) برای کشتن او تلاش کردند. عملاً او تنها دیپلمات از قوای متحدین در ایران بود. او همۀ بلاها را از سر گذراند تا اینکه گرفتار بلای عجیبی شد. تنها چند ماه به پایان جنگ مانده بود که گویا جناب کُنت یک جوجه‌تیغی را اطراف تهران شکار کرده بود، پوست و تیغ آن را کنده بود و آن را کباب کرده بود ــ کبابی لذیذ که زهرمارش شد. کنت پس از خوردن جوجه‌تیغی بیمار شد؛ می‌گفتند اسهال خونی گرفته و چیزی نگذشت در تهران درگذشت. البته از نظر اتریشی‌ها مرگ او همچنان یک مرگ «مشکوک» است. مگر کسی با خوردن جوجه‌تیغی می‌میرد؟!

خاکسپاری او همراه شد با درگیری احمدشاه با نجفقلی‌خان که از دولت کناره‌گیری نمی‌کرد. در خاکسپاری جناب کُنت در تهران همزمان دو نخست‌وزیر با لباس رسمی سر خاک او حاضر شدند! سرتان را درد نیاورم... خلاصه نجفقلی‌خان کناره‌گیری کرد و وثوق‌الدوله دوباره بر کرسی نخست‌وزیری نشست. عملکرد او ابتدا خوب بود. اول یک گروه تروریستی به نام «کمیتۀ مجازات» را ــ اولین گروه تروریستیِ تاریخ عصر جدید ایران ــ محاکمه کرد (برای این روزهای ما نکتۀ جالب این است که، با آنکه این گروه چندین شخصیت شاخص را کشته بود، فقط دو نفرشان به اعدام محکوم شدند ــ داستان اصلی سریال هزاردستان ماجرای همین کمیتۀ مجازات است). وثوق‌الدوله همچنین تعداد زیادی از راهزان و دزدان سراسر کشور را دستگیر و اعدام کرد. اما این دولت هم به شدت می‌لنگید...

وثوق‌الدوله که پنهانی با انگلستان مذاکراتی کرده بود تا قرارداد ۱۹۱۹ را منعقد کند، باید احمدشاه را راضی می‌کرد. در این اثنا شاه قصد سفر به اروپا کرد. وثوق‌الدوله نزدیک‌ترین دولتمردِ همکار خود، یعنی نصرت‌الدوله را در مقام وزیرخارجه همراه شاه به اروپا فرستاد تا کمک کند انگلیسی‌ها در این سفر شاه را راضی کنند. اما وقتی هیئت ایرانی به استامبول رسید، سفیر ایران در استامبول وزیر خارجۀ ایران را ــ به تعبیرِ عامیانه ــ اصلاً آدم حساب نکرد. وقتی هیئت ایرانی به فرانسه رسید، وضعیت بدتر، نه، فاجعه‎بار شد. سفیرِ قدیمی ایران در فرانسه، ممتازالسلطنه که دیپلماتی کارکشته بود، اصلاً وزیر خارجۀ ایران را به عنوان مافوق خود قبول نداشت. در مقابل، وزیر خارجه همانجا او را برکنار کرد، اما او یک «برو بابا!» نثارش کرد و گفت من اصلاً دولتِ وثوق‌الدوله را قبول ندارم! جنگی میان وزیرخارجه و سفیر ایران در پاریس درگرفت. آقای سفیر برکناری خود را نپذیرفت و وزیرخارجه هم در همان محل اقامت خود پرچم ایران را نصب کرد و اعلام کرد سفارت ایران اینجاست! اما زور سفیر چربید و به رهبری او جراید فرانسوی وزیرخارجه و نخست‌وزیر ایران را به توپ بستند. نتیجه این شد که مقامات فرانسه آمدند پرچم ایران را از محل اقامت وزیرخارجه برداشتند. وزیرخارجه تحقیر شد.

احمدشاه در انگلستان زیر بار قرارداد نرفت. می‌گفت در ایران دموکراسی است، من کاره‌ای نیستم و مجلس باید قرارداد را تصویب کند. اما گویا بعداً با دو شرط پذیرفته بود: یکی پرداخت مقرری ماهیانه و دیگری حمایت انگلستان از ولیعهد. در نهایت این توافق سر نگرفت. مخالفت‌ها در داخل شدیدتر از آن بود که بشود آن را به سرانجام رساند. آتشِ دولت دست وثوق را دوباره سوزاند. او پس از برگشتن شاه به ایران استعفا داد و دوباره دولت‌بازی شروع شد تا اینکه دو سال بعد در اسفند ۱۲۹۹ سیدضیا و سردارسپه با کودتا وارد میدان شدند. این سرآغاز ظهور رضاشاه شد.


منبع: تلگرام نویسنده




 

ايران امروز (نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايت‌ها و نشريات نيز ارسال می‌شوند معذور است.
استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024