پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ -
Thursday 21 November 2024
|
ايران امروز |
دانشمندان دور از وطن هر روز از تریبونهای مختلف راجع به این انقلاب نظرهای کشاف و تحلیلهای مبسوط میدهند. اکثرشان انسانهای دلسوزی هستند و باسواد هم هستند اما تحلیلهای اکثرشان خطاست چون ناگزیر مبتنی برسواد است و نه آگاهی (در پستی جداگانه تفاوت میان این دو را توضیح خواهم داد). لازمهی درک این اتفاق بزرگ (حالا هر اسمی میخواهید رویش بگذارید) نفس کشیدن در این حال و هوا و زیستن لحظه به لحظهی آن در طول سالیان متمادی است).
بگذارید بگویم که کمرنگترین جنبهی این انقلاب جنبهی سیاسی آن است، هرچند خواستهی نهایی اش ساقط کردن این نظام است که عملی سیاسی است. این انقلاب یک عصیان و طغیان علیه ارزشهای ضدزندگی و ضدزن است، ارزشهایی که حکومت تبلیغ میکند و به اجرا میگذارد اما با همدستی بسیاری از خانواده ها. این عصیان و طغیان از سالها پیش شروع شده بود اما حیاتش زیرزمینی بود و حالا مجال یافته و رودخانه شده است.
مثال بزنم: ازدواج های سفید، موسیقی های زیرزمینی که به محض فرصت یافتن رخت به لس آنجلس میکشیدند. گرایشهای جنسی مغایر با خواست و تبلیغ حکومت و فراتر از آن عرف جامعه. سالها بود زندانیان با پچپچه طرح شورش علیه انواع زندانبانانشان میکشیدند. در محیطهای عمومی زندانبان حکومت بود و در خانه پدر و مادر و در و همسایه، و آبرویی که عرف تحمیل میکرد.
در میان نسلهای دیگر فشارهای دیگر وجود داشت. همان پدر و مادرها هم از تأمین معاش عاجز بودند هم از جواب گفتن به خواسته های بچه هایشان (چون علاوه بر مسئلهی هزینه با اصل خواسته ها هم موافق نبودند). شکاف نسلی دیگر به یک دره تبدیل شده بود که پرکردنی نبود.
آن جریان زیرزمینی (دقیقا به دلیل زیرزمینی بودنش) بناگزیر هرچه بیشتر به افراط کشیده میشد (ماجرای میوهی ممنوعه). و اعتماد از میان رفته بود نه فقط میان مردم و حکومت بلکه حتی میان اعضای خانواده (کافی است فقط به سبک زندگی آقازادهها نگاه کنید). یقین بود که عصیان رخ خواهد داد و رخ داد و به درستی نام “زن زندگی آزادی” به خود گرفت. همین دختران جوان و نوجوان برای آنکه بتوانند به خیابان بیایند و شعار بدهند، آن هم شعار رکیک، و روسری آتش بزنند باید اول از سد خانواده عبور میکردند، چون خانواده، هم از ترس جان فرزند و هم از ترس آبرو با این کار موافقت نداشتند و هنوز هم بسیاریشان ندارند.
برخلاف آنچه شایع شده است بیشترین دختران به میدان آمده از میان دههی هشتادیها نیستند بلکه بیشتر از میان دختران و زنانی هستند که آقابالاسر ندارند. اما دههی هشتادیها جسورتر هستند چون نه مسئولیتی به گردن دارند و نه چیزی که بخواهند از دست بدهند غیر از جان عزیزشان. اینها که پیشگام شدند و شهامتشان را نشان دادند و حکومت نادان هم مثل همیشه کشتار راه انداخت آن دیگران هم با نارضایتی های تلنبار شدهی عمدتا اقتصادی و بعضا سیاسی و قومی به آنها پیوستند.
این عصیان با همهی خیزشهای قبلی فرق دارد چون انقلاب در ارزشها هم اکنون رخ داده است و ناگزیر باید ساختار سیاسی را هم منقلب کند. از این جهت است که این انقلاب با همهی انقلابهای دیگر متفاوت است و مسیر خاص خودش را میرود. حیات حکومت و قشر خاکستری حامل ارزشهای دودشده به خطر افتاده است. اما هرقدر هم دستوپا بزنند چاره نمیتوانند کرد. این بار آبروی آنها رفته است حتی در سطح جهان. کسی دیگر حرف آنها را نمیخواند پس رفتنی هستند. هژمونی همیشه از آن کسانی است که ارزشهایشان را به کرسی مینشانند. اما چگونگی سیاسی این رفتن بماند برای پست بعدی. ممنون.
فیسبوک نویسنده
| ||||||||
ايران امروز
(نشريه خبری سياسی الکترونیک)
«ايران امروز» از انتشار مقالاتی كه به ديگر سايتها و نشريات نيز ارسال میشوند معذور است. استفاده از مطالب «ايران امروز» تنها با ذكر منبع و نام نويسنده يا مترجم مجاز است.
Iran Emrooz©1998-2024
|